مشرق- یکم- بحث درباره شیوه صحیح مواجهه با مذاکرات هستهای چندان پیچیده نیست. برای کسانی که هدفشان توافق به هر قیمت است و اصل توافق را مهمتر از محتوای آن میدانند، طبعا بهترین حالت این است که هیچکس جز آنچه آنها میخواهند، چیزی نگوید یا شاید بهتر باشد اصلا هیچ کس هیچ چیز نگوید و آنها خود ببرند، بدوزند و بر تن خویش و ملت کنند اما برای آنها که منطق رهبر معظم انقلاب اسلامی را ملاک عمل خویش میدانند، 2 نکته بیهیچ ابهامی مبنای عمل است:
1- خطوط قرمزی وجود دارد که تعیین میکند کدام توافق خوب و کدام بد است و این خطوط قرمز نیازمند تبیین، تذکر و نگهبانی است.
2- هدف نهایی و راهبردی، توافق به هر قیمت نیست بلکه هدف این است که جامعه و دولت به درجهای از آگاهی برسند که دریابند کار کشور با امید بستن به آمریکا و توقع معجزه داشتن از مذاکرات پیش نخواهد رفت و حتی اگر میخواهیم مذاکرات موفق باشد، گام اول قطع امید کردن از آمریکا به عنوان مهمترین طرف مذاکره است.
بر همین اساس، رهبر معظم انقلاب هرگز نقد استدلالی و خیرخواهانه به روند مذاکرات را نفی و نهی نکردهاند. مسدود کردن بابی که رهبری آن را باز گذاشتهاند به این معناست که کسانی چیزهایی برای نگران بودن دارند و میخواهند به جای بحث درباره آنها، از طریق همهگیرسازی سکوت پیش ببرند.
دوم- بیایید اصولمان را مرور کنیم. وقتی این اصول را پیش چشم داشته باشیم، روشن خواهد شد که بحث بر سر چیست و اختلاف کجاست.
اصل اول این است که هیچکس نه با مذاکره و نه با توافق مخالف نیست. نه مذاکره ابداع دولت حسن روحانی است و نه توافق کردن امری است که پیشینیان از آن گریزان بودند.
اصل دوم این است که توافق نکردن بهتر از توافق بد است و شاخص اینکه توافقی خوب است یا بد، میزان پایبندی صریح و قابل راستیآزمایی آن به خطوط قرمزی است که برای تیم مذاکرهکننده معین شده است.
اصل سوم این است که بدون شک یک توافق خوب یا حتی تلاش برای دستیابی به آن، همه از جمله منتقدان را پشت سر تیم مذاکرهکننده بسیج خواهد کرد اما نباید توقع داشته باشند تا زمانی که چنین توافقی حاصل نشده، پرسشگری در این باره بالکل تعطیل شود! نگرانی از محتوای مذاکرات نه به معنای زیر سوال بردن جدیت تیم مذاکرهکننده است و نه دلسوزی آنها را نفی میکند، اگرچه آنها هم جدیت و هم دلسوزی اسلاف خود را نامهربانانه و مکررا نفی کردهاند.
اصل چهارم این است که توافق ژنو، یک توافق خوب نیست. همین که اکنون صهیونیستها به مدافعان تمدید توافق ژنو تبدیل شدهاند نشاندهنده آن است که روندی که براساس این توافق استوار شده، منافع ضروری آنها را تامین میکند و به همین دلیل
– بهرغم مخالفتهای ظاهرسازانهای که تاکنون با این توافق میکردند- تمدید این توافق را بهتر از به هم خوردن مذاکراتی میدانند که آنها را مجبور خواهد کرد یا بلوفهایشان را عملی کنند یا بپذیرند تا امروز بزرگتر از دهانشان حرف زدهاند.
و پنجمین اصل این است که حتی پس از یک توافق، آنچه باید در افکار عمومی جامعه ایرانی رسوب کند، افزایش حس ستیز و مقاومت در مقابل آمریکا، تشدید اتکا به ظرفیتهای درونی و جدیتر و علنیتر شدن رویارویی راهبردی با آمریکاست. آدرسهایی که اکنون دولت آقای روحانی به مردم میدهد به هیچوجه با این اصل راهبردی منطبق نیست. در ماههای گذشته، درون و بیرون مذاکرات، هیچ تلاشی از ناحیه دولت برای افزایش بیاعتمادی عمومی به آمریکا مشاهده نشده است. برعکس، دولتیها زیادهخواهیهای پیدرپی آمریکا در مذاکرات را به طور سیستماتیک سانسور کردهاند و بدتر از آن، حتی وقتی منتقدان یا صدا و سیما تلاش کردهاند به مردم بگویند که نهتنها ماهیت و ادبیات آمریکا عوض نشده بلکه جسارتآمیزتر هم شده، زبان به گلایه و در مواردی هم تهدید گشودهاند تا به هر قیمت ممکن این روند را متوقف کنند. مساله بسیار مهم در اینجا این است که آیا دولت براساس خطمشی کلان «افزایش تقابل راهبردی با آمریکا در عین مذاکره و – در صورت امکان- توافق خوب هستهای» عمل میکند یا اینکه همزمان با پیشبرد مذاکرات، در حال اعتبارزدایی عملی از منطق راهبردی است که میگوید قدرتمند شدن ایران در گرو نرفتن زیر بار استانداردهای آمریکایی است؟ این یک اصل ایدئولوژیک نیست که تبعیت از آن از بالا ابلاغ شده باشد. این حقیقتی است که بیش از هر کس دولتیها خود را درون مذاکرات و در تعامل فشرده و بسیار نزدیک با آمریکا در یک سال گذشته دریافتهاند. سوال این است که چرا حقیقت رفتار آمریکا به افکار عمومی منتقل نمیشود و چرا در مواردی دولت ترجیح میدهد بایستد و رفتار آمریکا را توجیه کند به جای اینکه در مقابل آن موضع بگیرد یا پاسخ جسارتها و زیادهگوییهای آنها را بدهد. چه چیز دولت را ملزم میکند از آمریکا تصویری بسازد جز آنچه واقعا هست؟
سوم - تیم مذاکرهکننده و شخص آقای دکتر ظریف به تناوب گفتهاند مهمترین هنر آنها در یک سال گذشته این بوده که تصویر امنیتی ساخته شده از ایران را از ذهن جهانیان زدودهاند. بیایید ابتدا فرض را بر این بگذاریم که واقعا چنین تصویری وجود داشته و اکنون بر اثر زحمات دکتر ظریف و تیمش از میان رفته یا تعدیل شده است. مهمترین سوالی که دائما دور زده میشود این است که هدف غربیها از امنیتیسازی پرونده ایران در جهان چه بوده است؟ چرا آمریکا و اسرائیل چنین تصویری از ایران ساختهاند؟ بعید است پاسخ آقای ظریف هم چیزی جز این باشد که هدف از این تصویرسازی، اعمال فشار بر ایران به منظور تغییر محاسبات و امتیازگیری از ایران در حوزههای امنیت ملی بوده است. تصویر امنیتی از ایران ساخته شده تا به ایران فشار آورده شود و هدف فشار هم این است که ایران در حوزههایی که غرب از آن نگرانی جدی دارد، امتیاز بدهد. دولت آقای روحانی چه کرده؟ حتی اگر از مذاکرات اخیر بگذریم و فقط روی توافق ژنو تمرکز کنیم، آمریکاییها خود به صراحت گفتهاند فوریترین امتیازهایی را که سالها بود از ایران میخواستند در این توافق گرفتهاند (و راز اشتیاق آنها به تمدید توافق ژنو هم چیزی جز این نیست) بنابراین حتی اگر تصویر امنیتی از ایران تعدیل شده باشد علت این نیست که دولت روحانی معجزه کرده بلکه علت این است که پروژه امنیتیسازی به هدف خود که تغییر محاسبات و وادار کردن دولت ایران به امتیازدهی بوده، رسیده بنابراین در حال فروکش کردن است. در واقع با این روشی که دوستان عمل کردهاند، اساسا زدودن تصویر امنیتی ایران از ذهن و زبان غربیها چندان هنری نمیخواهد؛ غربیها به میزانی که امتیاز بگیرند، بیشتر لبخند خواهند زد.
اما نکته مهم این است که فرض بنیادین این بحث عمیقا مخدوش است. ملاک قضاوت در این باره که امروز پرونده ایران امنیتیتر است یا سال گذشته، چیست؟ اگر ملاک سخنان غربیها باشد که هیچ از شدت و حدت آن کاسته نشده است. اگر ملاک رفتار آنها باشد، آیا آقای ظریف میتواند ادعا کند رفتار عملی آمریکا با ایران در صحنههای متنوع رویارویی که میان دو کشور وجود دارد اکنون کمتر توطئهگرانه است؟ اگر ملاک، برنامهریزیهای آینده آنها درباره ایران باشد، این برنامهریزیها هیچ تغییر راهبردی نکرده بلکه در مواردی غربیها علائمی نشان دادهاند که با رفتار دولت یازدهم آنها بیشتر امیدوارند بتوانند در ایران به هدفهایشان برسند. حتی اگر میزان اجماعسازی آمریکا در جهان علیه ایران را ملاک بگیریم، امروز دولت ایران زیر بار تعهداتی رفته است که کوچکترین عدول از آنها به موجی از فشارهای بینالمللی علیه آن منجر خواهد شد ضمن اینکه در صحنه نیز - هم چنانکه مقامهای دولتی خود معترفند- چیزی از فشارها بر کشور کاسته نشده است. بنابراین اگر آقای ظریف ملاکی، اندکی عمیقتر از لبخند و مصافحه آمریکاییها داشته باشد، نمیتواند به سادگی ادعا کند که تصویر امنیتی از ایران در جهان تعدیل شده است. این تصویر تنها زمانی تعدیل خواهد شد- همچنانکه تحریمها زمانی حقیقتا برچیده میشود- که آمریکا ایران را آنقدر قدرتمند ببیند که چارهای جز رفتار مبتنی بر احترام متقابل با آن نداشته باشد یعنی دقیقا همان اتفاقی که در منطقه رخ داده و در نامه اوباما به رهبر انقلاب ظاهر شده است.
*مهدی محمدی/ وطن امروز
1- خطوط قرمزی وجود دارد که تعیین میکند کدام توافق خوب و کدام بد است و این خطوط قرمز نیازمند تبیین، تذکر و نگهبانی است.
2- هدف نهایی و راهبردی، توافق به هر قیمت نیست بلکه هدف این است که جامعه و دولت به درجهای از آگاهی برسند که دریابند کار کشور با امید بستن به آمریکا و توقع معجزه داشتن از مذاکرات پیش نخواهد رفت و حتی اگر میخواهیم مذاکرات موفق باشد، گام اول قطع امید کردن از آمریکا به عنوان مهمترین طرف مذاکره است.
بر همین اساس، رهبر معظم انقلاب هرگز نقد استدلالی و خیرخواهانه به روند مذاکرات را نفی و نهی نکردهاند. مسدود کردن بابی که رهبری آن را باز گذاشتهاند به این معناست که کسانی چیزهایی برای نگران بودن دارند و میخواهند به جای بحث درباره آنها، از طریق همهگیرسازی سکوت پیش ببرند.
دوم- بیایید اصولمان را مرور کنیم. وقتی این اصول را پیش چشم داشته باشیم، روشن خواهد شد که بحث بر سر چیست و اختلاف کجاست.
اصل اول این است که هیچکس نه با مذاکره و نه با توافق مخالف نیست. نه مذاکره ابداع دولت حسن روحانی است و نه توافق کردن امری است که پیشینیان از آن گریزان بودند.
اصل دوم این است که توافق نکردن بهتر از توافق بد است و شاخص اینکه توافقی خوب است یا بد، میزان پایبندی صریح و قابل راستیآزمایی آن به خطوط قرمزی است که برای تیم مذاکرهکننده معین شده است.
اصل سوم این است که بدون شک یک توافق خوب یا حتی تلاش برای دستیابی به آن، همه از جمله منتقدان را پشت سر تیم مذاکرهکننده بسیج خواهد کرد اما نباید توقع داشته باشند تا زمانی که چنین توافقی حاصل نشده، پرسشگری در این باره بالکل تعطیل شود! نگرانی از محتوای مذاکرات نه به معنای زیر سوال بردن جدیت تیم مذاکرهکننده است و نه دلسوزی آنها را نفی میکند، اگرچه آنها هم جدیت و هم دلسوزی اسلاف خود را نامهربانانه و مکررا نفی کردهاند.
اصل چهارم این است که توافق ژنو، یک توافق خوب نیست. همین که اکنون صهیونیستها به مدافعان تمدید توافق ژنو تبدیل شدهاند نشاندهنده آن است که روندی که براساس این توافق استوار شده، منافع ضروری آنها را تامین میکند و به همین دلیل
– بهرغم مخالفتهای ظاهرسازانهای که تاکنون با این توافق میکردند- تمدید این توافق را بهتر از به هم خوردن مذاکراتی میدانند که آنها را مجبور خواهد کرد یا بلوفهایشان را عملی کنند یا بپذیرند تا امروز بزرگتر از دهانشان حرف زدهاند.
و پنجمین اصل این است که حتی پس از یک توافق، آنچه باید در افکار عمومی جامعه ایرانی رسوب کند، افزایش حس ستیز و مقاومت در مقابل آمریکا، تشدید اتکا به ظرفیتهای درونی و جدیتر و علنیتر شدن رویارویی راهبردی با آمریکاست. آدرسهایی که اکنون دولت آقای روحانی به مردم میدهد به هیچوجه با این اصل راهبردی منطبق نیست. در ماههای گذشته، درون و بیرون مذاکرات، هیچ تلاشی از ناحیه دولت برای افزایش بیاعتمادی عمومی به آمریکا مشاهده نشده است. برعکس، دولتیها زیادهخواهیهای پیدرپی آمریکا در مذاکرات را به طور سیستماتیک سانسور کردهاند و بدتر از آن، حتی وقتی منتقدان یا صدا و سیما تلاش کردهاند به مردم بگویند که نهتنها ماهیت و ادبیات آمریکا عوض نشده بلکه جسارتآمیزتر هم شده، زبان به گلایه و در مواردی هم تهدید گشودهاند تا به هر قیمت ممکن این روند را متوقف کنند. مساله بسیار مهم در اینجا این است که آیا دولت براساس خطمشی کلان «افزایش تقابل راهبردی با آمریکا در عین مذاکره و – در صورت امکان- توافق خوب هستهای» عمل میکند یا اینکه همزمان با پیشبرد مذاکرات، در حال اعتبارزدایی عملی از منطق راهبردی است که میگوید قدرتمند شدن ایران در گرو نرفتن زیر بار استانداردهای آمریکایی است؟ این یک اصل ایدئولوژیک نیست که تبعیت از آن از بالا ابلاغ شده باشد. این حقیقتی است که بیش از هر کس دولتیها خود را درون مذاکرات و در تعامل فشرده و بسیار نزدیک با آمریکا در یک سال گذشته دریافتهاند. سوال این است که چرا حقیقت رفتار آمریکا به افکار عمومی منتقل نمیشود و چرا در مواردی دولت ترجیح میدهد بایستد و رفتار آمریکا را توجیه کند به جای اینکه در مقابل آن موضع بگیرد یا پاسخ جسارتها و زیادهگوییهای آنها را بدهد. چه چیز دولت را ملزم میکند از آمریکا تصویری بسازد جز آنچه واقعا هست؟
سوم - تیم مذاکرهکننده و شخص آقای دکتر ظریف به تناوب گفتهاند مهمترین هنر آنها در یک سال گذشته این بوده که تصویر امنیتی ساخته شده از ایران را از ذهن جهانیان زدودهاند. بیایید ابتدا فرض را بر این بگذاریم که واقعا چنین تصویری وجود داشته و اکنون بر اثر زحمات دکتر ظریف و تیمش از میان رفته یا تعدیل شده است. مهمترین سوالی که دائما دور زده میشود این است که هدف غربیها از امنیتیسازی پرونده ایران در جهان چه بوده است؟ چرا آمریکا و اسرائیل چنین تصویری از ایران ساختهاند؟ بعید است پاسخ آقای ظریف هم چیزی جز این باشد که هدف از این تصویرسازی، اعمال فشار بر ایران به منظور تغییر محاسبات و امتیازگیری از ایران در حوزههای امنیت ملی بوده است. تصویر امنیتی از ایران ساخته شده تا به ایران فشار آورده شود و هدف فشار هم این است که ایران در حوزههایی که غرب از آن نگرانی جدی دارد، امتیاز بدهد. دولت آقای روحانی چه کرده؟ حتی اگر از مذاکرات اخیر بگذریم و فقط روی توافق ژنو تمرکز کنیم، آمریکاییها خود به صراحت گفتهاند فوریترین امتیازهایی را که سالها بود از ایران میخواستند در این توافق گرفتهاند (و راز اشتیاق آنها به تمدید توافق ژنو هم چیزی جز این نیست) بنابراین حتی اگر تصویر امنیتی از ایران تعدیل شده باشد علت این نیست که دولت روحانی معجزه کرده بلکه علت این است که پروژه امنیتیسازی به هدف خود که تغییر محاسبات و وادار کردن دولت ایران به امتیازدهی بوده، رسیده بنابراین در حال فروکش کردن است. در واقع با این روشی که دوستان عمل کردهاند، اساسا زدودن تصویر امنیتی ایران از ذهن و زبان غربیها چندان هنری نمیخواهد؛ غربیها به میزانی که امتیاز بگیرند، بیشتر لبخند خواهند زد.
اما نکته مهم این است که فرض بنیادین این بحث عمیقا مخدوش است. ملاک قضاوت در این باره که امروز پرونده ایران امنیتیتر است یا سال گذشته، چیست؟ اگر ملاک سخنان غربیها باشد که هیچ از شدت و حدت آن کاسته نشده است. اگر ملاک رفتار آنها باشد، آیا آقای ظریف میتواند ادعا کند رفتار عملی آمریکا با ایران در صحنههای متنوع رویارویی که میان دو کشور وجود دارد اکنون کمتر توطئهگرانه است؟ اگر ملاک، برنامهریزیهای آینده آنها درباره ایران باشد، این برنامهریزیها هیچ تغییر راهبردی نکرده بلکه در مواردی غربیها علائمی نشان دادهاند که با رفتار دولت یازدهم آنها بیشتر امیدوارند بتوانند در ایران به هدفهایشان برسند. حتی اگر میزان اجماعسازی آمریکا در جهان علیه ایران را ملاک بگیریم، امروز دولت ایران زیر بار تعهداتی رفته است که کوچکترین عدول از آنها به موجی از فشارهای بینالمللی علیه آن منجر خواهد شد ضمن اینکه در صحنه نیز - هم چنانکه مقامهای دولتی خود معترفند- چیزی از فشارها بر کشور کاسته نشده است. بنابراین اگر آقای ظریف ملاکی، اندکی عمیقتر از لبخند و مصافحه آمریکاییها داشته باشد، نمیتواند به سادگی ادعا کند که تصویر امنیتی از ایران در جهان تعدیل شده است. این تصویر تنها زمانی تعدیل خواهد شد- همچنانکه تحریمها زمانی حقیقتا برچیده میشود- که آمریکا ایران را آنقدر قدرتمند ببیند که چارهای جز رفتار مبتنی بر احترام متقابل با آن نداشته باشد یعنی دقیقا همان اتفاقی که در منطقه رخ داده و در نامه اوباما به رهبر انقلاب ظاهر شده است.
*مهدی محمدی/ وطن امروز