گروه بینالملل مشرق - سایت تحلیلی گلوبال ریسرچ در مقالهای با بیان دلایل علاقه واشنگتن به سرنوشت اوکراین نوشته است آمریکا با زیر پا گذاشتن قوانین بینالمللی و دخالت در امور داخلی اوکراین تلاش میکند این کشور را به سمت غرب بکشد و آن را غارت اقتصادی کند.
هفتهها تظاهرات خیابانی در اوکراین همچنان ادامه دارد. دست واشنگتن هم در ناآرامیهای این کشور مشهود است. آمریکا تلاش می کند اوضاع را به سمت اغتشاش پیش ببرد. بیرحمی امپریالیسم اینگونه ایجاب میکند. سناتورش - جان مککین - را به این کشور میفرستد تا برای معترضان سخنرانی کند. نماینده اتحادیه اروپا را نیز به حضور در میدان ترغیب میکند.
قوانین بینالمللی در اینباره کاملاً واضح است: دخالت در امور داخلی سایر کشورها غیر قانونی است. با این حال، سیاست آمریکا مدتهاست که دخالت در امور داخلی کشورهاست. سیاست از بین بردن حق حاکمیت کشورهای مستقل و جایگزین کردن آنها با نوکران طرفدار غرب؛ تضعیف رقبای اصلی و در صورت امکان نابودی کامل آنها؛ و سیاست تسلط کامل بر تمام دنیا.
سیاست آمریکا ایمنتر کردن دنیا برای کمپانیهای سودجوی آمریکایی است. «جان پرکینز» نویسنده کتاب «اعترافات یک قاتل اقتصادی» توضیح میدهد: «افراد حرفهای با دریافت مبالغ گزاف کشورهای جهان را فریب میدهند و تریلیونها دلار آنها را تیغ میزنند... مبالغ هنگفت را از بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و آژانسهای بینالمللی وامدهنده دیگر، و سازمانهای کمک خارجی به گاوصندوقهای کمپانیهای بزرگ و جیب چند خانواده ثروتمند سرازیر میکردند که منابع طبیعی جهان را کنترل میکنند.»
این نویسنده در کتاب خود ادامه میدهد: «ابزارهای آنها شامل گزارشهای مالی فریبکارانه، دستکاری انتخابات، رشوه، اخاذی و ترور است... نقشههای آنها به دوران امپراتوریها برمیگردد که در این دوران جهانیسازی ابعاد جدید و وحشتناکی پیدا کرده است... برنامهشان غارت کشورها برای بهرهبرداری از آنها، کنترل منابع آنها، فقیر کردن و ورشکست کردن آنها، و کشاندن آنها به بند اسارت بدهی مالی است.»
کشورهایی که از این سیاست تبعیت نکنند، با انتقامجویی آمریکا مواجه میشوند. واشنگتن از هیچ کاری برای رسیدن به اهدافش فروگذار نمیکند. تاکتیکهای دولت آمریکا شامل ارعاب، تهدید، مجازات با تحریم، ترور، کودتا و به راهاندازی جنگهای غیر قانونی علیه کشورهاست.
تبلیغات رسانهای هم این تاکتیکها را تکمیل میکند. جنگ بر سر منابع اوکراین با افزایش انتقادها از روسیه و البته مبارزه غرب با دولت منتخب و دموکراتیک اوکراین آغاز شده است. سرمقالهنویسان نیویورک تایمز میخواهند اوکراین به سمت غرب متمایل شود. دروغ میگویند که ویکتور یانوکوویچ رئیسجمهور این کشور «مشروعیت خود را تضعیف کرده است... به این دلیل که نیروهای امنیتیش علیه هزاران تظاهراتکننده از باطوم و گاز اشکآور استفاده کردند.» واقعیت این است که تنها یک روز با تظاهراتکنندهها با خشونت برخورد شد که یانوکوویچ به همین خاطر مأمورین امنیتی را مؤاخذه کرد.
طی این چند هفته تظاهرات، دولت اوکراین بردباری فوقالعادهای نشان داده است. پلیس آمریکا از بزرگترین عوامل سرکوب و ایجاد وحشت در میان مردم است؛ اما انتظار نداشته باشید نویسندگان نیویورک تایمز در اینباره توضیحی بدهند. همچنین دروغ میگویند که اتحادیه اروپا «راه را به سمت آینده روشنتر اقتصادی هموار میکند.» بلکه صرفاً جهت غارت اوکراین برای رسیدن به منافع اقتصادی، فقیر کردن این کشور، افزایش بیکاری، گرفتار کردن آن در دام بدهی و بیچاره کردن مردم اوکراین گام برمیدارد.
«بیل کلر» از دبیران سابق نیویورک تایمز که در ستون نظرات روزنامه ماندیتایمز مینویسد، در نهایت بیمسئولیتی از ثروت، قدرت و امتیازطلبی حمایت میکند، از بیطرفی انتقاد میکند و واقعیت را انکار میکند. 15 دسامبر تحت عنوان «روسیه در مقابل اروپا» ولادیمیر پوتین را به «تهدید همسایهاش اوکراین به منظور عضویت در اتحادیه جدیدی به سبک اتحاد شوروی کوچکتر، متهم کرد.»
واقعیت این است که پوتین تشویق میکند نه تهدید. با یانوکوویچ کاملاً محترمانه برخورد کرده و دارند درباره قرارداد تجاری دو جانبه مذاکره میکنند. یانوکوویچ و پوتین 17 دسامبر قرار است مشترکاً ریاست جلسه کمیسیون دو جانبه روسیه-اوکراین را به عهده داشته باشند. این جلسه در مسکو برگزار میشود و دو کشور توافقنامه دو جانبه را نهایی خواهند کرد.
این در حالی است که مقامات اروپایی روز یکشنبه در بروکسل مذاکرات برای تشکیل اتحاد بین اتحادیه اروپا و اوکراین را متوقف کردند و به دروغ مدعی شدند یانوکوویچ شرایط مذاکرات را نپذیرفته و خواستار لغو آن شده است. سیاست این اتحادیه یکطرفه است. چه شرایطشان را بپذیرید و چه نپذیرید امتیازی به شما نمیدهند. اگر اوکراین هم راهی به آنها میداد، حتماً این کشور را غارت میکردند.
«استفان فول» کمیسیونر اتحادیه اروپا در گسترش اتحادیه و سیاست همسایگان اروپا در نهایت دو رویی گفت موضع اوکراین «هیچ اساس واقعی» ندارد. وی معتقد است هر سیاستی به جز پذیرش بیقید و شرط شرایط دشوار اتحادیه اروپا، غیر قابل قبول است. بقیه مقامات اتحادیه اروپا هم همینگونه فکر میکنند.
واشنگتن هم دقیقاً همین سیاست را دارد. جان مککین نماینده بدترین نوع حکومت قانونی است؛ سیاستهای شدیداً جنگطلبانه دارد؛ یک جنایتکار جنگی است که متهم نشده است؛ و از نظر ایدئولوژیکی بسیار افراطی است. وی روز یکشنبه هفته گذشته در جمع تظاهراتکنندگان اوکراینی گفت: «مردم اوکراین، این لحظه شماست. شما مهم هستید و نه هیچکس دیگر. آیندهای مهم است که شما برای کشور خود میخواهید... آیندهای که شما طالب آن هستید، آیندهای در اروپا، آیندهای در صلح، با همه همسایگانتان... دنیای آزاد با شماست. آمریکا با شماست. من با شما هستم. اوکراین شرایط اروپا را بهتر خواهد کرد، و اروپا شرایط اوکراین را.»
به نفع مردم اوکراین است که کشورشان به سمت شرق متمایل شود، نه غرب. اما مککین در اینباره به آنها دروغ میگوید. سناتور کریس مورفی هم همین کار را کرده است. او هم با مککین همراه بود و به دروغ خطاب به تظاهراتکنندگان در پایتخت این کشور گفت: «آینده اوکراین در کنار اروپاست و آمریکا در کنار اوکراین است.» بیل کلر مقالهنویس نیویورک تایمز هم همین سیاست یکطرفه را دنبال میکند. وی با حمله به پوتین او را به «خط و نشان کشیدن علیه اروپا» متهم کرد.
کلر در ادامه میگوید: «[پوتین] به اختلافات دامن میزند. اکنون از هر زمان دیگری واضحتر است که پوتین تنها به دنبال سنگاندازی در کار غرب برای گسترش پایگاه خود و در نطفه خفه کردن مخالفان داخلی نیست... میخواهد 25 سال تاریخ را به عقب برگرداند. وی یونیفورم کاگب را پوشیده و هرگز آن را در نیاورده است؛ او استاد بدبین سیاستهای غیراخلاقی مبتنی بر زور است... دنیا را غرق در توطئه میبیند و با همین رویکرد هم به دنیا پاسخ میدهد. وی روح روسی شکنجهدیدهای از داستانهای داستایوسکی دارد که از بیخدایی، بیقیدی و سقوط اخلاقی رنج میبرد... وی «مرد شوروی» است؛ هنوز درگیر جنگ سرد است، یک خودپرست واقعی. گفتگوهایش با غرب دیگر فقط درباره نفوذ سیاسی و برتری اقتصادی نیست، بلکه اهداف ایدئولوژیکی دارد.»
اینگونه انتقاد از پوتین به سبک کلر بر اطلاعات اشتباه و مغرضانه استوار است. پوتین و اوباما دقیقاً در مقابل هم هستند. پوتین ثابت کرده است که از صلح، ثبات و امنیت بینالمللی حمایت میکند. به دنبال روابط همکاری با همه کشورهاست. از دخالت در امور داخلی سایر کشورها خودداری میکند. معتقد است حق حاکمیت و استقلال کشورها نباید زیر پا گذاشته شود. در مقابل، اوباما بیش از هر چیز به دنبال پیشبرد امپریالیسم آمریکا است. کنترل بر تمام دنیا را دنبال میکند. اهدافش بهرهکشی بیرحمانه اقتصادی، خشونت، بیثباتی و جنگهای امپریالیستی را ایجاب میکند. وی اصول حاکمیت قانون را زیر پا میگذارد. از ارزشهای دموکراتیک متنفر است. و میخواهد دنیا برای کمپانیداران فاسد آمریکایی ایمن شود. دارد هر کشوری را که دستش میرسد غارت میکند تا به این هدف برسد.
اوباما دقیقاً نقطه عکس پوتین است، اما نباید انتظار داشته باشید کلر ماجرا را اینگونه بیان کند. ستون نظرات او مثل یک جزوه دولتی آمریکا است. تبلیغات رسانهای در آن جای واقعیت و افشای حقیقت را میگیرد. وی یادآوری میکند که پس از سخنرانی ژوئیه 1989 میخائیل گورباچف از روسیه به خاطر داشتن «خانه مشترک اروپایی» تعریف کرده و به نقل از جیم هوگلند نویسنده سابق بخش خارجی واشینگتن پست نوشته بود: «به نظر میرسد زمستان طولانی درگیری جهانی بر سر تفرقه در اروپا رو به پایان است.» به عقیده کلر «حدود 25 سال پس از «خانه مشترک اروپایی» گورباچف، پوتین ظاهراً تخریبگر این خانه مشترک اروپایی است.»
اما واقعیت ماجرا چیست؟ در سال 1989 جورج بوش پدر به گورباچف قول داده بود که ناتو به سمت شرق گسترش پیدا نخواهد کرد؛ و به مرزهای روسیه نخواهد رسید، به شرط آنکه مسکو اجازه دهد کشورهای عضو اتحاد شوروی مستقل شوند. باز هم قولی دیگر و باز هم زیر پا گذاشتن آن. استونی، لتونی و لیتوانی کشورهای سابق عضو اتحاد شوروی اکنون اعضای ناتو هستند. دیگر اعضای شرق اروپا هم شامل آلبانی، بلغارستان، کرواسی، جمهوری چک، مجارستان، لهستان، رومانی و اسلونی هستند.
واشنگتن میخواهد همه کشورهای باقیمانده شرق اروپا هم به آمریکا بپیوندند و عضو ناتو شوند. پایگاههای آمریکا مرزهای روسیه و چین را احاطه کردهاند. به اصطلاح پدآفندهای دفاع موشکی واشنگتن با هدف حمله، این دو کشور را هدف گرفتهاند. هیچ یک از این دو کشور آمریکا را تهدید نکرده است. با این حال، احداث سلاحهای استراتژیک نزدیک مرزهای این کشورها اهداف واقعی واشنگتن را نشان میدهد.
کلر به عمد از توضیح آنچه خوانندگان باید بدانند خودداری میکند تا بتواند آنها را متقاعد کند؛ با حذف مهمترین بخش ماجرا. وی به دروغ مینویسد اوکراینیها «امیدوارند به غرب بپیوندند.» بین مردم اوکراین در اینباره نظرات گوناگونی وجود دارد. روابط تاریخی و فرهنگی این کشور را به سمت شرق سوق میدهد نه غرب؛ امیدواری به اصلاح اقتصاد بحرانی اوکراین هم همینطور. تشکیل اتحاد با "کشتی طوفانزده اروپا" به معنای بروز فاجعه در اوکراین خواهد بود؛ و مسلماً بهرهکشی غرب از این کشور را به دنبال خواهد داشت. ممکن است اوکراین را به کشور مردگان تبدیل کند. هیچ رهبر مسئولیتپذیری نباید این راه را امتحان کند. اما اینکه آیا یانوکوویچ میتواند در مقابل غرب ایستادگی کند یا نه، باید منتظر باشیم و ببینیم.