به گزارش مشرق، روزنامه جمهوری اسلامی ضمن انتقاد از بی تفاوتی دولت نسبت به مشکلات اقتصادی نوشت: بازار سرمایه مدتها است حال و روز خوبی ندارد. شاخص از حرکت نزولی باز نمیایستد، ارزش معاملات در مقایسه با مدت مشابه سال قبل کاهشی فاحش را تجربه میکند و سهامداران بازدهی منفی سرمایهگذاریهای خود را منفعلانه تماشا میکنند.
عمق و گستره عوامل موثر بر فرسایشی شدن بازار آنچنان است که تغییر رئیس سازمان بورس هم نتوانست شوک روانی مثبتی ایجاد کند تا به این ترتیب رئیس جدید بورس هم بحران را از همان روزهای ابتدایی از نزدیک لمس کند.
براستی چه بر سر بازار سرمایه ایران آمده است؟ چرا با وجود بهبود نسبی جو روانی حاکم بر جامعه و اقتصاد پس از آغاز کار دولت یازدهم ساز بورس همچنان ناکوک است و بردار شاخصها منفی است؟
کارشناسان در تحلیل شرایط حاکم بر بازار سرمایه کشور و ریشهیابی عوامل موثر بر شاخص بورس به موارد مختلفی اشاره میکنند که شاید مهمترین آنها تاثیرپذیری بورس از بخشهای مختلف اقتصاد است. در ادبیات اقتصادی، بورس را ویترین یا دماسنج اقتصاد هر کشور میدانند و مینامند. مقصود اقتصادانان از این تعبیر این است که با نگاه به شاخص بورس و حال و هوای حاکم بر بازار سرمایه هر کشور میتوان یا باید به تصویری از شرایط بخش واقعی اقتصاد آن کشور دست پیدا کرد.
به عبارت دیگر، بورس فارغ از تاثیر نسبتاً محدودی که سازوکارهای داخلی بازار مانند تعیین حجم مبنا، عرف بازارگردانیها و... برشاخص میگذارد، آئینه نمایشگر اقتصاد کشور است؛ نمیتوان در شرایطی که صنایع مختلف در بخش واقعی اقتصاد درگیر مشکلات متعددی هستند و تولید و عرضه با چالشهای وسیعی دست و پنجه نرم میکند. انتظار داشت بورس بیتفاوت نسبت به این واقعیات، تصویری مثبت از اقتصاد کشور نشان دهد. در یک اقتصاد سالم و منطقی، شاخص بورس در شرایط بد تولید و عرضه، قطعاً منفی یا دستکم متزلزل و نامطمئن است و اگر غیر از این باشد باید در سلامت و شفافیت بازار سرمایه تردید کرد. نمونه چنین اعوجاج تصویری را میتوان در سالهای نه چندان دور و با بررسی جهتگیریهای شاخص بورس در سالهای 90 و 91 در مقایسه با نرخ رشد اقتصادی و تولید ناخالص داخلی به راحتی مشاهده کرد.
اکنون به نظر میرسد وضعیت قدری تغییر کرده است و میتوان رابطهای منطقی میان شاخص بورس و بردار کلی اقتصاد مشاهده کرد. این درست است که بنابر اعلام بانک مرکزی نرخ رشد اقتصادی کشور برای دو فصل متوالی بهار و تابستان و نهایتاً در شش ماهه نخست سال جاری مثبت شده است اما صنایع مختلف کشور درگیر مشکلات متعددی هستند. پالایشگاهها هنوز تکلیف خود را درباره نرخ خوراک و محصولات نمیدانند و ایضاً پتروشیمیها. سنگ آهنیها با افزایش 30 درصدی بهره مالکانه در لایحه بودجه 94 مواجه شدهاند و قیمت جهانی سنگ آهن حدوداً یک سوم شده است و از سوی دیگر مطالبات پیمانکاران خصوصاً در حوزههایی مانند برق، راه و شهرسازی و نفت از دولت رو به افزایش است. در چنین وضعیتی کاملاً طبیعی و البته منطقی است که شاخص بورس منفی باشد و اگر غیر از این باشد مایه نگرانی مضاعف میشود.
با این رویکرد راهکار افت شاخص بورس را باید خارج از بازار جستجو کرد. دولت و تمامی نهادهای مرتبط و مسئول باید اقدامات لازم را برای حل یا دستکم کاهش مشکلات بخشهای مختلف اقتصادی انجام دهند. در این صورت شاخص بورس نیز خود به خود جهت حرکتی را تغییر خواهد داد. در چنین شرایطی انجام حرکات نمایشی، تشکیل کمیتهها و کارگروههای موسمی برای یافتن روشهای مثبت کردن شاخص بورس، چندان تاثیری نخواهد داشت، به ویژه اینکه تجربه نشان داده است خروجی این قبیل تصمیمات و حرکات تزریق مقطعی نقدینگی به بازار، الزام سهامداران حقوقی به بازارگردانی و... است که طبیعتاً نتیجهای عمیق و واقعی ندارد.
واقعیت این است که گشتن به دنبال مقصر و اعمال فشار به مجموعه وزارت اقتصاد، سازمان بورس و سایر نهادهایی که روی کاغذ و در ساختار بروکراتیک مسئول بازار سرمایه به حساب میآیند و در این شرایط اقدامی نمایشی و ناپخته است که تنها نتیجه آن سوق دادن آنها به اقدامات نمایشی و تصمیمات ناپخته کوتاه مدت خواهد بود. درحال حاضر وزیر نفت، وزیر صنعت، وزیر نیرو و حتی وزیر خارجه همان مقدار میتوانند در بهبود شرایط بورس نقش داشته باشند که وزیر اقتصاد، چرا که وضعیت نامطلوب بازار سرمایه محصول و معلول مشکلات اقتصاد در بخشهای مختلف اعم از تولید، تجارت و روابط بینالمللی است.
عمق و گستره عوامل موثر بر فرسایشی شدن بازار آنچنان است که تغییر رئیس سازمان بورس هم نتوانست شوک روانی مثبتی ایجاد کند تا به این ترتیب رئیس جدید بورس هم بحران را از همان روزهای ابتدایی از نزدیک لمس کند.
براستی چه بر سر بازار سرمایه ایران آمده است؟ چرا با وجود بهبود نسبی جو روانی حاکم بر جامعه و اقتصاد پس از آغاز کار دولت یازدهم ساز بورس همچنان ناکوک است و بردار شاخصها منفی است؟
کارشناسان در تحلیل شرایط حاکم بر بازار سرمایه کشور و ریشهیابی عوامل موثر بر شاخص بورس به موارد مختلفی اشاره میکنند که شاید مهمترین آنها تاثیرپذیری بورس از بخشهای مختلف اقتصاد است. در ادبیات اقتصادی، بورس را ویترین یا دماسنج اقتصاد هر کشور میدانند و مینامند. مقصود اقتصادانان از این تعبیر این است که با نگاه به شاخص بورس و حال و هوای حاکم بر بازار سرمایه هر کشور میتوان یا باید به تصویری از شرایط بخش واقعی اقتصاد آن کشور دست پیدا کرد.
به عبارت دیگر، بورس فارغ از تاثیر نسبتاً محدودی که سازوکارهای داخلی بازار مانند تعیین حجم مبنا، عرف بازارگردانیها و... برشاخص میگذارد، آئینه نمایشگر اقتصاد کشور است؛ نمیتوان در شرایطی که صنایع مختلف در بخش واقعی اقتصاد درگیر مشکلات متعددی هستند و تولید و عرضه با چالشهای وسیعی دست و پنجه نرم میکند. انتظار داشت بورس بیتفاوت نسبت به این واقعیات، تصویری مثبت از اقتصاد کشور نشان دهد. در یک اقتصاد سالم و منطقی، شاخص بورس در شرایط بد تولید و عرضه، قطعاً منفی یا دستکم متزلزل و نامطمئن است و اگر غیر از این باشد باید در سلامت و شفافیت بازار سرمایه تردید کرد. نمونه چنین اعوجاج تصویری را میتوان در سالهای نه چندان دور و با بررسی جهتگیریهای شاخص بورس در سالهای 90 و 91 در مقایسه با نرخ رشد اقتصادی و تولید ناخالص داخلی به راحتی مشاهده کرد.
اکنون به نظر میرسد وضعیت قدری تغییر کرده است و میتوان رابطهای منطقی میان شاخص بورس و بردار کلی اقتصاد مشاهده کرد. این درست است که بنابر اعلام بانک مرکزی نرخ رشد اقتصادی کشور برای دو فصل متوالی بهار و تابستان و نهایتاً در شش ماهه نخست سال جاری مثبت شده است اما صنایع مختلف کشور درگیر مشکلات متعددی هستند. پالایشگاهها هنوز تکلیف خود را درباره نرخ خوراک و محصولات نمیدانند و ایضاً پتروشیمیها. سنگ آهنیها با افزایش 30 درصدی بهره مالکانه در لایحه بودجه 94 مواجه شدهاند و قیمت جهانی سنگ آهن حدوداً یک سوم شده است و از سوی دیگر مطالبات پیمانکاران خصوصاً در حوزههایی مانند برق، راه و شهرسازی و نفت از دولت رو به افزایش است. در چنین وضعیتی کاملاً طبیعی و البته منطقی است که شاخص بورس منفی باشد و اگر غیر از این باشد مایه نگرانی مضاعف میشود.
با این رویکرد راهکار افت شاخص بورس را باید خارج از بازار جستجو کرد. دولت و تمامی نهادهای مرتبط و مسئول باید اقدامات لازم را برای حل یا دستکم کاهش مشکلات بخشهای مختلف اقتصادی انجام دهند. در این صورت شاخص بورس نیز خود به خود جهت حرکتی را تغییر خواهد داد. در چنین شرایطی انجام حرکات نمایشی، تشکیل کمیتهها و کارگروههای موسمی برای یافتن روشهای مثبت کردن شاخص بورس، چندان تاثیری نخواهد داشت، به ویژه اینکه تجربه نشان داده است خروجی این قبیل تصمیمات و حرکات تزریق مقطعی نقدینگی به بازار، الزام سهامداران حقوقی به بازارگردانی و... است که طبیعتاً نتیجهای عمیق و واقعی ندارد.
واقعیت این است که گشتن به دنبال مقصر و اعمال فشار به مجموعه وزارت اقتصاد، سازمان بورس و سایر نهادهایی که روی کاغذ و در ساختار بروکراتیک مسئول بازار سرمایه به حساب میآیند و در این شرایط اقدامی نمایشی و ناپخته است که تنها نتیجه آن سوق دادن آنها به اقدامات نمایشی و تصمیمات ناپخته کوتاه مدت خواهد بود. درحال حاضر وزیر نفت، وزیر صنعت، وزیر نیرو و حتی وزیر خارجه همان مقدار میتوانند در بهبود شرایط بورس نقش داشته باشند که وزیر اقتصاد، چرا که وضعیت نامطلوب بازار سرمایه محصول و معلول مشکلات اقتصاد در بخشهای مختلف اعم از تولید، تجارت و روابط بینالمللی است.