در بخشی از این مراسم، اسماعیل امینی شاعر و منتقد در سخنانی اظهار داشت: من یک آدم معمولیام. نه معروفم و نه فیلسوف. کار ما هم به نظرم مثل کار آدمهای عادی است. مثل کاری که نانوای سنگکی میکند یا یک خیاط.. توهم اینکه کاری را که من میکنم، هیچکس در دنیا نمیتواند بکند، غلط است. اگر کار ما در خدمت انسان باشد، عالی است و اگر نه پلید؛ حال هر کاری میخواهد باشد. به نظر من کار کسی که چاه فاضلاب را خالی میکند، اگر برای خدمت به خلق خدا باشد، مثل کار کسی است که فعالیت فلسفی انجام میدهد. این را من میگویم که هم عملگی کردهام و هم شاگردی و هم معلمی.
امینی ادامه داد: وقتی انقلاب فرهنگی شد، اولین گروهی که با مشکل مواجه شد، من و دوستانم بودیم که دانشگاه را تعطیل شده دیدم، اما من نه دپرس شدم و نه هیچ چیز دیگری. رفتم و کار کردم و بعد که دانشگاه باز شد به آنجا بازگشتم، اما متاسفم که بگویم در کشور ما دیگر امروز چاپ یک کتاب فضیلت نیست، بلکه فضیلت این شده که علی دایی با کدام فوتبالیست قهر کرده است و من با بدبینی میگویم این اتفاقات تعمدی است.
این استاد دانشگاه افزود: امروز پیرامون ما شبه کتاب زیاد است. از هر هزار کتاب منتشر شده یکی کتاب است و بقیه برای پز دادن و کار اداری انجام دادن و آمار دادن. در بخش مجموعه اشعار هم وضع همین است. کاش کمی ممیزان ارشاد در انتشار مجموعه اشعار سختگیرتر بودند. واقعا نمیدانم این همه کتاب شعر قرار است چه چیزی را به فضای شعر ما اضافه کنند.
وی همچنین گفت: امروز برای کتابهای دانشگاهی ما نیز حیثیتی نمانده است و پر از اشتباهات و اغلاط املایی شدهاند. این را من میگویم که همه حیثیت کاریام در دانشگاه است. 15 سال است که کتابی را در دانشگاه آزاد درس میدهم که نویسندهاش یکی از مدیران آنجاست و 55 نوبت هم تجدید چاپ شده و آکنده از اغلاط املایی است و بارها هم نامهای نوشتهایم، ولی اصلاح نمیشود. دیگر اصلا این روزها هیچ کس خودش را نیازمند مطالعه نمیداند و همه بینیاز دانستن شدهایم. انگار کتاب دیگر ارزش جلب نظر کردن ندارد.
امینی در پایان خواستار توجه بیشتر به حوزه توزیع کتاب شد و گفت باید برای رسیدن کتاب به دست مخاطبش کاری کرد. در کنار آن باید در مورد شیوه انتشار اندیشه هم فکر کنیم. یادمان باشد کتاب که چاپ شد، کار ما تمام نشده است و باید برای بعدش نیز فکر کرد.
دولت به فکر مظلومیت ادبیات داستانی باشد
در ادامه این مراسم، مصطفی جمشیدی نویسنده و منتقد نیز در سخنانی با بیان اینکه مظلومیت داستان در ایران را از وضعیت اخیر جایزه ادبی جلالآلاحمد میشود دریافت، گفت: بحران ادبیات در هزاره سوم بحران مخاطب است. تسلط رسانههای تصویری و تنوع آنها باعث شده در حوزه کتاب بسیار عقب باشیم و کار به جایی برسد که اگر در دنیا رمانی گل کرد به خاطر ارادتش به سینما باشد و نه ذات رمان و بحثهای زیباییشناسانه در نوشتنش.
وی ادامه داد: این مظلومیت باید شکسته شود و مخاطب کتاب را باید پرورش داد. اگر سینمای ما اسیر کمدیهای مبتذل شده ادبیات باید به کار تبشیر معنوی مردم بپردازد. نویسنده باید با مخاطبش روبرو شود و با او تعامل کند و در این راه گام بردارد.
جمشیدی در پایان تصریح کرد: امیدوارم مخاطبان ما بیرون از دایره محفل خودمان نیز باشند و به این فکر برسیم که یک نویسنده چطور میتواند با مخاطبش ارتباط کاربردی نیز بگیرد، نه مثل الان که کار نوشتن نه دنیا دارد و نه آخرت و البته امیدوارم با کمک دولت جدید حرمت ادبیات داستانی بار دیگر به آن بازگردد.
باید امروز 100 شهرستان ادب میداشتیم
ناصر فیض، مدیر دفتر شعر حوزه هنری نیز دیگر سخنران این مراسم بود که در ابتدای سخنان خود با اشاره به ماجرای جایزه جلال گفت: یکی اسم بچهاش را گذاشته بود رستم و بعد خودش هم میترسید صدایش کند. حالا این حکایت ماست و جایزه جلال. نمیدانم چرا این اتفاق در حال افتادن است و به کسی این جایزه را نمیدهند.
وی در ادامه با اشاره به موسسه شهرستان ادب گفت: بعد از 35 سال باید امروز 100 شهرستان ادب میداشتیم، ولی اینجا تنها یک دانه است و فعالیتش هم همین است. این اتهام همیشه بر ما زده شده که در راستای انقلاب کار میکنیم، اما بگذار بزنند. ما خون دادهایم و باید نشان دهیم که ادبیاتش را هم داریم.
روزی که آقای نویسنده کتاب دزدید
یوسف قوجق، دیگر نویسندهای که در این مراسم حاضر بود با اشاره به خاطرهاش از نگارش رمان تازهاش گفت: برای نوشتن رمان «لحظهها جا میماند» خدمت آیتالله نورمفیدی رسیدم و از او اطلاعاتی خواستم. گفت: میتوانی حقیقت انقلاب را بنویسی؟ گفتم سعی میکنم. ادامه داد: یعنی میتوانی بنویسی که ضد انقلابهای آن روز انقلابی شدهاند و انقلابیهای آن روز ضد انقلاب امروز؟ من چیزی نگفتم اما رمانم را نوشتم و به این قصه هم تعصب دارم و سعی کردم به شکلی این حقایق را بنویسیم که مشکلی پیش نیاید.
وی در بخش دیگری از سخنان خود به ذکر خاطرهای از کتاب دزدی خود پرداخت و گفت: نوجوان که بودم با پسردایی شهیدم به کتابخانههای عمومی میرفتیم و داستانی نبود که نخوانده باشیم. تا اینکه در نهایت روزی او به من گفت که حوزه هنری سازمان تبلیغات هم یک کتابخانه دارد. به آنجا رفتیم و کتابیکه دوست داشتیم برداشته و در لباسمان پنهان کرده و بیرون آوردیم؛ میخواندیم و دوباره به همان شیوه میبردیم سر جایش میگذاشتیم. این کار مدتی ادامه داشت تا اینکه یک روز نگهبان آنجا به من به شکل خاصی نگاه کرد. ترسیدم و به پسر داییام گفتم که دیگر به آنجا نمیآیم. نگاه نگهبان مچم را گرفت. آن کتاب هم پیشم ماند و خب از این نظر خودم را مدیون حوزه هنری میدانم.
تعمدی در نادیدهگرفتن شاعران انقلاب وجود دارد
سعید بیابانکی شاعر و ترانهسرا نیز دیگر فردی بود که برای سخنرانی در این مراسم دعوت شد. وی در سخنان خود ابتدا به موضوع شیوه ارائه شعر توسط موسسه شهرستان ادب اشاره کرد و خواستار استفاده از راههای مدرن برای این کار در کنار چاپ کتاب شد.
بیابانکی افزود: در شبکههای توزیع کتاب، مجموعه اشعار خوب توزیع نمیشود. من هر جا میروم کتابهایی را میبینم که همه جا هستند، اما کار شعر خوب کم میبینم. به نظرم در این مسئله عمدی وجود دارد و باید برایش فکری کرد. در کار موسیقی هم تعمدی است که انگار شاعران انقلاب دیده نشوند و انگار هرچه ضد انقلاب باشی بیشتر میپسندنت و هرچه بیشتر به نظام فحش دهی بیشتر تحویلت میگیرند. یادمان باشد که شمارگان اولیه انتشار یک آلبوم موسیقایی 100 هزار نسخه است و ما الان در این حجم مخاطب نیستیم.
بستهبندی و توزیع کتاب را باید تغییر داد
یاسین حجازی دیگر نویسنده حاضر در این نشست نیز در ادامه برای سخنرانی به پشت تریبون دعوت شد. وی ابتدا با اشاره به اینکه حضورش در عرصه کتاب به بازخوانی متون کهن بازمیگردد، گفت: شگفت روزگاری داریم که در آن بزرگوارانی که سینههای داغی دارند، از عدم حضور در بخشهایی که باید مخاطب آثارشان را بخواند، گله دارند و میگویند این مسئله تعمدی است. من ولی واقعا متوجه نمیشوم مسئله چیست. چطور امکان دارد کسانی که الان متولی بخشهای اجرایی و نشر هستند که اتفاقا از تصمیمگیرندگان حکومتی هستند قصد و غرضی برای انتشار ندادن و توزیع نکردن کارهای شما عزیزان داشته باشند؟ آن هم کارهای افرادی که به انقلاب و دین ارادت دارند.
وی ادامه داد: این پارادوکس یا با تناقض از سوی گلایه کننده همراه است و یا اینکه ما سیبل هدفمان را درست انتخاب نکردهایم. به نظر من مشکل در این است که ما بستهبندی کارمان و توزیعش را مورد توجه قرار ندادهایم و آنها به ذات دچار مشکل هستند. به نظرم اینطور نیست که حکومت بخوهد یا نخواهد آلبوم موسیقایی با نام آقای بیابانکی منتشر شود یا نشود. مشکل از نبود هیچ عزمی برای انتشار و توزیع مدون آن اثر است.
حجازی افزود در امر توزیع باید تلاش کنیم که کتابها پشت ویترین همه کتابفروشیها بیایند، اما اینطور نباشد که کتاب از صفحات تا عطفش «بو» بدهد. آنچه ما منتشر میکنیم، عطرآگین است، اما مخاطب زاویهدار به آن میگوید که بو دارد. باید به انتشار کتاب ساختار تازهای داد که از ابتدا بهانه به دست کسی ندهد که این کار به جایی متصل است.
بزرگترین خدمتی که قزوه به ایران کرد
علیرضا قزوه، دیگر شاعر و منتقد حاضر در این نشست نیز در سخنانی اظهار داشت: ادبیات کهن ما حرفهای زیادی برای زدن دارد، اما به آن توجه نمیکنیم. من همیشه به این فکر کردهام که بزرگترین خدمتم به ایران، آوردن نزدیک به 8 هزار نسخه خطی از هند بوده است، اما باید تاسف بخورم که ادبیات ما امروز و پس از 30 سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یک تذکره خوب ندارد و تنها یک نفر فعال در این زمینه داریم که بارها به او گفتهام که این کاره نیست.
وی همچنین از نبود نقد ادبی در کشور انتقاد کرد و گفت: متاسفم که دانش نقد مانند دانش تذکره نویسی امروز نزد ما نیست.
قزوه همچنین با بیان اینکه تاجیکستان و افغانستان را باید استانهایی از ایران شمرد، تاکید کرد: باید ادبیات این دو کشور را به ایران دعوت کنیم و اجازه ندهیم تا دیگران با سرمایهگذاری روی آنها از امام و انقلاب دورشان کنند.
مخاطبان محترم گروه فرهنگی مشرق می توانند مقالات، اشعار، مطالب طنز، تصاویر و هر آن چیزی که در قالب فرهنگ و هنر جای می گیرد را به آدرس culture@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود.