به گزارش مشرق، ریچارد مورفی معاون وزارت خارجه آمریکا که در آستانه عملیات خیبر در اسفند 1362 به خاورمیانه و بغداد سفر کرده بود، صراحتا اعلام کرد:
آمریکا انجام یک حمله گسترده به جزیره خارک را ناممکن نمیداند.
فارین ریپورت چاپ آمریکا نیز طی تحلیلی نوشت: تشدید فشار به ایران و گسترش جنگ، نتیجه طبیعی حمله عراق به خارک است. همچنین روزنامه نیویورک تایمز طی تحلیلی در مورد هدف این اقدام نوشت: حمله به خارک برای شکستن بنبست جنگ است. ایران با درکی که از ماهیت تلاشهای جدید عراق داشت، رسما هشدار داد اگر عراق نقل و انتقالات نفتی ایران را قطع کند، تنگه هرمز در دهانه خلیج فارس بسته خواهد شد.
بعدها طی اجلاسی که هفت کشور عمده صنعتی در تاریخ 17/3/1363 برگزار کردند، تحلیلی که درباره عواقب جنگ روی جریان نفت جهان ارائه شد نشان دهنده این معنا بود که حملات عراق کنترل شده و تنها برای فشار به ایران میباشد. ضمن اینکه پیش از این با افزایش تولید نفت عربستان، پیشبینیهای لازم برای جایگزینی کاهش صادرات نفت ایران در بازار نفت، صورت گرفته بود؛ طوری که به موازات تشدید حملات عراق به پایانههای صدور نفت ایران و نفتکشها، قیمت نفت تدریجا کاهش یافت.
بدین ترتیب عراقیها با حمایت امریکا و غرب برای نخستین بار با استفاده از هواپیماهای فرانسوی سوپراستاندارد ضمن حمله به خارک نفتکشهای حامل ایران را در تاریخ 3/2/1363 مورد حمله قرار دادند. طارق عزیز در دیدار با شولتز وزیر خارجه وقت آمریکا در مورد اقدام عراق چنین استدلال کرد که این حمله سبب پایان یافتن جنگ خواهد شد.
زیرا اگر ایران پول نفت را نداشته باشد نمیتواند اسلحه مورد نیاز خود را از بازارهای سیاه تهیه کند.
واکنش ایران در برابر اقدامات جدید عراق با اتخاذ سیاست «مقابله به مثل محدود» منجر به اعتراض کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و برگزاری جلسات پی در پی و نامه به شورای امنیت سازمان ملل شد. اعضای شورای امنیت پس از برگزاری جلسه با 13 رأی موافق و 2 رأی ممتنع (زیمبابوه و نیکاراگوئه) ایران را به دلیل حمله به کشتیهای کویت و عربستان محکوم کردند. سازمان ملل که پیش از این در برابر حملات شیمیایی عراقیها تنها به صدور بیانیه (به جای قطعنامه) بدون ذکر نام عراق اقدام کرد، در اینجا با صدور قطعنامه و ذکر نام ایران ماهیت سیاست جانبداری این سازمان از عراق را بیش از گذشته آشکار ساخت.
آمریکا در روند تشدید فشار به ایران و تنگ کردن حلقه محاصره اقتصادی این کشور، نام ایران را در فهرست کشورهایی که به اقدامهای تروریسم بینالمللی کمک میرسانند، افزود. این اقدام تایید آشکار رژیم عراق و تشدید فشار برای به زانو درآوردن جمهوری اسلامی بود.
تلاش برای جلوگیری از ورود سلاح به ایران تحت عنوان عملیات استانچ بخش دیگری از اقدامات آمریکا برای فشار به ایران بود که پس از عملیات خیبر آغاز شد. عملیات استانچ و محدودیتهای قانونی برای فروش سلاح به ایران، فروشندگان بینالمللی اسلحه را بیش از گذشته به بازار عراق امیدوار و جذب کرد. ضمن اینکه ایران پس از این باید برای تهیه نیازمندیهای خود علاوه بر پرداخت پول بیشتر، مسیر طولانیتری را برای تهیه نیازمندیهای خود طی نماید. در گزارش کمیته روابط خارجی سنای آمریکا در مورد تاثیر عملیات استانچ آمده است:
«تحریم فروش تسلیحات علیه ایران در توانایی این کشور به ادامه جنگ تاثیر محسوس داشته است. از نظر عراقیها تحریم فروش تسلیحات احتمالا مهمترین علت گرمی روابط ایالات متحده با عراق است.»
با گسترش روابط آمریکا و عراق، شوروی نیز متعاقب تغییر اوضاع جنگ پس از فتح خرمشهر و احتمال سقوط رژیم عراق، با واگذاری تجهیزات مدرن به عراق، بر میزان کمکهای خود به این کشور افزود. در فروردین 1363 یک هیأت بلندپایه به ریاست پاکوف ریابوف رئیس کمیته روابط اقتصادی خارجی به بغداد اعزام شد و فروش 4.5 میلیارد دلار اسلحه شوروی به عراق را پیشنهاد داد. این بزرگترین پیشنهاد فروش سلاح بود که تاکنون شورویها به عراق می دادند. ریابوف که از میزان عصبانیت صدام به خاطر از دست دادن جزایر مجنون در عملیات خیبر مطلع بود، به عراق اطلاع داد شوروی حاضر است میگهای 23 و 21، هلیکوپترهای توپدار و 350 موشک اسکاد.بی در اختیار عراق قرار دهد. سرانجام طهیاسین رمضان معاون اول صدام این قراردادها و قرارداد وام 2 میلیارد دلاری شوروی به عراق را در 27 آوریل 1984 (7 اردیبهشت 1363) در سفر به مسکو امضا کرد.
در تیر ماه 1363 در کنفرانس بررسی اثرات جنگ بر صلح و امنیت که در بغداد گشایش یافت، اظهارات یکی از مقامات شوروی تا اندازهای ماهیت و دامنه پیوند عراق و شوروی را آشکار ساخت. وی گفت که شوروی درباره ادامه جنگ ایران و عراق عمیقا نگران است و کشور متبوعش مصمم است عراق را با سلاحهای گوناگون مجهز سازد، چون این تصمیم تلاش مشترک عراق و شوروی برای پایان یافتن جنگ و برقراری صلح را تقویت میکند. روزنامه الخلیج چاپ امارات مدتی بعد اعلام کرد: عراق هواپیماهای پیشرفته میگ 29 از شوروی دریافت کرده است.
تهدیداتی که صدام و وزیر دفاع عراق- پس از این حمایتهای همهجانبه غرب و شرق- در مورد ایران ابراز کردند مسلما بدون ارتباط با تجهیزات واگذار شده به عراق نبود، زیرا تجهیزات نظامی سنگین مانند تانک، نفربرهای زرهی و هواپیماهای عراق دو برابر شده بود. صدام طی مصاحبهای اعلام کرد: سلاحهای جدید دریافت شده، طی روزهای آینده علیه منافع ایران مورد استفاده قرار خواهد گرفت. وزیر دفاع وقت عراق نیز گفت عراق به زودی صاحب سلاحهای تهاجمی خواهد شد که قادر است هدفهای داخل ایران را مورد حمله قرار دهد. بدون تردید این تهدید بای حمله به شهرها بود که در ماههای پایانی سال 1363 انجام گرفت. عراقیها در مورد نتایج فشار به ایران چنان امیدوار بودند که رئیس خبرگزاری عراق طی مصاحبهای اعلام کرد رهبران و مردم فکر میکنند در سال جاری مسیحی بین دو کشور آتشبس برقرار شود.
گسترش دامنه فشار، جمهوری اسلامی را برای ادامه جنگ در وضعیت بسیار دشواری قرار داده بود. در واقع به همان میزان که دستیابی به پیروزی در جبهههای نبرد با موانع بسیاری مواجه شده بود، مقاومت در برابر فشار نیز به سهولت امکانپذیر نبود. اظهارات فرمانده عالی جنگ در این زمینه به خوبی گویا و روشن است:
«توان کشور برای ادامه جنگ محدود است و دشمن محاسبه کرده و امکان ارزی ما را میداند. بعد از زدن کشتیها درآمد ما پایین آمده، 2.5 میلیون بشکه صدور نفت به زیر 2 میلیون رسیده، قیمت هر بشکه 24 دلار است که 2.5 دلار ارزانتر شده است. اسکله خارک زده شده و خسارت زیادی داشته است و فشار دشمن روز به روز بر ما بیشتر خواهد شد.»
نظر به ضرورت تحرک در میدان نبرد و با توجه به فشارهای سیاسی- اقتصادی گسترده به ایران، تلاش برای اجرای عملیات آغاز شد. نخست مناطق زید و کوشک در شمال ایستگاه حسینیه برای اجرای عملیاتی با عنوان «والفجر7» انتخاب شد لیکن موقعیت منطقه و استحکامات دشمن و مهمتر از آن، دشمن با رها کردن آب امکان اجرای عملیات در این منطقه را از بین برد.
در انتخاب بعدی برای عملیات، منطقه فاو در مقابل جزیره مینو تا پاسگاه خسروآباد و با عنوان «والفجر 8» بود. با توجه به محدودیت در وسایل عبور و موقعیت دشمن، با وجود بحث و بررسیهای فراوانی که برادران ارتشی و سپاه انجام دادند، به نظر میرسید اجرای عملیات در این منطقه با توان نیروهای خودی تطابق ندارد، لیکن نظر به ضرورت اجرای عملیات، آقای هاشمی (فرمانده عالی جنگ) با حضور در منطقه عملیاتی در تلاش بود تا با تاکید بر ضرورت حمله به دشمن، زمینه و تجهیزات لازم را برای اجرای عملیات فراهم سازد. ایشان با اشاره به اقدامات جنونآمیز دشمن در منطقه، اظهار داشت:
«اگر ما بازنده شویم و اگر روزی به عقب برویم، عقبنشینی در مواضع سیاسی جمهوری اسلامی فشار را شدیدتر خواهد کرد. ما همه امیدمان و همه تلاشمان و همه غم و غصهمان این است که یک جایی را پیدا کنیم و دست به اقدام (عملیات) بزنیم و یک حمله مجدد بکنیم ولو با 30% موفقیت و یا 40%، تا جنگ را از این حالت نجات بدهیم.»
آقای هاشمی همچنین بر این مسئله تاکید داشت که اگر عملیات ناموفق باشد، علاوه بر از میان رفتن اعتبار نظامی ایران، تامین خواستههای ایران نیز دشوار خواهد شد. پس از پیشنهاداتی که فرماندهان ارتش و سپاه در مورد مشکلات اجرای عملیات و نیازمندیهای لازم برای تامین پیروزی ارائه کردند، ایشان اظهار داشت:
«عملیات ناموفق به صلاح ما نیست، این به عنوان یک اصل است. انجام عملیات با تمام امکانات لازم تا آنجایی که من می دانم مقدور نخواهد بود، عملیاتی را پیشنهاد کنید تا بتوانیم بپذیریم.»
فرمانده عالی جنگ با توجه به ترکیب جلسه و نظریات متفاوت در مورد اجرای عملیات و مشکلات موجود اظهار داشت:
«این برای این است که فقط بخواهیم کلاسیک فکر کنیم. حفظ جزیره مجنون بدون هیچ یک از امکاناتی که در اینجا مطرح است انجام شد.
ایشان سپس تاکید کرد: در صورت موفقیت در اجرای این عملیات، تمام زحمات ما این خواهد شد که این طرف اب (در منطقه فاو) باقی بمانیم و فشار سیاسیمان را به دنیا از همینجا وارد خواهیم کرد، ما در هیچکدام از جنگهایمان این اطمینانهایی را که شما میخواهید نداشتهایم... اگر بخواهیم کاری کنیم همین است که اینجا بکنیم. باید یک جنگ حزباللهی را اینجا کرد.
آقای هاشمی در ادامه با اشاره به حملات دشمن به اسکله نفتی خارک و افزایش این فشارها و ضرورت اجرای عملیات، گفت:
فرماندهان راه ما را مشخص کنند. اگر پیشنهاد دارید به ما بگویید در کجا خواهید جنگید. من تصورم از شما این بوده که 50 کیلومتر میتوانید جلو بروید، ولیکن در طلائیه (عملیات خیبر) 13 کیلومتر بیشتر جلو نرفتید.... اگر کسی نظرش این است که نمیشود بجنگیم حالا باید تصمیم گرفت. زمان امروز برای ما بسیار مهم است چون دنیا پیروزی مطلق ما را نمیپذیرد، لذا به مرور بر ما فشار میآورد. در مورد صلح، نظر امام مطرح است و ایشان میگویند بدون جنگ، صلح امکان ندارد و اگر ما هم نتوانیم بجنگیم [امام] به مردم میگویند بروید بجنگید.»
به هر صورت، اجرای عملیات در منطقه فاو با امکانات موجود امکانپذیر نبود و نوعی اتفاقنظر در مخالفت با عملیات در این منطقه وجود داشت و به این ترتیب اجرای این عملیات منتفی شد و بعدها به «عملیات والفجر 8 انجام نشده» موسوم گردید.
از سوی دیگر، عملیات در منطقهای دیگر با برآورد صحیح و پس از تامین نیازمندیها، نیاز به زمان داشت و در نیمه نخست سال 1363، اجرای آن عملی نبود.
در واقع سرنوشت عملیات خیبر به دلیل عدم تطابق بین ابتکار و امکانات مورد نیاز، منجر به عدم حصول نتیجه مطلوب و ظهور نوعی سرگردانی شد. پیدایش وضعیت جدید دو نتیجه آشکار به دنبال داشت؛ نخست عدم ابتکار عمل و بازگشت به وضعیت قبل از عملیات خیبر و دیگری عدم تطابق امکانات موجود برای اجرای عملیات پیروز. بدین ترتیب در بهار و تابستان 1363 با وجود بحثو بررسیهایی که انجام گرفت شرایط لازم برای عملیات فراهم نشد. در این جلسات برای نخستینبار فرماندهی عالی جنگ در برابر توضیحاتی که فرماندهان و طراحان عملیات در مورد مشکلات و نیازمندیهای پشتیبانی برای اجرای عملیات بیان کردند، به مسائلی اشاره نمود که تا اندازهای سوالبرانگیر بود. در واقع با توجه به مجموع مسائلی که بیان شد برای نخستینبار مشکلات ادامه جنگ و تردیدهای موجود در این زمینه به نحو تعجبآمیزی اظهار شد.
سفر گنشر وزیر خارجه وقت آلمان به ایران در مرداد 1363 به عنوان سفر اولین وزیر خارجه کشورهای اروپایی به ایران، بسیار حائز اهمیت بود. وی در ایران مذاکراتی با مسئولان و مقامات سیاسی و اقتصادی انجام داد و پس از بازگشت به آلمان اعلام کرد آنچه که در اروپا در مورد ایران تصور میشود با واقعیات موجود در ایران تفاوت زیادی دارد.
متعاقب سفر گنشر و بحث و بررسیهایی که پیرامون آن انجام گرفت، برای نخستینبار بحثهایی جدید در رسانههای غربی درباره جناحبندیهای سیاسی داخل کشور و نظریات مختلفی که در میان جناحها در مورد مسائل سیاسی و اقتصادی و به ویژه جنگ و ادامه آن وجود دارد، اشاره شد. در همین روند، وزیر خارجه ژاپن در دیدار با طارق عزیز با اشاره به اندیشههای متفاوتی که در ایران در مورد جنگ وجود دارد، به وی گفت:
«در ایران دو گروه سرسخت و میانهرو با دو عقیده مختلف وجود دارد. دسته دوم که امیدوار است جنگ از راههای صلحآمیز پایان یابد، برای برقراری صلح به ژاپن و کشورهای غربی نزدیک شده است و ژاپن فکر میکند تشویق گروه میانهرو در ایران میتواند به پایان یافتن جنگ منتهی شود.»
بنابر تحلیلهایی که منتشر میشد چنین به نظر میرسید که از یک سو به موازات افزایش فشارها و از سوی دیگر، عدم دستیابی به پیروزی قطعی و تعیینکننده و مشکلاتی که برای ادامه جنگ وجود داشت، تدریجا گرایشهای جدیدی در نگرش به جنگ و سیاست خارجی در حال به وجود آمدن است و بازتاب آن در خارج کشور دستهبندی این گرایشها به راست و چپ و میانه بود.
با پیدایش وضعیت جدید سیاسی، نظامی و اقتصادی و افزایش فشار به ایران برای خاتمه دادن به جنگ و نظریات متفاوتی که در مورد نحوه ادامه نجنگ و ضرورت تنظیم سیاست خارجی مناسب وجود داشت، همچنان این سوال همانند گذشته به قوت خود باقی بود که «ایران چه راهحلهایی برای رهایی از بنبست جنگ و فشارهای سیاسی و اقتصادی فراروی خود دارد؟»
منبع: کتاب آغاز تا پایان، سیری در جنگ ایران و عراق
کد خبر 299919
تاریخ انتشار: ۲۳ فروردین ۱۳۹۳ - ۱۲:۴۴
- ۳ نظر
- چاپ
اگر ما بازنده شویم و اگر روزی به عقب برویم، عقبنشینی در مواضع سیاسی جمهوری اسلامی فشار را شدیدتر خواهد کرد. ما همه امیدمان و همه تلاشمان و همه غم و غصهمان این است که یک جایی را پیدا کنیم و دست به اقدام (عملیات) بزنیم.