گروه بینالملل مشرق - افشاگر موسوم به ویکی بغدادی در پایگاه اجتماعی توئیتر در ادامه افشاگری های خود به کشته شدن مرد در سایه ابو بکر البغدادی و از بین رفتن اتحاد در میان دولت اسلامی عراق و شام پرداخته است. با وجود عدم قطعیت در مورد صحت اخبار موجود در این افشاگری ها بنا بر اهمیت مطالب، پایگاه خبری المنار لبنان و روزنامه الاخبار این گزارش ها را منعکس کرده اند.
درگیری ها هنوز متوقف نشده است و شکاف میان برادران جهادی همچنان در حال افزایش است، تمامی تلاش ها برای میانجگری بین گروه های تروریست شکست خورده و جنگ سرد بین جبهه النصره و داعش به درگیری های خونین در سرزمین شام و عراق تبدیل شده است. دیگر تلاش ها برای توجیه و وصله کاری توحید صف جهادی ها جواب نمی دهد و به این ترتیب جنگ شرعی و عقیدتی بین النصره و داعش با سلاح های مفتیان در مورد وجوب ترک یک گروه و لزوم پیوستن به گروه دیگر ادامه دارد.
تحرک در سطح فرماندهان دو گروه نیز آغاز شده است. عمر الشیشانی و صلاح الدین الشیشانی و همچنین ابو عزام النجدی و عبد الوهاب الصعقوب که دو نفر اخیر سعودی هستند، بنا بر فتوای برخی شیوخ، داعش را ترک کردند. البته عمر الشیشانی که نام واقعی وی طرخان پاترشفیلی است، از اینکه تمامی عناصر موثر در نیروهای داعش مشورت ها و نظارت وی را رد کرده اند، عصبانی بود.
عمر الشیشانی به صورت محرمانه به صلاح الدین همکار خود گفت که اگر بیعت خود را با البغدادی اعلام نکنند در خطر خواهند بود. به همین علت فردی را به سوی سرهنگ حجی بکر فرستاد تا به وی خبر دهد که در صورت اعلام بیعت با البغدادی نیمی از ارتش خود را که نزدیک به 1650 نفر است؛ از دست خواهد داد. با این حال باز هم حجی بکر اصرار داشت که بیعت خود را اعلام کند.
عمر الشیشانی
وی به صلاح الشیشانی و اطرافیان وی نیز ابلاغ کرد که اگر جدا شدن خود را از داعش اعلام کنند، آنها را خوارج به حساب می آورند و حکم آن ها قتل خواهد بود. با این فشارها عمر الشیشانی رسما بیعت خود با البغدادی را اعلام کرد. صلاح الشیشانی نیز بدون سر و صدا از این گروه خارج شد، اما با وی 800 نفر از مبارزان وی نیز از داعش جدا شدند. این خبر سرهنگ را غافلگیر کرد و فردی را به سوی صلاح الشیشانی ارسال کرد و او را تهدید کرد که باید در مورد جدایی از داعش در رسانه ها سکوت کند.
در غیر این صورت خون وی مباح خواهد بود. وی نیز سکوت را رعایت کرد، اما نام مجموعه خود را ارتش مهاجران گذاشت. عقب نشینی الشیشانی و تیم وی البته با وجود تمام این سکوت ها پر سر و صدا شد. حجی بکر برای مهار این سر و صداها به ابوبکر القحطانی و ابو علی ابراهیم السلطان و عثمان نازح و ابو علی الانباری گفت که در مورد بیعت عمر الشیشانی جشن بگیرند.
وی همچنین هشدار داد که در رسانه ها و پایگاه های اینترنتی هر کسی خروج خود از داعش را اعلام کند، با خطر مرگ مواجه خواهد شد، چرا که از اطاعت داعش خارج شده است. به این ترتیب بود که یک هجمه تبلیغاتی از سوی داعش برای بیعت عمر الشیشانی آغاز شد تا به صورت کامل در مورد بزرگترین خروج نیروها از این گروه که بالغ بر 8700 نفر بودند، سکوت رسانه ای دنبال شود. البته اوضاع در این حد باقی نماند و دهها تن دیگر نیز از دولت البغدادی جدا شدند و به صلاح الشیشانی پیوستند.
البغدادی و سرهنگ و ابو علی الانباری و ابو الاثیر سعی کردند مانع از جدا شدن عناصر دیگر شوند، به همین علت پیشنهادی که مطرح شد، این بود که تمام گذرنامه های مهاجران از آنها گرفته شود تا نتوانند فرار کنند. سرهنگ همچنین موضوع استخدام تعدادی جاسوس را پیشنهاد کرد تا آنها هر فردی که تصمیم به فرار دارد را به مقامات داعش گزارش دهند. همه با این پیشنهاد موافقت کردند. همچنین مقرر شد دیدارهای مفتیان شرعی نیز افزایش یافته و نظامیان از خروج از اطاعت ولی امر ترسانده شده و آنها از عذاب آتش و قتل ترسانده شوند.
تلاش البغدادی برای تشکیل خلافت اسلامی
در این زمان اخباری منتشر شد مبنی بر اینکه احتمالا تاسیس جبهه اسلامی وجود دارد. سرهنگ و البغدادی با پیشتازی در این اقدام به دنبال ایجاد جاسوس در میان گردانهایی کردند که البغدادی از آنها می ترسید. سرهنگ اصرار داشت که نفوذ در جنبش احرار الشام می تواند مهم ترین و سخت ترین اقدام باشد، چرا که آنها بیشترین تاثیر را در پروژه های توسعه طلبانه البغدادی داشتند، علت هم این بود که آنها سلفی بودند.
به همین علت چندین جاسوس در میان آن ها گمارده شد، اما موفق نشدند در ابتدا به فرماندهی این جریان برسند. بعد از آن سرهنگ توانست در میان احرار الشام نفوذ کند و یک فرمانده گردان وابسته به احرار الشام را به جاسوسی خود بگمارد. این فرمانده اطلاعات موجود از مراکز قدرت و ضعف الاحرار را به اطلاع سرهنگ می رساند.
خطرناک ترین اطلاعاتی که این جاسوس به سرهنک داد، تصمیم احرار الشام برای اتحاد با گروه های دیگر از جمله لواء الاسلام و گردان های التوحید و صقور الشام بود. در پی این اطلاعات جلسه ای فوری تشکیل شد و در آن بر دو محور توافق صورت گرفت. محور اول هجمه تبلیغاتی برای از بین بردن کارآیی این اتحادیه و مزدور شمردن و اطلاعاتی شمردن این اقدام بود تا بعد از تخریب وجهه آنها این تصمیم را ناکارآمد کند.
در محور دوم تصمیم بر این شد حجم داعش به پروژه خلافت گسترده شود. این ایده را عمرو العبسی معروف به ابو الاثیر الشامی والی حلب مطرح کرد، همان کسی که مدتی در صیدنایا به اتهام ارتباط با گروه های تروریستی زندانی بود.
لازم به ذکر است که برادر ابوالاثیر، فراس العبسی بود که این فرماندهی اسلامی را تاسیس کرد و نام آن را دولت سوریه گذاشت. وی مجلس شورای دولت اسلامی را نیز ایجاد کرد، اما در گذرگاه باب الهوی در مرزهای ترکیه بعد از اینکه پرچم القاعده را در منطقه تحت فرمان گردان های الفاروق و جنبش احرار الشام برافراشت، کشته شد. به همین علت ابوالاثیر کینه زیادی نسبت به این گردان ها داشت و آنها را عامل قتل برادرش می دانست.
وی حاکمیت مجلس شورای دولت اسلامی را در اختیار گرفت و با پروژه و دولت خود موفق شد تعداد عناصر زیر نفوذ خود را از 180 نفر در زمان مرگ برادرش به 540 نفر افزایش دهد. وی بعد از این اقدام با البغدادی مکاتبه کرد تا یک رژیم جهانی یکپارچه را ایجاد کند. خیلی ها نمی دانند که اولین شاخه فرعی البغدادی در سوریه همین گروه بود که زیر نظر ابو الاثیر قرار داشت. ابو الاثیر سعی کرد با شیوخ سعودی ارتباط بگیرد، به همین علت کمیته ای را به فرماندهی یکی از برادرانش ترتیب داد تا با شیوخ سعودی دیدار کرده و موافقت آنها را جلب کند. مهم ترین این شیوخ سلیمان العلوان و عبدالعزیز الطریفی و عبدالرحمان البراک و عبدالله الغنیمان و دیگران بودند.
بعدها وقتی البغدادی به سوریه رفت، ابو الاثیر اولین کسی بود که با وی دیدار کرد و اول به صورت محرمانه و بعدها به صورت علنی با وی بیعت کرد. اما هنگامی که جبهه اسلامی متشکل از احرار الشام و جیش الاسلام و صقور الشام و لواء التوحید تشکیل شد، البغدادی و حجی بکر و عمر العبسی احساس خطر کردند.
به این ترتیب بود که پیشنهاد توسعه فعالیت های داعش از دولت اسلامی عراق و شام به خلافت اسلامی مطرح شد. عمرو العبسی پیشنهاد داد که البغدادی از دیگران بخواهد که برای خلافت افغانستان و چچن و یمن و لیبی و تونس و مراکش و الجزایر و سینا با وی بیعت کنند. البغدادی این موضوع را در نامه ای برای ناصر الوحیشی رهبر القاعده در یمن فرستاد، اما وی این ایده را رد کرد. القاعده افغانستان نیز آن را رد کرد و مراکش نیز آن را نپذیرفت. البته نوارهای تصویری از بیعت جهادگران سینا و تونس و لیبی برای البغدادی ارسال شد، اما در نهایت این ایده شکست خورد.
چه کسی عبدالقادر صالح را کشت؟
البغدادی عمر العبسی معروف به ابوالاثیر را به عنوان والی حلب انتخاب کرد، وی البته از قدرت بالای لواء التوحید نگران بود، چرا که تعداد عناصر این نیروها بالغ بر 20 هزار نفر بود، یعنی 5 برابر داعش. العبسی نیز احساس کرد که لواء التوحید مانع بزرگی برای پیشرفت وی است؛ بویژه اینکه عبدالقادر صالح رهبر این گروه محبوبیت زیادی دارد. به همین علت بود که تصمیم گرفت از دست عبدالقادر صالح رها شده و وی را به عنوان یک مرتد و مزدور اعدام کند. البغدادی نیز در این رابطه احساس خطر کرده بود. هیچ توضیحی در مورد جزئیات این عملیات اعلام نشد، اما مدتی بعد خبر قتل عبدالقادر صالح منتشر شد. العبسی همچنین به البغدادی لیستی از سران جبهه اسلامی و ارتش آزاد را ارائه کرده و گفت که کشتن اینها باعث از بین رفتن گروه مزدوران خواهد شد.
مرد در سایه داعش به قتل رسید
به موازات این اتفاق حجی بکر نیز در شرایط مبهمی کشته شد و به این ترتیب نفر اول و مغز متفکر داعش از بین رفت، البغدادی این خبر را مخفی کرد و هنگامی که این خبر به بیرون درز کرد، آن را تکذیب کرد. در همین زمان ابو الاثیر دستور یافته بود که زندانیان حلب را قبل از خروج عناصر داعش از این شهر اعدام کند و هیچ کس را در زندانها زنده نگذارد.
حوادث موجود ابوبکر البغدادی را به فکر بازگشت به عراق انداخته بود، چرا که از سرنوشت نامعلوم می ترسید، اما سه شخصیت عراقی وی را از این تصمیم منصرف کردند. حجی بکر قبل از مرگش، ابو علی الانباری و ابو ایمن العراقی که یکی از امرای داعش بود، این سه نفر را تشکیل می دادند. این سه نفر ساختار اساسی فرماندهی داعش را در اختیار داشتند، البته خطرناک ترین آنها حجی بکر بود که کشته شد. بعد از وی ابوعلی الانباری قرار داشت، وی ایدئولوژیست دینی و شرعی البغدادی به شمار می رفت، اما با این وجود فقدان حجی بکر، فرماندهی داعش را نابسامان کرد.
مدتی بعد الانباری خواستار احضار عثمان نازح سعودی شد تا درباره قتل عناصر مرتد و مزدور با عناصر داعش حرف بزند. این در حالی است که البغدادی و ابو علی الانباری عثمان نازح را شخصیتی ضعیف می دانستند که شایستگی فرماندهی گروه را نداشت، اما این اقدام می توانست سعودیها را فریب داده و در آنها تاثیر ایجاد کند. همه این مسایل البغدادی را مصمم تر کرد که حضور در سوریه خطرناک است، اما شورای وی همچنان ایده بازگشت به عراق را رد می کرد.
بعد از کشته شدن سرهنگ حجی بکر، البغدادی همواره با فردی ساکت همراه بود که ابو یحیی العراقی خوانده می شد. وی جانشین سرهنگ شده بود، اما هیچکس نقش وی در داعش را نمی دانست، چرا که در هیچ حالی و مکانی از کنار البغدادی تکان نمی خورد. البته ارتباط قوی ابو یحیی العراقی و ابو علی الانباری بسیاری را به این استدلال می رساند که العراقی جاسوس الانباری است.
این حساب تویتر در نهایت با اشاره به تسلط مبارزان داعش بر بیشتر شهرهای الرقه نوشت که ابوبکر البغدادی الان در شهر الرقة است.
درگیری ها هنوز متوقف نشده است و شکاف میان برادران جهادی همچنان در حال افزایش است، تمامی تلاش ها برای میانجگری بین گروه های تروریست شکست خورده و جنگ سرد بین جبهه النصره و داعش به درگیری های خونین در سرزمین شام و عراق تبدیل شده است. دیگر تلاش ها برای توجیه و وصله کاری توحید صف جهادی ها جواب نمی دهد و به این ترتیب جنگ شرعی و عقیدتی بین النصره و داعش با سلاح های مفتیان در مورد وجوب ترک یک گروه و لزوم پیوستن به گروه دیگر ادامه دارد.
عمر الشیشانی
تحرک در سطح فرماندهان دو گروه نیز آغاز شده است. عمر الشیشانی و صلاح الدین الشیشانی و همچنین ابو عزام النجدی و عبد الوهاب الصعقوب که دو نفر اخیر سعودی هستند، بنا بر فتوای برخی شیوخ، داعش را ترک کردند. البته عمر الشیشانی که نام واقعی وی طرخان پاترشفیلی است، از اینکه تمامی عناصر موثر در نیروهای داعش مشورت ها و نظارت وی را رد کرده اند، عصبانی بود.
عمر الشیشانی به صورت محرمانه به صلاح الدین همکار خود گفت که اگر بیعت خود را با البغدادی اعلام نکنند در خطر خواهند بود. به همین علت فردی را به سوی سرهنگ حجی بکر فرستاد تا به وی خبر دهد که در صورت اعلام بیعت با البغدادی نیمی از ارتش خود را که نزدیک به 1650 نفر است؛ از دست خواهد داد. با این حال باز هم حجی بکر اصرار داشت که بیعت خود را اعلام کند.
عمر الشیشانی
وی به صلاح الشیشانی و اطرافیان وی نیز ابلاغ کرد که اگر جدا شدن خود را از داعش اعلام کنند، آنها را خوارج به حساب می آورند و حکم آن ها قتل خواهد بود. با این فشارها عمر الشیشانی رسما بیعت خود با البغدادی را اعلام کرد. صلاح الشیشانی نیز بدون سر و صدا از این گروه خارج شد، اما با وی 800 نفر از مبارزان وی نیز از داعش جدا شدند. این خبر سرهنگ را غافلگیر کرد و فردی را به سوی صلاح الشیشانی ارسال کرد و او را تهدید کرد که باید در مورد جدایی از داعش در رسانه ها سکوت کند.
صلاح الشیشانی
در غیر این صورت خون وی مباح خواهد بود. وی نیز سکوت را رعایت کرد، اما نام مجموعه خود را ارتش مهاجران گذاشت. عقب نشینی الشیشانی و تیم وی البته با وجود تمام این سکوت ها پر سر و صدا شد. حجی بکر برای مهار این سر و صداها به ابوبکر القحطانی و ابو علی ابراهیم السلطان و عثمان نازح و ابو علی الانباری گفت که در مورد بیعت عمر الشیشانی جشن بگیرند.
وی همچنین هشدار داد که در رسانه ها و پایگاه های اینترنتی هر کسی خروج خود از داعش را اعلام کند، با خطر مرگ مواجه خواهد شد، چرا که از اطاعت داعش خارج شده است. به این ترتیب بود که یک هجمه تبلیغاتی از سوی داعش برای بیعت عمر الشیشانی آغاز شد تا به صورت کامل در مورد بزرگترین خروج نیروها از این گروه که بالغ بر 8700 نفر بودند، سکوت رسانه ای دنبال شود. البته اوضاع در این حد باقی نماند و دهها تن دیگر نیز از دولت البغدادی جدا شدند و به صلاح الشیشانی پیوستند.
البغدادی و سرهنگ و ابو علی الانباری و ابو الاثیر سعی کردند مانع از جدا شدن عناصر دیگر شوند، به همین علت پیشنهادی که مطرح شد، این بود که تمام گذرنامه های مهاجران از آنها گرفته شود تا نتوانند فرار کنند. سرهنگ همچنین موضوع استخدام تعدادی جاسوس را پیشنهاد کرد تا آنها هر فردی که تصمیم به فرار دارد را به مقامات داعش گزارش دهند. همه با این پیشنهاد موافقت کردند. همچنین مقرر شد دیدارهای مفتیان شرعی نیز افزایش یافته و نظامیان از خروج از اطاعت ولی امر ترسانده شده و آنها از عذاب آتش و قتل ترسانده شوند.
تلاش البغدادی برای تشکیل خلافت اسلامی
در این زمان اخباری منتشر شد مبنی بر اینکه احتمالا تاسیس جبهه اسلامی وجود دارد. سرهنگ و البغدادی با پیشتازی در این اقدام به دنبال ایجاد جاسوس در میان گردانهایی کردند که البغدادی از آنها می ترسید. سرهنگ اصرار داشت که نفوذ در جنبش احرار الشام می تواند مهم ترین و سخت ترین اقدام باشد، چرا که آنها بیشترین تاثیر را در پروژه های توسعه طلبانه البغدادی داشتند، علت هم این بود که آنها سلفی بودند.
به همین علت چندین جاسوس در میان آن ها گمارده شد، اما موفق نشدند در ابتدا به فرماندهی این جریان برسند. بعد از آن سرهنگ توانست در میان احرار الشام نفوذ کند و یک فرمانده گردان وابسته به احرار الشام را به جاسوسی خود بگمارد. این فرمانده اطلاعات موجود از مراکز قدرت و ضعف الاحرار را به اطلاع سرهنگ می رساند.
خطرناک ترین اطلاعاتی که این جاسوس به سرهنک داد، تصمیم احرار الشام برای اتحاد با گروه های دیگر از جمله لواء الاسلام و گردان های التوحید و صقور الشام بود. در پی این اطلاعات جلسه ای فوری تشکیل شد و در آن بر دو محور توافق صورت گرفت. محور اول هجمه تبلیغاتی برای از بین بردن کارآیی این اتحادیه و مزدور شمردن و اطلاعاتی شمردن این اقدام بود تا بعد از تخریب وجهه آنها این تصمیم را ناکارآمد کند.
در محور دوم تصمیم بر این شد حجم داعش به پروژه خلافت گسترده شود. این ایده را عمرو العبسی معروف به ابو الاثیر الشامی والی حلب مطرح کرد، همان کسی که مدتی در صیدنایا به اتهام ارتباط با گروه های تروریستی زندانی بود.
لازم به ذکر است که برادر ابوالاثیر، فراس العبسی بود که این فرماندهی اسلامی را تاسیس کرد و نام آن را دولت سوریه گذاشت. وی مجلس شورای دولت اسلامی را نیز ایجاد کرد، اما در گذرگاه باب الهوی در مرزهای ترکیه بعد از اینکه پرچم القاعده را در منطقه تحت فرمان گردان های الفاروق و جنبش احرار الشام برافراشت، کشته شد. به همین علت ابوالاثیر کینه زیادی نسبت به این گردان ها داشت و آنها را عامل قتل برادرش می دانست.
وی حاکمیت مجلس شورای دولت اسلامی را در اختیار گرفت و با پروژه و دولت خود موفق شد تعداد عناصر زیر نفوذ خود را از 180 نفر در زمان مرگ برادرش به 540 نفر افزایش دهد. وی بعد از این اقدام با البغدادی مکاتبه کرد تا یک رژیم جهانی یکپارچه را ایجاد کند. خیلی ها نمی دانند که اولین شاخه فرعی البغدادی در سوریه همین گروه بود که زیر نظر ابو الاثیر قرار داشت. ابو الاثیر سعی کرد با شیوخ سعودی ارتباط بگیرد، به همین علت کمیته ای را به فرماندهی یکی از برادرانش ترتیب داد تا با شیوخ سعودی دیدار کرده و موافقت آنها را جلب کند. مهم ترین این شیوخ سلیمان العلوان و عبدالعزیز الطریفی و عبدالرحمان البراک و عبدالله الغنیمان و دیگران بودند.
بعدها وقتی البغدادی به سوریه رفت، ابو الاثیر اولین کسی بود که با وی دیدار کرد و اول به صورت محرمانه و بعدها به صورت علنی با وی بیعت کرد. اما هنگامی که جبهه اسلامی متشکل از احرار الشام و جیش الاسلام و صقور الشام و لواء التوحید تشکیل شد، البغدادی و حجی بکر و عمر العبسی احساس خطر کردند.
به این ترتیب بود که پیشنهاد توسعه فعالیت های داعش از دولت اسلامی عراق و شام به خلافت اسلامی مطرح شد. عمرو العبسی پیشنهاد داد که البغدادی از دیگران بخواهد که برای خلافت افغانستان و چچن و یمن و لیبی و تونس و مراکش و الجزایر و سینا با وی بیعت کنند. البغدادی این موضوع را در نامه ای برای ناصر الوحیشی رهبر القاعده در یمن فرستاد، اما وی این ایده را رد کرد. القاعده افغانستان نیز آن را رد کرد و مراکش نیز آن را نپذیرفت. البته نوارهای تصویری از بیعت جهادگران سینا و تونس و لیبی برای البغدادی ارسال شد، اما در نهایت این ایده شکست خورد.
چه کسی عبدالقادر صالح را کشت؟
البغدادی عمر العبسی معروف به ابوالاثیر را به عنوان والی حلب انتخاب کرد، وی البته از قدرت بالای لواء التوحید نگران بود، چرا که تعداد عناصر این نیروها بالغ بر 20 هزار نفر بود، یعنی 5 برابر داعش. العبسی نیز احساس کرد که لواء التوحید مانع بزرگی برای پیشرفت وی است؛ بویژه اینکه عبدالقادر صالح رهبر این گروه محبوبیت زیادی دارد. به همین علت بود که تصمیم گرفت از دست عبدالقادر صالح رها شده و وی را به عنوان یک مرتد و مزدور اعدام کند. البغدادی نیز در این رابطه احساس خطر کرده بود. هیچ توضیحی در مورد جزئیات این عملیات اعلام نشد، اما مدتی بعد خبر قتل عبدالقادر صالح منتشر شد. العبسی همچنین به البغدادی لیستی از سران جبهه اسلامی و ارتش آزاد را ارائه کرده و گفت که کشتن اینها باعث از بین رفتن گروه مزدوران خواهد شد.
عبدالقادر صالح
مرد در سایه داعش به قتل رسید
به موازات این اتفاق حجی بکر نیز در شرایط مبهمی کشته شد و به این ترتیب نفر اول و مغز متفکر داعش از بین رفت، البغدادی این خبر را مخفی کرد و هنگامی که این خبر به بیرون درز کرد، آن را تکذیب کرد. در همین زمان ابو الاثیر دستور یافته بود که زندانیان حلب را قبل از خروج عناصر داعش از این شهر اعدام کند و هیچ کس را در زندانها زنده نگذارد.
حوادث موجود ابوبکر البغدادی را به فکر بازگشت به عراق انداخته بود، چرا که از سرنوشت نامعلوم می ترسید، اما سه شخصیت عراقی وی را از این تصمیم منصرف کردند. حجی بکر قبل از مرگش، ابو علی الانباری و ابو ایمن العراقی که یکی از امرای داعش بود، این سه نفر را تشکیل می دادند. این سه نفر ساختار اساسی فرماندهی داعش را در اختیار داشتند، البته خطرناک ترین آنها حجی بکر بود که کشته شد. بعد از وی ابوعلی الانباری قرار داشت، وی ایدئولوژیست دینی و شرعی البغدادی به شمار می رفت، اما با این وجود فقدان حجی بکر، فرماندهی داعش را نابسامان کرد.
تصویری که وزارت کشور عراق از "ابوبکر البغدادی" منتشر کرد
مدتی بعد الانباری خواستار احضار عثمان نازح سعودی شد تا درباره قتل عناصر مرتد و مزدور با عناصر داعش حرف بزند. این در حالی است که البغدادی و ابو علی الانباری عثمان نازح را شخصیتی ضعیف می دانستند که شایستگی فرماندهی گروه را نداشت، اما این اقدام می توانست سعودیها را فریب داده و در آنها تاثیر ایجاد کند. همه این مسایل البغدادی را مصمم تر کرد که حضور در سوریه خطرناک است، اما شورای وی همچنان ایده بازگشت به عراق را رد می کرد.
بعد از کشته شدن سرهنگ حجی بکر، البغدادی همواره با فردی ساکت همراه بود که ابو یحیی العراقی خوانده می شد. وی جانشین سرهنگ شده بود، اما هیچکس نقش وی در داعش را نمی دانست، چرا که در هیچ حالی و مکانی از کنار البغدادی تکان نمی خورد. البته ارتباط قوی ابو یحیی العراقی و ابو علی الانباری بسیاری را به این استدلال می رساند که العراقی جاسوس الانباری است.
این حساب تویتر در نهایت با اشاره به تسلط مبارزان داعش بر بیشتر شهرهای الرقه نوشت که ابوبکر البغدادی الان در شهر الرقة است.