صدا و سيما «تئوري» ندارد. اين رسانه نتوانسته به سطحي از آگاهي تئوريک دست يابد که خود بداند که اوضاع توليداتش چگونه و در چه سطحي است.

گروه فرهنگي - پايگاه خبري مشرق از ابتداي راه اندازي در مقوله فرهنگ کوشيده است در کنار تلاش در بعد ايجابي جايگاه يک پايگاه خبري تحيلي- انتقادي را در فضاي رسانه پر کند. شايد لبه تيز اين انتقادات بيش از هر دستگاه فرهنگي به سمت و سوي سازمان صدا و سيما بوده باشد. ناگفته پيداست که موثر ترين دستگاه فرهنگي در کشور مي تواند رسانه ملي باشد و از همين رو بود که امام اين دستگاه را دانشگاه عمومي مي خواستند. اما گاه نقدهاي جدي مشرق و ديگر رسانه هاي مانند آن مي تواند براي برخي فعالان فرهنگي عجيب و گه گاه غير قابل هضم به نظر بيايد؛ لذا کوشيده ايم در گفت و گو با فعالان و کارشناسان رسانه اهميت اين نقد را به بحث و بگذاريم.

از اين پس اين بحث را به صورت گفت و گو و يادداشت پي بگيريد.

 

*****

ابراهيم فياض درباره اهميت و نتايج نقد صدا و سيما و وضعيت فعلي گفتمان انتقادي درباره صدا وسيما با مشرق به مطالبي را مطرح کرده است که در ادامه مي خوانيد:

صدا و سيما «تئوري» ندارد. اين رسانه نتوانسته به سطحي از آگاهي تئوريک دست يابد که خود بداند که اوضاع توليداتش چگونه و در چه سطحي است. کساني که هم‌اکنون صدا و سيما را راهبري مي‌کنند، همين کارگردان‌ها، تهيه کننده‌ها و برنامه‌سازها هستند و هنوز کسي نتوانسته چهارچوب تئوريک اين سازمان را تبيين و رهيافت صدا و سيما را مشخص کند. مثلاً مشخص نيست چرا در صدا و سيما موسيقي پاپ بيشتر از موسيقي اقوامي است؟ يا چه کسي بايد به سريال‌ سازمان دهد؟ و يا چه کسي بايد به فرهنگ قومي و سنتي تاريخي و اسلامي سامان دهد؟
صدا و سيما سياست‌گذاري نکرده است. اين کار يک امر تئوريک است و نياز به تئوري دارد. مشکل صدا و سيما اين است که رهيافت تئوريک مشخص ندارد.
در اجلاس اخير صدا و سيما که بنده هم شرکت داشتم به مدت 5 ساعت فقط کليات بيان شد. يعني اين رسانه اهداف کلان ندارد. در مورد اينکه همين نقد را هم تاب نمي‌آورد به اين دليل است که صدا و سيما «مغز» ندارد؛ مغزي که تحمل داشته باشد. دست‌اندرکاران تلويزيون گرفتار کارهاي روزمره هستند و به قدري سرشان گرم است که به «مغز» نمي‌رسند. به برخي مسئولين صدا و سيما هم بيان کردم که سازمان بايد مغز داشته باشد؛ مغز اين حرف‌ها را مي‌فهمد. بايد مغزي در صدا و سيما باشد که اين صحبت‌ها را درک کند و متأسفانه اين رسانه فاقد مغزي است که بتواند مسائل تئوريک جهاني را فهم کند. مثلاً شبکه خبر سيما اداي BBC فارسي را درمي‌آورد. يعني بدون اينکه بداند چهارچوب تئوريک خبر چيست و با خبر چه بايد کرد؟ يا کلان‌بيني حوزه خبر چگونه است به فعاليت در اين عرصه مي‌پردازد.
آيا همين که نام شبکه خبر را شبکه بين‌المللي بناميم و روي ماهواره پخش کنيم اين شبکه بين‌المللي مي‌شود؟ قطعاً خير. بلکه بايد زبان و فرهنگ بين‌المللي پيدا کند. چرا وقتي BBC فارسي وارد عرصه رسانه‌هاي فارسي شد از همتاي خود VOA موفق‌تر عمل کرد؟ چون تئوري داشت. اما بي‌بي‌سي هم در آينده به بن‌بست خواهد خورد. چرا؟ چون ادبيات و نيروي انساني آنها هم کهنه خواهد شد. چرا که نيروي انساني BBC کساني بودند که در مطبوعات دوم خردادي داخل کشور فعاليت داشتند و به علت دوري از کشور شناخت دائمي جامعه را از دست خواهند داد و کارآيي انسان ته مي‌کشد. يعني اگر BBC هم خود را به روز نکند به بن‌بست خواهد رسيد؛ که در آينده نزديک همين‌طور خواهد شد. چون از قضاياي سال گذشته فضاي جامعه در حال تغيير است.
صدا و سيما هم بايد به بازسازي تئوريک خود اقدام کند. صدا و سيما به مغزهاي تئوريک نيازمند است. در سياست، خبر، سريال، فيلم‌ها، راديو و... در غير اين صورت جريان‌هاي مختلف همديگر را نقض مي‌کنند و دچار تضاد مي‌شوند. در نتيجه پيام به ضدپيام تبديل مي‌شود.
در نظريه «امنيت باز» در وزارت اشاد تشريح کرده‌ام که جهان امروز، جهان رسانه‌هاي باز است؛ رسانه‌ها رقيب دارند. در مقابل رقيب نمي‌توانيم درجه 2 يا تبعي عمل کنيم؛ مثل شبکه خبر که در مواردي تابع بي‌.بي.سي عمل کرده و در واقع اداي آن را درمي‌آورد. صدا و سيما بايد يک سبک خبري بومي ويژه خود طراحي کند. چون در شبکه‌هاي ارتباطي امروز اگر تقليدي عمل کند، خنده‌آور و مضحک خواهد شد و همه متوجه مي‌شوند و اين اثرِ ضد خود خواهد يافت و پيام اينگونه رسانه منتفي و خنثي خواهد شد. اما اگر مثلاً در نوع پردازش و بيان خبر، سبک نويني را ابداع و طراحي کنيم، شبکه خبر واقعاً جهاني خواهد شد.
بنده در برخي کشورهاي خارجي مشاهده کرده‌ام، زماني که نوآوري مي‌کنيم به شدت تأثيرگذار خواهد بود. به طور نمونه بايد پردازش خاورميانه‌اي خبر داشته باشيم و نه اروپايي. مثلاً تصاويري که از افغانستان در تلويزيون ما به نمايش درمي‌آيد همان تصاويري است که در رسانه‌هاي اروپايي از اين کشور به نمايش گذاشته مي‌شود. در صورتي که افغانستان، زيبايي‌هاي زيادي دارد. اما صدا و سيما همان تصاويري را نشان مي‌دهد که رسانه‌هاي غربي با زاويه ديد و دوربين و نگاه خود از اين کشور تهيه کرده‌اند و در نتيجه همان نگاه به تماشاگر نيز القاء مي‌شود.
در کشور آلمان شاهد بودم که زاويه پردازش برنامه‌هاي ما به گونه‌اي نيست که براي آلماني‌ها و حتي ايراني‌هاي مقيم آلمان قابل تماشا باشد. يعني پردازش خبر ما صفر است. هنوز صدا و سيما دنبال کساني نرفته که دانش پردازش خبر سياسي داشته باشند. مثلاً يک شخصي در صدا و سيما هم مجري است و هم کارشناس.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس