«سوزان مالونی» به عنوان «عضو ارشد مؤسّسه بروکینگز» - معتبرترین اندیشکده جهان طیّ چند سال در رتبهبندی پذیرفتهشده جهانی- درست شب شنبه که همچنان مذاکرهکنندگان در حال چانهزنی بودند، ارزیابی خویش از این دور را روی خروجی «بروکینگز» قرار داد. بسیاری از تحلیلگران معتقدند «مالونی»، در چند سال اخیر مواضع ناب «وزارت خارجه دولت اوباما» را پوشش میدهد.
برخی از ایرانیان اپوزیسیونِ خارجنشین، بهاشتباه وی را "سخنگوی جریان مماشات با ایران در آمریکا" معرّفی میکنند و معتقدند او به همراه همسرش «ری تکیه» - عضو ارشد شورای روابط خارجی و دستیار ارشد «دنیس راس» (عضو شورای امنیت ملّی آمریکا)- و «تریتا پارسی»، اصلیترین افراد لابی ایران در آمریکا هستند. هر چند این گزارهای اشتباه است ولی باید اذعان کرد که این جناح تصمیمسازی در آمریکا تا حدودی معتقد است، برای مهار «جمهوری اسلامی» راهی جز مقداری نرمش وجود ندارد.
«مالونی» در تحلیل خویش تأکید میکند که بهکارگیری از تاکتیک "مذاکرات دومرحلهای" به شکلی از پیش تعیینشده در «ژنو 5» به تیم ایرانی پیشنهاد شده است، وی همچنین تصریح میکند این تاکتیک بیش از "مذاکرات تکمرحلهای" به ایران فشار وارد میآورد. او عنوان میکند که انتقادهای ناشیانهِ پلیس بدهای غربی، اقدامی هدفمند در مرحله فعلی نمایش است.
«مالونی» مدعي است که اعتبار «جمهوری اسلامی» و روحانی بی تردید به لغو تحریم ها گره خورده است، بنابر این بوضوح پیشنهاد می کند اگر ایران خواهان ادامه اعتبار داخلیاش است باید علاوه بر "توافق مقدّماتی ژنو"، به تمام محدودیتهای هستهای و اقدامات راستیآزمایی تن در دهد.
«عضو ارشد بروکینگز» ابراز عقيده ميکند که فقط در صورتی باید «ظریف» را دارای قدرت در ساختار تصمیمگیری ایران فرض کرد که در نهایت، «توافق مقدّماتی ژنو 5» را امضاء کند، در غیراینصورت باید اینطور فرض کرد که وی نتوانسته بقیه لایههای تصمیمگیر در «جمهوری اسلامی» را به "تعلیق تحریمها" متقاعد کند.
نگاهی به سوابق «مالونی»، ارزیابی بهتری از دیدگاه یکی از جناحهای تصمیمگیری آمریکا درباره پرونده ایران به دست میدهد؛ این جناح در حال حاضر بیشتر نمایندگی مواضع «وزارت خارجه آمریکا» را به عُهده دارد. وی در سال 1999 ميلادي با بودجه دولتی ایالات متّحده و در چارچوب طرح تبادل فرهنگی بین وزارت خارجه ایران و آمریکا به ایران سفر کرد و پس از بازگشت از ایران طیّ چهار سال به عنوان مشاور «کمپانی اکسان موبیل» - یکی از بزرگترین شرکتهای نفتی جهان- کار کرد. در جریان میزگردی مطبوعاتی در 23 فوریه 2000 ميلادي، «مالونی» تصدیق میکند که همراه یکی از مشاوران نفتی آمریکا به دیدار «رئیس سابق بنیاد مستضعفان» (محسن رفیقدوست) رفته است[1].
مالونی در ایران
«مالونی» در سال 2004 ميلادي از سوی «شورای روابط خارجی» مأمور به تهیّه گزارشی با همکاری کارشناسان مهم سیاسی آمریکا میشود که چگونگی برخورد با «جمهوری اسلامی» را به «دولت بوش» پیشنهاد کند. در این گزارش از همکاری «برژینسکی» و «رابرت گیتس» استفاده می شود و در نهایت، گزارشِ «Iran: Time for a New Approach» تأکید میکند که باید در زمینههای مختلف به تعامل با ایران پرداخت. او از 2005 ميلادي به وزارت خارجه رفت و یکی از مشاوران ویژه در حوزه ایران شد. او همچنین در سال 1388 شمسي، وقتی در خیابانهای «تهران»، فتنه به راه افتاد از «اوباما» خواست به جای حمایت از آشوبگران جانب سکوت کند، زیرا بعد از فرونشستن گرد و غبارها خواهناخواه مجبور است با «جمهوری اسلامی» رو در رو شود.
با این پیشینه باید دید که یکی از مشاوران تأثیرگذار در آمریکا که جزء جناح مهار ایران از طریق تعامل و رقابت است؛ درباره «ژنو 5» چه میگوید؛ این جناحی است که عموماً خواهان ایجاد نرمش هوشمندانه علیه ایران است. "مشرق" برای اطّلاع بیشتر از تحلیل بخشی از کارشناسان آمریکا درباره مذاکرات اخیر، متن کامل تحلیل «بروکینگز» را بدون رد یا پذیرش مفاد آن، منتشر میکند:
***
Suspense And A Hint Of Hope In Iranian Nuclear Talks: تعلیق و اشارهای از امید در گفتوگوهای هستهای ایران
فرستادن غیرمنتظره «وزیر خارجه آمریکا»، «جان کری» و همتایان اروپایی، روسی و چینی وی به «ژنو» برای ملحق شدن به گفتگوهای در حال پیشرفت هسته ای با ایران، روزی مملوء از امید را رقم زد؛ تا جايی که مذاکرات تا شامگاهان سوئیس به درازا کشید. تا زمان نگارش این مقاله هیچ توافقی به وقوع نپیوسته، امّا همه شواهد نشان می دهند که 11 سال مذاکرات بیحاصل هستهای با ایران در مرز یک توافق تاریخی قرار دارد. هر توافقی که بین ایران و اعضای «5+1» در این هفته به امضاء برسد، تنها یک نقطه شروع را نمایندگی میکند که "پیش قسط" حرکت تمام طرفها به سمت یک "توافق نهایی جامع" است؛ مذاکرهکنندگان پیشبینی کردهاند که برای ورود به جزئیات حدّاقل شش ماه نیاز است. در حال حاضر، این «توافق موقّت» یک دستاورد عمیقاً مهم در مورد تلاش های جامعه جهانی برای جلوگیری ایران از دستیابی به قابلیت تسلیحات اتمی؛ را نمایندگی می کند و این توافق متقابل، "ضربه آغازینی" است برای رسیدن به چارچوب پایان بازی. سرعت حوادث اخیر درباره ایران ممکن است نامفهوم باشد فقط به این خاطر که چنین پیشرفتی در شش ماه گذشته؛ خیلی غیرقابل تصوّر به نظر میرسید.
اغلب ارزیابی های معتبر پیش بینی کرده بودند که فاز مقدّماتی (فعلی) بسیار شبیه مفهومی است که «رابرت اینهورن» - همکار ما در بروکینگز- در سخنرانی اخیر خود برای «مؤسّسه امنیت ملّی» توضیح داده بود. وی کسی است که در دورهای قبلی گفتوگوهای هستهای با تهران، حضور داشته است؛ تا اینکه دولت را در تابستان امسال ترک کرد. ظاهراً پیشنهادهاي (غرب) شامل اين مسائل میشوند: توقّف غنیسازی سطح بالا (19.75درصد)، توقّف افزایش فعّالیت سانتریفیوژها و نصب آنها، اقدامات لازم برای کاهش نگرانیها درباره ذخایر اورانیوم غنیسازیشده چه در سطح پایین و چه در سطح نزدیک به 20درصد و طرّاحی دیگر گامهایی که نگرانیها در رابطه با تأسیسات زیرزمینی «فُردو» و «آب سنگین اراک» را مورد توجه قرار میدهند.
در مقابل، تهران به تسهیل "تحریمهای جزئی" خواهد رسید که ابعاد دقیق آن ناشناخته باقی خواهد ماند. ضمناً، منابع رسمی «دولت اوباما» در مجموعه ای از مصاحبهها اصرار داشتند که "ساختار اساسیِ رژیم تحریمها"، بویژه محدودیت های شدید علیه صادرات نفتی ایران و دسترسی ایران به سیستم بانکی جهانی؛ هنوز دست نخورده باقی بماند، مگر تا زمانی که بتوان به یک "توافق نهایی" دست یافت. (یک مقام ارشد رسمی ناشناس، این هفته در «ژنو» به رسانه ها تأکید کرد که: ما طیّ این گام ابتدایی، به هیچ وجه درباره دست زدن به هسته ساختار تحریمهای ایران صحبت نمیکنیم.) به عبارت دیگر، ممکن است برخی اقدامات برای تضعیف تحریمهای علیه حاشیه اقتصاد ایران، وجود داشته باشد. دیگر اقدامات جبرانی مانند آزادسازی بخشی از دارایی های ارزی خارج از ایران که به دلیل محدودیت آمریکا در بخش بانکداری توقیف شده، نیز وجود دارد.
هیچ چشم اندازی واقع بینانه ای وجود ندارد که این «توافق موقّت»، خواسته های بلندپروازنه در قطعنامه های معتدّد «شورای امنیت سازمان ملل» را محقّق کند؛ قطعنامه هایی که ایران را به تعلیق غنیسازیاش امر میکردند. رهبران ایران سالهاست که اصرار میکنند این قطعنامهها، طبق تفسیر «NPT» ای که ایران آن را امضاء کرده، متناقض و غیرمنطقی است. چنین فرضی معمولاً باعث اتّهام زنی شدیدِ «نخستوزیر بنیامین نتانیاهو» و برخی از رهبران کلیدی «کنگره»، علیه هرگونه توافق احتمالی می شود.
در حال حاضر، هرگونه توافقی، متضمّن اعطای امتیاز در وهله اوّل از جانب تهران است ... محقّقان بروکینگز هر تحوّلی در مذاکرات جاری در روز آینده و همچنین دیگر رسانه ها را تحلیلی خواهند نمود ... با این حال غیرممکن است که هرگونه کالبدشکافی خاصّی درباره توافقی ارائه دهیم که هنوز به وقوع نپیوسته. برداشت زودهنگام خود من این است که این «توافق موقّت»، طبق انتظارات دولت و پارامترهایی که «اینهورن» برشمرد، یک پیروزی بزرگ برای «واشیتگتُن» و متّحدینش را نمایندگی میکند. این نشان میدهد که جامعه بینالملل توانسته امنیتِ "اوّلین گام واقعاً معنادارِ تهران" را مدیریت کند، گامی که جاهطلبیهای هستهای ایران را محدود میکند؛ در ازای "تسهیل قسطی نسبتاً جزئیِ" قدرتی که از طریق تحریم های طاقتفرسا، انباشته شده است.
برای ایران، مفاهیم هم دلگرم کننده (تشویق کننده) و هم هوشیار کننده هستند. اگر «5+1» بر اطمینان مطللقش به حفظ ساختار اساسی رژیم تحریمها پایدار بماند، آنگاه در این نقطه؛ تهران نسبتاً ارزان فروخته خواهد شد. می توان گفت که تمایل ایران برای دادن مجموعه اوّلیه ای از امتیازات در ازای دسترسی به برخی از اموال بلوکه اش، بدون رسیدن به معامله ای برای برداشتن هیچ تحریمی؛ ]به معنی[ رد کردن دسترسی بیشتر ایران به سیستم مالی جهانی است. این امر حاکی از این است که انگیزه برای کمک مالی فوری، ممکن است بیشتر از آنچه که کارشناسان و بسیاری از ایرانیان حدس می زدند؛ ضروری باشد.
ضمناً، این را نیز نشان می دهد که تلاش ها برای خاتمه دادن به بن بست هسته ای، دارای پشتوانه عمیق در ساختار حکومت ایران است. دیپلماسی ایرانی از لحظه ورود روحانی به رقابت ریاست جمهوری بطور دقیقی از جانب تهران (مثل یک ارکستر) هماهنگ شده است و از آن سرکشي هاي مذاکره کنندگان تئوکرات (خدامحور) هيچ خبري نيست. اگر «محمّدجواد ظریف»، «وزیر خارجه ایران» در «ژنو» یک بازی بزرگ انجام دهد و زیر «توافق مقدّماتی» را امضاء کند که لغو تحریمها را به تعویق انداخته؛ می توانید مطمئن باشید که او برای توافق پایدار بمنظور دفاع از این موقعیت (توافق نامه اوّلیه) از سوی رهبر معظّم، آیتالله «علی خامنهای» مورد حمایت است. برخی از تُندروها ممکن است بر داد و فریاد و قیل و قال سوار شوند، به شکلی که هم غیرتمندانه و هم فرصت طلبانه به نظر می آید.
و این نکات هستند که دقیقاً نشان میدهند، چرا باید چشم انداز معامله را در «واشینگتُن» جشن گرفت نه سرزنش. به نظر می رسد که بخش عُمده ای از انتقادات ناشیانه به شروط معامله (موقّت) در این نمایش باهدف باشند، و حقیقت این است که توافقات چندفازی، بدون دستیابی به محدودیت های غیرقابل بازگشت در توافق هسته ای ایران، فشار اندکي علیه تهران را آزاد میکنند. امّا زیبایی توافق دومرحلهای در این است که متعهّد شدن به گام ابتدایی، واقعاً رهبران ایران را اسیر میکند که (تمام) روند را با بیشترین سرعت ممکن پیش ببرند. مشروع باقیماندن دستور روحانی و رژیم اسلامی، مسلّماً به تأمین امنیت یک "نتیجه واقعی از تسهیل تحریمها" ]لغو تحریمها[ گره خورده؛ که تنها با پذیرفتن توقّف موقّت [تعلیق توسعه هستهای] و پذیرش یک رژیم دائم از محدودیت ها و اقدامات راستیآزمایی، پديد خواهد آمد.
واشینگتُننشینان، آموختهاند که اعلام پیروزیهای زودهنگام در منازعات پرفراز و نشیب خاورمیانه حماقت است. الآن، بعد از سالها محرومیت (غرب) و گریز (ایران)، روزِ اعلامیههای شگفتانگیز است و این شب طولانی از گفتوگوهای جدّی نشانه خوبی درباره یک پیشرفت معنادار است. منتظر واکنشها و تحلیلهای بیشتر در مورد ادامه مذاکرات در روز شنبه باشید.
[1] Elections in Iran: What Happened? Why? And Will It Matter?
- Brookings- 23feb, 2000- Panelists: Richard Haas, Mark Gasiorowski, Suzanne Maloney- http://www.brookings.edu/events/2000/0223iran.aspx