گروه تاریخ مشرق- شوراي امنيت سازمان ملل متحد روز 18 آبان با تشكيل جلسهاي، ايران را ملزم به رعايت قوانين بينالمللي و تلاش براي آزادي گروگانها از دست دانشجويان كرد. اين شورا روز 12 آذر را براي رسيدگي مجدد به بحران گروگانگيري معين كرد و از ايران خواست تا نمايندهاي براي شركت در اين نشست اعزام كند.
اما روزهاي بعد قضيه كمي پيچيده شد. مذاكره مخفيانه بنيصدر با مقامات آمريكايي از طريق واسطههايش در اروپا و آمريكا باعث شد تا طرفين براي آزادي گروگانها به طرح مشتركي برسند كه بر مبناي آن، بنيصدر روز 12 آذر ضمن سفر به نيويورك و ديدار با وزير امور خارجه آمريكا، در شوراي امنيت سخنراني ميكرد و مفاد طرح مشترك ايران و آمريكا براي آزادي گروگانها در اين سخنراني رسماً اعلام ميشد.
قرار بود بنيصدر ضمن اعلام مفاد طرح، از دبير كل سازمان ملل بخواهد فرستاده ويژهاي را براي بر عهده گرفتن سرپرستي گروگانها و نگهداري از آنها روانه ايران كند تا مقدمات خروج و آزادي گروگانها فراهم شود.
مخالفت امام با سفر بنيصدر به نيويورك، تمام محاسبات را به هم ريخت و نقشهآمريكا و بنيصدر پيش از اجرا شكست خورد. امام در مقابل اصرارهاي بنيصدر براي رفتن، يك استدلال ساده و محكم داشت؛ ايشان ميگفت: وقتي مطمئن هستيم رأي شوراي امنيت عليه ما و به نفع آمريكاست، چه دليلي براي اعزام نماينده داريم تا اجازه دهيم علاوه بر صدور رأي بر عليهمان، آمريكا در آنجا ما را تحقير و بازخواست كند!؟
بني صدر در مقابل اين منطق، استدلالي نداشت و فقط براي رفتن اصرار ميكرد. مشكل بنيصدر شايد اين بود كه نميتوانست از طرح مشتركش با آمريكاييها سخني بگويد!
امام گفته بودند، اگر بنيصدر به نيويورك برود، اعلام ميكنم او هيچ مسئوليتي ندارد. بنيصدر كه در راه عملي كردن سناريو راه به هيچ جايي نبرده بود، بهتر ديد كه در روز 7 آذر از سمت وزارت خارجه شوراي انقلاب استعفا دهد. قطبزاده فرصتطلب هم كه به جاي بنيصدر بر سر كار آمده بود، با اينكه اعتقادات انقلابي چندان مستحكمي نداشت، براي خالي نبودن عريضه اعلام كرد به نيويورك نميرود و در جلسه شوراي امنيت شركت نميكند.
دستگاه سياست خارجي آمريكا براي حل بحران گروگانها دست به ابتكار ويژهاي زد. استراتژيستهاي آمريكايي معتقد بودند براي حل بحران گروگانها ابتدا لازم است شوراي امنيت ضمن تصويب قطعنامهاي بر ضد ايران، دبير كل را مأمور كند تا با سفر به تهران، تقاضاي آزادي گروگانها را مطرح نمايد و در صورت مخالفت ايران طي مكانيسم دو مرحلهاي مجازاتهاي سنگيني عليه ايران به اجرا درآيد.
بر اين اساس، مك هنري نماينده آمريكا در شوراي امنيت قطعنامهاي را با شرايط فوق مطرح كرد. با همكاري كشورهاي اروپايي اين قطعنامه در تاريخ 10 دي ماه به تصويب رسيد و در همان روز كورت والدهايم، دبير كل سازمان ملل به ايران سفر كرد تا با تحت فشار گذاشتن مقامات ايراني، موجبات آزادي گروگانها فراهم شود.
اما در همان روز يكي از روزنامههاي تهران، عكس بزرگي از والدهايم در حال بوسيدن دست فرح، همسر شاه چاپ كرد. اين عكس، خشم انقلابي مردم ايران را برانگيخت و سفر وي كاملاً تحتالشعاع قرار گرفت. وي در اين سفر تنها توانست چند بار با قطبزاده گفتگو كند و ديداري دو ساعته هم با شهيد بهشتي و اعضاي شوراي انقلاب داشته باشد، اما حضرت امام وي را به حضور نپذيرفت و دانشجويان هم درخواست وي براي مذاكره را رد كردند.
قطعنامه بعدي هم كه قرار بود با تكيه بر آن ايران تحريم و مجازات شود، در تاريخ 23 دي توسط شوروي وتو شد. تحريمهاي يكجانبهاي هم كه آمريكا عليه ايران وضع كرد، به علت آنچه عدم همكاري اروپا ناميده شد، راه به جايي نبرد. قطبزاده كه پس از بنيصدر به سمت وزير امور خارجه دولت رسيده بود، از طريق دو وكيل فرانسوي و آرژانتيني به نامهاي «بورگت» و «ويلالون»، تلاشهاي مخفيانهاي را براي مذاكره با آمريكاييها به دور از چشم مقامات شوراي انقلاب آغاز كرده بود.
بنيصدر هم كه پس از مشكلات به وجود آمده در راه كانديداتوري جلالالدين فارسي، نامزد حزب جمهوري اسلامي و متعاقب آن عدم توفيق آن حزب در معرفي نامزد جديد، در انتخابات 5 بهمن 58، پيروز شده بود، خود را در قامت رئيس و فرد اول جمهوري اسلامي ميديد، نامهاي به آمريكاييها نوشت و حمايت خود را از اين دو وكيل اعلام كرد. اين نامه باعث شد تا توافق صورت گرفته ميان بورگت و ويلالون با آمريكاييها صورت جديتري به خود بگيرد.
اين دو مذاكراتي را با آمريكاييها همزمان با برگزاري انتخابات رياست جمهوري در روزهاي 5 و 6 بهمن 58 در كاخ سفيد انجام داده بودند و براساس آن، طرح محرمانهي مشتركي به امضا طرفين رسيده بود.
اين سناريو با درخواست ايران از سازمان ملل براي رسيدگي به دردها و رنجهاي ملت ايران در زمان شاه خائن آغاز ميشد. قرار بود ايران ضمن ارائه اين درخواست به صورت محرمانه به سازمان ملل، تأكيد كند اين هيئت حق دارد با گروگانها ديدار نمايد.
در مرحلهي بعد، والدهايم دبير كل سازمان ملل بايست با تهيه فهرستي از افراد مورد توافق دو طرف، هيئت را تشكيل ميداد و خبر تشكيل آن را در رسانهها منتشر ميكرد. قرار بود دولت ايران همزمان با اعلام خبر تشكيل هيئت از سوي والدهايم، بر همكاري خود با چنين هيئتي تأكيد كند و متعهد شود شرايط ديدار هيئت اعزامي را با گروگانها فراهم نمايد.
بر مبناي سناريو، با حضور هيئت در ايران، ابتدا آنان از چند محل نگهداري جانبازان دوران ستمشاهي ديدار ميكردند و به اصطلاح شكايات آنان را ثبت نموده و پس از چند روز تقاضاي ديدار با گروگانها را مطرح ميساختند.
مرحله اصلي از اين به بعد شروع ميشد. قرار بود هيئت پس از ديدار با گروگانها با انتشار بيانيهاي وضعيت آنان را بد و غيرانساني توصيف كند. در اين بيانيه تأكيد ميشد تا زماني كه شرايط گروگانها بهبود نيابد، گزارشي از اقدامات ناقص حقوق بشر رژيم شاه به دبير كل سازمان ملل داده نخواهد شد.
در اين هنگام بنيصدر وارد معركه ميشد و سرپرستي گروگانها را برعهده ميگرفت و آنان را به يك مكان دولتي منتقل ميكرد و پس از چند روز دولت ايران ضمن عذرخواهي از گروگانها آنان را آزاد مينمود.
سرانجام هيئت كذايي حقيقتياب پس از بحث و جدالهاي زيادي كه در مورد تركيب آن صورت گرفت، روز 4 اسفند 58 وارد ايران شد.
پيش از اين حضرت امام به علت تشديد بيماري قلبيشان در بيمارستان بستري شده بودند و اين امر باعث خوشحالي آمريكاييها و طراحان ايراني سناريو شده بود و آنان به موفقيت در اجراي اين نقشه بيش از پيش اميدوار شدند. اما باز هم مواضع هوشيارانه امام نقشههاي آمريكاييها را به هم ريخت. ايشان با آگاه شدن از شرايط و در حالي كه در بستر بيماري بودند، در پيامي كه همزمان با ورود هيئت حقيقتياب سازمان ملل به تهران منتشر كردند، مسئوليت گروگانها را به شوراي انقلاب و مجلس شوراي اسلامي سپردند. اين در حالي بود كه انتخابات مجلس برگزار شده بود، اما حداقل سه ماه ديگر به آغاز فعاليت آن باقي مانده بود.
پس از انتشار پيام امام و واگذاري تصميمگيري در مورد سرنوشت گروگانها به مجلس شوراي اسلامي، بني صدر در پيامي به آمريكاييها همچنان خود را متعهد به اجراي سناريو دانست. از طرفي هيئت وارد تهران شده بود و حداقل براي خالي نبودن عريضه بايد كاري ميكرد. ده روز اول حضور هيئت در تهران به شنيدن شكايت مردم گذشت. در اين مدت قطبزاده چند بار براي رايزني با دانشجويان به سفارت ميرفت، ولي كسي او را تحويل نميگرفت. دانشجويان براي حرفهاي او تره هم خرد نميكردند! حتي شايع شده بود كه در يكي از اين آمد و رفتها به سفارت، دانشجويان از سخنان او به خشم آمده و از آن پس او را به سفارت راه ندادهاند.
بنيصدر و قطبزاده، تاكتيك مظلومنمايي را در پيش گرفتند. آنان در مصاحبه با رسانههاي داخلي و خارجي ضمن انتقاد از عملكرد دانشجويان آنان را دولت در دولت ناميده و متهم به سنگاندازي و كارشكني در راه حل بحران و آزادي گروگانها متهم نمودند. اين امر فضاي رسانهاي شديدي را عليه دانشجويان پيرو خط امام ايجاد كرد. بر اثر اين فشارها دانشجويان روز 16 اسفند با انتشار اطلاعيهاي ضمن انتقاد از بنيصدر، موافقت خود را با واگذاري گروگانها به شوراي انقلاب اعلام كردند.
پس از اعلام موافقت دانشجويان با واگذاري گروگانها به شوراي انقلاب، بلافاصله قطبزاده بر صفحه تلويزيون ظاهر شد و اعلام كرد امام وي را مأمور كرده است تا به نمايندگي از شوراي انقلاب، سرپرستي گروگان را بر عهده بگيرد. عكسالعمل دانشجويان در مقابل سخنان وي جالب بود؛ آنان هيچ توجهي به سخنان قطبزاده نكردند و همچنان گروگانها را در اختيار خود نگه داشتند. آنان نميتوانستند به سخنان قطبزاده در مورد اينكه وي از سوي امام مأمور شده است تا به نمايندگي از شوراي انقلاب، گروگانها را از دانشجويان تحويل بگيرد اعتماد كنند. دانشجويان در بيانيهاي كه صبح روز 18 اسفند هر چند لحظه يك بار از بلندگوي سفارت پخش ميشد، اعلام كردند چون قطبزاده خود را نماينده حضرت امام معرفي كرده است گروگانها را به او نميدهند و براي تحويل گروگانها لازم است تا شوراي انقلاب رسماً نماينده خود را معرفي كند. با شدت يافتن فشار بنيصدر و قطبزاده براي تحويل گرفتن گروگانها، دفتر امام با انتشار اطلاعيهاي اعلام كرد ترجيح ميدهد در مقابل ادعاهاي قطبزاده مبني بر موافقت امام با خروج گروگانها از دست دانشجويان، سكوت اختيار كند!
قطعاً هر كس ديگر به جاي قطبزاده بود، در واكنش به اين افتضاح استعفا ميكرد، اما قطبزاده به هيچ وجه خودش را از تك و تا نينداخت و به كارش ادامه داد! او ميگفت وقتي در محضر امام موضوع نمايندگي از سوي ايشان براي در اختيار گرفتن سرنوشت گروگانها را مطرح كرده، امام سكوت كردهاند و او اين سكوت را به عنوان موافقت حضرت امام قلمداد كرده است!
هيئت سازمان ملل همچنان در تهران بود و رايزنيهاي بنيصدر و قطبزاده براي در دست گرفتن مسئوليت گروگانها و يا فراهم آوردن امكان ديدار هيئت با گروگانها همچنان ادامه داشت تا اينكه حضرت امام روز 20 اسفند در پيامي به ملت ايران، تأكيد كردند اگر هيئت بررسي نظر خودش را در تهران درباره جنايات شاه مخلوع و دخالتهاي آمريكاي متجاوز اعلام كند، ميتواند با تمامي گروگانها ديدار كند. درك بالاي حضرت امام از شرايط دست هيئت را رو كرد.
طبيعي بود هيئتي كه بر مبناي سناريوي از پيش طراحي شده به ايران آمده بود، و بحث رسيدگي به جنايات شاه تنها به عنوان پوششي براي آزادي گروگانها به شمار ميرفت، با اين پيششرط مخالفت كند و بدين ترتيب بعد از 17 روز حضور در تهران، در روز 21 اسفند دست خالي به نيويورك بازگشتند.
*منبع:هادي سجاديپور، ايران پنجاه و دو، آمريكا صفر، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1387
اما روزهاي بعد قضيه كمي پيچيده شد. مذاكره مخفيانه بنيصدر با مقامات آمريكايي از طريق واسطههايش در اروپا و آمريكا باعث شد تا طرفين براي آزادي گروگانها به طرح مشتركي برسند كه بر مبناي آن، بنيصدر روز 12 آذر ضمن سفر به نيويورك و ديدار با وزير امور خارجه آمريكا، در شوراي امنيت سخنراني ميكرد و مفاد طرح مشترك ايران و آمريكا براي آزادي گروگانها در اين سخنراني رسماً اعلام ميشد.
قرار بود بنيصدر ضمن اعلام مفاد طرح، از دبير كل سازمان ملل بخواهد فرستاده ويژهاي را براي بر عهده گرفتن سرپرستي گروگانها و نگهداري از آنها روانه ايران كند تا مقدمات خروج و آزادي گروگانها فراهم شود.
مخالفت امام با سفر بنيصدر به نيويورك، تمام محاسبات را به هم ريخت و نقشهآمريكا و بنيصدر پيش از اجرا شكست خورد. امام در مقابل اصرارهاي بنيصدر براي رفتن، يك استدلال ساده و محكم داشت؛ ايشان ميگفت: وقتي مطمئن هستيم رأي شوراي امنيت عليه ما و به نفع آمريكاست، چه دليلي براي اعزام نماينده داريم تا اجازه دهيم علاوه بر صدور رأي بر عليهمان، آمريكا در آنجا ما را تحقير و بازخواست كند!؟
بني صدر در مقابل اين منطق، استدلالي نداشت و فقط براي رفتن اصرار ميكرد. مشكل بنيصدر شايد اين بود كه نميتوانست از طرح مشتركش با آمريكاييها سخني بگويد!
امام گفته بودند، اگر بنيصدر به نيويورك برود، اعلام ميكنم او هيچ مسئوليتي ندارد. بنيصدر كه در راه عملي كردن سناريو راه به هيچ جايي نبرده بود، بهتر ديد كه در روز 7 آذر از سمت وزارت خارجه شوراي انقلاب استعفا دهد. قطبزاده فرصتطلب هم كه به جاي بنيصدر بر سر كار آمده بود، با اينكه اعتقادات انقلابي چندان مستحكمي نداشت، براي خالي نبودن عريضه اعلام كرد به نيويورك نميرود و در جلسه شوراي امنيت شركت نميكند.
دستگاه سياست خارجي آمريكا براي حل بحران گروگانها دست به ابتكار ويژهاي زد. استراتژيستهاي آمريكايي معتقد بودند براي حل بحران گروگانها ابتدا لازم است شوراي امنيت ضمن تصويب قطعنامهاي بر ضد ايران، دبير كل را مأمور كند تا با سفر به تهران، تقاضاي آزادي گروگانها را مطرح نمايد و در صورت مخالفت ايران طي مكانيسم دو مرحلهاي مجازاتهاي سنگيني عليه ايران به اجرا درآيد.
بر اين اساس، مك هنري نماينده آمريكا در شوراي امنيت قطعنامهاي را با شرايط فوق مطرح كرد. با همكاري كشورهاي اروپايي اين قطعنامه در تاريخ 10 دي ماه به تصويب رسيد و در همان روز كورت والدهايم، دبير كل سازمان ملل به ايران سفر كرد تا با تحت فشار گذاشتن مقامات ايراني، موجبات آزادي گروگانها فراهم شود.
اما در همان روز يكي از روزنامههاي تهران، عكس بزرگي از والدهايم در حال بوسيدن دست فرح، همسر شاه چاپ كرد. اين عكس، خشم انقلابي مردم ايران را برانگيخت و سفر وي كاملاً تحتالشعاع قرار گرفت. وي در اين سفر تنها توانست چند بار با قطبزاده گفتگو كند و ديداري دو ساعته هم با شهيد بهشتي و اعضاي شوراي انقلاب داشته باشد، اما حضرت امام وي را به حضور نپذيرفت و دانشجويان هم درخواست وي براي مذاكره را رد كردند.
قطعنامه بعدي هم كه قرار بود با تكيه بر آن ايران تحريم و مجازات شود، در تاريخ 23 دي توسط شوروي وتو شد. تحريمهاي يكجانبهاي هم كه آمريكا عليه ايران وضع كرد، به علت آنچه عدم همكاري اروپا ناميده شد، راه به جايي نبرد. قطبزاده كه پس از بنيصدر به سمت وزير امور خارجه دولت رسيده بود، از طريق دو وكيل فرانسوي و آرژانتيني به نامهاي «بورگت» و «ويلالون»، تلاشهاي مخفيانهاي را براي مذاكره با آمريكاييها به دور از چشم مقامات شوراي انقلاب آغاز كرده بود.
بنيصدر هم كه پس از مشكلات به وجود آمده در راه كانديداتوري جلالالدين فارسي، نامزد حزب جمهوري اسلامي و متعاقب آن عدم توفيق آن حزب در معرفي نامزد جديد، در انتخابات 5 بهمن 58، پيروز شده بود، خود را در قامت رئيس و فرد اول جمهوري اسلامي ميديد، نامهاي به آمريكاييها نوشت و حمايت خود را از اين دو وكيل اعلام كرد. اين نامه باعث شد تا توافق صورت گرفته ميان بورگت و ويلالون با آمريكاييها صورت جديتري به خود بگيرد.
اين دو مذاكراتي را با آمريكاييها همزمان با برگزاري انتخابات رياست جمهوري در روزهاي 5 و 6 بهمن 58 در كاخ سفيد انجام داده بودند و براساس آن، طرح محرمانهي مشتركي به امضا طرفين رسيده بود.
اين سناريو با درخواست ايران از سازمان ملل براي رسيدگي به دردها و رنجهاي ملت ايران در زمان شاه خائن آغاز ميشد. قرار بود ايران ضمن ارائه اين درخواست به صورت محرمانه به سازمان ملل، تأكيد كند اين هيئت حق دارد با گروگانها ديدار نمايد.
در مرحلهي بعد، والدهايم دبير كل سازمان ملل بايست با تهيه فهرستي از افراد مورد توافق دو طرف، هيئت را تشكيل ميداد و خبر تشكيل آن را در رسانهها منتشر ميكرد. قرار بود دولت ايران همزمان با اعلام خبر تشكيل هيئت از سوي والدهايم، بر همكاري خود با چنين هيئتي تأكيد كند و متعهد شود شرايط ديدار هيئت اعزامي را با گروگانها فراهم نمايد.
بر مبناي سناريو، با حضور هيئت در ايران، ابتدا آنان از چند محل نگهداري جانبازان دوران ستمشاهي ديدار ميكردند و به اصطلاح شكايات آنان را ثبت نموده و پس از چند روز تقاضاي ديدار با گروگانها را مطرح ميساختند.
مرحله اصلي از اين به بعد شروع ميشد. قرار بود هيئت پس از ديدار با گروگانها با انتشار بيانيهاي وضعيت آنان را بد و غيرانساني توصيف كند. در اين بيانيه تأكيد ميشد تا زماني كه شرايط گروگانها بهبود نيابد، گزارشي از اقدامات ناقص حقوق بشر رژيم شاه به دبير كل سازمان ملل داده نخواهد شد.
در اين هنگام بنيصدر وارد معركه ميشد و سرپرستي گروگانها را برعهده ميگرفت و آنان را به يك مكان دولتي منتقل ميكرد و پس از چند روز دولت ايران ضمن عذرخواهي از گروگانها آنان را آزاد مينمود.
سرانجام هيئت كذايي حقيقتياب پس از بحث و جدالهاي زيادي كه در مورد تركيب آن صورت گرفت، روز 4 اسفند 58 وارد ايران شد.
پيش از اين حضرت امام به علت تشديد بيماري قلبيشان در بيمارستان بستري شده بودند و اين امر باعث خوشحالي آمريكاييها و طراحان ايراني سناريو شده بود و آنان به موفقيت در اجراي اين نقشه بيش از پيش اميدوار شدند. اما باز هم مواضع هوشيارانه امام نقشههاي آمريكاييها را به هم ريخت. ايشان با آگاه شدن از شرايط و در حالي كه در بستر بيماري بودند، در پيامي كه همزمان با ورود هيئت حقيقتياب سازمان ملل به تهران منتشر كردند، مسئوليت گروگانها را به شوراي انقلاب و مجلس شوراي اسلامي سپردند. اين در حالي بود كه انتخابات مجلس برگزار شده بود، اما حداقل سه ماه ديگر به آغاز فعاليت آن باقي مانده بود.
پس از انتشار پيام امام و واگذاري تصميمگيري در مورد سرنوشت گروگانها به مجلس شوراي اسلامي، بني صدر در پيامي به آمريكاييها همچنان خود را متعهد به اجراي سناريو دانست. از طرفي هيئت وارد تهران شده بود و حداقل براي خالي نبودن عريضه بايد كاري ميكرد. ده روز اول حضور هيئت در تهران به شنيدن شكايت مردم گذشت. در اين مدت قطبزاده چند بار براي رايزني با دانشجويان به سفارت ميرفت، ولي كسي او را تحويل نميگرفت. دانشجويان براي حرفهاي او تره هم خرد نميكردند! حتي شايع شده بود كه در يكي از اين آمد و رفتها به سفارت، دانشجويان از سخنان او به خشم آمده و از آن پس او را به سفارت راه ندادهاند.
بنيصدر و قطبزاده، تاكتيك مظلومنمايي را در پيش گرفتند. آنان در مصاحبه با رسانههاي داخلي و خارجي ضمن انتقاد از عملكرد دانشجويان آنان را دولت در دولت ناميده و متهم به سنگاندازي و كارشكني در راه حل بحران و آزادي گروگانها متهم نمودند. اين امر فضاي رسانهاي شديدي را عليه دانشجويان پيرو خط امام ايجاد كرد. بر اثر اين فشارها دانشجويان روز 16 اسفند با انتشار اطلاعيهاي ضمن انتقاد از بنيصدر، موافقت خود را با واگذاري گروگانها به شوراي انقلاب اعلام كردند.
پس از اعلام موافقت دانشجويان با واگذاري گروگانها به شوراي انقلاب، بلافاصله قطبزاده بر صفحه تلويزيون ظاهر شد و اعلام كرد امام وي را مأمور كرده است تا به نمايندگي از شوراي انقلاب، سرپرستي گروگان را بر عهده بگيرد. عكسالعمل دانشجويان در مقابل سخنان وي جالب بود؛ آنان هيچ توجهي به سخنان قطبزاده نكردند و همچنان گروگانها را در اختيار خود نگه داشتند. آنان نميتوانستند به سخنان قطبزاده در مورد اينكه وي از سوي امام مأمور شده است تا به نمايندگي از شوراي انقلاب، گروگانها را از دانشجويان تحويل بگيرد اعتماد كنند. دانشجويان در بيانيهاي كه صبح روز 18 اسفند هر چند لحظه يك بار از بلندگوي سفارت پخش ميشد، اعلام كردند چون قطبزاده خود را نماينده حضرت امام معرفي كرده است گروگانها را به او نميدهند و براي تحويل گروگانها لازم است تا شوراي انقلاب رسماً نماينده خود را معرفي كند. با شدت يافتن فشار بنيصدر و قطبزاده براي تحويل گرفتن گروگانها، دفتر امام با انتشار اطلاعيهاي اعلام كرد ترجيح ميدهد در مقابل ادعاهاي قطبزاده مبني بر موافقت امام با خروج گروگانها از دست دانشجويان، سكوت اختيار كند!
قطعاً هر كس ديگر به جاي قطبزاده بود، در واكنش به اين افتضاح استعفا ميكرد، اما قطبزاده به هيچ وجه خودش را از تك و تا نينداخت و به كارش ادامه داد! او ميگفت وقتي در محضر امام موضوع نمايندگي از سوي ايشان براي در اختيار گرفتن سرنوشت گروگانها را مطرح كرده، امام سكوت كردهاند و او اين سكوت را به عنوان موافقت حضرت امام قلمداد كرده است!
هيئت سازمان ملل همچنان در تهران بود و رايزنيهاي بنيصدر و قطبزاده براي در دست گرفتن مسئوليت گروگانها و يا فراهم آوردن امكان ديدار هيئت با گروگانها همچنان ادامه داشت تا اينكه حضرت امام روز 20 اسفند در پيامي به ملت ايران، تأكيد كردند اگر هيئت بررسي نظر خودش را در تهران درباره جنايات شاه مخلوع و دخالتهاي آمريكاي متجاوز اعلام كند، ميتواند با تمامي گروگانها ديدار كند. درك بالاي حضرت امام از شرايط دست هيئت را رو كرد.
طبيعي بود هيئتي كه بر مبناي سناريوي از پيش طراحي شده به ايران آمده بود، و بحث رسيدگي به جنايات شاه تنها به عنوان پوششي براي آزادي گروگانها به شمار ميرفت، با اين پيششرط مخالفت كند و بدين ترتيب بعد از 17 روز حضور در تهران، در روز 21 اسفند دست خالي به نيويورك بازگشتند.
*منبع:هادي سجاديپور، ايران پنجاه و دو، آمريكا صفر، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1387