حديث:
فی الکافی، عن الثمّالی، قال: ... و ایاّکم و صُحبةَ العاصین و معونةَ الظالمین و مُجاورةَ الفاسقین إحذَروا فتنتَهم و تبَاعَدوا عن ساحَتهِم و اعلَمِوا أنهّ مَن خالفَ اولٍیاءَ الله و دانَ بغیر دینِ الله و استبَدَّ بأمرهِ دونَ أمر ولیِّ الله کان فی نار تلَتهَبِ تأَکُل أبداناً قد غابتَ عنها أرواحُها و غَلبتَ علیها شَقوَتهُا فهم موتی لایجَدون حَرَّ الناّر.[1]
ترجمه:
مبادا با گناهكاران همنشينى كنيد و بستمكاران كمك دهيد و با بزهكاران نزديك شويد، از فتنه ايشان حذر كنيد و از حدود و ناحيه آنان دورى كنيد، و بدانيد كه هر كس با دوستان خدا مخالفت كند و بجز دين خدا بدين ديگرى ديندار شود و بدستور خود جز دستور ولى خدا از روى خودسرى رفتار كند در آتش سوزانى درافتد كه ميخورد بدنهائى را كه ارواحشان از آنها دور گشته و بدبختى بر آنها چيره شده، اينان (گرچه در دنيا بصورت زندهاند ولى) مردگانى هستند كه حرارت آتش را درك نكنند و اگر (براستى) زنده بودند درد حرارت آتش را درك ميكردند
شرح:
ادامۀ مکتوبِ شریف حضرت سجاد (علیه السلام) خطاب به شیعیان است. با تدبرّ و تأملّ در این گونه روایات، نقش ائمه: در یک ِرهبری کامل و دقیق بیشتر روشن میشود. مانند: یک دیده بان مسلطّی، تمام صحنه را ملاحظه می کنند و این جریان باریکی که در لابلای طوفانهِا و جریانهای گوناگون، ِخوف اضمحلالش وجود دارد، جریان معرفت اهل بیت و اسلام اهل بیت، این را حفظ و تقویت می کنند، تمهید می کنند و پیش می برَند. آنچه تا امروز این فکر و مکتب را زنده نگهداشته و روز به روز توسعه داده است.
میفرماید: با گناهکاران همنشینی نکنید! به ستمگران کمک نکنید! با فسّاق همراهی نکنید! این دستور، در آن فضای اختناقی که در زمان امام سجاد7 وجود داشته است، معنای خاصی می دهد.
بعضی از فسّاق خدمت حضرت می آمدند، سؤال میکردند، حضرت هم جواب مسألۀ آنها را میدادند. در این تردیدی نیست. مراد این است که در آن جامعۀ اختناق، در آن فضِای فشار و محاصرۀ همه جانبۀ شیعه و پیروان اهل بیت:، شیعه باید راه خود را بشناسد، مرزبندیِ خودش را گم نکند، مسألۀ مرزبندی همیشه هست.
در یک جامعۀ اختناقی، مرزبندی به نحوی است، در یک جامعۀ یدِ عُلیا و سلطۀ گفتمان دین مثل جامعۀ ما، مرزبندی به نحو دیگری است. می خواهد بفرماید: مرزبندی را فراموش نکنید! راه را گم نکنید! اگر مرزِ خودتان را با مخالفانتان، با دشمنانتان نشناختید، این مرز کم رنگ شد، دو اشکال بوجود می آید: یکی اینکه آنها وارد منطقۀ شما می شوند، یعنی نفوذ. دوّم اینکه شما وارد منطقۀ آنها می شوید، یعنی انحلال.
این توصیه ای که ما همیشه در این سالهای بعد از انقلاب، بخصوص بعد از رحلت امام (رضوان الله علیه) به همۀ افرادی که در عرصۀ فعالیتهای سیاسی و اجتماعی حضور دارند و فعالند، همیشه به اینها توصیه میکردیم، این بوده: همه نوع فعالیت بکنید، همه نوع تلاش بکنید، همه جا سر بزنید، ولی مرزبندی را فراموش نکنید! غفلت از مرزها نکنید! مثل مرزهای جغرافیایی، در مرزهای جغرافیایی یک دیوار بتونی که نکشیدند که کسی از این طرف نتواند آن طرف برود ،از آن طرف نتواند بیاید. گاهی کسانی هم آنطرف می روند، کسانی هم از آنطرف اینجا می آیند، لکن با حساب و کتاب. اگر علائم مرزی از بین رفت، نابود شد، شما غفلتا خود را در سرزمین دشمن یا بیگانه مشاهده می کنید، حضور در آنجاً پیدا می کنید بدون این که خودتان بخواهید! یا بیگانه یا دشمن داخل سرزمین شما می شود، بدون این که اجازه گرفته باشد. مرزهای عقیدتی، مرزهای نظری، مرزهای سیاسی ،از این قبیل است. فقرۀ بعدی حدیث، اشارۀ به کسانی است که تسلطّ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و همه جانبه بر جامعه داشتند. می فرماید: آن کسی که از فرمان امام و ولیّ خدا سر باز می زند، قبل از اینکه به آتش دوزخ گرفتار بشود، در همین جا در یک آتشی است؛ فی نارٍ تلَتهِب ،آتش دارد او را می سوزاند، لکن حس نمی کند! جسمهای بی جان را ،
جسمهای بی تعقّل را، انسانهای مرُده را این آتش می سوزاند. مرُده اند، سوزندگیِ آتش را حس نمیکنند! در حالی که به ظاهر زندهاند، راه میروند. این، همان آتشی است که تجسّمش در آن نشئۀ دیگر، به آن شکلِ معروفی که قرآن کریم و روایات، ناطق هستند، درمیآید.[2]