به گزارش گروه اجتماعی مشرق، خیریه همت نوشت:
چقدر خوب است که حال همه ما خوب است، سفره افطار ما نان دارد، حلیم دارد، آش دارد، خرما دارد، زولبیا و بامیه دارد، نان بربری کنجدی و پنیز خوشمزه تبریز دارد، می گویند میهمانی خداست و خدا همه را دعوت کرده و همه سر سفره خداوند میهمانیم. می نشینیم سر سفره افطار و بسم الله الرحمن الرحیم…
اما نان در گلویمان گیر می کند، جرعه ای آب می نوشیم اما حتی آب هم پایین نمی رود. تو گویی که خدا نشسته در گلوی ما و فریاد می کشد بنده من تو سر سفره من نشسته ای و می خواهی با نعمتهای من افطار کنی اما آیا نان از گلویت پایین می رود وقتی که در همسایگی ات، زیر آسمان شهری که تو در آن زندگی می کنی خانواده ای هستند که در بدترین شرایط زندگی می کنند. آیا نان از گلویت پایین می رود وقتی که برایت بگویم…
زیر سقف خانه ای در همین حوالی ۶ نفر زندگی می کنند که اگر هر کدامشان با مشکلی دست و پنجه نرم می کنند، آیا باز هم عصر هنگام زمانی که نزدیک افطار است می توانی بروی در صف حلیم و ظرف حلیمی برای اهل خانه ات بگیری وقتی که بدانی تو پول خرج می کنی تا سفره افطارت رنگین تر شود در حالی که در آن خانواده پولی وجود ندارد تا هزینه درمان و عمل جراحی دختر خانواده که توموری در مغز دارد را تامین کند. دختری که سرطان بلایی به سر او آورده است که نگاهش که می کنی به خود می گویی این دختر یک دختر مدرسه ای است که در کلاس دوم راهنمایی تحصیل می کند و هنگامی که به تو می گویند این دختر ۲۷ سال دارد حیران می مانی.
درد می کشد این دختر اما پولی برای عمل جراحی اش وجود ندارد، او حتی نمی تواند قدم از قدم بردارد اما به دلیل این که در طبقه دوم خانه ای که در آن زندگی می کنند سرویس بهداشتی نیست او مجبور است در طول روز چند بار با مشقتی وصف نشدنی از پله ها پایین بیاید و بالا برود.
آیا نان از گلویت پایین می رود وقتی که بدانی دختر دیگر همین خانواده دم بخت است اما مجبور است در خانه ای که سقفش پر از ترک است و هر لحظه امکان فرو ریختن آن وجود دارد بماند، چرا که پولی ندارند که بتوانند حتی ابتدایی ترین مقدمات ازدواجش را فراهم کنند.
آیا نان از گلویت پایین می رود زمانی که بدانی خانه ای که این خانواده شش نفره در آن زندگی می کنند خانه ای موروثی است و هر آن امکان دارد ورثه بیایند و سهم خود را از این خانه طلب کنند. خانه ای که ۸۰ سال قدمت دارد و از کلنگی هم کلنگی تر شده است.
ماه رمضان است و همه میهمان سفره خداییم اما آیا می توانیم با فراغ بال و با خیالی آسوده سر سفره افطار بنشینیم و افطار کنیم در حالی که تمام خرج این خانواده اعم از هزینه های کمرشکن داروی دختر، هزینه خورد و خوراک خانواده، هزینه آب، برق، گاز و هزینه تحصیل یکی از پسرهای خانواده که در کلاس سوم راهنمایی درس می خواند و تنها برای تحصیل در مدرسه دولتی ۴۵۰ هزار تومان باید پول پرداخت کرد و … سایر هزینه هایی که خودمان بهتر می دانیم تنها به وسیله یک موتورسیکلت تامین می شود، موتور سیکلتی که پسر دیگر خانواده با آن در یک پیک موتوری کار می کند.
از همه صحبت شد الا پدر و مادر خانواده.
پدری که از کار افتاده و پلاکت خون دارد و مادری که تنها و تنها دعا می کند …
حالا دیگر همه شمایی که این متن را خواندید واقف شده اید که خداوند در گلوی شما نشسته است .
نیک می دانید که روزه تنها نخوردن و نیاشامیدن و افطار تنها خوردن حلیم و آش و زولبیا و بامیه نیست. اگر خداوند همه ما را بر خوان گسترده و وسیع رمضان دعوت کرده گرفتن گوشه این سفره و باز کردن جا برای دیگرانی که همانند ما انسانند و مسلمان و دوست دارند و حق دارند و باید سر این سفره بنشینند وظیفه ماست.
کوتاه سخن اینکه : خدای مهربان خیلی وقتها می توانست مچ مان را بگیرد اما دستمان را گرفت، حال این دست خداست که از آستین این خانواده در ماه رمضان بیرون آمده است و تنها از شما می خواهد که دستتان را در دستش بگذارید.
این خانواده در درجه اول نیاز به سرپناهی دارد که بتواند از دختر خود تیمارداری کند.
روزه های تان قبول…
یا علی
کمک به این پرونده تا ساعت ۲۴ روز۲۳ تیر ادامه خواهد داشت و در صورت نیاز تمدید خواهد شد
تذکر مهم
درصورت عبور کمکها از سقف اعلام شده صرف موارد بعدی خواهد شد
برای ارسال کمکهای انسان دوستانه اینجا کلیک کنید
مخاطبان محترم گروه اجتماعی مشرق می توانند اخبار، مقالات و تصاویر اجتماعی خود را به آدرس shoma@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود. در ضمن گروه اجتماعی مشرق در صدد است با پیگیری مشکلات ارسالی شما از طریق کارشناسان و مشاوران مجرب پاسخی برای ابهامات مخاطبان عزیز بیابد.
نان در گلویمان گیر می کند
چقدر خوب است که حال همه ما خوب است، سفره افطار ما نان دارد، حلیم دارد، آش دارد، خرما دارد، زولبیا و بامیه دارد، نان بربری کنجدی و پنیز خوشمزه تبریز دارد، می گویند میهمانی خداست و خدا همه را دعوت کرده و همه سر سفره خداوند میهمانیم. می نشینیم سر سفره افطار و بسم الله الرحمن الرحیم…
اما نان در گلویمان گیر می کند، جرعه ای آب می نوشیم اما حتی آب هم پایین نمی رود. تو گویی که خدا نشسته در گلوی ما و فریاد می کشد بنده من تو سر سفره من نشسته ای و می خواهی با نعمتهای من افطار کنی اما آیا نان از گلویت پایین می رود وقتی که در همسایگی ات، زیر آسمان شهری که تو در آن زندگی می کنی خانواده ای هستند که در بدترین شرایط زندگی می کنند. آیا نان از گلویت پایین می رود وقتی که برایت بگویم…
زیر سقف خانه ای در همین حوالی ۶ نفر زندگی می کنند که اگر هر کدامشان با مشکلی دست و پنجه نرم می کنند، آیا باز هم عصر هنگام زمانی که نزدیک افطار است می توانی بروی در صف حلیم و ظرف حلیمی برای اهل خانه ات بگیری وقتی که بدانی تو پول خرج می کنی تا سفره افطارت رنگین تر شود در حالی که در آن خانواده پولی وجود ندارد تا هزینه درمان و عمل جراحی دختر خانواده که توموری در مغز دارد را تامین کند. دختری که سرطان بلایی به سر او آورده است که نگاهش که می کنی به خود می گویی این دختر یک دختر مدرسه ای است که در کلاس دوم راهنمایی تحصیل می کند و هنگامی که به تو می گویند این دختر ۲۷ سال دارد حیران می مانی.
درد می کشد این دختر اما پولی برای عمل جراحی اش وجود ندارد، او حتی نمی تواند قدم از قدم بردارد اما به دلیل این که در طبقه دوم خانه ای که در آن زندگی می کنند سرویس بهداشتی نیست او مجبور است در طول روز چند بار با مشقتی وصف نشدنی از پله ها پایین بیاید و بالا برود.
آیا نان از گلویت پایین می رود وقتی که بدانی دختر دیگر همین خانواده دم بخت است اما مجبور است در خانه ای که سقفش پر از ترک است و هر لحظه امکان فرو ریختن آن وجود دارد بماند، چرا که پولی ندارند که بتوانند حتی ابتدایی ترین مقدمات ازدواجش را فراهم کنند.
آیا نان از گلویت پایین می رود زمانی که بدانی خانه ای که این خانواده شش نفره در آن زندگی می کنند خانه ای موروثی است و هر آن امکان دارد ورثه بیایند و سهم خود را از این خانه طلب کنند. خانه ای که ۸۰ سال قدمت دارد و از کلنگی هم کلنگی تر شده است.
ماه رمضان است و همه میهمان سفره خداییم اما آیا می توانیم با فراغ بال و با خیالی آسوده سر سفره افطار بنشینیم و افطار کنیم در حالی که تمام خرج این خانواده اعم از هزینه های کمرشکن داروی دختر، هزینه خورد و خوراک خانواده، هزینه آب، برق، گاز و هزینه تحصیل یکی از پسرهای خانواده که در کلاس سوم راهنمایی درس می خواند و تنها برای تحصیل در مدرسه دولتی ۴۵۰ هزار تومان باید پول پرداخت کرد و … سایر هزینه هایی که خودمان بهتر می دانیم تنها به وسیله یک موتورسیکلت تامین می شود، موتور سیکلتی که پسر دیگر خانواده با آن در یک پیک موتوری کار می کند.
از همه صحبت شد الا پدر و مادر خانواده.
پدری که از کار افتاده و پلاکت خون دارد و مادری که تنها و تنها دعا می کند …
حالا دیگر همه شمایی که این متن را خواندید واقف شده اید که خداوند در گلوی شما نشسته است .
نیک می دانید که روزه تنها نخوردن و نیاشامیدن و افطار تنها خوردن حلیم و آش و زولبیا و بامیه نیست. اگر خداوند همه ما را بر خوان گسترده و وسیع رمضان دعوت کرده گرفتن گوشه این سفره و باز کردن جا برای دیگرانی که همانند ما انسانند و مسلمان و دوست دارند و حق دارند و باید سر این سفره بنشینند وظیفه ماست.
کوتاه سخن اینکه : خدای مهربان خیلی وقتها می توانست مچ مان را بگیرد اما دستمان را گرفت، حال این دست خداست که از آستین این خانواده در ماه رمضان بیرون آمده است و تنها از شما می خواهد که دستتان را در دستش بگذارید.
این خانواده در درجه اول نیاز به سرپناهی دارد که بتواند از دختر خود تیمارداری کند.
روزه های تان قبول…
یا علی
کمک به این پرونده تا ساعت ۲۴ روز۲۳ تیر ادامه خواهد داشت و در صورت نیاز تمدید خواهد شد
تذکر مهم
درصورت عبور کمکها از سقف اعلام شده صرف موارد بعدی خواهد شد
برای ارسال کمکهای انسان دوستانه اینجا کلیک کنید
مخاطبان محترم گروه اجتماعی مشرق می توانند اخبار، مقالات و تصاویر اجتماعی خود را به آدرس shoma@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود. در ضمن گروه اجتماعی مشرق در صدد است با پیگیری مشکلات ارسالی شما از طریق کارشناسان و مشاوران مجرب پاسخی برای ابهامات مخاطبان عزیز بیابد.