در ابتدا، خیلی از تحلیلگران عنوان کردند که «روحانی»، "گرگی در لباس میش" است و جزئی از پروژه و مدیریت راهبردی قهارانه رهبری عالی در ایران است و بنابر این؛ هرگونه حمایتی از وی، کمک به نقشه نظام ایران است. با این حال، آن زمان، تعداد معدودی بودند که سعی می کردند، به دیگر مقامات تصمیم ساز و تصمیم گیر در آمریکا و مجموعه غرب؛ بفهمانند که "پروژه روحانی"؛ ارزش تست زدن را داراست[1].
برای نمونه، «ری تکیه»[2] بعنوان یک عضو ارشد و تأثیرگذار در «شورای روابط خارجی» (CFR)، تنها چند روز پس از انتخابات طی تحلیلی نوشته بود: «اگر «روحانی»، بتواند موفق شود تا قدرت خود را روی مراکز قدرت چندگانه «جمهوری اسلامی» مسلط کند، آنگاه بواقع می تواند؛ یک "رئیس جمهور اصلاحاتی" باشد. سؤال اساسی که در مورد «روحانی» مطرح است، این است که او تا چه اندازه قدرت دارد؟»[3].
اغلب کارشناسان عالی رتبه اندیشکده های معتبر، آن زمان این موضوع را مطرح می کردند که حمایت از «روحانی» و مجموعه مدیریتی اش؛ فقط تحت شرایط خاصی صورت خواهد گرفت که تحقق آن شرایط، دقیقاً به خواست و عملکرد دولت جدید ایران بستگی دارد. صحنه سیاست سیال است و تست های مختلفی از سوی غربی های برای «دولت یازدهم» کارگذاری شده و آنها به دقت؛ در حال رصد واکنش های دولت هستند. این شروط در دو: 1- عرصه سیاست خارجی (شامل: برنامه هسته ای، برنامه موشکی و نفوذ منطقه ای ایران) و 2- سیاست داخلی ایران (شامل: ادعاهای حقوق بشری و مسائل فرهنگی)، منعکس می شد و بحث این بود که انعطاف های «روحانی» در هر یک از این عرصه ها و بسته به میزان و شدت انعطاف ها؛ معنای متفاوتی خواهد داشت.
در اصل، آنها می خواهند بدانند که آیا این دولت، خود بهواقع یک دولت "رفورمیستی" (اصلاحاتی) هست یا نه؟ از منظر آنها، اگر این دولت واقعاً یک دولت اصلاحاتی باشد، ارزش حمایت سطح بالایی را دارد و در غیراینصورت؛ تا جایی حمایت خواهد شد که به حکمرانی یک دولت اصلاحاتی در آینده، منجر شود. از منظر آمریکا، یک دولت اصلاحاتی، دولتی است که علاوه بر انعطاف در عرصه هسته ای، بخش قابل توجهی از نفوذ منطقه ای ایران و استانداردهای سیاست داخلی و فرهنگی «جمهوری اسلامی» را نیز؛ تحت الشعاع قرار دهد.
چنانچه همه ایدهآلهای مدنظر غرب در "دولت یازدهم" وجود نداشته باشد آنها طرحهای مختلفی را کلید خواهند زد تا این دولت به یک "دولت گذار" برای روی کار آمدن دولت اصلاحطلب احتمالی در دوره دوازدهم تبدیل شود؛ درست مثل دولت ششم که خاستگاه "دولت دوم خرداد" شد.
اینجا، شواهد، قرائن و فکت های بسیاری وجود دارد که این فرضیه را تقویت می کند:
- اول: 26 بهمن ماه 92، «جوفی جوزف» - مدیرکل سابق منع اشاعه هسته ای در شورای امنیت ملی آمریکا (NSC) و عضو سابق تیم مذاکراتی آمریکا در 5+1- تحلیلی برای «مرکز بلفر برای امور و علوم بین الملل» در «دانشگاه هاروارد» فرستاد. گفته می شود که این مجموعه معمولاً، یک مجموعه تحقیقاتی همکار با CIA است.
«جوزف» نوشت: «تنها سئوال باقیمانده، درباره زمان انقضای توافق دائمی است. دولت «اوباما» بدنبال آن است که توافق تا جاییکه امکان دارد، طولانی شود ... یک نکته گفته نشده، این است که یک توافق بلندمدت تر، در این مسئله مؤثر خواهد بود که شانس اینکه رژیم ایران متکامل شود و یا با یک "رژیم دموکراتیک تر" و "دوست تر با غرب"؛ جایگزین شود، بزرگ تر است. «ایالات متحده» و دیگران، بیشتر در صلح خواهند بود با برنامه نامحدود هسته ای ایرانیان، اگر توسط یک حکومتی که به کاشت بی ثباتی منطقه ای و حمایت از اقدامات تروریستی نمی پردازد؛ رسیدگی شود»[4].
- دوم: همان ماه، «باراک اوباما» - رئیس جمهوری آمریکا- در گفتگویی رسانه ای با «جفری گلدبرگ» از «شبکه خبری بلومبرگ»، این موضوع را مطرح نمود که یکی از اهداف مذاکرات هسته ای میان ایران و آمریکا؛ تقویت رویکرد غربگراهای داخلی ایران است.
«اوباما» گفت: «اگر آنها (نظام ایران) قابل تغییر باشند، اگر در واقع، در نتیجه توافق درباره برنامه هسته ای، دیدگاه ها و رویکردها (مخالفان حکومت) در داخل ایران تقویت شود و اقتصاد ایران؛ بیش از پیش با جامعه جهانی جوش بخورد و سفرهای بیشتری انجام شود و گشایش بیشتری حاصل شود، حتی اگر این روند یک دهه یا پانزده سال یا بیست سال هم طول بکشد؛ این نتیجه ای است که ما باید آرزوی آن را داشته باشیم»[5].
جالب تر اینکه، بسیاری از منابع غربی و منابع آگاه داخلی، بارها مطرح کرده بودند که ایده آل آمریکا برای دوره زمانی اجرای "توافق جامع"، بین 15 الی 20 سال است که از سوی مقامات تهران؛ غیرمنطقی است.
- سوم: در اسفندماه، «انستیتو بروکینگز» در تحلیلی به قلم «جنیو عبدو»، ضمن طرح این مسئله که همزمان با آستانگی امضای توافق جامع بین ایران و 5+1، دولت «روحانی» در داخل ایران با رشد انتقادات روبرو شده است؛ توصیه نمود که آمریکا، به طریقی که افکار عمومی در ایران حساس نشوند، به حمایت از "شانس روحانی" بپردازد. دلیل نویسنده برای این توصیه، این بود که حمایت از روند خارجی «دولت یازدهم»، به قدرت گیری عمل گرایان در انتخابات آتی مجلس؛ منجر خواهد شد که برای ادامه روند، حیاتی خواهد بود.
«بروکینگز» نوشته بود: «آیا اثرگذاری «روحانی» به راه «محمد خاتمی» - رهبر پیشین- خواهد رفت که برای پایان دادن انزوای بین المللی ایران و لیبرال سازی جامعه؛ تلاش کرد اما شکست خورد؟ ... اگر تیم مذاکراتی «روحانی»، حذف برخی از مخرب ترین تحریم ها را مدیریت کند، آنها سرمایه قابل توجه سیاسی و نفوذ در دستگاه حکومت را بدست خواهند آورد. در نتیجه، جناح آنها ممکن است، تعداد قابل توجهی از کرسی های پارلمانی که اکنون تحت سلطه محافظه کاران است را طی انتخاباتی که در 2016 م. برگزار می شود؛ بدست آورند»[6].
این اندیشکده، بعد از بحث درباره لزوم حمایت محتاطانه از شانس جاری، از عملیاتی شدن این توصیه توسط دولت آمریکا و اتحادیه اروپا، خبر داده و نوشته بود: «حمایت های سابق «ایالات متحده» از "اصلاح طلبان" (رفورمیست ها)، در دوره ریاست جمهوری «خاتمی»، نتایج ناخواسته ای به بار آورد و آنهایی که قصد کمک کردن داشتند را تضعیف کرد؛ بجای آنکه تقویت شان نماید. در نتیجه، «ایالات متحده» و اتحادیه اروپا در حال استعمال کردن محتاطانه گزینه های محدود شده و بالقوه ای است که آن گزینه ها، «رئیس جمهور روحانی» را تقویت خواهند نمود؛ اگر در واقع برای انجام، انتخاب شوند».
بنابر این، بعد از اینکه تست ها در عرصه هسته ای زده شده و تا حدودی پیشرفت های قابل توجهی حاصل شد، آنها مرحله دوم تست؛ یعنی تست درباره دیگر حوزه ها و بویژه موضوع حقوق بشر را نیز آغاز کرده اند. اینجا، جایی است که دولت «روحانی» باید نگران آن باشد و این نگرانی، نه از سوی منتقدین اصولگرا که از سوی جریان حاشیه ای دولت؛ یعنی اصلاح طلبان متوجه دولت است. به همین دلیل، اکنون و به موازات شروع تست ادعاهای حقوق بشری غرب از دولت، نهضت "عبور از روحانی"؛ به نرمی توسط و اصلاح طلبان افراطی آغاز شده است.
در حال حاضر و بویژه بعد از رویداد جنجال برانگیز "بند 350 اوین"، فشارهای محافل غربی برای ایجاد سازش و انعطاف در دولت به نفع اپوزیسیون تندرو داخلی؛ شروع شده است. پیش از این، «جان کری» در جریان رونمایی از «گزارش سالانه حقوق بشری وزارت خارجه آمریکا»، تلویحاً به ارتباط این نهاد با اپوزیسیون داخلی ایران در مورد ادعاهای حقوق بشری، اشاره کرده و گفته بود: ««عذرا زیا» (سرپرست معاونت دمکراسی، حقوق بشر و کار وزارت خارجه)، شاغلان سفارتخانه ها و کنسولگری های آمریکا در سراسر دنیا، ساعت های بی شماری را صرف تحقیق و نگارش این گزارش کردند؛ با فعالان تماس برقرار کردند، با دولت ها صحبت کردند و گزارش های سازمان های غیردولتی و رسانه ای را هم تحلیل و بررسی کردند»[7].
«مایکل مان»، «سخنگوی کاترین اشتون»، بعد از حادثه اوین به «روزنامه گاردین» انگلیس گفت که: ««اشتون»، گزارش های مربوط به زندان اوین را بررسی می کند تا "ماهیت واقعی" آن مشخص شود. گزارش های زیادی در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران، به دست خانم «اشتون» رسیده که نیاز به رسیدگی دارد»[8].
آنها ایجاد فشار به «روحانی» در حوزه ادعایی حقوق بشری را با چند هدف، دنبال می کنند که دو هدف اولیه آن؛ شامل انعطاف پذیر کردن دولت «روحانی» در حوزه داخلی و یا تست دولت درباره ادعاهای حقوق بشری است.
از قضاء، در این مورد نیز شواهد بسیاری موجود است:
- اول: در این راستا، غربی ها فرضیه های متفاوتی، درباره شباهت های «روحانی» و «گورباچف» را در محافل فکری- اطلاعاتی خویش مطرح کردند. رایج ترین و باقوام ترین مسئله ای که در اینباره مطرح شد، این بود که آنها از «روحانی» می خواهند که «گورباچف» باشد و پیروزی های سیاست خارجی اش را به انرژی متراکمی برای تغییرات عظیم در محیط داخلی و فرهنگی «جمهوری اسلامی»؛ مبدل کند. در واقع، این تصویری از "روحانی مطلوب" مجامع اطلاعاتی آمریکاست نه لزوماً، آنچه اتفاق خواهد افتاد یا در جریان است.
در همین رابطه در اسفندماه 1392 ه.ش، «شورای روابط خارجی» (CFR) میزگردی را با حضور سرشناس ترین کارشناسان آمریکایی ترتیب داد و به بررسی روند فعلی دولت ایران پرداخت. یکی از سئوال ها، به بحث و بررسی درباره آنچه که "گلاسنوست روحانی" نامیده شد؛ مربوط بود[9].
- دوم: 21 بهمن ماه، «المانیتور» که وابسته به «شورای آتلانتیک» - از زیرمجموعه های فکری تحلیلی «ناتو»- است، در مقاله ای با عنوان: "مسئله هسته ای، سرنوشت روحانی و جهت آینده ایران را رقم خواهد زد"، توضیح داد که اصرار بی مورد آمریکا بر تعطیلی کامل «تأسیسات اراک» و «فردو»؛ به معنای به شکست انجامیدن مطلق مذاکرات هسته ای است که نتیجه آن، کاهش نفوذ "میانه رو"ها در ایران است و نفوذ این جریان در حاکمیت ایران، حیاتی تر از موضوع اراک است. این برتری و رجحان، به این دلیل مطرح است که شانس جاری از نظر غرب، آینده ایران را رقم خواهد زد و آینده ایران؛ مهمتر از آینده ایران هسته ای است.
«شهیر شهیدثالث» نوشته بود: «اصرار بر این امر (تعطیلی اراک و فردو) از سوی دولت آمریکا، می تواند توافق موقت ژنو را به شکست بکشاند ... در این صورت، «روحانی» ... در مأموریت خویش شکست خورده و با تغییر رویکرد دو حکومت ایران و آمریکا، از تعامل به تقابل؛ دیگر جائی برای "میانه رو"ها در حکومت و فضائی برای فعالیت آنان نیست»[10].
- سوم: پیشتر، «کنث ام. پولاک»[11] - عضو ارشد انستیتو بروکینگز- نیز در تحلیلی با نام: "آمریکا زمان دارد؛ روحانی ندارد"، در «المانیتور»، با اشاره به اینکه باید به «روحانی» بعنون آخرین و بهترین فرصت غرب کمک داد؛ نوشته بود: «نکته عجیب اینجاست که «روحانی»، حل پرونده هسته ای را اولین اولویت و اقدام دولتش تعریف کرد ... این یک قمار بسیار بزرگ است ... ما نمی دانیم، آیا (روحانی) می تواند، توافقی را که برای ما قابل پذیرش باشد به رهبر ایران و تندروهای داخلی بقبولاند یا نه؟ ولی او، بهترین موقعیت برای حل مسالمت آمیز یکی از بزرگترین مشکلات جهان را نمایندگی می کند.
اگر او پیشنهاد مناسبی به ما بدهد، ما باید بپذیریم و امیدوار باشیم که بتوان؛ بر این اساس، بر سر دیگر رفتارهای دردسرساز ایران، مانند دفاعش از گروه های تروریستی به توافق برسیم. ما باید سریعتر اقدام کنیم نه به این دلیل که خودمان نیاز به این کار داریم، بلکه به این دلیل که او نیاز دارد»[12].
- چهارم: در اسفندماه، «ری تکیه» در سندی که برای «شورای روابط خارجی» تهیه کرده بود، به بحث درباره چگونگی ترویج استانداردهای ادعایی حقوق بشری در ایران؛ پرداخت. بخشی از این سند، بدلیل اینکه توصیه هایی به نهادهای مسئول سیاست خارجی آمریکا بود، محرمانه باقی مانده بود و تنها بخشی از آن؛ چاپ شد.
وی در این سندغیر رسمی[13] که "سند نوآورانه 43" و با نام: "چگونگی ترفیع حقوق بشر در ایران"، معرفی شده بود، توصیه کرد که انگیزه های حقوق بشری «روحانی» که در تبلیغات اش مطرح شده بود؛ تست شود. وی نوشت: «بعنوان یک نامزد انتخاباتی، «روحانی» فقط از پیگیری یک رویکرد متفاوت در موضوع هسته ای صحبت نکرد، بلکه از کاهش سرکوب نیز سخن گفت ... از زمان انتخابش تا بحال، «روحانی» شماری از زندانیان سیاسی را آزاد کرد و همچنان، سخن گفتن درباره لزوم "افزایش آزادی" را ادامه داده است. ولی این خیلی سخت است که مشخص شود، این مواضع، صرفاً ژست های عمومی هستند یا نشانگر یک "تعهد واقعی"؛ برای بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران است. نیاز است که انگیزه های روحانی تست شود»[14].
- پنجم: فروردین 1393 ه.ش، «المانیتور» بار دیگر، چگونگی روند تخلیه انرژی حاصل از پیروزی های هسته ای در عرصه سیاست داخلی ایران را تشریح نمود. این پایگاه تحلیلی ضمن یادآوری حمایت های اصلاح طلبان از «روحانی» به دولت، با عنوان این مسئله که مادام درگیری «روحانی» با موضوع هسته ای، وی در مورد تنش های داخلی، با احتیاط روبرو خواهد شد؛ به انتقادات رو به تزاید افراطیون اصلاحات درباره عملکرد «روحانی» در داخل، پاسخ داد. بنابر این، این دست تحلیل گران غربی، انتظار دارند که با تثبیت بیشتر تفکر «روحانی» در سیاست خارجی، رفته رفته و گام به گام، در حین یک فرآیند منطقی؛ تغییرات در عرصه های داخلی نیز روی دهد.
«المانیتور» می نویسد: «یکی از عواملی که در پیروزی «روحانی» نقش بازی کرد، چنانکه ما نیز پیش از انتخابات پیش بینی کرده بودیم؛ حمایت قاطع «محمد خاتمی» - رهبر اصلی جنبش اصلاحات ایران- از کاندیداتوری وی بود ... «روحانی» که بیشتر یک "میانه رو مذهبی"، متعلق به اردوگاهی که در عمل «هاشمی رفسنجانی» آن را رهبری می کند، بشمار می رود تا یک اصلاح طلب؛ در دوران انتخاباتی، بسیاری از خواسته های جناح اصلاح طلب، از قبیل آزادی بیان، از میان بردن فضای امنیتی در جامعه و نیز آزادی «موسوی» و «کروبی» را منعکس می کرد. بسیاری از ناظران معتقدند که "یکی" از عوامل پیروزی خیره کننده «روحانی» در دور اول، این بخش از مبارزه انتخاباتی وی بوده ... «روحانی»، علیرغم اینکه در جریان مبارزات انتخاباتی اش، قول داده بود که برای آزادی زندانیان سیاسی، بخصوص «موسوی» تلاش کند؛ این روز ها، سکوت کامل اختیار کرده است. برخی ناظران در ایران، معتقدند که مادامیکه «روحانی»، درگیر برنامه عظیم حل مشکل هسته ای ست؛ جبهه جدیدی باز نخواهد کرد»[15].
- ششم: «حسین باستانی» در تحلیلی که درباره حادثه اوین برای «BBC Persian» فرستاد، بخش دیگری ازاین سناریو را فاش نمود. وی با انتقاد به رویه منطقی «وزارت اطلاعات» در برخورد با اقدامات براندازانه و ضد امنیتی اپوزیسیون داخلی، نوشته بود: «روایت «وزارت اطلاعات» از واقعه، مشخصاً از آن جهت اهمیت دارد که نشان می دهد، این دستگاه؛ در ماجرای بند ۳۵۰ - و اساساً در ماجراهایی از این دست- در کجا ایستاده است. این وزارتخانه، از زمان روی کارآمدن «دولت یازدهم»، دستخوش تغییراتی نسبی بوده است، با این حال، مجموعه ای از رفتارهای این وزارتخانه در طول دوره جدید؛ نشان از ادامه روال (قبلی) داشته است. مواردی همچون، موضع گیری «وزارت اطلاعات» علیه دختران «میرحسین موسوی» ... یا ادامه تهدید خانواده برخی روزنامه نگاران خارج از ایران؛ از جمله همین رفتارها بوده اند ...
در زمانیکه عملکرد حقوق بشری ایران، با استناد به اقداماتی همچون صدور احکام اعدام یا زندان مورد انتقاد قرار می گیرد، مسئولان اجرایی یادآوری می کنند که قوه قضاییه؛ مستقل از دولت و بی اعتناء به دیدگاه های آن است؛ استدلالی که در کلیت، عاری از حقیقت نیست. اما به کارگیری همین استدلال، وقتی پای عملکرد "وزارت اطلاعات" در میان باشد، به سختی پذیرفتنی است. موضع این وزارتخانه، در مورد وقایعی از جنس ماجرای بند ۳۵۰ زندان اوین، در داخل و خارج ایران، "موضع رسمی دولت آقای روحانی" تلقی خواهد شد»[16].
- هفتم: 11 اردیبهشت ماه، «سوزان مالونی»[17] که از جمله کارشناسان ارشد در «انستیتو بروکینگز» و از دخیلان در تصمیم سازی های پشت پرده امور خارجی دولت «اوباما» است؛ به بررسی و تحلیل واقعه اوین پرداخت. مهمترین، بخش از گزارش طولانی وی، جمله پایانی آن بود، آنجا که گفته بود: «تست واقعی "رهبری روحانی"، این نیست که او بتواند یک "توافق پایدار هسته ای" را بدست بیاورد، بلکه این است که او بتواند؛ پیشرفت های خارق العاده سیاست خارجی خویش را در داخل کشور نیز به پیش برد»[18].
- هشتم: اما یکی از آخرین شواهد در این مورد که مورد بررسی «مشرق» قرار گرفته، گزارش اخیر «ری تکیه» در «روزنامه لس آنجلس تایمز» آمریکاست که توسط «پایگاه اطلاع رسانی شورای روابط خارجی» نیز بازنشر شد. وی در این تحلیل که بوضوح ناراحتی خود از سیاست های دولت «روحانی»، در عدم همراهی با تنش آفرینی های غیرقابل توجیه افراطیون اصلاح طلب را نشان داد؛ تلویحاً این پیام را فرستاده که استمرار این روند، احیاناً به این موضوع منجر خواهد شد که آمریکا میوه اصلی توافق هسته ای را در حضور یک دولت تماماً رفورمیست و اصلاحاتی بچیند.
«لس آنجلس تایمز» در این تحلیل که با عنوان: "مفهوم "چانه زنی های نامطلوب" روحانی، برای ایران و غرب چیست"، منتشر گردید، می نویسد: «مسئله ناخوشایند برای ایران این است که ممکن است، در خصوص برنامه هسته ای اش، نتواند به توافقی دست یابد؛ در حالیکه می داند به چنین توافقی نیازمند است. طبقه حاکم بر «جمهوری اسلامی»، واقف است که تکیه بر قدرت داشتن آنان، منوط به رشد اقتصادی پایدار است و این نیز؛ وابسته و نیازمند به حل مسئله هسته ای این کشور است. اما حاکمان ایران، هنوز می خواهند از قدرت هسته ای، بعنوان یک اهرم فشار استفاده کنند. چنین به نظر می رسید که اینبار، «جمهوری اسلامی» متفاوت عمل می کند. جهان نیز امیدوار بود که انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 ه.ش ایران، پرده ای بر روی انتخابات جنجال برانگیز 88 بیفکند؛ چرا که در این حضور دوباره، نیروهای "میانه رو" که از ریاست جمهوری، محروم مانده بودند، با جایگزین شدن «روحانی»؛ سرانجام به قدرت رسیدند ... نظام حاکم در ایران، به همان اندازه که از حضور معترضان در خیابان ها دچار چالش شد، از "اصلاح طلبان چپ گرا" نیز به همان میزان ضربه دید؛ چرا که بسیاری از آنان ترجیح دادند، تا خود را از حاکمیت جدا کنند ... آیت الله «خامنه ای» در خطابه ها و سخنرانی هایش، به صراحت اعلام کرد که هرگونه انتقاد از انتخابات 88، فتنه انگیزی و همراهی با فتنه است. همفکران راست گرای رهبر ایران، این حکم وی را تحسین کرده و سیاستمداران میانه رویی چون «حسن روحانی» نیز، آن را پذیرفتند ...
دولت «روحانی»، سوابق حقوق بشری ایران را بهبود نبخشید ...آنها، خواستار یک توافق هستند اما در عین حال نیز، مایل به حفظ بخش اعظم زیر ساخت های هسته ای ایران می باشند. و درست به همین دلیل است که نتیجه انتخابات 88 ممکن است، دورنمای یک توافق کنترل تسلیحاتی موفقیت آمیز را به خطر بیندازد. یک راه حل پایدار برای مسئله هسته ای ایران، در نهایت؛ نیازمند آن است که یک "حکومت اصلاح طلب" در قدرت باشد. جوهره جنبش اصلاحات، مبتنی بر آن بود که با تقویت نیروهای دموکراتیک در داخل کشور، روند تنش زدایی در خارج از مرزها تسریع یابد. اصلاح طلبانی همچون «محمد خاتمی»، رئیس جمهور پیشین ایران، از برتری و هژمونی منطقه ای صحبتی به میان نیاوردند؛ بلکه از سیاست حسن همجواری سخن گفتند. همچون ]آیت الله[ «خامنه ای» که اخیراً هولوکاست را مورد تردید قرار داد ... آنها هولوکاست را زیر سئوال نبردند اما در عوض؛ از حرکت، فرای خصومت های تغییر ناپذیر سخن به میان آوردند. تمرکز اصلاح طلبان بر فرایند لیبرال سازی داخلی، باعث شده تا آنان، خواسته های جامعه بین الملل را بپذیرند. یک جنبش اصلاحات در رأس دولت، شاید قادر باشد که (نظام ایران) را به سمت پذیرش محدودیت هایی معنادار بر برنامه هسته ای ایران؛ ترغیب کند اما بعید است؛ شاهد این امر باشیم که «روحانی»، قصد و یا حتی تمایل این را داشته باشد که چنین اقدامی را صورت دهد»[19].
«روحانی» در مبارزات انتخاباتی اش، قول داده بود که در عرصه سیاست داخلی آرامش و عدم هنجارشکنی را پیش خواهد گرفت، این پاسخی بود به نفرت مردم از برخی اقدامات هنجارشکن و تنش آفرینی های لجام گسیخته دو سال آخر دولت «محمود احمدی نژاد. نظاره گران عرصه سیاست، چه در داخل و چه در خارج، همه منتظرند تا واکنش های دولت در این مورد را تست بزنند؛ اپوزیسیون و دشمنان خواهان تنش آفرینی بیشترند و داخلی ها، خواهان آرامش؛ در نهایت، این به «روحانی» بستگی دارد که تا کجا و تا کی، استانداردهای مورد تقاضای مردم را رعایت می کند.
شاید «روحانی» در جهت تولد "جریان سوم" حرکت می کند، جریانی آرام اما متفاوت از هر دو جناح؛ این ایده، لزوماً بد نیست اما قابل تأمل است. در مقابل، طرح های پیچیده غربی، ایجاد یک دولت افراطی رفورمیستی را دنبال می کنند و انتظار دارند اگر «دولت یازدهم»، آن دولت ایده آل نیست؛ حداقل باید ریل گذار تحقق آن آرزو باشد. طرحی که گویا، اپوزیسیون داخلی از آن بی خبر نیست و با آن ناآشنا نیست.
اکنون، «روحانی» که یک بازی پیچیده و دوبل را آغاز کرده، در برابر یک سه راهی است؛ سه راهی که خیلی ها، نمی دانند وی در نهایت کدامین مسیر را خواهد برگزید: ایجاد موفق جریان سوم سیاسی ایران، تبدیل شدن به یک زیرمجموعه از اصلاحات افراطی یا هماهنگ کننده تولد دولت افراطیون رفورمیست؟ امروز، انتخاب ها هستند که آینده را رقم خواهن زد، انتخاب برتر؛ نیازمند هنرمندی و ابتکار است.
[1] از نظر تحلیل گران غربی، انتخاب «حسن روحانی» محصول پروژه تحریم های بی سابقه اخیر است و بنابراین، دولت جدید را یک پروژه در امتداد پروژه تحریم ها فرض می نمایند که باید برای بهره برداری از آن؛ برنامه ریزی کرد
[2] ری تکیه: متولد تهران و دارای مدرک دکترا از دانشگاه هاروارد است که بعنوان یک تحلیل گر ایرانی- آمریکایی تبار در مسائل خاورمیانه، شناخته می شود. وی سابقه کار در وزارت خارجه آمریکا، استادیاری در دانشگاه جورج تاون، عضویت در گروه مطالعات امنیت جهانی در دانشگاه ییل، عضویت در مؤسسه واشینگتن (برای سیاست های شرق نزدیک)، استاد دانشکده ملی جنگ در دانشگاه دفاع ملی وابسته به وزارت دفاع آمریکا، مدیر مرکز مطالعات شرق نزدیک و جنوب آسیا در دانشگاه دفاع ملی، دستیار ارشد دنیس راس (در دوره ای که مشاور ویژه در امور خلیج فارس و جنوب غربی آسیا وزارت خارجه هیلاری کلینتون بود)، عضو ارشد شورای روابط خارجی را دارد و در حال حاضر؛ مدیر فعلی پروژه میز سری ایران در شورای روابط خارجی است
[3] «"دیپلماسی تحریمی آمریکا" و هدف گذاری اغتشاش در ایران»- «پایگاه خبری- تحلیلی مشرق»- 31/5/1392
[4] «In Vienna round of Iran talks, the "P5+1” must tackle four key considerations»- By Jofi Joseph- «Belfer Center for Science and International Affairs»- 11Feb, 2014
[5] «باراک اوباما: تقویت رویکرد غربگرا در ایران، یکی از اهداف مذاکرات است»- «پایگاه برآورد راهبردی ایران هسته ای»- 13/12/1392
[6] «As Nuclear Talks Progress, Rouhani’s Critics Grow Bold»- By Geneive Abdo- «Brookings Institution»- 6Mar, 2014
[7] «جزئیاتی از ارتباطات جریان فتنه و ضدانقلاب با آمریکا، به بهانه مسئله حقوق بشر»- «پایگاه برآورد راهبردی ایران هسته ای»- 18/12/1392
[8] «"کاترین اشتون"، گزارش های مربوط به وقایع زندان اوین را بررسی می کند»- «رادیو فردا»- 3/2/1393
[9] سئوال: «گرت میچل» از «میچل ریپورت»: اندکی بیشتر از دو هفته پیش، در جریان گفتگوی یک اندیشکده دیگر با جمعی دیگر از کارشناسان مسائل ایران، یکی از ایشان مدعی شد که در داخل ایران؛ نسخه ای از "گلاسنوست" (فضای باز) ایرانی در حال شکل گیری است. به نظر من، وی در این مورد مبالغه نکرد و دیگر کارشناسان حاضر هم، شبیه به آن را در ارتباط با "اصلاح طلبان" و جایگاه کنونی ایشان مطرح کردند. حال آیا شما هم بر این باورید که این مفهوم جامه عمل به خود پوشیده، یا صرفاً امیدی است که هنوز تجربه نشده است؟) «الیوت آبرامز»: به نظر من این ماجرا، بیشتر یک امید است که هنوز تجربه نشده است؛ «سپاه پاسداران انقلاب» همچنان، در عرصه سیاست خارجی ایران تأثیرگذار است. «جورج پرکویچ»: بنا به دلایل مختلف، بنده در مورد کاربرد عبارت "گلاسنوست"، همواره محتاط بوده ام. به خاطر دارم اولین بار که به ایران سفر کردم، سال 1997 م. بود که «خاتمی»، بتازگی به ریاست جمهوری رسیده بود و فضای مشابهی در ایران ایجاد شد. اگر از منظر رهبری ایران به "گلاسنوست" نگاه کنید، شاهد فروپاشی «جماهیر شوروی» و مواردی از این دست، خواهید بود. لذا بسته به رویکردی که در پیش گیرید، این استعاره، شما را به سمتی رهنمون می شود که به هیچ وجه؛ خواهان در پیش گرفتن آن مسیر نیستید. لذا از نظر من، درباره به کار گرفتن آن، باید محتاط بود. نکته ای که «الیوت» گفت، معتبر است، این نکته؛ موضوع بزرگتری را به میان می آورد ... در روسیه دیدیم و همه از فروپاشی شوروی، خوشحال شدیم (اما) افرادی که بر سر کار باقی ماندند؛ همان افسران KGB هستند که نام خود را تغییر دادند ... لذا برای هر کس که در ایران، می خواهد که نظام را تغییر دهد، چالشی واقعی وجود دارد، اینکه چگونه قدرت واقعی و کنترل حقیقی بر سطوح مختلف اقتصاد سیاسی بدست آید؛ در حالیکه پاسدارن انقلاب و سازمان ها و بنیادهای مختلف آن، بعنوان بازیگران اقتصادی عمده ایفای نقش می کنند. این، چالشی حقیقی و بسیار مهمِ (اپوزیسیون داخلی ایران) است. «سوزان مالونی»: به نظر من، آنچه که ما از ایرانِ امروز می دانیم، این است که «روحانی» انتخاب شد تا از مذاکرات؛ بعنوان نوعی راه خروجی از منازعه هسته ای بهره ببرد. به وی اجازه داده شده تا میزان مشخصی انعطاف به خرج دهد. «روحانی» هم اقداماتی، تقریباً بی سابقه را انجام داد که تمایل خود برای برقراری "ارتباطی متفاوت"؛ نه تنها با جامعه جهانی، نه تنها با همسایگان بلکه با آمریکا را نشان دهد. این بسیار حائز اهمیت است و باید آن را پیگیری کنیم. اما در حال حاضر، شواهدی دال بر اینکه، تغییری جدی در سیاست داخلی ایران رخ داده، نمی بینیم. از پی کاهش تنش های درون حکومت، نوعی ثبات و آزاد سازی را شاهد هستیم اما تغییری کلی؛ در جهت یک "نظام سیاسی بازتر" را نمی بینیم- «نشست اندیشکده شورای روابط خارجی با موضوع مذاکرات هسته ای ایران/ تغییر رژیم در ایران، هنوز از دستور کار خارج نشده»- «خبرگزاری تسنیم»- 8/12/1392
[10] «مسئله هسته ای، سرنوشت «روحانی» و جهت آینده ایران را رقم خواهد زد»- «شهیر شهیدثالث»- «المانیتور»- 21/11/1392
[11] Kenneth M. Pollack: کنث ام. پولاک: در حال حاضر عضو ارشد در انستیتو بروکینگز است. وی تحلیل گر سابق CIA در مسائل نظامی ایران و عراق از 1988 الی 1995 م.، مدیر میز شرق نزدیک و آسیای جنوبی در شورای امنیت ملی آمریکا برای یک سال، مدیر میز خلیج فارس در شورای امنیت ملی آمریکا در 1999 م.، مدیر تحقیقات مرکز سابان برای سیاست خاورمیانه ای وابسته به بروکینگز، مدیر مطالعات امنیت ملی در شورای روابط خارجی در آمریکا و استاد دانشگاه دفاع ملی آمریکا وابسته به وزارت دفاع آمریکا است که مدرک لیسانس را از دانشگاه ییل و دکترا را از دانشگاه MIT دریافت کرده است- ترجمه از نسخه انگلیسی «دانشنامه آزاد ویکی پدیا»
[12] «Iran: US Has Time, Rouhani Doesn’t»- By Kenneth M. Pollack- «Al-Monitor»- 13Oct, 2013
[13] Memorandum: نامه یا اطلاعیه غیررسمی و خلاصه مطالب که از یک اداره به اداره دیگر فرستاده می شود- دیکشنری آریان پور
[14] «How to Promote Human Rights in Iran/ Policy Innovation Memorandum No. #43»- «Council on Foreign Relations»- 24Feb, 2014
[15] «"جنبش سبز" را بخاطر دارید؟»- «شهیر شهیدثالث»- «المانیتور»- 11/1/1393
[16] «وزارت اطلاعات در ماجرای بند ۳۵۰ کجا ایستاده است؟»- «حسین باستانی»- «BBC Persian»- 1/2/1393
[17] Suzanne Maloney: سوزان مالونی: عضو ارشد مركز سابان در انديشكده بروكينگز است. وی دارای سابقه عضویت در تيم برنامه ريزي سياسي وزارت امور خارجه بخصوص در مورد ايران، عراق، خليج فارس و خاورميانه بزرگ، مشاور امور خاورميانه در کمپانی اكسون موبيل و مديریت پروژه كارگروه روابط ايران- آمريكا در شوراي روابط خارجي (CFR) را داراست. وی در سال 1999 ميلادي با بودجه دولتی ایالات متحده و در چارچوب طرح تبادل فرهنگی بین وزارت خارجه ایران و آمریکا، به ایران سفر کرد و پس از بازگشت از ایران بود که برای چهار سال؛ بعنوان مشاور اکسون موبیل فعالیت کرد. مالونی در 2004 ميلادي از سوی شورای روابط خارجی، مأمور به تهیه گزارشی با همکاری کارشناسان مهم سیاسی آمریکا شد که چگونگی برخورد با جمهوری اسلامی را به دولت بوش؛ پیشنهاد می کرد. در این گزارش، از همکاری برژینسکی و رابرت گیتس استفاده شد و در نهایت، گزارشِ Iran: Time for a New Approach تأکید نمود که باید در زمینه های مختلف؛ به تعامل با ایران پرداخت. او از 2005 ميلادي به وزارت خارجه رفت و همواره، یکی از مشاوران ویژه در حوزه ایران بوده است. وی همچنین، یکی از تحلیل گرانی بود که در زمینه تهیه گزارش فوق العاده مهم مرکز سیاست خاورمیانه ای سابان در انستیتو بروکینگز با نام: Wich Path to Persia در آگوست 2009 میلادی؛ مشارکت کرده بود
[18] «With His Eyes on the Nuclear Prize, Rouhani Hedges on Human Rights»- By Suzanne Maloney- «The Brookings Institution»- 1May, 2014
[19] «What Hassan Rouhani's bad bargain means for Iran, and the West»- By Ray Takeyh- «Los Angeles Times»- 29Apr, 2014