به گزارش مشرق، شیوخ خلیج فارس ممکن است، برسر چه چیز به توافق برسند؟ بیشک این شیوخ جز بر خرابی و ویرانی نمیتوانند، بر موضوع دیگری به توافق برسند و آشکار است که نمیتوان به خیر این کشورها برای امت عربی و اسلامی امید داشت، کشورهایی که تمام درآمدهای نفتی خود را صرف حمایت از گروههای تروریستی مرتبط با القاعده در کشورهایی کردند که از فتنهانگیزیهای این کشورها در آتش هستند، تا موجب انتشار هرج و مرج و آشوب در کشورهای عربی تحت عنوان «بهار عربی» شوند.
پس از تصریحات بین المللی درباره ضرورت مبارزه با تروریسم و هماهنگی برای مقابله با گسترش نفوذ گروه تروریستی تکفیری «داعش»، نشست پنج جانبهای در جده با مشارکت اردن و مصر در کنار عربستان و قطر و امارات برگزار شد تا پس از آن سفرهای دورهای «سعود الفیصل»، وزیر خارجه عربستان برای حل اختلافات این کشور با قطر و دستیابی به صیغهای مورد توافق درباره اوضاع جاری در منطقه آغاز شود.
ائتلاف بین المللی که آمریکا تلاش دارد، برای مقابله با داعش آن را تشکیل دهد، به این معنا نیست که کاخ سفید میخواهد، همکاری بین المللی علیه داعش ایجاد کند، چون توان و قدرت نظامی آمریکا به حدی است که نیاز به چنین ائتلافهایی ندارد، آنچه در این امر مشاهده میشود، آن است که آمریکا خواهان چنین ائتلافی برای پیاده کردن تصمیمات و خواستههای خود در منطقه، در کنار حضور و موجودیت نظامی آن است.
شیوخ خلیج همانگونه که رایج و معمول است، دارای نقشی اساسی در تامین مالی این گروههای تروریستی دارند. واقعیتها میگویند، این کشورها دارای قدرت نظامی واقعی نیستند و توان دفاع از خود را ندارند و به همین دلیل نشست این شیوخ فراتر از چارچوبهای تقسیم سهمها و اجرای عملیات نظامی توسط آمریکا در عراق و چه بسا سوریه نخواهد بود.
همچنین نشستهای این شیوخ فراتر از هیچ نتیجهای جز دستیابی به راه حل مسالمت آمیز نبود و میتوان آن را بازگشت به موضع آمریکایی دانست، به ویژه پس از آنکه تحلیلگران امور سیاسی نزدیکی این شیوخ به دمشق را پیش بینی کرده و آن را سرآغاز تغییر در مواضع این کشورها دانستند که در عربستان و با فتواهای دینی علیه داعش آغاز شد.
اطلاعات به دست آمده از این کشورها بر ضرورت گرایش به سمت دمشق تاکید داشتند، اما موضع دمشق آن بود که ائتلافی با این کشورها علیه داعش نداشته باشد، چون به تجربه ثابت شده این کشورها هیچ تمایزی میان تروریسم و غیر تروریسم نمیگذارند و با وجود تشکیل چنین ائتلافی باز این کشورها به حمایتهای مالی و نظامی خود از گروههای تروریستی در سوریه از جمله «جبهه النصره» که به صورت مستقیم از سوی قطر حمایت میشوند، ادامه میدهند.
به تبعیت از قطر، شیوخ عرب پس از نشستشان در جده در بیانیهای تاکید کردند که باید موانع موجود برسر راه اقدامات این کشورها از پیش رو برداشته شود که بازتابهای آن به زودی آشکار خواهد شد، موضوعی که میتواند، بیانگر اقدام این کشورها برای بازگرداندن سفرای خود به دوحه پس از حل اختلافات فیمابین باشد، سوالی که در اینجا مطرح میشود، این است که قطر چه امتیازی به این کشورها داده تا توانسته رضایت شیوخ عرب را به دست آورد، چون به نظر نمیرسد که دوحه حمایتهای خود از اخوان المسلمین و جبهه النصره را قطع کند.
در پروندههای دیگر، اختلاف قابل توجهی از حیث مضمون میان شیوخ عرب مشاهده نمیشد. در خصوص عراق آنچه برای آنها اهمیت دارد، ادامه ناامنیها در این کشور و باقی نگهداشتن عراق به دور از بازارهای نفتی جهان است و بر این اساس ضروری است که از تمام گروههای مسلحی که در این کشور فعال هستند و مخالف نظام عراق به شمار میآیند، حمایت به عمل آورند و برای عربستان آنچه اهمیت دارد، کسب موافقت شیوخ عرب در حمایت از حکومت کردستان و دامن زدن به خواستههای جدایی طلبانه از دولت مرکزی است، به همین دلیل در سطح هماهنگی بسیار بالایی برای حکومت کردستان و بارزانی قرار دارند.
همچنین آنچه برای این شیوخ اهمیت دارد، باقی نگهداشتن اوضاع در فلسطین اشغالی بر همین منوال است و اینکه قطر یکه تاز سرمایهگذاری و بازسازی قطر نشود، به شرط آنکه اختلافات داخلی فلسطینیان به شکل سابق آن ادامه یابد و قطر نقش اول را در تقویت و تعمیق این اختلافات با حمایت از رهبران حماس و باقی نگهداشتن آنها در دوحه ایفا کند.
همچنین برای شیوخ عرب آنچه اهمیت دارد، مقابله با افزایش نفوذ و قدرت ایران در منطقه از طریق متهم کردن تهران به حمایت از حوثیها در یمن است، اما تاریخ میگوید که عربستان سعودی حوثیها را همواره دشمن خود دانسته و آماده است، برای نابود کردن آنها از القاعده در یمن حمایت کند تا در مقابل قطر حزب اصلاح یمن را مورد حمایت قرار دهد، تا در کنار آن دیگر شیوخ عرب تلاشهای خود را بر ارائه راه حلهای سیاسی در این کشور ادامه دهند، در حالیکه ماهیت واقعی تمام این طرحها تاکید بر تقسیم یمن و ثروتهای نفتی آن با آمریکاست.
اما در لیبی خواسته قطر غلبه بر نیروهای سرلشکر خلیفه حفتر و تسلط سیاسی اخوان المسلمین و نظامی القاعده بر این کشور و باقی نگهداشتن لیبی به عنوان یکی از مهمترین پایگاههای آموزش عناصر تروریستی برای ارسال به سوریه و استفاده دیگر شیوخ عرب از عدم صدور نفت لیبی به بازارهای جهانی است، چراکه هزینههای این شیوخ و نیاز به درآمدهای حاصل از فروش نفت در این کشورها بسیار سرسامآور است.
شیوخ عرب خلیج فارس از جمله کشورهای بهره برنده از خروج کشورهای دارای ذخایر نفتی از بازارهای جهانی هستند، چون به آنها اجازه کسب درآمدهای بیشتر و تامین هزینههای جنگهای آمریکا در نقاط مختلف جهان به بهانه مبارزه با تروریسم را میدهد و مهمترین دستاورد شیوخ عرب از رابطه با آمریکا حفظ موجودیتهای خود خارج از چارچوب انقلابهای عربی است.
پس از تصریحات بین المللی درباره ضرورت مبارزه با تروریسم و هماهنگی برای مقابله با گسترش نفوذ گروه تروریستی تکفیری «داعش»، نشست پنج جانبهای در جده با مشارکت اردن و مصر در کنار عربستان و قطر و امارات برگزار شد تا پس از آن سفرهای دورهای «سعود الفیصل»، وزیر خارجه عربستان برای حل اختلافات این کشور با قطر و دستیابی به صیغهای مورد توافق درباره اوضاع جاری در منطقه آغاز شود.
ائتلاف بین المللی که آمریکا تلاش دارد، برای مقابله با داعش آن را تشکیل دهد، به این معنا نیست که کاخ سفید میخواهد، همکاری بین المللی علیه داعش ایجاد کند، چون توان و قدرت نظامی آمریکا به حدی است که نیاز به چنین ائتلافهایی ندارد، آنچه در این امر مشاهده میشود، آن است که آمریکا خواهان چنین ائتلافی برای پیاده کردن تصمیمات و خواستههای خود در منطقه، در کنار حضور و موجودیت نظامی آن است.
شیوخ خلیج همانگونه که رایج و معمول است، دارای نقشی اساسی در تامین مالی این گروههای تروریستی دارند. واقعیتها میگویند، این کشورها دارای قدرت نظامی واقعی نیستند و توان دفاع از خود را ندارند و به همین دلیل نشست این شیوخ فراتر از چارچوبهای تقسیم سهمها و اجرای عملیات نظامی توسط آمریکا در عراق و چه بسا سوریه نخواهد بود.
همچنین نشستهای این شیوخ فراتر از هیچ نتیجهای جز دستیابی به راه حل مسالمت آمیز نبود و میتوان آن را بازگشت به موضع آمریکایی دانست، به ویژه پس از آنکه تحلیلگران امور سیاسی نزدیکی این شیوخ به دمشق را پیش بینی کرده و آن را سرآغاز تغییر در مواضع این کشورها دانستند که در عربستان و با فتواهای دینی علیه داعش آغاز شد.
اطلاعات به دست آمده از این کشورها بر ضرورت گرایش به سمت دمشق تاکید داشتند، اما موضع دمشق آن بود که ائتلافی با این کشورها علیه داعش نداشته باشد، چون به تجربه ثابت شده این کشورها هیچ تمایزی میان تروریسم و غیر تروریسم نمیگذارند و با وجود تشکیل چنین ائتلافی باز این کشورها به حمایتهای مالی و نظامی خود از گروههای تروریستی در سوریه از جمله «جبهه النصره» که به صورت مستقیم از سوی قطر حمایت میشوند، ادامه میدهند.
به تبعیت از قطر، شیوخ عرب پس از نشستشان در جده در بیانیهای تاکید کردند که باید موانع موجود برسر راه اقدامات این کشورها از پیش رو برداشته شود که بازتابهای آن به زودی آشکار خواهد شد، موضوعی که میتواند، بیانگر اقدام این کشورها برای بازگرداندن سفرای خود به دوحه پس از حل اختلافات فیمابین باشد، سوالی که در اینجا مطرح میشود، این است که قطر چه امتیازی به این کشورها داده تا توانسته رضایت شیوخ عرب را به دست آورد، چون به نظر نمیرسد که دوحه حمایتهای خود از اخوان المسلمین و جبهه النصره را قطع کند.
در پروندههای دیگر، اختلاف قابل توجهی از حیث مضمون میان شیوخ عرب مشاهده نمیشد. در خصوص عراق آنچه برای آنها اهمیت دارد، ادامه ناامنیها در این کشور و باقی نگهداشتن عراق به دور از بازارهای نفتی جهان است و بر این اساس ضروری است که از تمام گروههای مسلحی که در این کشور فعال هستند و مخالف نظام عراق به شمار میآیند، حمایت به عمل آورند و برای عربستان آنچه اهمیت دارد، کسب موافقت شیوخ عرب در حمایت از حکومت کردستان و دامن زدن به خواستههای جدایی طلبانه از دولت مرکزی است، به همین دلیل در سطح هماهنگی بسیار بالایی برای حکومت کردستان و بارزانی قرار دارند.
همچنین آنچه برای این شیوخ اهمیت دارد، باقی نگهداشتن اوضاع در فلسطین اشغالی بر همین منوال است و اینکه قطر یکه تاز سرمایهگذاری و بازسازی قطر نشود، به شرط آنکه اختلافات داخلی فلسطینیان به شکل سابق آن ادامه یابد و قطر نقش اول را در تقویت و تعمیق این اختلافات با حمایت از رهبران حماس و باقی نگهداشتن آنها در دوحه ایفا کند.
همچنین برای شیوخ عرب آنچه اهمیت دارد، مقابله با افزایش نفوذ و قدرت ایران در منطقه از طریق متهم کردن تهران به حمایت از حوثیها در یمن است، اما تاریخ میگوید که عربستان سعودی حوثیها را همواره دشمن خود دانسته و آماده است، برای نابود کردن آنها از القاعده در یمن حمایت کند تا در مقابل قطر حزب اصلاح یمن را مورد حمایت قرار دهد، تا در کنار آن دیگر شیوخ عرب تلاشهای خود را بر ارائه راه حلهای سیاسی در این کشور ادامه دهند، در حالیکه ماهیت واقعی تمام این طرحها تاکید بر تقسیم یمن و ثروتهای نفتی آن با آمریکاست.
اما در لیبی خواسته قطر غلبه بر نیروهای سرلشکر خلیفه حفتر و تسلط سیاسی اخوان المسلمین و نظامی القاعده بر این کشور و باقی نگهداشتن لیبی به عنوان یکی از مهمترین پایگاههای آموزش عناصر تروریستی برای ارسال به سوریه و استفاده دیگر شیوخ عرب از عدم صدور نفت لیبی به بازارهای جهانی است، چراکه هزینههای این شیوخ و نیاز به درآمدهای حاصل از فروش نفت در این کشورها بسیار سرسامآور است.
شیوخ عرب خلیج فارس از جمله کشورهای بهره برنده از خروج کشورهای دارای ذخایر نفتی از بازارهای جهانی هستند، چون به آنها اجازه کسب درآمدهای بیشتر و تامین هزینههای جنگهای آمریکا در نقاط مختلف جهان به بهانه مبارزه با تروریسم را میدهد و مهمترین دستاورد شیوخ عرب از رابطه با آمریکا حفظ موجودیتهای خود خارج از چارچوب انقلابهای عربی است.