برای مطالعه قسمت 16 کلیک کنید.
از نظر مايكل جنووز کارگردان مطرح هالیوود، فيلمهاي سياسي در دو گونه دستهبندي میشوند:
1. فيلمهای صريح سياسي
2. فيلمهاي تلويحي سياسي
فيلمهاي صريح سياسي به طور آگاهانه و آشکار به موضوعات سياسي و اجتماعي ميپردازند، در حالي كه فيلمهای تلويحي سياسي پيامهايي را به صورت ناآگاهانه و غيرمستقيم به مخاطبان القا ميکنند كه شايد حتي از روي عمد و قصد قبلی فيلمسازان نباشد؛ چنين فيلمهايي ميتوانند از سيستمهاي سياسي و اقتصادي، روابط اجتماعي و اخلاقي حمايت كنند. پيام تلويحي ميتواند دربر گيرندهی جنسيت، نژاد، رؤياي امریکايي، نقش فردگرايي در فرهنگ سياسي و قهرمانپروري باشد.
دانيل شي استاد علوم سیاسی، بر اين باور است كه فيلمهاي سياسي تلويحي تأثيری بيشتر از فيلمهاي صريح سياسي دارند. اگرچه احتمالا تنها هدف بيشتر كارگردانان و توليدكنندگان فيلم، سرگرمي و مالاندوزي باشد و پيامهاي سياسي ممكن است اتفاقي باشند اما در هر صورت باید جدي تلقي شوند.
در واقع، زماني كه فکر مردم در خصوص یک فیلم و یا هر متن رسانه ای دیگر صرفا سرگرمی است، پيامهاي سياسي بيشترين تأثير خود را بر افكارشان ميگذارند. فيلمهاي سياسي صريح اغلب مورد نقد و موشكافي قرار ميگيرند و این در حالي است كه موضوعات ظريف مطرح شده در فیلمهای به ظاهر غیرسیاسی به دليل ماهيت سرگرمكنندگي آنها مورد غفلت قرار ميگيرند. در واقع، نقطة عطف عملكرد و عمليات رواني سينماي سياسي در همين فيلمهاي تلويحي سياسي نهفته است. در این راستا پنتاگون با فیلمهای علمی ـ تخیلی همکاری میکند که در ظاهر گمان به سیاسی بودن آنها نمی رود.
فصل 18
تغییر قوانین
در سال 1997، وزارت دفاع آلمان فشار زیادی به پنتاگون وارد
کرد تا به دو شرکت فیلمسازی آلمانی که می خواستند بخشی از فیلمهای تلویزیونی خود ـ
جت ها و بالهای نقره ای ـ را در پایگاه نیروی هوایی در تکزاس فیلمبرداری کنند کمک
کند. تهیه کنندگان آلمانی از حمایت کامل نیروی هوایی آلمان (Luftwaffe) و ارتش فدرال
آلمان (Bundeswehr) برخوردار بودند اما می خواستند در پایگاه نیروی هوایی شپرد در
تکزاس، جایی که بسیاری از خلبانهای آلمانی تعلیم می بینند، فیلمبرداری کنند.
ارتش فدرال آلمان (Bundeswehr)
نیروی هوایی آمریکا مایل بود کمک کند، اما مشکلی وجود داشت: یکی از سیاست های قدیمی پنتاگون این بود که به تولیداتی کمک کند که بتوانند "منفعت مستقیمی در زمینه روابط عمومی درون آمریکا" داشته باشند.
طبق راهبردهای مکتوب وزارت دفاع، فیلمهایی که از همکاری پنتاگون برخوردار می شوند نه تنها باید «در جهت درک عموم مردم از نیروهای مسلح آمریکا باشند»، بلکه باید «در زمینه ارتباط برقرار کردن عامه مردم با برنامه های عضوگیری و بقای نیروهای مسلح یا ارتقای این برنامه ها کمک کند.» و عبارت عامه مردم یا عموم مردم در راهبردهای وزارت دفاع به معنای جامعه آمریکا است، نه جامعه آلمانی.
فیل استراب رئیس دفتر فیلمسازی پنتاگون آشنایی کاملی با قوانین دارد؛ هنگامی که از همکاری با تهیه کنندگان آمریکایی که از پروژه های آنها خوشش نمی آمد امتناع می کرد به خوبی از این قوانین استفاده می نمود. اما استراب و مافوق وی یعنی کنت بیکن معاون روابط عمومی وزیر دفاع حاضر بودند قوانین را برای آلمانی ها تغییر دهند.
استراب در نامه ای به بیکن در تاریخ 18 اکتبر 1997 در توضیح مضرات حمایت از تولید فیلم آلمانی نوشت «هیچ کدام از پروژه ها مطابق معیارهای ما برای همکاری نیستند، زیرا احتمال نمی رود تماشاگران آمریکایی هیچ کدام از آنها را ببینند. همچنین این نگرانی وجود دارد که سیلی از درخواستها از سوی شرکتهای تولیدی دیگر کشورهای عضو ناتو دریافت کنیم که مایلند از پایگاه شپرد و دیگر برنامه های آموزشی آمریکا به عنوان شیوه های نسبتاً ارزان قیمت برای افزایش کیفیت و سطح جذابیت تولیدات خود استفاده کنند.»
اما دکتر هان دیترـویشتر سخنگوی وزارت دفاع آلمان از استراب و بیکن درخواست کرد در تصمیم خود تجدیدنظر کنند.
ویشتر در نامه ای به تاریخ 23 اکتبر 1993 به بیکن نوشت «من از شما می خواهم در مسئله ای که اهمیت زیادی برای من دارد به من کمک کنید، بویژه با توجه به تمایل قوی دو طرف برای تقویت همکاری نظامی آلمان و آمریکا در زمینه روابط عمومی. دو شرکت فیلمسازی مشهور آلمانی تصمیم دارند، بطور مجزا، سریالهایی درباره خلبانهای نیروی هوای آلمان و تمریناتشان در آمریکا برای تلویزیون آلمان تهیه کنند.»
«این پروژه ها نخستین قدم برای به تصویر کشیدن نیروی هوایی در تلویزیون آلمان است و من معتقدم پیشرفتی عظیم در زمینه تبدیل نیروی هوایی به موضوعی برای رسانه ها محسوب می شوند. این پروژه ها از چنان اهمیت زیادی برخوردار هستند که وزیر دفاع روهه به شرکتهای تولیدکننده قول حمایت ارتش فدرال در ساخت آنها را داده است...من امیدوارم شما در این زمینه با من همکاری، و به دستیابی به پیشرفتی در زمینه بهبود تصویر نیروی هوایی آلمان در صنعت سرگرمی از طریق این پروژ ه ها کمک کنید.»
نامه ویشتر تأثیرش را گذاشت. استراب پس از خواندن آن به مافوقش گفت «با توجه به تشویق و حمایت رسمی ارتش فدرال و بخاطر اینکه این تولیدات از نظر اطلاعات عمومی برای ما ارزشمند هستند، حتی اگر صرفاً میان مخاطبین اروپایی باشد، با پیشنهاد نیروی هوایی موافقت کردیم که شرکتها موارد مورد نیاز و امکانات خود را با هم ترکیب کرده و با هم فیلمبرداری کنند.»
استراب در نامه ای به تاریخ 10 نوامبر به نیروی هوایی اجازه همکاری با تهیه کنندگان آلمانی را داد: «ما دریافتیم که این محصول عمدتاً برای مخاطبین آلمانی در نظر گرفته شده و احتمال نمی رود در آمریکا مشاهده شود. با اینحال وزارت دفاع آلمان علاقمند بوده و ادعا می کند که محصول از لحاظ ایجاد آگاهی درباره ارزش و اهمیت تمارین ارزشمند است. در نتیجه در سیاست خود در زمینه لزوم مزیت روابط عمومی درون ایالات متحده استثنا قائل شده و اجازه فیلمبرداری در پایگاه نیروی هوایی شپرد را می دهیم.»
اما تهیه کنندگان آلمانی هم پیش از اینکه حمایت ارتش آمریکا را بدست بیاورند مجبور شدند از همان فرایند پاکسازی عبور کنند که تهیه کنندگان آمریکایی که خواستار همکاری پنتاگون هستند از آن عبور می کنند. و تهیه کنندگان آلمانی هم با کمال میل صحنه هایی که استراب دوست نداشت بازنویسی کردند.
مایکل اسمیتون رئیس شرکت آلمانی که Jets را تولید می کرد در نامه ای به استراب نوشت «شخصیت هر آمریکایی که در این فیلم به تصویر کشیده شود کاملاً مثبت خواهد بود، پایگاه نیروی هوایی شپرد با بالاترین استانداردهای امنیتی و ایمنی، و بالاترین استانداردهای جهانی در زمینه کیفیت آموزش به تصویر کشیده خواهد شد. برای مثال صحنه ای که نشان می داد یک دانشجوی افسری با دوستش در موقعیتی نامناسب در کابین جت در محوطه ای دورافتاده هستند حذف شده است. چنین تصاویر نامناسبی در فیلم نخواهد بود. حتی حادثه مرگباری که برای خلبانی به اسم فیل پیش می آید را می توان طوری بازنویسی کرد که پرتاب صندلی وی فعال شود. درباره هرگونه تغییر در فیلمنامه می توان بحث کرد.»
اسمیتون در ادامه میگوید «یکی از شخصیتهای اصلی فیلم، مربی جانسون، آمریکایی بوده و نقش وی را یکی از بازیگران محبوب آمریکایی ایفا خواهد کرد. وی شخصیتی نمونه برای کارآموزان و خلبانی ایدهآل است؛ مربی اصلی بوده و درستی هر کاری که میکند و هر حرفی که میزند به دقت بررسی خواهد شد. تمامی اعمال و گفتههای این شخصیت مثبت و مثالزدنی خواهد بود. دیگر آمریکاییها، مانند خلبانهای تحت آموزش، به صورت سرمشقهایی از رفتار صحیح به تصویر کشیده خواهند شد.»
با ارائه چنین تضمینهایی، در دسامبر 1997 شرکت های فیلمسازی آلمانی اجازه فیلمبرداری در پایگاه نیروی هوایی را به مدت 5 روز بدست آوردند.
استراب دو سال پیش هم که به نیروی دریایی و زمینی اجازه داد
با تهیه «تصمیم اجرایی[1]» همکاری کنند؛ تصمیم اجرایی یک
فیلم اکشن نامعقول با بازی کرت راسل در نقش یک مشاور غیرنظامی ارتش بود که پایتخت
آمریکا را از دست تروریستهای مسلمان که هواپیمای 747 را دزدیده و تصمیم دارند از
آن برای انجام حملهای با گاز اعصاب استفاده کنند نجات میدهد.
فیلم تصمیم اجرایی
طبق قوانین پنتاگون برای حمایت از فیلمسازان «تصاویر تخیلی ارائه شده میبایست وجهی امکان پذیر از زندگی، عملیات و سیاستهای ارتش را به تصویر بکشند». اما هیچ چیز محتمل و امکان پذیری درباره عملیات نظامی به تصویر کشیده شده در «تصمیم اجرایی»، که نشان می داد کماندوهای ارتش روی 747 ربوده شده در حال پرواز قرار می گیرند، وجود نداشت.
در فیلم کماندوها با استفاده از یک جنگنده مخفی F-117 به بوئینگ 747 منتقل می شوند؛ جنگنده یک ابزار ارتباطی خاص دارد که اجازه می دهد وقتی کنار بوئینگ قرار گرفت کماندوها بدون اطلاع تروریست ها سوار بوئینگ شوند. در حقیقت هیچ هواپیمایی در زرادخانه ارتش چنین امکاناتی ندارد، اما این مسئله مانع از این نشد که پنتاگون دسترسی تهیه کنندگان به کشتی ها و هواپیماهایی که نیاز داشتند را فراهم نکند. فیلم ظاهر خوبی به ارتش می بخشید و علیرغم تمامی راهبردهای پنتاگون، این تنها موضوعی است که اهمیت دارد.
پنتاگون با فیلمهای دیگری که داستانهای دور از ذهن دارند نیز همکاری کرده است، مانند آرماگدون که در آن کارگران حفاری چاه نفت با یک شاتل فضایی برای نابود کردن شهاب سنگی که زمین را تهدید می کند به فضا پرتاب می شوند؛ پارک ژوراسیک 3 که تفنگداران و نیروی دریایی گروهی از آمریکایی ها که روی جزیره ای پر از دایناسورهای آدمخوار گیر افتاده اند را نجات می دهند؛ و شمارش نهایی[2] که در آن که ناوهواپیمابر هسته ای در زمان به عقب و به روز حمله ژاپنی ها در پرل هاربر فرستاده میشود.
فیلم پارک ژوراسیک که تفنگداران و نیروی دریایی گروهی از آمریکایی ها که روی جزیره ای پر از دایناسورهای آدمخوار گیر افتاده اند را نجات می دهند؛
پنتاگون هیچ مشکلی برای تغییر قوانین در جهت کمک به این فیلمهای غیرممکن نداشت، زیرا ظاهر خوبی به ارتش می بخشیدند، اما اگر قوانین به معنای کمک به فیلمهای مبتنی بر واقعیتی باشند که تصویری منفی از ارتش ارائه می دهند، از آنها پیروی نمی کند.
این همان اتفاقی است که در سال 1988 افتاد؛ تهیه کنندگان
«خانواده جاسوس ها» از نیروی دریایی خواستند در تولید سریال تلویزیونی درباره
پرونده جاسوسی جان واکر با آنها همکاری کند. تهیه کنندگان می خواستند بخشی از فیلم
را روی عرشه یک ناو نیروی دریایی واقعی فیلمبرداری کنند، و تصاویری از هواپیماهای
در حال بلند شدن از روی عرشه یک ناو هواپیمابر بگیرند. اما نیروی دریایی نمی خواست
در بازگویی داستان واقعی یک افسر جاسوس که با فروختن هزاران رمز و پیامهای
رمزگذاری شده به روس ها به کشورش خیانت کرد نقشی داشته باشد، هرچقدر هم که داستان
منصفانه و واقعی باشد.
فیلم خانواده جاسوس ها
واکر که عمدتاً گمان می رود بیش از هر جاسوس دیگری اسرار نظامی را افشا کرده باشد، در سال 1967 جاسوسی برای شوروی را آغاز کرد و پس از بازنشستگی از نیروی دریایی، از پسر، برادر و بهترین دوستش برای ادامه این کار استفاده نمود. و اگر همسر واکر در سال 1985 او را لو نداده بود نیروی دریایی نمی توانست این شبکه جاسوسی را متلاشی کند.
سریال CBS، با بازی پاور بوت در نقش جان واکر و لزلی آن وارن به عنوان همسرش، کاملاً مبتنی بر حقایق بود، اما مستدل تر از آن بود که به مذاق نیروی دریایی خوش بیاید. یادداشت های داخلی پنتاگون حاکی از آن هستند که نیروی دریایی پس از خواندن فیلمنامه متوجه شد که تصویری دقیق، عادلانه و متعادل از جریان ارائه شده است. اما نیروی دریایی نمی خواست به کسی در بازگو کردن این داستان کمک کند، بویژه که ماجرا صحت داشت.
لزلی آن وارن که نقش همسر جان واکر را بازی می کرد
کاپیتان مایکل شرمان رئیس دفتر اطلاعات ساحل غربی نیروی دریایی در یادداشتی برای مافوق های خود در پنتاگون نوشت که «بطور کلی فیلمنامه بدی نیست؛ در تمامی فیلمنامه تلاش نشده تا نیروی دریایی را احمق جلوه دهند. در حقیقت واکر به صورت لاابالی بدنام و فاسدی که هست به تصویر کشیده شده است... به استثنای حماقت نیروی دریایی در فراهم کردن دسترسی این آب زیرکاه به اسرار نظامی، نیروی دریایی چندان بد در فیلمنامه ارائه نشده است. هیچ آدم احمق، کاریکاتورگونه یا افسر یا اعضای بدرفتاری در نیرو نیستند. چهار شخصیت اصلی به صورت افراد سخیف و حریصی که براستی بودند به تصویر کشیده شده اند. شخصیت پردازی عالی بوده و می توانید فشار و استرسی که به اعضای خانواده وارد میشود، هنگامی که در مواجه با حقیقت کاری که واکرها انجام می دهند با وجدان خود کلنجار می روند، را ببینید.»
اما مافوق های شرمان در دپارتمان نیروی دریایی اهمیتی برای هیچ یک از این مسائل قائل نبودند. هر داستانی درباره پرونده واکر، حتی داستانی واقعی، به ضرر نیروی دریایی بود. بنابراین به تهیه کنندگان اجازه ندادند از هیچ کشتی یا لوکیشن نیروی دریایی برای فیلمبرداری استفاده کنند.
آدام فینکلشتاین رئیس دفتر اطلاعات دپارتمان نیروی دریایی در یادداشتی برای معاون روابط عمومی وزیر دفاع نوشت «نظر بر این است که این محصول هیچ منفعتی برای نیروی دریایی یا ارتش ندارد.»
دان باروش که پیش از استراب ریاست دفتر فیلمسازی پنتاگون را بر عهده داشت، با این نظر موافق بود: «این دفتر با مشاهدات آدمیرال فینکلشتاین موافق است، و هرگونه درخواستی برای استفاده از ناوهواپیمابر و فیلمبرداری سریال در کشتی ها یا تأسیسات نیروی دریایی را رد می کند.»
در نهایت فیلمسازها توانستند سریال دو قسمتی و چهار ساعتی خود را بدون کشتی ها و هواپیماهای نیروی دریایی بسازد. سریال در فوریه 1990 از شبکه CBS پخش شد و احتمالاً بخاطر عدم مشارکت نیروی دریایی مجموعه بهتری نیز شد؛ زیرا تهیه کنندگان مجبور نبودند مانند بسیاری دیگر فیلمسازها برای جلب رضایت نیروی دریایی حقایق را تغییر دهند.
اما امتناع ارتش از همکاری با فیلمسازها، که سعی داشتند داستانی واقعی را بر اساس حقایقی که حتی خود نیروی دریایی نمی توانست زیر سوال ببرد بگویند، نشان می دهد وزارت دفاع هنگامی که به نفعش باشد قوانین را تغییر می دهد.