نزدیک به یک قرن پیش بذر خشونت، مرگ و ویرانی در نتیجه جنگ جهانی اول در خاورمیانه پخش شد که میتوان منشا آن را دو سند تاریخی دانست که همچنان اساس سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه هستند. با گذشت یکصد سال از تنظیم موافقتنامه "سایکس - پیکو" و بیانیه "بالفور" و خیانت آشکار دولت انگلیس به مردم رنجدیده عراق و فلسطین در سال 1916، هنوز هم زندگی این ملتها توام با رنج و اندوه است و امیدی به صلح و آرامش در منطقه نیست.
نامهنگاریهایی که در سال 1915 میان "سر هنری مک ماهون" کمیساریای عالی انگلیس و "شریف حسین بن علی" والی مکه و مبنی بر بازگشت سرزمینهای تحت تصرف ترکها به اعراب پس از جنگ جهانی اول صورت گرفت، خود بر نقش آگاهانه انگلیس در تحت نفوذ درآوردن فلسطین و نیز خیانت این کشور در جریان قیام اعراب بین سالهای 1916 تا 1918 صحه میگذارد. این قیام به رهبری شریف حسین بن علی و با هدف استقلال کشورهای عربی از حاکمیت امپراطوری عثمانی و ایجاد یک دولت متحد عربی متشکل از حلب، سوریه، عراق و یمن به جز مناطق تحت کنترل سعودیها صورت پذیرفت.
در همین راستا شریف حسین مکاتبات محرمانهای را با مک ماهون آغاز نمود که با تحریک شورشیان درصدد بود تا در ازای تحقق خواسته شریف حسین مبنی بر بازگشت سرزمین فلسطین به ساکنان اصلیش، مانع حمایت از دولت عثمانی به عنوان متحد آلمان شود. با فروپاشی دولت عثمانی و سرنگونی آن توسط "عبدالعزیز بن سعود"، حسین خود را به عنوان خلیفه مسلمانان معرفی کرد اما سرانجام به شرق اردن تبعید شد، ناحیهای که اداره آن در دست عبدالله اول، از فرزندان شریف حسین بود.
بررسی دقیق مکاتبات تزار در روزهای پس از انقلاب بلشویکی 1917 پرده از توافق سایکس – پیکو برداشت که خبر از تقسیم سرزمینهای عرب به دو بخش تحت کنترل فرانسه و انگلیس میداد. براساس اسناد تاریخی موجود، نخستین دور مذاکرات سایکس – پیکو در رابطه با تقسیم اراضی عرب در سال 1915 و تقریبا همزمان با مکاتبات مک ماهون و حسین درباره تشکیل یک دولت متحد عرب بود.
در همین راستا فرانسه و انگلیس طی مذاکرات محرمانهای با یکدیگر بدون هیچگونه توجیه قانونی و بدون درنظر گرفتن پیشینه طولانی دینی، تاریخی و فرهنگی اقدام به تصرف سرزمینهای عرب به عنوان بخشی از غنائم به جا مانده از جنگ جهانی اول نمودند. در واقع مذاکرات سایکس – پیکو با ایجاد یک بینالنحرین جدید در عراق و استیلای انگلیس بر فلسطین موجب براندازی حکومت عثمانی گردید.
به منظور درک بهتر وقایع دردناکی که در فلسطین و عراق و بطورکلی منطقه خاورمیانه در حال روی دادن است و تهدید بزرگی برای منطقه محسوب میشود نباید از تاثیر اعلامیه بالفور غافل شد که در سال 1917 و در بحبوحه جنگ جهانی اول توسط "آرتور بالفور" وزیر امور خارجه انگلستان خطاب به "لرد روتشیلد" رئیس فدراسیون صهیونیسم نوشته شد. در این اعلامیه آمده است که دولت انگلیس از تاسیس یک خانه ملی در فلسطین برای یهودیان استقبال میکند. در سال 1918 نیز بالفور طی نامه دیگری اضافه کرد: "اهمیت و جایگاه صهیونیسم بیش از 700 هزار شهروند عربی است که از دیرباز در این منطقه باستانی زندگی کردهاند."
در دهه 1920 خشم اعراب به حدی بود که مجلس اعیان انگلیس چارهای جز لغو اعلامیه بالفور نداشت. با این حال، در نتیجه نفوذ حامیان صهیونیسم و بدون در نظر گرفتن منافع ساکنان بومی این منطقه، وزیر امور خارجه انگلیس در سال 1922 سرزمینهای اردن، عراق و سوریه را مجزا از فلسطین دانست و به این ترتیب تلاش نمود تا از شدت خشم اعراب بکاهد. این در حالی بود که وسعت فلسطین به یک سوم کاهش یافته بود. گفته میشود صهیونیستها در ازای زمینهایی که در سال 1922 از دست دادهاند بعدها اقدام به تصرف سرزمین فلسطین کردند.
لابی مشترک "وودرو ویلسون" رئیسجمهور آمریکا و "لوئیس برندیس" قاضی دیوان عالی این کشور حمایت از اعلامیه بالفور را به دنبال داشت. این در حالی بود که بطور همزمان کمیته حقیقتیاب کنفرانس صلح پاریس طی تحقیقات خود به این نتیجه رسیده بود که شهروندان فلسطینی با ادامه تاخت و تاز صهیونیستها و ایجاد یک سرزمین مستقل یهودینشین در داخل خاک این کشور مخالف هستند.
در واقع تا زمانی که فلسطین بخش جداییناپذیر دولت عثمانی به شمار میرفت دولت انگلیس هیچگونه توجیه قانونی برای تصرف فلسطین نداشت. بنابراین تحت استعمار درآوردن سرزمین فلسطین و بیرون راندن ساکنان اصلی هزاران ساله آن و تضییع حق استقلال آنها فریبکاری انگلیس بود و نتیجهای به جز بروز خشونت و درگیریها در خاورمیانه نداشته است.
به علاوه، با وجود اینکه اسرائیل بارها قوانین بینالمللی را نقض کرده است دولت آمریکا به عنوان حامی اصلی صهیونیستها بدون توجه به جنایات آنها به دنبال راه گریزی برای اسرائیل بوده است. بطوریکه سیاست خارجی کاخ سفید در خاورمیانه فاقد انسجام است و نمیتوان آینده روشنی برای آن متصور شد.
همانطور که "لرد رابرت اشبرتون کرو" سیاستمدار انگلیسی در سال 1920 در یادداشتی تصریح کرد: "ما به دنبال تشکیل یک حکومت واحد عرب نیستیم بلکه درصدد هستیم تا سرزمینهای عربی به امیرنشینهای کوچک و ضعیفی تقسیم شوند که قدرت مقابله با ما را نداشته باشند." در حال حاضر، ابوبکر البغدادی و دولت اسلامی در شام و عراق "داعش" با تقسیم عراق و سوریه در راستای تحقق همین گفته تلاش میکند، فقط صد سال دیرتر.