به گزارش مشرق، حادثه ای که از طریق تلویزیون پخش شد، به دیدار صدام از استان دیاله واقع در شرق بغداد مربوط می شود. کشاورزان آن منطقه در ملاقات با صدام از ظلم و جور کارمندان جمعیت ها و تعاونی های کشاورزی شکایت کردند. صدام ضمن صدور دستور انحلال آن جمعیت ها و تعاونی ها، خطاب به کشاورزان گفت: «از این به بعد اگر یک نفر کارمند تعاونی نزد شما آمد، دستار خودتان را دور گردنش بپیچید و او را کت بسته به بغداد بیاورید.»
این منطقه یک رئیس جمهور است که در اواخر قرن بیستم حکومت می کند. به نظر من صدام مردم را با روش ارتجاعی قبیله ای تربیت می کند و شایستگی او به عنوان رئیس یک قبیله غیرقابل انکار است.
صدام برای جلب وفاداری رؤسای قبایل و عده ای از معترضینی که در بین اقشار مردم بودند، انتقادات و شماتت های آنان را به جان خرید و هدایایی برای این دسته از شهروندان عراقی ارسال کرد. مردم به طمع دستیابی به این هدایا از او با هلهله و شادی استقبال می کردند. صدام برای پیشرفت برنامه های خود، از درآمدهای نفتی کلان بهره برداری می کرد.
گفتنی است که عراق پس از متوقف شدن صدور نفت ایران به علت حوادث و رخدادهای انقلاب روزانه چهار میلیون بشکه نفت می فروخت و درآمدهای ان را جهت تثبیت پایه های حکومت خود و جلب اعتماد ارتش ونیروهای امنیتی داخلی-از طریق افزایش حقوق آنان- ونیز خرید تسلیحات ازشرق وغرب با قراردادهای دراز مدت -که یک بار رادیو لندن از آن به عنوان تجهیز جنون آمیزعراق یاد کرد- مصرف می کرد.
خلاصه اینکه صدام با انجام این بازدیدها توانست تعداد معتنابهی از شهروندان ساده لوح را بفریبد و از حمایت و پشتیبانی آنها در تجاوز به خاک ایران و انقلاب اسلامی بهره مند گردد.
منشورهمکاری ملی
صدام شخصاً بندهای پنجگانه «منشور اقدام ملی» را که مضمون آن دعوت از اعراب برای ملحق شدن به یک پیمان جاهلی و حمایت آنان از یکدیگر در برابر خطر خارجی و علیه امت اسلامی بود، اعلام کرد. حکام عرب ظاهراً با این منشور مخالفت کردند، ولی در خفا آن را مورد تائید قرار داده و در جنگ عراق و ایران به آن جامه عمل پوشانیدند. از این منشور بوی آمادگی در مقابل یک حادثه مهم به مشام می رسید که توسط عراق پی ریزی می شد و به حمایت و پشتیبانی اعراب نیازمند بود. دلیل آن این است که به این منشور بُعد ملی و مردمی داده شد. کارگران، کشاورزان، دانش آموزان، دانشجویان و دیگر بعثی ها در استادیوم بین المللی بغداد جمع شدند و صدام پس از قرائت تک تک بندهای منشور از حضار پرسید: «آیا شما با این منشور موافقید؟»
حضار ناآگاه و روبه صفت یک صدا گفتند: «بلی قربان.»
برای اثبات جهل و ناآگاهی این عده به اتفاق مضحکی اشاره می کنم که از تلویزیون مشاهده کردم صدام یکی از بندها را از نظر معنی برعکس خواند. این بار نیز حاضرین یک صدا گفتند: «بلی قربان،موافقیم.» البته صدام به خود آمد و اشتباهش را درست کرد.
استخدام کارگران مصری وخارجی
رژیم عراق به بهانه اجرای طرح های عمرانی و رشد و توسعه در کشور، نزدیک به سه میلیون تبعه مصری را به همراه چند هزار تبعه هندی و فیلیپینی به عراق دعوت کرد. ظاهراً این افراد به عنوان کارگر و تکنسین برای شرکت در سازندگی عراق وارد کشور شدند. در آغاز تعداد آنها در حد قابل قبولی بود، ولی در اواخر سال۱۹۷۹/۱۳۵۸و اوایل سال۱۹۸۰/۱۳۵۹تعداد مصری ها به چندین برابر خود رسید و این امر توجه و کنجکاوی ملت را برانگیخت. به دنبال تزریق غیرعادی نیروهای خارجی، یک سری مشکلات اجتماعی پیدا شد که برخوردهایی را بین مردم عراق و اتباع مصری به دنبال داشت. گرچه بسیاری از آنها افرادی پاک طینت بودند و برای کسب روزی به این کشور قدم می گذاشتند، ولی در بین آنها اشخاص زیادی نیز بودند که فساد را با خود به همراه آورده و مشکلات اجتماعی متعددی در سطح جامعه ایجاد می کردند. به طور مثال ده ها اکیپ رقص و آواز و صداها زن روسپی خارجی در اماکن بدنام مشغول به کار شدند. علاوه بر این بعثی ها از وجود عده کثیری از مصری ها در مأموریت های تجسسی و امنیتی بهره برداری کرده و قانوناً آنها را مورد حمایت قرار دادند. قانونی از سوی صدام منتشر گردید که هر شهروند عراقی کوچکترین گزندی به حقوق یک فرد مصری وارد سازد، به شش ماه زندان محکوم خواهد شد.
اتباع مصری، رژیم عراق را در قبل و حین جنگ به خوبی یاری کردند؛ وگرنه استخدام سه میلیون مصری با وجود۱۲میلیون شهروند عراقی چه مفهومی می توانست داشته باشد؟ قصد حکومت از آوردن این عده چه بود و از آنها چه می خواست؟ اینها سؤالاتی است که تحولات جنگ به آنها پاسخ داد. به عبارتی روشن تر، هنگامی که صدام فرزندان عراق را روانه ی کوره جنگ کرد، از وجود مصری ها در جبهه ی نظامی و مهم تر از همه در اداره امور داخلی کشور بهره برداری نمود؛ و به این ترتیب آنها خلاء ناشی از عزیمت اقشار مختلف جامعه به جبهه های نبرد را پر کردند. بنابراین ورود این اتباع خارجی، نه امری طبیعی و پیش پا افتاده، بلکه مطابق طرح و برنامه بود که از قبل جهت آمادگی برای جنگ پی ریزی شده بود. دلیل دیگر این که این عده پس از خاتمه جنگ و بعد از رفع نیاز رژیم به وجود آنان، با وضعی خفت بار از عراق اخراج شدند.
فرود ناموفق نیروهای نظامی آمریکا در طبس
این تجاوز آشکار به خاک ایران اسلامی، به خاطر تحقق یک سری اهداف از پیش تعیین شده صورت گرفت. یکی از اهداف، ظاهراً نجات گروگان های امریکایی بازداشت شده در تهران بود. اما در حقیقت دولت آمریکا می خواست چراغ سبزی به عمال و دست نشاندگان خود بدهد تا حریم ایران مورد تجاوز قرار دهند؛ وگرنه چه تفسیر و توجیهی می توان برای سکوت بین المللی و منطقه ای در مقابل این تجاوز آشکار امریکا پیدا کرد. این تجاوز در حقیقت زمینه سازی برای یورش گسترده رژیم صدام به خاک ایران بود. حتی یک سال پس از شروع جنگ، کارتر هنگام ترک کاخ سفید، صراحتاً گفت: «هدف از شروع جنگ عراق و ایران آزادی گروگان های امریکایی بود.»
معلوم می شود که جنگ صدام علیه انقلاب اسلامی، جنگی بود دارای ابعاد بین المللی و استعماری، و نه جنگی به خاطر زمین و آب ـ آن گونه که صدام ادعا می کرد. ـ
خاطرات یک پزشک اسیر عراقی/دکتر مجتبی الحسینی
سایت جامع آزادگان
گفتنی است که عراق پس از متوقف شدن صدور نفت ایران به علت حوادث و رخدادهای انقلاب روزانه چهار میلیون بشکه نفت می فروخت و درآمدهای ان را جهت تثبیت پایه های حکومت خود و جلب اعتماد ارتش ونیروهای امنیتی داخلی-از طریق افزایش حقوق آنان- ونیز خرید تسلیحات ازشرق وغرب با قراردادهای دراز مدت -که یک بار رادیو لندن از آن به عنوان تجهیز جنون آمیزعراق یاد کرد- مصرف می کرد.