مشرق- کمبود شدید اطلاعات و سردرگمی دولت فرانسه مانع از آن شده است که روایتی موثق و قابل اتکا از وقایع هفته گذشته پاریس در دست باشد. در واقع فرانسوی ها آنچنان شوکه هستند که اساسا خودشان هم به درستی نمی دانند چه اتفاقی افتاده است.
تنها نقطه روشن و قابل اتکا در ماجرا این است که یک جریان سلفی تکفیری مجری این پروژه بوده است، جریانی که البته هنوز نمی دانیم هویت واقعی اش چیست و چه میزان از اطلاعاتی که منابع غربی درباره اعضای آن منتشر می کنند، واقعی است. همه چیزی که علنا در دسترس است مشتی تصویر و چند بیانیه اینترنتی است که گفته می شود به سازمان دهندگان این واقعه ارتباط دارد ولی امکان مستقلی نیست که بتواند درباره درستی یا نادرستی این ادعا قضاوت کرد.
با این وجود دلایلی هست که امکان می دهد یک تحلیل کم و بیش قابل دفاع از موضوع عرضه کنیم.
چیزی که حتی خود کشورهای غربی هم آن را انکار نمی کنند این است که تروریست های تندرو تکفیری تا زمانی که در سوریه می جنگیده اند مورد حمایت و تحت اشراف اطلاعاتی آنها بوده اند. همین حالا کشورهای غربی در حال حمایت مالی، آموزشی، نظامی و اطلاعاتی از معارضه سوری هستند و رسما هم این موضوع را اعلام کرده اند. تنها ادعایی که از سوی غربی ها درباره فاصله گرفتن از این جریان مطرح شده این است که ورود معارضه سوری به عراق با هماهنگی آنها نبوده و بخش از رویکرد توسعه طلبانه داعش است نه قسمتی از برنامه نبرد در سوریه. حتی استراتژیست های غربی صریحا گفته اند هدف ائتلاف ضد داعش کنترل و مدیریت داعش است نه از بین بردن آن.
بنابراین غربی ها حتی خود نیز انکار نمی کنند که معارضه سوری تحت اشراف اطلاعاتی آنها بوده است.
نکته مهم تر در اینجا این است که دقت کنیم رژیم صهیونیستی به دلیل همجواری مرزی دارای بیشترین تماس اطلاعاتی با معارضه سوری است و تا امروز بدون سر و صدا بیشترین کمک های پشتیبانی و حتی نظامی را به معارضه کرده است.
اکنون سوال این است: آیا منطقی است بپذیریم سرویس های اطلاعاتی غربی بویژه صهیونیست ها که با معارضه درون خاک سوریه مرتبط بوده و برای آن برنامه داشته اند، برای آن دسته از تروریست ها که به کشورهای خود باز می گردند، فاقد برنامه هستند؟ تعداد تروریست های اروپایی که تصمیم به بازگشت به کشورهای خود گرفته اند چندان زیاد نیست و اشراف اطلاعاتی بر آنها انرژی زیادی از سرویسی مانند موساد نخواهد گرفت. اتفاقا غیر منطقی این است که فکر کنیم سرویسی که این تروریست ها را در خاک سوریه هدایت کرده و برای سال ها با آنها مرتبط بوده، وقتی آنها به اروپا باز می گردند به طور کامل آنها را رها می کند و به حال خویش وا می گذارد.
نتیجه ای که این نوشته مایل است بر آن تاکید کند این است: سرویس هاس اطلاعاتی غربی بویژه موساد همانطور که برای تروریست ها در سوریه برنامه داشته اند برای آنها داخل اروپا هم برنامه دارند. کارکرد این تروریست ها در سوریه این بوده است که نبرد فرقه ای راه بیندازند و برای تضعیف مقاومت تلاش کنند. طبیعی است که وقتی این افراد به اروپا باز می گردند این هدف تغییر کند. هدف تغییر یافته آنطور که از تحرکات این روزهای نتانیاهو می توان فهمید این بوده این افراد موج جدیدی از اسلام هراسی را در اروپا ایجاد کنند.
در واقع هیچ چیز تغییر نکرده است. این تروریست ها همچنان در حال خدمت به اسراییل هستند. در سوریه به شکلی و در اروپا به شکلی دیگر. آقای اولاند اگر دنبال منشا قضیه می گردد باید نگاهی به صف اول راهپیمایی اتحادش بیندازد.
*مهدی محمدی/ تسنیم
تنها نقطه روشن و قابل اتکا در ماجرا این است که یک جریان سلفی تکفیری مجری این پروژه بوده است، جریانی که البته هنوز نمی دانیم هویت واقعی اش چیست و چه میزان از اطلاعاتی که منابع غربی درباره اعضای آن منتشر می کنند، واقعی است. همه چیزی که علنا در دسترس است مشتی تصویر و چند بیانیه اینترنتی است که گفته می شود به سازمان دهندگان این واقعه ارتباط دارد ولی امکان مستقلی نیست که بتواند درباره درستی یا نادرستی این ادعا قضاوت کرد.
با این وجود دلایلی هست که امکان می دهد یک تحلیل کم و بیش قابل دفاع از موضوع عرضه کنیم.
چیزی که حتی خود کشورهای غربی هم آن را انکار نمی کنند این است که تروریست های تندرو تکفیری تا زمانی که در سوریه می جنگیده اند مورد حمایت و تحت اشراف اطلاعاتی آنها بوده اند. همین حالا کشورهای غربی در حال حمایت مالی، آموزشی، نظامی و اطلاعاتی از معارضه سوری هستند و رسما هم این موضوع را اعلام کرده اند. تنها ادعایی که از سوی غربی ها درباره فاصله گرفتن از این جریان مطرح شده این است که ورود معارضه سوری به عراق با هماهنگی آنها نبوده و بخش از رویکرد توسعه طلبانه داعش است نه قسمتی از برنامه نبرد در سوریه. حتی استراتژیست های غربی صریحا گفته اند هدف ائتلاف ضد داعش کنترل و مدیریت داعش است نه از بین بردن آن.
بنابراین غربی ها حتی خود نیز انکار نمی کنند که معارضه سوری تحت اشراف اطلاعاتی آنها بوده است.
نکته مهم تر در اینجا این است که دقت کنیم رژیم صهیونیستی به دلیل همجواری مرزی دارای بیشترین تماس اطلاعاتی با معارضه سوری است و تا امروز بدون سر و صدا بیشترین کمک های پشتیبانی و حتی نظامی را به معارضه کرده است.
اکنون سوال این است: آیا منطقی است بپذیریم سرویس های اطلاعاتی غربی بویژه صهیونیست ها که با معارضه درون خاک سوریه مرتبط بوده و برای آن برنامه داشته اند، برای آن دسته از تروریست ها که به کشورهای خود باز می گردند، فاقد برنامه هستند؟ تعداد تروریست های اروپایی که تصمیم به بازگشت به کشورهای خود گرفته اند چندان زیاد نیست و اشراف اطلاعاتی بر آنها انرژی زیادی از سرویسی مانند موساد نخواهد گرفت. اتفاقا غیر منطقی این است که فکر کنیم سرویسی که این تروریست ها را در خاک سوریه هدایت کرده و برای سال ها با آنها مرتبط بوده، وقتی آنها به اروپا باز می گردند به طور کامل آنها را رها می کند و به حال خویش وا می گذارد.
نتیجه ای که این نوشته مایل است بر آن تاکید کند این است: سرویس هاس اطلاعاتی غربی بویژه موساد همانطور که برای تروریست ها در سوریه برنامه داشته اند برای آنها داخل اروپا هم برنامه دارند. کارکرد این تروریست ها در سوریه این بوده است که نبرد فرقه ای راه بیندازند و برای تضعیف مقاومت تلاش کنند. طبیعی است که وقتی این افراد به اروپا باز می گردند این هدف تغییر کند. هدف تغییر یافته آنطور که از تحرکات این روزهای نتانیاهو می توان فهمید این بوده این افراد موج جدیدی از اسلام هراسی را در اروپا ایجاد کنند.
در واقع هیچ چیز تغییر نکرده است. این تروریست ها همچنان در حال خدمت به اسراییل هستند. در سوریه به شکلی و در اروپا به شکلی دیگر. آقای اولاند اگر دنبال منشا قضیه می گردد باید نگاهی به صف اول راهپیمایی اتحادش بیندازد.
*مهدی محمدی/ تسنیم