دیوید کانی، رئیس بخش اطلاعات نیروی دریایی، در حالی که حص میخورد در اتاق نمایش سرد و تاریک نشسته بود. وی پایانی جدید برای فیلم "Raise the Titanic" نوشته بود و تهیه کنندگان فیلم به وی اطمینان داده بودند که از این پایانبندی در فیلم استفاده خواهد شد. اما پس از تماشای فیلم در استودیوی سی بی اس، متوجه شد پایانبندی که نوشته بود از فیلم حذف شده است.
کاپیتان بیل گریوز مشاور فنی نیروی دریایی در فیلم نیز که در نمایش اولیه فیلم حضور داشت، میگوید «هر دو خشمگین بودیم. احساس میکردیم به ما خیانت شده است. دریاسالار کانی وقت صرف کرده و پایانی برای فیلم نوشته بود. او حس میکرد نگهبان تصویری است که از نیروی دریایی ارائه میشود و بسیار در کارش جدی بود. فکر میکنم آنها از ابتدا هم قصد نداشتند فیلم را براساس فیلمنامهی کانی بسازند. آنها ما را بازی دادند.
در آن آگوست گرم 1980 کانی و گریوز بدون کوچکترین حرفی اتاق نمایش را ترک کردند. کانی سریعاً به واشنگتن برگشت و از وزارت دفاع خواست که حمایت خود را از فیلم قطع کنند.
گریوز میگوید: کانی یک بار به من گفت که اگر فیلم این طور تمام شود مطابق توافق ما نیست. ما نمیخواهیم اعتبار مشارکت در این فیلم به ما داده شود زیرا برای این پایانبندی با فیلم همکاری نکردیم و نمیخواستیم مردم و کنگره به ما نامه بنویسند که چرا با چنین فیلم غیرواقعی همکاری کردهایم. این ایده کانی بود که این فیلم مایه شرمندگی بوده و چیزی نیست که برای همکاری با آن توافق کرده بودیم، پس نباید اسمی از ما در فیلم برده شود.
نیروی دریایی کشتیها، هواپیماها، هلیکوپترهای مورد نیاز فیلم را تأمین کرده، و همچنین مبلغ 559،798 دلار برای استفاده از آنها از کمپانی گرفته بود، اما اگر نمیخواستند از پایانبندی مورد نظر دریاسالار استفاده کنند، دریاسالار هم نمیخواست اسمی از آنها در فیلم برده شده و از نیروی دریایی قدردانی شود.
کانی در یادداشتی به دستیار وزیر دفاع، در تاریخ 7 آگوست 1980 با لحنی خشمگین نوشت: در بازدید اخیرم از ساحل شرقی، افتخار دیدن "raise the Titanic" داشتم. از این که تهیهکنندگان به عهد خود برای بازنویسی فیلمنامه پایبند نمانده بودند بسیار ناراحت شدم.»
مدیران مؤسسه فیلمسازی ماربل آرک پرواکشنز، بهت زده بودند. چندین و چند تغییری را که نیروی دریایی درخواست کرده بود اعمال کرده بودند و تا آخرین لحظه هم قصد داشتند پایان مورد نظر کانی را بسازند اما در نهایت تصمیم گرفتند پایان فیلمنامه اصلی را که بهتر به نظر میرسید به کار ببرند. و حالا دریاسالار از دستشان عصبانی بود. آنها سعی کردند در نامهای مورخ 20 آگوست 1380 به دن باروش، رئیس دفتر فیلمسازی پنتاگون، موقعیت را شرح دهند. ریچارد اوکانر معاون تولید مؤسسهی ماربل آرک، نوشت:
از طرف مارتین استارگر، رئیس مؤسسه فیلمسازی ماربل آرک و تهیهکننده فیلم "Raise the Titanic"، قصد دارم موضع شرکت را درباره موقعیت کنونی روشن کنم. تصور آقای استارگر این بود که پیشنهادات دریاسالار کانی باید صرفاً به عنوان پیشنهاد لحاظ شوند. و قصد داشتیم تمام پیشنهادات مربوط به شیوههای واقعی نیروی دریایی را تا حد ممکن در فیلمنامه اعمال کنیم.
پیشنهاد دریاسالار کانی برای پایان فیلم با حضور دو شهروند بطور جدی لحاظ شد تا جایی که صحنه طبق موارد مورد نظر دریاسالار نوشته شد. بیل فرای که تهیهکننده فیلم است، وقتی این صحنه نوشته شد آن را به عنوان پایانبندی موردنظر فیلم برای دریاسالار کانی و دفتر شما فرستاد. با این وجود، در نهایت تصمیم بر این شد که پایان فیلمنامه اصلی آدم کندی خلاقانهتر است و در نهایت از همان استفاده شد. متأسفانه بیل فرای فراموش کرد این تغییر را به دریاسالار کانی و شما اعلام کند که البته با توجه به مسئولیت سنگین و مشغلهی زیاد طی فیلمبرداری، سهل انگاریاش قابل درک است.
تهیه کنندگان چندین تغییر را مطابق خواسته نیروی دریایی انجام دادند؛ تغییراتی که به منظور کاهش اثرات منفی که ممکن بود فیلم بر روابط آمریکا و روسیه داشته باشد، پیشنهاد شده بود.
کارگردانی فیلم را جری جیمسون برعهده داشت - که سه سال پیش توانسته بود همکاری همهی جانبه نیروی دریایی را برای فیلم فرودگاه 77 بدست آورد- و ریچارد جردن نقش دریک پیت، ماجراجوی جهانگرد و افسر بازنشسته نیروی دریایی را بازی میکرد که عملیات ویژهای برای نیروی دریایی انجام میدهد. در فیلم دریک پیت متوجه میشود که تنها سنگ معدنهای حاوی اورانیومی کمیاب، که پنتاگون برای تأمین سوخت یک سپر دفاعی در برابر موشکهای دشمن نیاز دارد، در اعماق اقیانوس و زیر کشتی تایتانیک قرار دارد. پیت به نیروی دریای پیشنهاد میدهد که این کشتی شکسته افسانهای را بالا بکشند. در این حین روسیه از پروژه خبردار میشود و کشتیهای خود را به آنجا میفرستد تا پس از این که محموله از دریا بیرون آورده شد، آن را به چنگ آورند.
وزارت خارجه آمریکا نگران بود که در صورت حمایت از ساخت فیلم بر اساس فیلمنامه اصلی، روابط آمریکا با جماهیر شوروی تحت تأثیر قرار بگیرد. از آن جا که در فیلمنامه اصلی یک مأمور آمریکایی با حمایت کامل نیروی دریایی، یک سرباز روسی را در جزیرهای روسی میکشد.
ویلیام گرون، افسر روابط عمومی وزارت خارجه در یادداشتی به تاریخ 24 اکتبر 1979 نوشت: معتقدیم اگر وزارت دفاع منابع خود را در اختیار ساخت فیلم قرار دهند با توجه به نحوهی مقابله آمریکا و روسیه در فیلم، روابط آمریکا و روسیه از جهاتی تحت تأثیر منفی قرار گیرد.
پنتاگون موافق بود.
جورج بدر، معاون دفتر وزارت دفاع در امور اروپا و ناتو، طی نامهای به تاریخ 29 اکتبر 1979 به دان باروش، رئیس دفتر فیلمسازی پنتاگون، چنین مینویسد: همچنان معتقدیم که فیلم برای منافع بینالمللی ما مفید نیست.
با این وجود نیروی دریایی برای حمایت از فیلم مشتاق بود. هرچه باشد فیلم غواصان آنها را در حال انجام کاری غیرممکن نشان می داد؛ بیرون کشیدن اقیانوس پیمای مغروق افسانهای از گور آبیاش. به اعتقاد نیروی دریایی این این فیلم تأثیر مثبتی روی روند جذب نیروهای جدید میگذاشت.
کاپیتان توماس کالدول معاون اطلاعات نیروی دریایی در یادداشتی به تاریخ 31 اکتبر 1979 به باروش مینویسد «نظر نیروی دریایی بر این است که باید از فیلم حمایت شود زیرا فیلم با نشان دادن تجهیزات پیشرفته نیروی دریایی برای کاوش در اعماق اقیانوس به مردم به جذب نیرو کمک کرده و همچنین اطلاعاتی درباه تخصص مورد نیاز در عملیاتهای نجات زیر دریا ارائه می دهد.»
با این وجود اگر تهیه کنندگان کمک نیروی دریایی را می خواستند فیلمنامه باید بازنویسی می شد، و دریاسالار کانی قرار بود در این بازنویسی به آنها کمک کند.
در صحنه آغازین فیلمنامه اصلی ، مهندسان آمریکایی معدنی متروک را در جزیرهای روسی واقع در آرتیک سرکل کشف میکنند، تنها ذخیره شناخته شده ماده معدنی کمیابی به نام بیزانیوم در جهان که مهندسان آمریکایی سالها پیش در دوران روسیه تزاری بطور سری از آن استخراج می کردند. تمام بیزانیوم در سال 1911 استخراج شد، اما نشانههایی در معدن به جای مانده بود که نشان میداد که بیزانیوم به لندن منتقل شده و سپس پیش از سفر شوم کشتی تایتانیک به آمریکا، در گاوصندوقی درون کشتی پنهان بود. اما وقتی که مهندس آمریکایی حامل این راز قصد دارد از معدن خارج شود، سرباز روسی به او شلیک میکند. هنگامی که سرباز روسی میخواهد مهندس را بکشد، درک پیت ظاهر میشود و او را به قتل میرساند.
از نظر وزارت خارجه آمریکا حمایت وزارت دفاع از فیلمی که در آن یک مأمور آمریکایی سرباز روسی را در خاک روسیه میکشد ایده خوبی نبود، و در صورتی که تهیه کنندگان حمایت نیروی دریایی را میخواستند باید آن را تغییر میدادند.
جیمز سینا، دستیار وزیر دفاع در یادداشتی در مورخه 17 اکتبر 1979 به دان باروش مینویسد «فیلمنامهی ضمیمه ارتباطی به هیچ واقعه تاریخی ندارد و از نظر ما دور از ذهن و غیرواقعی است. کارهایی توسط آمریکا را به تصویر میکشد، مانند فرستاده شدن یک مأمور آمریکایی به درون خاک روسیه توسط ارتش آمریکا و سپس شلیک کردن به یک سرباز روسی طی انجام وظیفه توسط یک مأمور آمریکایی دیگر در خاک روسیه، که بر تبلیغات کنونی جماهیر شوروی، مبنی بر اینکه سیاستهای آمریکا فتنه برانگیز و نظامی هستند در حالی که روسیه سیاستی آشتیجویانه و صلح آمیز و پیشگیرانه دارد، مهر تأیید میزند.»
دو هفته بعد، باروش در یادداشتی نوشت: تهیه کننده فیلم موردنظر با اعمال تغییرات برای لحاظ کردن ملزومات مشخص شده در پیوست موافقت کرده است. در صورت ایجاد تغییرات لازم در فیلمنامه از فیلم حمایت خواهد شد.»
باروش از تهیهکنندگان خواست که نقش سیا را از داستان حذف کنند، و طبق پیوست ضمیمه شده در یادداشتش، «اشاراتی که به جزیره روسی میشود باید حذف و به جزیره ای نزدیک روسیه که محل مناقشه بینالمللی بوده است اشاره گردد. و به این مسئله اشاره شود که سرباز روسی نباید در جزیره ای که روسیه هیچ سلطهای بر آن ندارد حضور داشته باشد.»
در فیلمنامهی اصلی دریک پیت مهندس معدن آمریکایی را که سرباز روسی به او شلیک کرده بود با هواپیمای نظامی به پایگاه نیروی هوایی اندروز منتقل میکند. با این وجود باروش نمیخواست که ارتش آمریکا در علیمات نجات دخالت داشته باشد. وی می نویسد«صحنهی بازگشت پیت با مهندس زخمی بازنویسی شده و آنها با یک هواپیمای تجاری در فرودگاه دالاس فرود می آیند.»
باروش میخواست مطمئن شود که در صحنهی رویارویی نیروی دریایی آمریکا و روسیه بر سر بدست آوردن کنترل تایتانیک و محموله آن هیچگونه درگیری مسلحانهای صورت نگیرد. او نوشت: گرچه فیلمنامه موجود در قسمت آخر هیچگونه درگیری تسلیحاتی را نشان نمیدهد اما باید متوجه باشید که در رویایی هیچگونه درگیری و نمایش خشونتی در بین نباشد. کشتیها بدون تسلیحات مورد قبول است.»
تهیهکنندگان فیلمنامه را بگونهای بازنویسی کردند که شامل تمامی این توصیهها باشد و جان هورتن، رابط آنها با پنتاگون، فیلمنامه جدید را برای باروش فرستاد. با این وجود باروش همچنان خشمگین بود زیرا فکر میکرد تهیهکنندگان آن طور که لازم بوده است موارد مورد نظر وزارت دفاع را اعمال نکردند.
باروش در نامهای خشمگین به هورتون نوشت: شما و فرای من را احمق فرض کردید؟ شما فقط نقش سیا را حذف کردید اما هیچکس نمیفهمد که این حادثه در خاک روسیه اتفاق نیفتاده است و سربازان روسی در خاک روسیه کشته نشدهاند. کوچکترین اشارهای به چیزهایی که دربارهشان صحبت کردیم نشده است این صحنه باید مطابق خواست ما تغییر کند در غیر این صورت فیلم را باید بدون کشتیهای نیروهای دریایی بسازید و این کلام آخر است.
تهیه کندگان فیلمنامه را مطابق خواست وزارت دفاع تغییر دادند، تا جایی که حتی پایانی را دریاسالار کانی نوشته بود به فیلمنامه اضافه کردند. در کتاب تایتانیک نوشته کلایو کراسلر که فیلم بر اساس آن ساخته شده است، بیزانیوم پیدا و سپر دفاع موشکی فعال میشود. با این وجود در فیلم پس از تلاشهای فراوان نیروی دریایی برای بیرون کشیدن تایتانیک، در نهایت محمولهای در کشتی پیدا نمیشود. دریک پیت کارت پستالی را در آنجا پیدا میکند که به محل اختفای بیزانیوم اشاره دارد، گورستانی در ساوتبی انگلستان. بیزانیوم هفتاد سال پیش قبل از اولین و آخرین سفر تایتانیک در آنجا مخفی شده بوده است. پیت این اطلاعات را در اختیار همکار دانشمند خود، دکتر جین سیگرم (با بازی دیوید سلبی) قرار میدهد، اما بعداً جیمز سندکر دریاسالار نیروی دریایی (با بازی جیسون ربارد) به آنها میگوید همان بهتر که بیزانیوم هرگز پیدا نشد زیرا احتمالاً پنتاگون به جای ساخت سپر دفاع موشکی از آن برای ساخت بمب اتمی استفاده میکرد.
پیت و سیگرم، خشمگین از این که هدف اصلی استفاده از بیزانیوم از آنها مخفی نگه داشته شده است، پنهانی به گورستان میروند و با استفاده از دستگاه گیگر محل بیزانیوم را پیدا میکنند. با این وجود در نهایت تصمیم میگیرند که دنیا بدون یک بمب اتمی دیگر جای بهتری است و بدون بیرون آوردن بیزانیوم گورستان را ترک میکنند.
اما این پایانی نبود که کانی نوشت. کانی معتقد بود نشان دادن این که یک افسر بازنشسته نیروی دریایی که در خدمت نیرو است برخلاف میل آن عمل کند، باعث میشود نیروی دریایی بد بنظر برسد و تصمیم نداشت این پایان را تأیید کند.
ریچارد اوکانر، مدیر اجرایی مؤسسه فیلمسازی که باید علت عدم استفاده از پایانبندی کانی را برای او توضیح میداد میگوید دغدغه اصلی دریاسالار این بود که نمیخواست دریک پیت در تصمیم برای مدفون نگه داشتن بیزانیوم نقشی داشته باشد.
«او فکر میکرد دریک پیت نماینده نیروی دریایی است و مدفون نگه داشتن بیزانیوم هم خواسته نیروی دریایی نبود. او میخواست این تصمیم را یک شهروند معمولی بگیرد، نه یک شخص نظامی.
اوکانر میافزاید در پایانبندی که کانی نوشته بود، دو شهروند غیرنظامی، یک دانشمند با بازی دیوید سلبی و رئیس او - شخصیت جدیدی که کانی خلق کرده بود - تصمیم میگیرند بیزانیوم را مدفون نگه دارند. از آن جا که فیلمنامه را تا آن زمان سه نفر (ادم کندی، اریک هیوز و لری مکمورتی نویسندهی معروف کتاب lonesome dove ) سیزده بار بازنویسی کرده بودند تهیه کنندگان قصد نداشتند اجازه بدهند یک دریاسالار آن را به زور تغییر دهد.
اوکانر میگوید: برایم جالب بود.، اولین بار بود که شخصی غیر از نویسنده میخواست پایان و یا حتی قسمتی از فیلمنامه را بنویسد. به نظرم این نشان دهندهی خودبینی دریاسالار بود که فکر میکرد فیلمنامه را آن طور که او نوشته بود، بازنویسی میکنیم. او چه دریاسالار باشد و چه نباشد اگر وزارت دفاع شروع به بازنویسی فیلمنامهها کند و تعیین کند این نسخهای است که فیلمها باید براساس آن ساخته شود، ضربه سنگینی به جامعه هالیوود وارد می شود.
«او که هیچگاه به من نگفت اگر آن طور که من پایان فیلم بازنویسی کردم آن را تغییر ندهید با شما همکاری نخواهیم کرد بنابراین من هم خیلی سیاستمدارانه از او تشکر کردم و گفتم که ممنون می شویم. با این وجود ما چندین نویسنده داشتیم و معتقد بودیم پایان اصلی فیلم مناسبتر و خلاقانهتر است.»
کانی یک سال پس از رد همکاری با Raise the Titanic، نیروی دریایی را ترک کرد و از سال 1981 تا 1995 ریاست کارخانهی گودویل را بر عهده داشت. وی در سال 1999 فوت کرد.
همسر او، بورلی کانی، میگوید که به یاد نمیآورد همسرش پایان فیلم را بازنویسی کرده باشد اما به یاد دارد که رویکرد کانی نسبت به شغلش «خودت همه کارها را انجام بده» بوده است.
«نمیدانستم که پایان فیلم را نوشته است، اما میدانم که به این فیلم علاقهمند بود. او در مسائلی دست داشت که علاقهای بهشان نداشت. مواقعی که با هالیوود کار میکرد اغلب دچار مشکل میشد. او بیش از آن که کارمند هالیوود باشد افسر نیروی دریایی بود. میدانم که او اغلب از کارهایی که آنها انجام میدادند، ناراضی بود. در مورد موضوعی با هم بحث میکردند و به توافق میرسیدند اما پس از آن استودیو کار دیگری انجام میداد.»
همچنین خانم کانی به یاد میآورد او رمانی که فیلم براساس آن ساخته شده بود را خوانده بود. او میگوید: پیش از آن که فیلمنامه به نیروی دریایی برسد رمان را خوانده بود و از آن لذت برد.
هنگامی که لیست تغییرات مورد نظر وزارت دفاع و وزارت خارجه آمریکا را نشان کلایو کراسلر - نویسنده رمان که فیلم بر اساس کتاب او ساخته شد - دادند، به شدت خشمگین شد. وی میگوید «اصلا نمیدانستم حین ساخت فیلم چه اتفاقاتی افتاده است. مسخره است. ارعاب است. اگر این کار را نکنی با تو همکاری نخواهیم کرد.
او که هفده رمان با شخصیت اصلی دریک پیت نوشته، معتقد است که دریاسالاران نیروی دریایی نباید پایان فیلمها را بنویسند: «من فکر نمیکنم این کاری باشد که برای انجام آن حقوق میگیرند.»
جالب اینجا است که کراسلر و کانی، هر دو به فاصله یک سال از یک دبیرستان (دبیرستان آلهامبرا در کالیفرنیا) فارغالتحصیل شدند. البته کراسلر تا آن موقع از این ماجرا آگاهی نداشت. او به عنوان یکی کاشفان برتر کشتیهای غرق شده در جهان چندین بار دریاسالار کانی را در دفتر کارش ملاقات کرده بود، اما در مورد فیلم با هم صحبت نکرده بودند.
کراسلر در ادامه گفت: او مثل یک گربهی عجیب و غریب بود. من دو بار برای دریافت همکاری نیروی همکاری برای پیدا کردن کشتیهای غرق شده با او صحبت کردم. هنگامی که به دفترش رفتم، مجبور شدم مانند یک کودک دبستانی که به اتاق مدیر وارد شده است، روی صندلی بنشینم. به جای آن که روی یک صندلی رو به روی میز بنشینم، مرا مجبور کرد که روی یک صندلی در انتهای میزی که رو به دیوار بود، بنشینم.
کراسلر از همه چیز فیلم جز موسیقی اش متنفر بود.
کراسلر در حالی که میخندید، گفت: آن قسمتهایی که آنها بخاطر نیروی دریایی تغییر دادند هیچ تأثیری بر کیفیت فیلم نداشت. تنها نکته مثبت فیلم موزیک آن بود. کارگردانی بسیار بد بود. فیلمنامه به هیچ وجه راضیکننده نبود. حتی تدوین هم ضعیف بود. بیشتر شبیه یک شوخی بود. به همین علت پس از آن حدود بیشتر از بیست سال هیچ رمانی را به هالیوود نفروختم.
کراسلر میگوید اکنون تنها در صورتی به هالیوود اجازه میدهد یکی از کتابهایش را به فیلم برگردانند که تصمیم نهایی در مورد فیلمنامه، بازیگران و کارگردان با او باشد. میگوید بعد از دیدن تغییراتی که پنتاگون خواسته بود تهیهکنندگان روی فیلمنامه Raise the Titanic به عمل بیاورند، نمیخواهد قسمتهای بعدی دریک پیت هم این فرایندها را پشت سر بگذارند. او میگوید: علیه این کار خواهم جنگید.
ادامه دارد....