گروه اقتصادی مشرق- «پول توسعه نمیآورد.» این تکجمله محور اصلی سخنان محسن رنانی است؛ سخنانی که در همایش اقتصاد، فرهنگ و توسعه ملی بر زبان آورد و همه تکیهاش بر این بود که بدون دلارهای نفتی هم میتوان به توسعه رسید. راهی که او پیشنهاد میکند، «بازسازی اجتماعی و فرهنگی است.»روزنامه شرق نوشت:علی رضاقلی هم یکی از مدعوین بود که پشت تریبون سالن همایشهای دانشکده اقتصاد دانشگاه علامهطباطبایی قرار گرفت. او سخنان خود را با رانت «شومپیتری» آغاز و در پایان نسخه اقتصادی غازانخان را برای دولت فعلی تجویز کرد: «اگر مردم را آزاد بگذارید و موانع را از سر راهشان بردارید و تنها امنیتشان را تامین کنید خودشان به سمت تولید میروند.»بهجز این دو، اقتصاددانان دیگری درباب توسعه صحبت کردند اما نکات محوری سخنان رضاقلی و رنانی بههمراه فرشاد مومنی و حسین راغفر را در ادامه میخوانید.
توسعه بدون پول
*در سال 1355 «ژیسکار دستن» رییسجمهور وقت فرانسه از ایران دیداری داشت. در این دیدار شاه به او گفت که ایران میخواهد در 10سال آینده تبدیل به ژاپن خاورمیانه شود و او در پاسخ به او پرسید: فکر نمیکنید در جامعهای که هنوز شهرداری آن مجبور است دور گلهای داخل پارک نرده و حصار بکشد، این اقدامات و سیاستها زود است؟ شما باید کارهای دیگری انجام دهید.
*معنای این حرف این است که وقتی جامعه هنوز فرهنگ لازم برای همپایی با رشد اقتصادی را ندارد، رشد شتابان اقتصادی شکاف ایجاد میکند و دولت برای پرکردن این شکاف مجبور است اقدامات پلیسی انجام دهد.
*سرمایهگذاریها باید به صورت متناسب در وجوه مختلف جامعه انجام گیرد. اینکه میبینیم شهرکهای صنعتی ما با وجود انباشت سرمایه با 30درصد ظرفیت تولید میکنند، نشان از همین مشکل دارد. توسعه یعنی توانایی یک جامعه در بهکارگیری متناسب همه سرمایهها. اگر جامعهای نتواند همه سرمایههایش را به صورت بهینه و همزمان بهکار گیرد، با اتلاف منابع هنگفتی مواجه خواهد شد.
*توسعه دورویه دارد؛ رویه مادی و رویه رفتاری و ذهنی. رویه مادی همان بعد اقتصادی است که با سرمایهگذاری و تولید کالا و خدمات تولید رفاه میکند. این رویه همان رشد است. این رشد لزوما به آرامش و رضایت ختم نمیشود.
*رویه ذهنی و رفتاری بعدی است که در سرمایههای فرهنگی و اجتماعی ما متبلور میشود و وظیفه ایجاد آرامش و رضایت را دارد. اقتصاد سرشار از چهارراههایی است که در آن منافع ما با یکدیگر درگیر میشود. برای عبور از این تقاطعها باید قواعدی وجود داشته باشد که ما بتوانیم با اتکا به آنها به آرامی از کنار هم عبور کنیم. هرچه شکاف بین این دوبعد عمیقتر باشد، هزینه رشد اقتصادی بالاتر میرود.
*برای مثال برای عبور و مرور در شهر چنانچه قواعد راهنمایی بهدرستی و بهصورت خودجوش رعایت نشود، دولت مجبور میشود هزینه کند و در هرچهارراه علاوه بر چراغ قرمز، مامور پلیس هم بگذارد، نرده هم بکشد که همه اینها هزینه اضافه است. بین فرهنگ و اقتصاد دادوستد وجود دارد.
*وظیفه بنگاه اقتصادی این است که عوامل تولید را در بهینهترین شرایط با هم ترکیب و محصول خاصی را تولید کند. جامعه به عنوان یک نظام اجتماعی نمونه بزرگتری از یک بنگاه است. هدف جامعه تولید دورویه توسعه با کمترین هزینه است. کل سرمایههای جامعه در چهارگروه اقتصادی شامل فناوری و سرمایه اقتصادی، انسانی شامل نیروی کار متخصص، اجتماعی شامل توانایی انسانها برای تعامل مثبت و مشارکت و سرمایههای نمادین قابل طبقهبندی است.
*نظام اجتماعی و سیاسی ما اگر بتواند ترکیب متناسب و بهینهای از این چهارنوع سرمایه را تولید و مصرف کند، یک نظام موفق خواهد بود. در جامعه به موازات اینکه سرمایه اقتصادی و انسانی افزایش پیدا میکند، باید در دو حوزه دیگر نیز سرمایهگذاری شود در غیر اینصورت جامعه از کارایی خواهد افتاد.
*متاسفانه از برنامهاول توسعه تا امروز دولتها تنها در حوزه سرمایههای اقتصادی و انسانی سرمایهگذاری کردهاند. دولت در ابتدا به سراغ تولید انبوه رفت و از سد و فرودگاه گرفته تا شهرکهای صنعتی را در مقیاس وسیع ساخت. بعد از آن دولت با توجه به نیاز به سرمایه انسانی بهصورت انبوه دانشگاه ساخت اما از این تجربه هم توسعه حاصل نشد. چهارمیلیونزن تحصیل کردند اما تنها یکمیلیون از آنها شاغل شدند.
*75درصد دانشجویان ما خانمها هستند اما سهم مشارکت زنان از قبل از انقلاب تا امروز تنها دودرصد رشد داشته است. ما امروز به مرحلهای رسیدهایم که از آنجا که در بعد اجتماعی و فرهنگی سرمایهگذاری نکردیم، افزایش سرمایه انسانی و اقتصادی دیگر منجر به توسعه نخواهد شد.
*ما تا امروز با اتکا به دلارهای نفتی هزینه هنگفت این ناهماهنگی را جبران میکردیم اما با اتفاقاتی که افتاده، حتی اگر تحریمها برداشته شود، با توجه به محدودیت ظرفیت قادر به افزایش تولید چندانی نخواهیم بود. همین الان اگر جنگ داعش نبود قیمت نفت 70دلار بود، قیمت نفت در آینده هم پایین خواهد آمد همچنان که در 10سال گذشته تقاضای نفت افزایش نداشته است.
* کشورهایی مانند نروژ و سوییس برنامه دارند که تا سال2020 دیگر واردکننده نفت نباشند، بنابراین عصر نفت تمام شده. دولت از این به بعد باید در مقابل بخش خصوصی زانو بزند و برای توسعه از آنها کمک بگیرد. ما یک راه داریم تا بتوانیم از اضمحلال دوری کنیم و آن بازسازی اجتماعی و فرهنگی است.
*اولین گام در بازسازی اجتماعی و فرهنگی آن است که به این علم برسیم که پول توسعه نمیآورد. در دنیا کشوری نداریم که با پول نفت توسعه پیدا کند. در بخش اجتماعی گاهی میتوان با یک انتخابات، یا با یک تغییر سیاسی سرمایههای اجتماعی را در کوتاهمدت احیا کرد، اما در بحث سرمایههای فرهنگی در کوتاهمدت نمیتوان چندان اقدامی انجام داد مگر اینکه تحولی در فضای سیاسی و اجتماعی ایجاد کنیم.
*باید شاخص اعتماد عمومی را بالا برد؛ گام بعدی تصحیح رابطه دولت و ملت است و این اصلاح باید ملموس باشد. این بازسازی سبب خواهد شد مردم تدریجا از مسیری که دولتمردان ترسیم میکنند، پیروی کنند. گام بعدی یک مرحله بلندمدت حداقل 10ساله خواهد بود که به بازسازی فرهنگی اختصاص خواهد داشت.
* این بازسازی تنها در گذر نسل نتیجه میدهد و از این جهت بین 10 تا 30سال برای اثرگذاری نیاز به زمان دارد. مهمترین اقدام در این مرحله تغییر نظام آموزشی بهخصوص در مقطع دبستان و پیشدبستانی است. فرزندان ما باید فرزندانی توسعهخواه بار بیایند. اینها را ما باید در نظام آموزشی به کودکان خود آموزش دهیم. این ویژگیها به اعتقاد روانشناسان حداکثر تا هشتسالگی باید به کودکان آموزش داده شود در غیر اینصورت پس از این سن ایجاد تغییر بسیار دشوار خواهد بود.
*به همین دلیل «داگلاس نورث» برنده نوبل اقتصاد سال1993 میگوید برای توسعه سراغ فناوری نروید! به احداث کارخانه و فرودگاه فکر نکنید. اینها همه مظاهری است که میتوان آنها را خرید یا کپیبرداری کرد. توسعه را در دبستان و پیش از دبستان جستوجو کنید. اگر فرزندانتان را با تواناییهای توسعهای بار بیاورید، آنها خواهند توانست که توسعه خلق کنند.
*مدتی پیش سفری به استان کردستان داشتم، اهالی از من خواستند پروژهای را به آنان معرفی کنم که برای آنان توسعه بیاورد. به آنها گفتم به دولت بگویید که ما پتروشیمی نمیخواهیم. پولش را به ما بدهید. پتروشیمی هیچ اثری بر توسعه شما ندارد! تجهیزات پتروشیمی با هواپیما از خارج میآید، مهندسانش از تهران میآیند، گازش از جنوب با لوله میآید و محصولاتش با تریلر از استان شما خارج میشود، جز تعدادی راننده و دربان که به شاغلان شما اضافه میشود، هیچاثری بر اقتصاد شما نخواهد گذاشت. پولش را که گرفتید در بانک بگذارید و از محل بهره آن در آموزشوپرورش و سطح زندگی معلمانتان سرمایهگذاری کنید.
توسعه بدون پول
*در سال 1355 «ژیسکار دستن» رییسجمهور وقت فرانسه از ایران دیداری داشت. در این دیدار شاه به او گفت که ایران میخواهد در 10سال آینده تبدیل به ژاپن خاورمیانه شود و او در پاسخ به او پرسید: فکر نمیکنید در جامعهای که هنوز شهرداری آن مجبور است دور گلهای داخل پارک نرده و حصار بکشد، این اقدامات و سیاستها زود است؟ شما باید کارهای دیگری انجام دهید.
*معنای این حرف این است که وقتی جامعه هنوز فرهنگ لازم برای همپایی با رشد اقتصادی را ندارد، رشد شتابان اقتصادی شکاف ایجاد میکند و دولت برای پرکردن این شکاف مجبور است اقدامات پلیسی انجام دهد.
*سرمایهگذاریها باید به صورت متناسب در وجوه مختلف جامعه انجام گیرد. اینکه میبینیم شهرکهای صنعتی ما با وجود انباشت سرمایه با 30درصد ظرفیت تولید میکنند، نشان از همین مشکل دارد. توسعه یعنی توانایی یک جامعه در بهکارگیری متناسب همه سرمایهها. اگر جامعهای نتواند همه سرمایههایش را به صورت بهینه و همزمان بهکار گیرد، با اتلاف منابع هنگفتی مواجه خواهد شد.
*توسعه دورویه دارد؛ رویه مادی و رویه رفتاری و ذهنی. رویه مادی همان بعد اقتصادی است که با سرمایهگذاری و تولید کالا و خدمات تولید رفاه میکند. این رویه همان رشد است. این رشد لزوما به آرامش و رضایت ختم نمیشود.
*رویه ذهنی و رفتاری بعدی است که در سرمایههای فرهنگی و اجتماعی ما متبلور میشود و وظیفه ایجاد آرامش و رضایت را دارد. اقتصاد سرشار از چهارراههایی است که در آن منافع ما با یکدیگر درگیر میشود. برای عبور از این تقاطعها باید قواعدی وجود داشته باشد که ما بتوانیم با اتکا به آنها به آرامی از کنار هم عبور کنیم. هرچه شکاف بین این دوبعد عمیقتر باشد، هزینه رشد اقتصادی بالاتر میرود.
*برای مثال برای عبور و مرور در شهر چنانچه قواعد راهنمایی بهدرستی و بهصورت خودجوش رعایت نشود، دولت مجبور میشود هزینه کند و در هرچهارراه علاوه بر چراغ قرمز، مامور پلیس هم بگذارد، نرده هم بکشد که همه اینها هزینه اضافه است. بین فرهنگ و اقتصاد دادوستد وجود دارد.
*وظیفه بنگاه اقتصادی این است که عوامل تولید را در بهینهترین شرایط با هم ترکیب و محصول خاصی را تولید کند. جامعه به عنوان یک نظام اجتماعی نمونه بزرگتری از یک بنگاه است. هدف جامعه تولید دورویه توسعه با کمترین هزینه است. کل سرمایههای جامعه در چهارگروه اقتصادی شامل فناوری و سرمایه اقتصادی، انسانی شامل نیروی کار متخصص، اجتماعی شامل توانایی انسانها برای تعامل مثبت و مشارکت و سرمایههای نمادین قابل طبقهبندی است.
*نظام اجتماعی و سیاسی ما اگر بتواند ترکیب متناسب و بهینهای از این چهارنوع سرمایه را تولید و مصرف کند، یک نظام موفق خواهد بود. در جامعه به موازات اینکه سرمایه اقتصادی و انسانی افزایش پیدا میکند، باید در دو حوزه دیگر نیز سرمایهگذاری شود در غیر اینصورت جامعه از کارایی خواهد افتاد.
*متاسفانه از برنامهاول توسعه تا امروز دولتها تنها در حوزه سرمایههای اقتصادی و انسانی سرمایهگذاری کردهاند. دولت در ابتدا به سراغ تولید انبوه رفت و از سد و فرودگاه گرفته تا شهرکهای صنعتی را در مقیاس وسیع ساخت. بعد از آن دولت با توجه به نیاز به سرمایه انسانی بهصورت انبوه دانشگاه ساخت اما از این تجربه هم توسعه حاصل نشد. چهارمیلیونزن تحصیل کردند اما تنها یکمیلیون از آنها شاغل شدند.
*75درصد دانشجویان ما خانمها هستند اما سهم مشارکت زنان از قبل از انقلاب تا امروز تنها دودرصد رشد داشته است. ما امروز به مرحلهای رسیدهایم که از آنجا که در بعد اجتماعی و فرهنگی سرمایهگذاری نکردیم، افزایش سرمایه انسانی و اقتصادی دیگر منجر به توسعه نخواهد شد.
*ما تا امروز با اتکا به دلارهای نفتی هزینه هنگفت این ناهماهنگی را جبران میکردیم اما با اتفاقاتی که افتاده، حتی اگر تحریمها برداشته شود، با توجه به محدودیت ظرفیت قادر به افزایش تولید چندانی نخواهیم بود. همین الان اگر جنگ داعش نبود قیمت نفت 70دلار بود، قیمت نفت در آینده هم پایین خواهد آمد همچنان که در 10سال گذشته تقاضای نفت افزایش نداشته است.
* کشورهایی مانند نروژ و سوییس برنامه دارند که تا سال2020 دیگر واردکننده نفت نباشند، بنابراین عصر نفت تمام شده. دولت از این به بعد باید در مقابل بخش خصوصی زانو بزند و برای توسعه از آنها کمک بگیرد. ما یک راه داریم تا بتوانیم از اضمحلال دوری کنیم و آن بازسازی اجتماعی و فرهنگی است.
*اولین گام در بازسازی اجتماعی و فرهنگی آن است که به این علم برسیم که پول توسعه نمیآورد. در دنیا کشوری نداریم که با پول نفت توسعه پیدا کند. در بخش اجتماعی گاهی میتوان با یک انتخابات، یا با یک تغییر سیاسی سرمایههای اجتماعی را در کوتاهمدت احیا کرد، اما در بحث سرمایههای فرهنگی در کوتاهمدت نمیتوان چندان اقدامی انجام داد مگر اینکه تحولی در فضای سیاسی و اجتماعی ایجاد کنیم.
*باید شاخص اعتماد عمومی را بالا برد؛ گام بعدی تصحیح رابطه دولت و ملت است و این اصلاح باید ملموس باشد. این بازسازی سبب خواهد شد مردم تدریجا از مسیری که دولتمردان ترسیم میکنند، پیروی کنند. گام بعدی یک مرحله بلندمدت حداقل 10ساله خواهد بود که به بازسازی فرهنگی اختصاص خواهد داشت.
* این بازسازی تنها در گذر نسل نتیجه میدهد و از این جهت بین 10 تا 30سال برای اثرگذاری نیاز به زمان دارد. مهمترین اقدام در این مرحله تغییر نظام آموزشی بهخصوص در مقطع دبستان و پیشدبستانی است. فرزندان ما باید فرزندانی توسعهخواه بار بیایند. اینها را ما باید در نظام آموزشی به کودکان خود آموزش دهیم. این ویژگیها به اعتقاد روانشناسان حداکثر تا هشتسالگی باید به کودکان آموزش داده شود در غیر اینصورت پس از این سن ایجاد تغییر بسیار دشوار خواهد بود.
*به همین دلیل «داگلاس نورث» برنده نوبل اقتصاد سال1993 میگوید برای توسعه سراغ فناوری نروید! به احداث کارخانه و فرودگاه فکر نکنید. اینها همه مظاهری است که میتوان آنها را خرید یا کپیبرداری کرد. توسعه را در دبستان و پیش از دبستان جستوجو کنید. اگر فرزندانتان را با تواناییهای توسعهای بار بیاورید، آنها خواهند توانست که توسعه خلق کنند.
*مدتی پیش سفری به استان کردستان داشتم، اهالی از من خواستند پروژهای را به آنان معرفی کنم که برای آنان توسعه بیاورد. به آنها گفتم به دولت بگویید که ما پتروشیمی نمیخواهیم. پولش را به ما بدهید. پتروشیمی هیچ اثری بر توسعه شما ندارد! تجهیزات پتروشیمی با هواپیما از خارج میآید، مهندسانش از تهران میآیند، گازش از جنوب با لوله میآید و محصولاتش با تریلر از استان شما خارج میشود، جز تعدادی راننده و دربان که به شاغلان شما اضافه میشود، هیچاثری بر اقتصاد شما نخواهد گذاشت. پولش را که گرفتید در بانک بگذارید و از محل بهره آن در آموزشوپرورش و سطح زندگی معلمانتان سرمایهگذاری کنید.