گروه ورزشی مشرق، سال 92 براي فوتبال ايران با نااميدي و نگراني آغاز شد. تيم ملي پس از انجام 5 بازي در مرحله گروهي، در رده سوم جدول قرار داشت و كره و ازبكستان را بالاي سر خود ميديد. تازه قطر در يك قدميمان بود و اگر بازي ششم مقابل همين تيم را با پيروزي پشت سر نميگذاشتيم، حتي شانس حضور در بازي پليآف نيز به شدت كاهش مييافت.
باخت به لبنان و ازبكستان و توقف مقابل قطر در تهران كارمان را بيش از حد تصور مشكل كرده بود و همه چيز در هالهاي از ابهام قرار داشت. كيروش در آن مقطع زماني متهم رديف اول بود؛ هيچ غرض و مرضي هم در كار نبود. او را نياورده بوديم كه در بيروت اولين شكست تاريخ فوتبالمان مقابل لبنان را به ثبت برسانيم يا در تهران به قطر و ازبكستان 5 امتياز بدهيم. بدون اغراق با يك مربي داخلي در 5 بازي اول بهتر از اين نتيجه ميگرفتيم و خيلي برايمان زور داشت با كارلوس كيروش چنين عملكردي را برجا گذاشتهايم.
امید در ناامیدی
در بهار 92 از يك سو به خودمان اميدواري ميداديم كه بزرگي و وجاهت كيروش در 3 بازي آخر به دادمان خواهد رسيد؛ اما از آن طرف نگران اين بوديم كه شايد روند قبلي تداوم يابد و باز يك 4 سال ديگر پشت خط بمانيم. نااميد بوديم؛ اما به خود و ديگران اميد ميداديم. به خود القا ميكرديم كه معجزهاي رخ خواهد داد و مرد پرتغالي بالاخره خودش را نشان ميدهد. همين هم شد.
در دوحه يك بر صفر قطر را برديم تا حداقل اين تيم تازه به دوران رسيده را از دور خارج كرده و ديگر با «اصيل»هاي گروهمان يعني كره و ازبك طرف باشيم. لبنان را هم به راحتي شكست داديم تا همه چيز به بازي آخر در شرق دور برسد. تغيير محل برگزاري اين ديدار و نيز اهانت سخيف سرمربي كره جنوبي به فوتبال ايران نشان ميداد چشم باداميها ترس وجودشان را فرا گرفته. آنها براي اولين بار در سال هاي اخير كارشان به روز آخر كشيده بود و در معرض حذف و عدم راهيابي به جام جهاني قرار داشتند.
در نهايت و طي يك نود و چند دقيقه تاريخي، غول فوتبال آسيا را برديم و به عنوان صدرنشين به جام جهاني راه يافتيم. آن يأس و استرس ماه هاي قبل حالا به شادي و هيجان بدل شده بود. مشت گره كرده كيروش براي سرمربي كره جنوبي بعد از صعود ايران به جام جهاني برزيل، شيريني اين موفقيت را فزوني بخشيده بود. بردن اين تيم در خانهاش طعم ديگري داشت و اين همان چيزي بود كه از دستيار سابق سرآلكس فرگوسن انتظار ميرفت. راهيابي به معتبرترين تورنمنت فوتبال دنيا، آن هم به عنوان تيم اول گروه، كيروش را با ما بيحساب كرد. او بابت نتايج نامطلوب مقابل ازبكستان، قطر و لبنان، به فوتبال ايران بدهكار بود؛ اما 3 فينال آخر و 9 امتياز حياتي، ورق را به نفع كارلوس كيروش برگرداند. وي به قهرماني بيبديل نزد ميليون ها ايراني بدل گشت چون اين صعود با راهيابيهاي قبلي تفاوت داشت. بازي به ياد ماندني با استراليا و صعود به آن شكل فراموش نشدني جاي خود داشته و دارد، ضمن اينكه راهيابي بيدرد سر به جام جهاني 2006 با برانكو ايوانكوويچ نيز بدجوري به دل نشست؛ اما اينكه با غلبه بر كره جنوبي در دو بازي رفت و برگشت و بالانشيني در جدول گروه، جواز حضور در برزيل را گرفتيم، صورت ديگري داشت.
نکته قابل توجه برای کارلوس
آن صعود و نتايج درخشان در بازي هاي آخر، تيم ملي را در رنكينگ فيفا ارتقاي جايگاه داد و بعد از سال ها به عنوان تيم اول فوتبال قاره كهن معرفي كرد. اكنون در اين ردهبندي مكان آبرومند و ارزشمندي را به خود اختصاص دادهايم كه اين را تا حدود زيادي مديون كيروش هستيم. البته بيانصافي است كه عوامل ديگر را در نظر نگيريم و تمام موارد را به او مرتبط كنيم. الحق عموم اعضاي خانواده بزرگ فوتبال ايران حمايتي بينظير را از تيم ملي و عواملش رقم زدند و اجازه ندادند يأس و نوميدي به باور و وجود آنان رسوخ كند و برنامههاي ورزشي تاثيرگذار و پرمخاطب صدا و سيما، مطبوعات و خبرگزاري ها، پيشكسوتان، مربيان و... تا آنجا كه از دستشان ساخته بود، روحيه و اميدواري دادند و فرصتسوزيها را ناديده گرفتند. از سوي ديگرآمادگي رويايي استقلال در آن زمان كمك ويژهاي به كيروش و تيمش كرد. منتظري، خسرو حيدري، هاشم بيكزاده، مجتبي جباري، جواد نكونام و اميرحسين صادقي در تركيب اصلي تيم ملي نقش بسزايي در موفقيت آن داشتند.
آنچه در روزهاي پاياني بهار 92 رقم خورد، حاصل يك كار گروهي بود. ليگ برتر اين 6 بازيكن آماده را به همراه سيدجلال حسيني و رحمان احمدي تحويل كيروش داد و او نيز قوچاننژاد، آندو و شجاعي را به جمعشان اضافه كرد تا تيمي تقريباً كامل شكل گيرد. از اينها نميتوان به سادگي گذر كرد. به همین دلیل وقتي در هفتههاي اخير ميبينيم مرد پرتغالي چشم بر خيلي از مسائل بسته و باشگاهي چون استقلال را متهم به ايجاد اخلال در كار تيم ملي ميكند، احساس ميكنيم كمي بيانصافي نفوذ كرده. البته حق دارد از روند چند ماه اخير گلايهمند و عصبي باشد؛ اما انتظار از يك چهره حرفهاي اين است كه مسائل را با هم قاطي نكند.
ناامیدی ها در آستانه خرداد فوتبال
به هر روي، تيم مليمان بار ديگر جهاني شد تا همه چيز در ابتدا نويدبخش و خوشحال كننده باشد. مقامات سياسي و ورزشي به صحنه آمدند و وعدههاي آنچناني دادند. از اين خبر دادند كه بودجهاي 20 ميلياردي براي تيم ملي و تداركات مناسبش تا قبل از جام جهاني در نظر گرفته شده؛ اما در عمل تا به امروز شرايطي رقم خورده كه يكي دو اردوي خارجي به خاطر بيپولي لغو گشته و «حداقل»ها نيز براي اين تيم مهيا نشده است. امثال استراليا، ژاپن و كره جنوبي در ماه هاي اخير بازي هاي دوستانه زيادي برگزار كردهاند، در حالي كه تمام «موجوديت» تيم ملي ما در اين مدت در مقدماتي جام ملت هاي آسيا رخ نموده است. اين اتفاق با آن وعدهها هيچ سازگاري و سنخيتي ندارد و اينهاست كه كيروش را به هم ريخته است.
آن نوميدي و نگرانيهاي بهار 92 در روزهاي پاياني اين فصل رنگ عوض كرد و سراسر به هيجان و سرور بدل گشت؛ اما متاسفانه خيلي زود رخوتها فراموش و بيتفاوتي جاي آن را گرفت. در ماه هاي اخير فدراسيون نظارهگري بيش نبوده و تنها كاري كه توانسته براي كيروش و تيمش انجام دهد، برگزاري فشرده بازي هاي باشگاهي بوده، موردي كه منتقدان فراواني دارد؛ اما آنچه در اين ميان حقيقت است، اين است كه حداقل كار ممكن براي تيمي كه به نسبت ساير تيمهاي حاضر در برزيل بازيكنان استاندارد و بينالمللي كمتري دارد، فراهم كردن آن 2 ماه وعده داده شده از اواخر فروردين است.
ليگ كنوني ديگر خاصيت ليگ پارسال را نيز ندارد كه محصولي مطلوب در اختيار كيروش قرار دهد. فشردگي مسابقات و نيز اين باور كه مرد پرتغالي نيمكت تيم ملي تركيب اصلي و ديگر مسافران برزيل را از مدت ها قبل در ذهن خود انتخاب كرده، هم نوعي بيتفاوتي در ميان پشت خط ماندهها به وجود آورده و هم حاشيه امنيتي تقريبا مضر براي مليپوشان ساخته است. حال كيروش ميخواهد كمتر از يك ماه ديگر اينها را تحويل بگيرد و با دژاگه، داوري، شجاعي، گوچي، جهانبخش، جباري، بيتآشور، منتظري و نكونام پيوندشان دهد. آن روز چقدر شرايط مطلوب خواهد بود؟ در رابطه با موردي كه ذكر شد، از كيروش انتقاد داريم؛ اما وقتي در آن عميق ميشويم ميبينيم چندان هم مقصر نيست گرچه باز ميشد به گونه ديگري نيز عمل كرد. اينكه او مردان منتخبش را از مدت ها قبل انتخاب كرده و اين باعث بيانگيزگي سايرين شده، ميتوانست صورت ديگري داشته باشد. او با توجه به ماهيت و داشتههاي فعلي فوتبال ايران و نيز سطح بالاي رقابت در جام جهاني حق دارد برخی بازیکنان كه به استانداردهاي او نزديكترند و چندسالي است قابليت هاي آنان را زير نظر دارد، جديتر از ديگران فكر كند؛ اما كاش اين ذهنيت را نيز به ليگ برتر القاء ميكرد هنوز «فرصت» هست و در حد چند بازيكن هم شده، امكان جابجايي و توجه به پديدهها وجود دارد.
انتظارات از مرد پرتغالی
غير از گران شدن بليت، كم شدن ستارهها و چهرههاي محبوب، زمان مناسب برگزاري مسابقات و...، نزول كيفيت بازي ها نقش پررنگي در عدم استقبال تماشاگران از پيكارهاي اين فصل داشته كه اين هم بيارتباط با رويكرد كارلوس كيروش نيست. ما در 3 بازي بهاري كه گذشت، كيروش «حقيقي» را ديديم و به اين خاطر خوشحال شديم كه پيش از آن حمايت جامعي از وي صورت گرفت. اين حمايت ها اما «انتظار» ميسازد. از كيروش انتظار «كامل» بودن داريم؛ گرچه ضعف فدراسيونيها در برآورده كردن خواستههاي او موجب شده ما و خيليهاي ديگر اين انتظارات را پنهان كنيم. فدراسيون زماني «قاطعانه» پشت كيروش ايستاد و اجازه داد مأموريت نيمه تمامش را به پايان برساند، اين به واقع «مثبت» و قابل تقدير بود؛ اما هرگز «كافي» نبوده و نيست. وزن كيروش و اعتبارش ما را به جام جهاني برد و در بدترين شرايط به فريادمان رسيد، انگار هم كفاشيان و اطرافيانش به همين مسأله دلخوش كردهاند، اينكه همين كار بلدي در برزيل به كارمان ميآيد و تمام كمكاريهاي اخير را كمرنگتر ميكند و اما آيا «شدني» است؟
دوستان شايد با خود ميگويند اگر وضعيت وخيم بود، كيروش تا حالا گذاشته بود و رفته بود، پس حتماً اميدواريهايي وجود دارد كه مانده و به كارش ادامه ميدهد. در ظاهر نيز استدلال بيپشتوانهاي به شمار نميرود؛ اما نبايد فراموش كنند كيروش نميخواهد از اعتباري كه سومين جام جهاني به او ميدهد بگذرد و به راحتي به ديگري هديهاش دهد. اين اما به معني ايدهآل بودن وضعيت نیست. هنوز كه هنوز است، برنامه دقيقي از اردوها و بازي هاي دوستانه تيم ملي در سال 93 در دست نيست و اين نگران كننده است. همه چيز به آن طرف سال باز ميگردد و 2 ماهي كه كيروش فقط روي آن حساب كرده. او بايد ابتدا از لحاظ بدني روي بازيكنان (به ويژه داخليهايشان) كار كند چون ميزان استقامت و دوندگي آنها از استاندارد بينالمللي بسيار پايينتر است. بعد از آن نيز نوبت به هماهنگ كردن و بازي هاي تداركاتي ميرسد. فقط اميدواريم آن روز تيم ملي تمام داشتههايش را در اختيار داشته باشد.
ليگ قهرمانان آسيا در پيش است و هنوز تداخل بازي هاي ارديبهشت ماهش با اردوهاي تيم ملي دردسرساز جلوه ميكند. نميدانيم در آن ايام چه اتفاقاتي خواهد افتاد، ضمن اينكه اميدواريم امثال خسرو حيدري، بيكزاده، جباري و خيليهاي ديگر با سلامت كامل در تمرينات حاضر باشند. بعد از جام جهاني هم خيلي خيلي مهم است. علاقه نداريم بلايي كه بعد از جام جهاني 2006 سرمان آمد، مجدداً گريبانمان را بگيرد و آن فضاي رخوتانگيز و كسل كننده در فوتبالمان تولد دوباره پيدا كند. سال 92 «فقط» از حيث اينكه تيم ملي به جام جهاني راه يافت، براي فوتبالمان سال تقريباً خوبي بود؛ اميدواريم در برزيل و بازي هاي پيش رو «آبروداري» كنيم تا خداي ناكرده بار ديگر به عقب باز نگرديم.