بنابراین اکنون وزارت دفاع تصمیم نداشت به ایستوود اجازه بدهد که فیلم را در پایگاههای نظامی به نمایش در بیاورد یا در عنوانبندی فیلم از تفنگداران دریایی به خاطر همکاریشان تشکر کند. از همه بدتر، سیمز به ایستوود گفت که وزارت دفاع حتی تصمیم ندارد بگذارد او نمایش اولیهی فیلم را در برنامهی [1]Toys-for-tots تفنگداران دریایی، که ایستوود حامی ملی آن محسوب میشد، برگزار کند.
سیمز میگوید: «فیلمی نبود که بخواهیم برنامهی Toys-for-Tots را در آن دخیل کنیم.»
این حرکت ایستوود را شدیداً خشمگین کرد. بنابراین چند روز بعد از نمایش فیلم در پنتاگون در روز ۱۹ نوامبر ۱۹۸۶، ایستوود در دفترش در استودیوی برادران وارنر نشست و نامهی شدید اللحنی برای سیمز نوشت، او را یک دروغگو خطاب کرده و گفت تا زمانی که سیمز در پنتاگون کار میکند دیگر هرگز برای ساخت فیلم با پنتاگون همکاری نخواهد کرد.
ایستوود در نامهاش نوشت «از نامهای که در تاریخ ۱۸ نوامبر برای من نوشتید ممنونم. در پاراگراف اول نوشته بودید که از نادیده گرفته شدن درخواستتان برای انجام اصلاحات در فیلم Heartbreak Ridge مأیوس شدهاید. در حالی که این ادعا اصلا صحیح نیست. ما با دقت تمام توصیههای شما را به کار بستیم.»
ایستوود، که نه تنها در فیلم ایفای نقش کرد بلکه تهیهکننده و کارگردان آن هم بود، برای جلب رضایت ارتش چندین تغییر در فیلمنامه اولیه انجام داد، اما گفت نمیدانسته که «پیشنهادات» پنتاگون اجباری بودهاند.
او گفتار زننده و خشونت موجود در فیلمنامهی اولیه را کاهش داده و شخصیت اصلی را از ارتشی به تفنگدار دریایی تغییر داده بود. همچنین چندین تغییر دیگر نیز اعمال کرد که از نظر خودش خیلی مضحک بودند.
یکی از این تغییرات به صحنهی نبرد اوج فیلم محسوب میشد که بر اساس حملهی آمریکا به جزیرهی کوچک گرانادا در کارائیب در سال ۱۹۸۳ ساخته شده بود. سیمز از ایستوود خواسته بود از جزیرهی ساختگی برای لوکیشن فیلم استفاده کرده و هر ارجاعی را در فیلمنامه به تفنگداران واقعی که در بمبگذاری انتحاری در سال ۱۹۸۳ در بیروت پایتخت لبنان کشته شده بودند حذف کند.
بمبگذاری انتحاری در پایگاه تفنگداران دریایی در بیروت در ۲۳ اکتبر ۱۹۸۳ فقط دو روز قبل از حمله آمریکا به گرانادا و اشغال این جزیره اتفاق افتاد. از نظر ایستوود اشارهی کوتاهی به واقعهی بمب گذاری بیروت در فیلم لازم به نظر میرسید. اما وزارت دفاع معتقد بود این کار به تصور ارتباط بین دو رویداد دامن میزند.
سیمز می گوید «ما نمیخواستیم به چنین ارتباطی بین این دو واقعه اشاره شود. در آن زمان تصور بر این بود که حمله به گرانادا برای منحرف کردن توجه به فاجعهی رخ داده در پایگاه تفنگداران دریایی صورت گرفته است. واضح است که اگر در فیلمنامه به چنین ارتباطی اشاره شده بود ما به آن اعتراض میکردیم. آن زمان از دولت انتقاد شد که برای منحرف کردن توجه از بمبگذاری بیروت به گرانادا حمله کرده است، که اصلاً درست نبود. »
در فیلمنامه کوچکترین اشارهای به وجود چنین مقاصد آب زیرکاهانهی از جانب دولت آمریکا نشد، فقط گفته شده بود که روز قبل از حمله به گرانادا بیش از دویست تفنگدار دریایی در بمبگذاری در بیروت کشته شدند. اما سیمز نمیخواست چنین تصوری در ذهن مخاطبان شکل بگیرد. وی روز ۵ می ۱۹۸۶ در یادداشتی به ژنرال والت بومر رئیس دفتر روابط عمومی تفنگداران دریایی نوشت «در خط سیر زمانی فیلمنامه نباید اشارهای به بیروت شود.»
حذف اشاره به بیروت از فیلمنامه اصلاً به مذاق ایستوود خوش نیامد، اما این کار را انجام داد. وی در نامهاش به سیمز در تاریخ ۱۹ نوامبر نوشت: «و دربارهی گرانادا هم تمام ارجاعات به بیروت از فیلمنامه حذف شدند، با این که ما فکر میکردیم نادیده گرفتن یک واقعیت تاریخی درخواست احمقانهای است.»
اما علیرغم این مورد و تغییرات دیگری که ایستوود در فیلمنامه اعمال کرد، همچنان رضایت سیمز جلب نشد و هنگامی که طی دو روز آخر فیلمبرداری فهمید سایر تغییراتی که خواسته بود اعمال نشدهاند به ژنرال بومر گفت تفنگداران دریایی که در محل فیلمبرداری حضور داشتند باید آنجا را ترک کنند.
سیمز میگوید «ما احساس میکردیم او (ایستوود) کاری را که خواسته بودیم انجام نداده است، و از قبل هم مشخص بود که ممکن است حمایت خود را قطع کنیم.»
ایستوود به قدری از این کار عصبانی شد که به کاخ سفید زنگ زد تا از دوست قدیمیاش رونالد ریگان، رئیس جمهور وقت آمریکا بخواهد پادرمیانی کند. البته موفق نشد با ریگان صحبت کند، ولی چند ساعت بعد ژنرال بومر ـ که پنج سال بعد فرماندهی تفنگداران دریایی را طی جنگ خلیج برعهده گرفت ـ با ایستوود تماس گرفت تا بفهمد ماجرا از چه قرار است.
بومر پس از صحبت کردن با ایستوود به این نتیجه رسید که وی مرد شرافتمندی است و برخلاف آنچه سیمز گمان میکرد مشاجرهاش با او درباره این که چه چیزهایی در فیلمنامه باید تغییر کند صرفاً یک سوءتفاهم بوده نه ناشی از تلاش ایستوود برای فریب دادن تفنگداران دریایی یا وزارت دفاع.
ژنرال بومر در یادداشتی به سیمز گفت «روز چهارشنبه ۲۳ جولای من مکالمهی تلفنی ۱۵ دقیقهای با آقای ایستوود دربارهی فیلم Heartbreak Ridge داشتم. بعد از صحبت کردن با آقای ایستوود متوجه شدم که سوءتفاهمی بین ایشان و معاونت روابط عمومی وزارت دفاع درباره تغییراتی که باید برای جلب موافقت وزارت دفاع در فیلم اعمال میشده، پیش آمده است.»
بومر به سیمز گفت که «ایستوود موکداً گفت هرگز قول نداده بوده همهی تغییرات را اعمال کند، بلکه فقط پذیرفته بوده تا جایی که در توانش هست این کار را انجام دهد و معتقد بود که به وعدهاش عمل کرده است. او به تغییرات مشخصی که برای رقیقکردن زنندگی گفتار و خشونت فیلم انجام داده بود اشاره کرد… نگرانیهای من تا حدی برطرف شد و من فکر نمیکنم او عامدانه ما را فریب داده یا برای دستیابی به مقاصد خودش وزارت دفاع را به بازی گرفته باشد.»
ژنرال بومر افزود «با توجه به این که هنگامی که من با آقای ایستوود صحبت کردم فقط دو روز از فیلمبرداری باقی مانده بود، قطع همکاری و حمایت تفنگداران دریایی بیفایده است. ناراحتی و کدورتی که در این صورت پیش میآید در طولانی مدت احتمالاً به ضرر منافع وزارت دفاع و شرکت Malpaso Productions خواهد بود. من فرماندهی تفنگداران دریایی را در جریان ماوقع گذاشتم و او هم موافق بود که قطع همکاری عاقلانه نیست. واحد تفنگداران دریایی از همان ابتدا معتقد بود فیلم HeartBreak Rigde ارزش حمایت کردن را دارد. نظر ما هنوز تغییر نکرده است، فقط کمی نگران پیامدها هستیم.»
در انتهای مکالمه ایستوود به بومر گفت که وی بار دیگر با کاخ سفید تماس گرفته و به آنها خواهد گفت تلفن پیشین او را نادیده بگیرند، و همین کار را هم کرد.
این کار باعث شد شرایط آرام شود و ایستوود بتواند فیلمبرداری فیلم را به پایان برساند. اما چهار ماه بعد که فیلم در پنتاگون به نمایش درآمد همه چیز به هم ریخت، و درگیری بین ایستوود و سیمز مجدداً آغاز شد.
پس از نمایش اولیه، سیمز به ایستوود گفت «اگر میخواهید در آینده هم با وزارت دفاع همکاری کنید ، پیش از این که اجازهی همکاری صادر شود باید فیلمنامهی نهایی مورد تأیید قرار گیرد، یا حداقل تعهدی الزامآورتر از آنچه در این مورد ارائه کردید به ما بدهید.»
این حرف خون ایستوود را به جوش آورد.
وی در نامهی ۱۹ نوامبرش به سیمز، که یک نسخه از آن را به ریگان و نسخهی دیگر را برای رئیس سیمز یعنی کسپر وانبرگر وزیر دفاع ایالات متحده فرستاد نوشت: «تهدید شما به کنسل کردن فیلمبرداری از طریق ژنرال بومر چندان شرافتمندانه نبود. و درباره آخرین پاراگراف نامهاتان درباره همکاری با وزارت دفاع در آینده، باید بگویم که تا زمانی که شما معاون وزیر هستید این اتفاق نخواهد افتاد و همکاری در بین نخواهد بود.»
سیمز میگوید طی تماس تلفنی که با ایستوود داشت، بازیگر معروف حتی تهدید کرد حرفهی سیمز در پنتاگون را نابود کند. وی افزود «ایستوود پای تلفن تهدید کرد که این مسئله را به کاخ سفید و دوستش آقای ریگان خواهد کشاند و برای من گران تمام خواهد شد، و گفت به حرفهام لطمه خواهد زد یا حتی مرا از کار بی کار خواهد کرد.»
اما سیمز نگران نبود. خود ریگان او را به مقام معاون وزیر دفاع منصوب کرده بود و سیمز قبل از این هم به عنوان دستیار ویژهی رئیس جمهور در کاخ سفید کار کرده بود.
سیمز که یک سال پس از مرافعهاش با ایستوود وزارت دفاع را ترک کرد می گوید: «من نگران نبودم زیرا به تازگی از کاخ سفید آمده بودم و مطمئن بودم که ارتباطم با کاخ سفید به اندازهی او (ایستوود) قوی است.اما کل جریان خیلی ناراحت کننده بود. چه دلش میخواد هری کثیف[2] تهدیدش کند؟!»
ایستوود از همان ابتدای پروژه با سیمز مشکل داشت. یک سال پیش از ارتش درخواست کرده بود تانکها و هلیکوپترهایی که برای ساخت فیلم نیاز داشت در اختیارش بگذارند، زیرا شخصیتی که نقش آن را ایفا میکرد یک چترباز قدیمی و جان سخت ارتشی بود که مدال افتخار در جنگ کره دریافت کرده بود، اما اکنون نمیتوانست با «ارتش جدید» کنار بیاید.
اما سیمز چه آن موقع که ایستوود فیلمنامه را به ارتش داد و چه یک سال بعد وقتی که آن را نزد تفنگداران برد نظر مساعدی نسبت به فیلمنامه نداشت و به ارتش گفت فقط در صورتی آن را بپذیرند که ایستوود تغییرات عمدهای در داستان اعمال کند.
ایستوود از این قضیه هم دل خوشی نداشت.
در فیلمنامه اصلی نوشتهی جیمز کاراباتسوس، ماجرای فیلم که در دههی ۱۹۸۰ اتفاق میافتد هنگامی آغاز میشود که شخصیت کلینت ایستوود یعنی گروهبان توماس هایوی ـ یک نظامی کهنهکار که در جنگهای بسیاری شرکت کرده ـ در باری نشسته و از خاطرات دوران جنگ برای دیگر افراد حاضر در بار تعریف میکند. در همان لحظهی اول در مییابیم که گروهبان هایوی به زمان حال تعلق ندارد و به جای مانده از ارتش قدیمی است.
نوجوان مستی روی زمین کنار سرباز کهنهکار مینشیند تا به داستان او گوش بدهد.
هایوی میگوید: «آره بچه جون. گندش درومد و یه کمیته از اعضای کنگره ـ که سر تاپاشون یه شپش نمیارزید ـ سعی کردن به ما چتربازها بگن که دیگه نباس شیطونی کنیم. البته ما هم به سنت هوابردی واقعی جوابشون رو دادیم. سلام نظامی دادیم، گردش به راست کردیم و برگشتیم تو همون سوراخی زبالهدونی تا اسهال بگیریم و نگرش گندی نسبت به زنها داشته باشیم. چیز قشنگی نیست. اما حقیقت محض اینه که جنگ جهنمه.»
این حرفها درست بود، اما برای ارتش و سیمز زیادی بوی حقیقت میداد. آنها به ایستوود گفتند که صحنه آغازین باید عوض شود، زیرا نه تنها به زنها توهین میکند بلکه برای اعضای کنگره، که به هرحال حقوق آنها را پرداخت می کنند نیز توهینآمیز است.
سرهنگ میگل مونتهورده رئیس بخش برنامهریزی و سیاست ارتش در یادداشتی به تاریخ ۱۶ دسامبر ۱۹۸۵ به سیمز معاون وزیر دفاع گفت «نظرات هایوی در صفحهی دوم فیلمنامه درباره سنت هوابردی و نگرش گند نسبت به زنان نه تنها کج سلیقگی است بلکه ارتباطی با خط روایی داستان ندارد.»
در یادداشت همچنین آمده بود که «امروزه ارتش جایگاه بالایی برای کنگرهی ایالات متحده داشته و توسط آن حمایت میشود. نظرات صفحهی دوم فیلمنامه فقط به خصومت کنگره منجر شده و غیرضروری هستند.»
اما چرا مونتهورده که چندی بعد نزد سیمز در وزارت دفاع مشغول کار شد میخواست کنایه به کنگره از فیلمنامه حذف شود؟ سیمز می گوید «او احتمالا نگران روابط با کنگره بود. گمان میکنم اگر قرار بود اسم ارتش در فیلم بیاید عضوی از کنگره پیدا میشد که بگوید چطور ارتش اجازه داده آنها چنین چیزی بگویند؟»
کاراباتسوس فیلمنامه نویس فیلم معتقد است که ایستوود حق داشت از دخالت سیمز در فیلمنامه عصبانی شود. کاراباتسوس که قضیهی کنگره را بر اساس داستانی واقعی نوشته بود که هنگام خدمتش در ویتنام شنیده بود می گوید: «اصلاً عجیب نیست که ایستوود عصبانی شد. واضح است که چرا خونش به جوش آمد. حق هم داشت.»
اما ایستوود پایش را در یک کفش کرد و حاضر نشد حتی یک کلمه از تکگویی آغازین شخصیتش را تغییر دهد. به چه جرأتی به او می گفتند حق ندارد کنگره را مسخره کند؟ از کی تا حالا پنتاگون این وظیفه را به عهده گرفته بود؟
اما ارتش به این تغییرات اکتفا نکرد. آنها گفتند دیالوگهای زننده و ناخوشایند فیلمنامه غیرضروری است، و لیستی از تغییراتی که میخواستند در فیلمنامه اعمال شود تا با حمایت از آن موافقت کنند به ایستوود دادند.
مونتهورده در یادداشتش به سیمز نوشت «فیلمنامه، ارتش و به ویژه بخش هوابرد را به صورتی بسیار ناخوشایند و نادرست به تصویر میکشد. نویسندهها چند کلیشهی هالیوودی از شخصیتهای نظامی در دوران جنگ جهانی دوم را گرفته و سربازهای مدرن را بر اساس این کلیشهها شخصیتپردازی کردهاند. شرایط کلی که احتمالاً در زمان جنگ جهانی دوم و جنگ کره وجود داشت بر ارتش امروزی حاکم نیست.»
ایستوود به ارتش گفت نکتهی فیلم دقیقاً همین است. فیلم درباره سرباز پیری است که طی جنگ کره مدال افتخار گرفته و اکنون جایی در ارتش جدید ندارد. اما ارتش این موضوع را درک نمیکرد.
آنها حتی عنوان فیلم را هم درک نمی کردند.
مونتهورده به سیمز گفت «عنوان فیلم به زمان جنگ کره برمیگردد و گمراه کننده است. زیرا موضوع فیلم درباره ارتش در دهه ۱۹۸۰ است.»
اما ایستوود به آنها گفت هدف از انتخاب عنوان فیلم دقیقاً همین است. وانگهی، این فقط یک فیلم است.
ایستوود در نامهای به تاریخ ۱۷ دسامبر ۱۹۸۵ به ژنرال چارلز باسی مدیر روابط عمومی ارتش نوشت «نکتهای که در فیلمنامهی Heartbreak Ridge نادیده گرفته شده این است که گروهبان هایوی متعلق به ارتش قدیمی است، و هیچ ارتباطی به ارتش امروزه ندارد، تا حدی که این مسئله روی زندگی شخصی و همچنین زندگی نظامیاش تأثیر گذاشته و در نتیجه نمیتواند خودش را با ارتش جدید انطباق دهد.»
ایستوود در این مرحله دست پیش گرفت.
وی به ژنرال باسی گفت «مایلم به این مسئله اشاره کنم که گرچه ارتش جدید احتمالاً از ارتش قدیمی برتر است، اما ارتش قدیمی مزایایی هم داشته و با احترامی که برای مردانی که طی جنگ کره و جنگ ویتنام جنگیدند و جان خودشان را از دست دادند قائلم، معتقدم خاطرهی ارتش قدیمی نباید از بین برود. باز هم باید بگویم که این فقط یک فیلم سرگرم کننده است، نه فیلم آموزشی؛ و در حال حاضر تنها تصویری که عامهی مردم از نیروهای نظامی دارند تصویرشان از رمبو است. Heartbreak Rigde فیلمی میهنپرستانه است که سعی دارد به تعارضها و درگیریهای حال حاضر آمریکا بپردازد، و ما حاضر نیستیم هیچجور دیگری آن را بسازیم.»
ایستوود همچنین به ژنرال باسی هشدار داد که اگر ارتش او را مجبور کند بدون حمایت آنها فیلم را بسازند اشتباه بزرگی مرتکب خواهد شد، همانطور که پنج سال پیش نیروی دریایی مرتکب اشتباه شده و تهیهکنندگان فیلم «یک افسر و یک جنتلمن» را مجبور کرد فیلم را بدون همکاری آنها تولید کنند.
ایستوود به ژنرال باسی گفت «جالب این است که طی ملاقاتی که با مارتی الفند تهیهکننده فیلم یک افسر و یک جنتلمن داشتم او به من گفت مخالفتهای نیروی دریایی که در نهایت به عدم همکاریاشان با فیلم منجر شد دقیقاً انتقادهایی بوده است که امروز ما با آن مواجه شدهایم. همانطور که در جریان هستید بعد از اکران فیلم، نیروی دریایی از این که با ساخت فیلم همکاری نکرده است شرمنده شد، چون بعد از اکران فیلم ثبت نام در آن شاخه از نیروی دریایی به طور قابل ملاحظهای افزایش یافت.»
«خیلی حیف میشود اگر گروهبان هایوی در خدمت ارتش آمریکا و لشگر هشتاد و دوم هوابرد که در عملیات نجات در گرانادا مشارکت داشتند حضور نداشته باشد.»
ارتش سعی کرد به ایستوود اطمینان دهد که آنها دغدغههای وی را درک میکنند، و به او گفتند که میخواهند در ساختن فیلمی که هردو طرف به آن افتخار کنند به وی کمک کنند.
ژنرال ریچارد گریفیتس، جانشین رئیس روابط عمومی ارتش در نامهای به تاریخ ۲۳ دسامبر ۱۹۸۵ به ایستوود نوشت «در غیاب ژنرال باسی من به نامهی شما، مورخ ۱۷ دسامبر، درباره فیلمنامهی Heartbreak Rigde پاسخ میدهم. ما متوجه هستیم که شما فکر میکنید نکتهی فیلمنامه دربارهی تعلق داشتن گروهبان هایوی به ارتش قدیمی را درک نکردهایم. اما باور کنید این مسئله را درک میکنیم. همچنین قبول داریم که ارتش قدیمی نکات مثبتی هم داشته است، در حقیقت نکات مثبت بسیاری دارد. و مانند شما میخواهیم یاد و خاطرهی آن را زنده نگه داشته و یاد افرادی را که در جنگهای این کشور جنگیده و جان خود را از دست دادند محترم داریم. بنابراین هیچ تردیدی نیست که میخواهیم فیلمی بسازید که این کار را انجام دهد.»
«گرچه درک می کنیم که Heartbreak Rigdeنه فیلمی آموزشی است و نه قرار است به منظور افزایش عضوگیری ارتش ساخته شود، پذیرفتن بخشهایی از فیلمنامه دشوار است… اما همانطور که ژنرال باسی با آقای مانس (تهیهکننده اصلی فیلم) در میان گذاشته است، ما معتقدیم این اختلافنظرها را میتوان به صورتی که رضایت هر دو طرف جلب شود حل کرد. ما قصد داریم در جهت رفع این اختلافها تلاش کنیم.»
ایستوود با کاهش گویش عامیانه و ناخوشایند فیلمنامه موافقت کرد. اما این کار برای جلب موافقت ارتش کافی نبود، بنابراین وقتی مذاکرات به نتیجه نرسید ایستوود تصمیم گرفت فیلمنامه را به نزد تفنگداران دریایی ببرد تا ببیند آیا آنها حاضر به همکاری هستند یا نه. هرچه باشد تفنگداران در هالیوود معروف بودند به این که نسبت به سایر بخشهای ارتش روابط بهتری با تهیهکنندهها دارند. ایستوود از طریق دوستش مارتی الفند میدانست که چند سال پیش پس از این که نیروی دریایی از همکاری با تولید فیلم یک افسر و یک جنتلمن خودداری کرد، تفنگداران دریایی به الفند پیشنهاد همکاری کامل در ساخت فیلم را کردند.
تفنگداران به الفند گفته بودند تنها تغییری که باید در فیلمنامه اعمال کند تبدیل شخصیت اصلی فیلم با بازی ریچارد گر از کادر هوایی نیروی دریایی به تفنگدار دریایی بود. حتی از او نخواسته بودند فیلمنامه را خیلی تغییر دهد، و الفند حتی میتوانست صحنهای را که نیروی دریایی به آن اعتراض داشت ـ یعنی خودکشی یک کادری جوان که از دانشکده بیرون انداخته شده بود ـ در فیلمنامه نگه دارد. یکی از مقامات تفنگداران دریایی به تهیهکنندگان گفته بود «اگر یک کادری از مدرسه پرواز تفنگداران دریایی بیرون انداخته شود باید هم خودکشی کند!»
الفند پیشنهاد همکاری تفنگداران دریایی را رد کرد، چرا که نویسنده فیلمنامه که خود افسر سابق نیروی دریایی بود داستان را بر اساس تجربیات خودش نوشته بود و نمیخواست شخصیت اصلی را از نیروی دریایی به تفنگدار دریایی تغییر دهد. بنابراین آنها فیلم را بدون کمک رسمی ارتش ساختند، گرچه تفنگداران دریایی بدون اطلاع وزارت دفاع به تهیهکنندهها کمک کردند. تیلور هکفورد کارگردان فیلم به نمایی از یک جت که در ارتفاع پایین پرواز میکند نیاز داشت. بنابراین از تفنگداران پرسید که آیا حاضر هستند این کار را برایش انجام دهند ـ البته به طور غیررسمی ـ و آنها هم موافقت کردند.
هکفورد می گوید «آنها جتهای Harrier داشتند و قبول کردند که پروازی در ارتفاع پست انجام دهند. من دوربینهایم را آماده کردم و دقیقاً سر وقت جت در حالیکه در ارتفاع خیلی پایین پرواز میکرد از کنار ما رد شد.»
چند سال بعد، تهیهکنندگان
«چند مرد خوب» هم
پس از این که نیروی دریایی درخواست کمکشان را رد کرد با پیشنهاد همکاری تفنگداران
دریایی مواجه شدند، به این شرط که شخصیت اصلی فیلم با بازی تام کروز به جای نیروی
دریایی، تفنگدار باشد. اما
این بار هم تهیهکنندهها
پیشنهاد تفنگداران را رد کردند.
اما ایستوود هیچ مشکلی با این که شخصیت گروهبان هایوی را از چترباز نیروی دریایی به گروهبان توپخانهی تفنگداران دریایی تغییر ندهد نداشت، و هنگامی که فیلمنامه را به نزد آنها برد تفنگداران به سرعت با همکاری در ساخت فیلم موافقت کردند.
تفنگداران دریایی شخصیت سرسخت و پوست کلفتی را که قرار بود ایستوود در Heartbreak Ridge ایفا کند دوست داشتند، اما آنها هم از او خواستند از میزان ناسزاهای فیلم بکاهد.
فرد پک سرهنگ دوم نیروی دریایی و مشاور فنی تفنگداران دریایی که افسر ناظر پروژه بود در یادداشتی به تاریخ ۳ آوریل ۱۹۸۶ نوشت «ما در حال حاضر در مرحلهی پیش از تولید فیلم Heartbreak Rigde با شرکت Malpaso Production همکاری میکنیم» و افزود «تفنگداران دریایی به خاطر تصویر مثبتی که این فیلم ارائه خواهد کرد رسماً از آن حمایت می کند.»
ایستوود قبول کرد که کلمات ناخوشایند فیلم را کاهش دهد اما بار دیگر با رابرت سیمز معاون روابط عمومی وزیر دفاع به مشکل برخورد.
هیچ شاخهای از ارتش نمیتواند به طور یکجانبه از تولید فیلم حمایت کند. آنها باید ابتدا موافقت وزارت دفاع را جلب کنند و این به منزله کسب موافقت سیمز بود.
سرتیپ دی.ایی.پی میلر، که پیش از ژنرال بومر مدیر روابط عمومی تفنگداران دریایی در پنتاگون بود، در نامهای به سیمز نوشت «دفتر روابط عمومی تفنگداران دریایی در لس آنجلس همیشه همکاری نزدیکی با تهیهکنندهها و فیلمنامهنویسها به منظور تولید فیلمنامهای که برای هر دو طرف قابل قبول باشد داشته است. محصول نهایی با این که حاوی کلمات و گفتار ناخوشایند و غیرقابل قبول است به طور کلی به نفع تصویر نیروهای مسلح ایالات متحده است، به ویژه در صحنههای نهایی در گرانادا.»
اما سیمز و دستیارانش معتقد بودند گفتار فیلم آنقدری تغییر نکرده است که شایستهی موافقت وزارت دفاع باشد.
سرهنگ نیروی هوایی جی.ال هیگینز و مدیر دپارتمان سیاستهای آموزشی در دفتر معاون وزیر دفاع در یادداشتی به تاریخ ۲۸ آوریل ۱۹۸۶ به سیمز نوشت «بخش زیادی از گفتار فیلمنامهی Heartbreak Ridge بیادبانه و زننده است. من مایل نیستم چنین به نظر برسد که دپارتمان از چنین طرز گفتاری حمایت میکند».
نیروی دریایی هم، که از آنها درخواست کمک شده بود، به نوع گفتار زنندهی فیلمنامه اعتراض کرد. ناو سروان چارلز کمب مدیر خدمات تولیدی نیروی دریایی در یادداشتی به سیمز در تاریخ ۲۴ آوریل ۱۹۸۶ نوشت «گفتاری که در این فیلمنامه به کار برده شده است بدتر از هر چیزی است که پیش از این با آن برخورد کردهام.»
اما تنها نگرانی پنتاگون گفتار زنندهی فیلمنامه نبود. یکی دیگر از دغدغههای آنها صحت تاریخی وقایع فیلم بود. هنگامی که ایستوود پس از مخالفت ارتش با حمایت از فیلم به سراغ تفنگداران دریایی رفت وقایعی رخ داد که به اختلاف نظر و جدلهای فراوان منجر شد.
در فیلمنامهی اولیه، شخصیت ایستوود یعنی هایوی گروهبان چترباز ارتش طی نبرد Heartbreak Ridge در جنگ کره بالاترین افتخار نظامی ملی ـ یعنی مدال افتخار ـ را به دست آورده بود. بنابراین وقتی ایستوود برای کسب همکاری تفنگداران دریایی شخصیت هایوی را از ارتش به تفنگدار تغییر داد، طبق فیلمنامه هایوی همچنان میبایست مدال افتخار را برای نبردی که نام فیلم از آن گرفته شده بود کسب کرده باشد.
مشکل اینجا بود که ارتش تقریباً به تنهایی در نبرد Heartbreak Ridge شرکت کرده بود ـ به طور دقیقتر لشگر دوم پیاده نظام که به دو تن از اعضای آن پس از مرگ مدال افتخار اهدا شد. تفنگداران در نبرد Punchbowl در نزدیکی Heartbreak Ridge جنگیدند، اما متعصبین ارتش معتقدند که این دو در حقیقت دو نبرد جداگانه بودهند. و یک مسئله هم واضح بود: هیچ تفنگدار دریایی مدال افتخار برای جنگیدن در نبرد Heartbreak Ridge به دست نیاورده بود.
بنابراین وقتی خبر پیچید که ایستوود شخصیت قهرمان فیلم را از چترباز ارتش به گروهبان توپخانه تفنگداران دریایی تغییر داده است، کهنهسربازهای ارتش که در نبرد اصلی جنگیده بودند فریاد اعتراض سر داده و شکایت کردند که ایستوود سعی دارد تاریخ را بازنویسی کند. چند سرباز قدیمی خشمگین به کنگره و وزارت دفاع نامه نوشتند و مجادله به روزنامهها کشیده شد.
حتی پای ژنرال کلی فرمانده تفنگداران دریایی هم به قضیه باز شد و او از ایستوود خواست نام فیلم را به نبردی که تفنگداران در کره جنگیده بودند تغییر دهد.
کلی در نامهای به تاریخ ۳۱ جولای ۱۹۸۶ به ایستوود نوشت «من معتقدم عنوان فیلم بیاحترامی به کهنه سربازهای ارتش است که شجاعانه در این نبرد جنگیدند. به همین خاطر از افرادی که از شما خواستهاند عنوان فیلم را عوض کنید حمایت میکنم، و قویاً از شما میخواهم عنوان جدیدی برای فیلم انتخاب کنید. تفنگداران در نبردهای زیادی در کره جنگیدند که از بین آنها میتوانید یکی را انتخاب کنید، برای مثال نبرد ناگارو و کوتوری یا چوسین.»
اما ایستوود تصمیم نداشت نام فیلمش را به کوتوری یا ناگارو یا هر اسم غیرقابل تلفظ دیگری از نبردهای جنگ کره تغییر دهد. هیچ میدانستند این اسمها روی سردر سینما چه جلوهای خواهد داشت؟ وانگهی، Heartbreak Ridge (به معنای مرز دلشکستگی) معنایی دوگانه داشت. فیلم او اصلا درباره جنگ کره نبود، بلکه درباره تفنگدار دریایی دل شکستهای بود که میخواست همسر سابقش را به دست آورد.
بنابراین ایستوود پس از صحبت کردن با چند سرباز قدیمی نبرد Heartbreak Ridge تصمیم به مصالحه گرفت. وی تصمیم گرفت خطی به فیلمنامه اضافه کند مبنی بر این که گروهبان هایوی در نبرد Heartbreak Ridge جنگیده و پس از جنگ به تفنگداران دریایی ملحق شده است.
این کار باعث جلب رضایت همه طرفین حتی سیمز شد. اما مشکلات دیگری هم وجود داشت. در اواخر فیلم گروهبان هایوی و تفنگداران وی در حمله آمریکا به گرانادا شرکت کرده و چند دانشجوی پزشکی آمریکایی را که در جزیره گیر افتادهاند، نجات میدهند. اما در عملیات واقعی ارتش دانشجویان را نجات داد نه تفنگداران دریایی. بنابراین سیمز از ایستوود می خواست که نامی غیرواقعی برای جنگ و نبرد انتخاب کند.
سیمز در یادداشتی به مدیر دفتر روابط عمومی تفنگداران دریایی نوشت «به منظور جلوگیری از بیدقتیهایی که کمپانی را مجبور به بازنویسی فیلمنامه کند، به نفع وزارت دفاع، تفنگداران دریایی و شرکت مالپاسو است که داستان به کل تخیلی بوده و در جزیرهای تخیلی در کارائیب رخ دهد.»
سیمز همچنین به صحنهای که در آن یک تفنگدار دریایی برای تماس گرفتن با مقر تفنگداران در ایالات متحده و درخواست کمک از کارت تلفن استفاده میکند نیز اعتراض کرد. گزارشهای زیادی حاکی از آن بود که چنین چیزی واقعاً اتفاق افتاده است. در حقیقت حتی در روزنامهی رسمی ارتش یعنی Stars and Stripes گزارش شده بود. اما سیمز میگفت این قضیه اتفاق نیفتاده و باید از فیلمنامه حذف شود.
سیمز در یادداشتی نوشت «این داستان آنقدر تکرار شده است که ماجرای فیلم با روایتهای نادرست درباره گرانادا در خواهد آمیخت. ما اجازه نمیدهیم که این ماجرا در فیلمنامهی فیلم گنجانده شود. بنابراین نباید در نسخهی جدید فیلمنامه استفاده شود.»
اما ایستوود حاضر نشد صحنهی کارت تلفن را از فیلمنامه حذف کند و به سیمز گفت «اگر این ماجرا کاملاً غیرواقعی است چرا وزارت دفاع حق اظهارنظر درباره آن را دارد؟»
سیمز همچنین از ایستوود خواست صحنهای که طی آن یک گروهبان تدارکات سررشتهدار[3] از گروهبان هایوی میخواهد فعالیتهای بازار سیاه او را نادیده بگیرد را نیز از فیلمنامه حذف کند. در اوایل فیلمنامه، قبل از این که گروهبان هایوی به واحد شناسایی قدیمی خود منتقل شود کار دفتری در بخش تدارکات تفنگداران دریایی دارد. سررشتهدار که یک کلاهبردار است از ایستوود میخواهد در کارهای غیرقانونیاش با او همکاری کند.
گروهبان تدارکات سیگار کوبایی قاچاقی به ایستوود تعارف میکند و میگوید «آدم همیشه باید دنبال دوستهای جدید و بیشتر باشد. منظورم اینه که اگه نوک مدادت و چشات اینقدر تیز نبودن، می تونستم زندگیت تو ارتش رو خیلی برات آسون کنم. یا حتی خیلی چرب و نرم.»
هایوی به سررشتهدار چشم غره میرود و به او می گوید که در چنین فعالیتهایی مشارکت نخواهد کرد: «بهتره اون سیگارهای قاچاقت رو قبل از این که توی دهنت فرو کنم از جلوی چشمام دور کنی.»
این صحنه نشان می داد که هایوی اگرچه اغلب مست است و ظاهری آشفته دارد، انسان شرافتمندی است. اما سیمز میخواست از فیلمنامه حذف شود چون حاکی از آن بود که تمامی اعضای ارتش افراد درستکاری نیستند.
سیمز در یادداشتی نوشت «این صحنه حاکی از آن است که پرسنل نظامی انسانهای سودجویی هستند و شبهاتی در زمینه وسائل گمشده و فعالیتهای بازار سیاه ایجاد میکند. این صحنه یا باید حذف یا بازنویسی شود تا آن نوع تصویری که سعی کردهایم از آن اجتناب کنیم، چه در واقعیت چه در تخیل، ایجاد نشود.»
و البته این واقعیت که در ارتش هم مانند هرجای دیگری در دنیا کلاهبرداری و فساد وجود دارد اصلاً اهمیتی نداشت. اما ایستوود بار دیگر به درخواست سیمز تن نداد و در نهایت سیمز کوتاه آمد. ایستوود به سیمز گفت «تا جایی که یادم میآید شما طی تماس تلفنیمان نظر خود را درباره این صحنه عوض کردید، چون نشان میداد قهرمان ما هیچوقت و طی هیچ شرایطی حاضر نمیشود از ارتش پولی به جیب بزند.»
اما جدیترین مخالفت سیمز با فیلمنامه این بود که گروهبان هایوی را در حال ارتکاب جنایت جنگی نشان میداد. در انتهای فیلم پس از این که تفنگداران وارد گرانادا میشوند با مقاومت سربازهای کوبایی که جزیره را اشغال کردهاند مواجه میشوند. هایوی به یک سرباز کوبایی شلیک میکند و وقتی سرباز به صورت روی زمین افتاده و ناله میکند، هایوی با شلیک دیگری کارش را تمام میکند.
پنتاگون از این که قهرمانهای
فیلم مرتکب جنایت جنگی شوند بیزار است، و همیشه از فیلمسازها میخواهد
این صحنهها را حذف کنند،
همانطور که از تهیهکنندههای
نجواگران باد (windtalkers)
و Green
Berets چنین درخواستی کرد. و
بدتر از همه این که سیمز وقتی این صحنه را دید که نسخهی
نهایی فیلم روی ۱۴ نوامبر ۱۹۸۶ در پنتاگون برایش اکران شد.
وی در نامهای به فرتیز مانس تهیهکنندهی فیلم نوشت «در فیلم صحنهای وجود دارد که طی آن گروهبان توپخانههای وی از پشت به سرباز دشمن شلیک میکند، حتی بعد از این که دشمن زخمی و علناً توان انجام کاری ندارد. بر اساس قوانین پیمان ژنو گروهبان هایوی باید به خاطر این کارش محاکمه نظامی شود. من فکر نمیکنم شما بخواهید قهرمان فیلم در انجام مأموریتش مرتکب جنایت جنگی شود. بنابراین از شما میخواهم چند ثانیه از فیلم را که در آن این اتفاق رخ میدهد پاک کنید.»
اما ایستوود حاضر نشد آن را پاک کند و در نتیجه این صحنه در فیلم باقی ماند.
سیمز میگوید «من به وضوح اکران نهایی در پنتاگون و در سینمای آنجا را به خاطر میآورم. حدود بیست نفر در سالن حضور داشتند، افرادی که انتظار میرفت و خودشان هم میخواستند از فیلم خوششان بیاید. اما متأسفانه نمیشد. گفتار و محتوای فیلم آنقدر توهینآمیز بود که دستیار اجرایی من، که در کاخ سفید و پنتاگون با من کار کرده است، در اواسط فیلم از سالن خارج شد.»
سیمز سرهنگ دوم فرد پک افسر تفنگداران دریایی را که ناظر تولید پروژه بود به اندازهی ایستوود در وضعیت ناخوشایندی که پیش آمده بود مقصر میداند.
سیمز میگوید «تمامی کارمندهای من معتقد بودند که افسر رابط تفنگداران دریایی در هالیوود ما را گمراه کرده است. پس از نمایش اولیه ما متوجه شدیم مسائل کلیدی که تفنگداران دریایی گفته بودند طی فیلمبرداری اصلاح میشوند تغییر نکرده، و تهیهکننده و کارگردان شرایط پیشنهادی برای همکاری را نادیده گرفتهاند، و متوجه شدیم در حقیقت تهیهکننده اصلاً قصد نداشته چیزی را تغییر بدهد.»
اما پک هم به اندازه سیمز سردرگم شده بود. طبق یکی از یادداشتهای داخلی تفنگداران دریایی پک هم نمیدانست چه تغییراتی اعمال شده و کدام یک اعمال نشدهاند. در این یادداشت که چند ماه پس از پایان فیلمبردای نوشته شده بود آمده است که «پک مطمئن نیست آیا همه تغییرات درخواستی اعمال شدهاند یا نه. برای مثال برخی صحنهها چند بار فیلمبرداری شد و دیالوگها هربار تغییر کرده بود. در برخی صحنهها ناسزاهای غیرقابل قبول وجود داشت و برخی صحنهها نه. وانگهی، بخش زیادی از دیالوگها پس از فیلمبرداری مجدداً صداگذاری میشد. تا جایی که میدانیم اشارهی مستقیم به بیروت و گرانادا کاملاً حذف شده و فیلم کاملاً تخیلی است.»
در حقیقت سوءتفاهمهای ایجاد شده تا حد زیادی به خاطر فرایند فیلمسازی بود، زیرا فیلمها را نمیتوان بر اساس دستورالعملهای مشخص نظامی ساخت ـ حداقل نه زمانی که پای هنرمندهای مستقل در بین باشد.
و احتمالاً بزرگترین اشتباه سیمز و پنتاگون همین بود: آنها درستکاری هنری کلینت ایستوود را دست کم گرفتند.
جوزف استینسون فیلمنامهنویسی که در بازنویسی چند صحنه از فیلمنامه مشارکت داشت می گوید سیمز همانطور که فیلم یا فرایند فیلمسازی را درک نمیکند، کلینت ایستوود را هم نشناخته بود.
استینسون که فیلمنامه Sudden Impact و جمله معروف «یالا، روزمو بساز» را برای ایستوود نوشته است می گوید «کلینت اعتقادهای خیلی راسخی دارد. فیلمها همیشه در حال تغییر هستند. باید آنها را تغییر بدهید. ایستوود اصلاً درباره پذیرفتن و انطباق با تغییرات سرسختی به خرج نمیدهد. اما به صداقت شخصیت و صداقت داستان اعتقاد دارد و هیچوقت بر سر صداق داستان یا شخصیتها مصالحه نمیکند.»
اما پنتاگون در این که از فیلمسازها بخواهد صداقت داستان را به مخاطره بندازد تامل نمیکند. برخی فیلمسازها میپذیرند و برخی فیلمسازها مانند ایستوود تن به این درخواست نمیدهند.
لئونارد هیرشان دستیار ایستوود میگوید «در این حرفه فاحشههای زیادی وجود دارند. اما کلینت ایستوود یکی از آنها نیست.»
[1] . برنامهی خیریهای که توسط تفنگداران دریایی ایالات متحده برگزار شده و طی آن اسباببازیهایی بین کودکانی که والدین آنها بضاعت خرید هدیهی کریسمس ندارند توزیع می شود. بنیاد Toys for Tots برای تأمین بودجه این برنامه خیریه فعالیت میکند.
[2] . نام یکی از فیلم های کلینت ایستوود که در آن نقش بازرس پلیس خشنی به نام هری کالاهان و معروف به هری کثیف را ایفا میکند.
[3] . Quartermaster