مشرق- همایش روز پنجشنبه اصلاحطلبان در تهران را باید به فال نیک گرفت. درست است که دولت و وزارت کشور را باید از این حیث که چرا به جمعی از فعالان سیاسی که هیچ مرز روشنی با شورشیهای سال 88 ندارند، مجوز برگزاری همایش دادهاند، مواخذه کرد ولی از یک منظر میتوان به آنها سپاس هم گفت. بیش از یک سال است کسانی در جامعه سیاسی ایران میگویند باید از حوادث سال 88 عبور کرد. این گفتمان به تدریج بسیار فربه شده است. گاه میگویند هر چه بوده گذشته و نمیتوان یک کشور را در بخشی از گذشتهاش متوقف کرد. زمانی دیگر ادعا میشود اساسا هر دو طرف در آنچه در سال 88 رخ داد مقصر بودهاند بنابراین نباید بر یک طرف بیش از حد سخت گرفت. سخن برخی دیگر این است که کشور برای عبور از مشکلاتی که گرفتار آن است نیاز به وحدت همه دستجات و گروهها دارد و بار کشور را هیچ جناحی به تنهایی نمیتواند به دوش بکشد و از همه اینها نتیجه میگیرند که باید آسان گرفت و راه را برای فعالیت سیاسی کسانی که چارچوبهای اصلی نظام را قبول دارند باز نگه داشت.
لبّ لباب همه این سخنان این است که عدهای مدعی بودهاند فتنه 88 موضوعی است که باید از آن عبور کرد و اصلاحطلبان هم اگر مجددا اجازه فعالیت سیاسی پیدا کنند، دیگر مسیر 88 را تکرار نخواهند کرد. به تعبیر دیگر تلاش اکثر کسانی که خواستار مختومه شدن پرونده فتنه و حذف این کلمه از ادبیات حاکمیت و جریان انقلابی هستند این است که بگویند فتنه هم به لحاظ زمانی گذشته و رفته و هم به لحاظ سیاسی دیگر مدعی و طرفداری ندارد و هیچکس - از جمله هواداران موسوی در سال 88- خواهان بازگشت به آن وضعیت نیست. اینکه گفتم همایش روز پنجشنبه اصلاحطلبان را باید به فال نیک گرفت از آن رو است که تکلیف همه این بازیهای تبلیغاتی را یکسره میکند و به این سوال که آیا میتوان دوباره به اصلاحطلبان اعتماد کرد و آنها را به عنوان عضوی از جامعه سیاسی پذیرفت یا نه؟ یک پاسخ سرراست میدهد. از یک منظر همه آنچه را که در این همایش گفته شد میتوان در یک جمله خلاصه کرد: «یا ما برنده انتخابات مجلس هستیم یا از رای مردم صیانت نشده است»! آیا این جمله آشنا نیست؟ ماههای پایانی سال 87 یعنی زمانی که گفتوگوها درباره انتخابات ریاستجمهوری تازه در حال آغاز شدن بود را به یاد بیاورید؛ همان ایامی که بذر فتنه 88 با آغاز شدن زمزمههایی درباره احتمال تقلب در انتخابات در ذهن بخشهایی از جامعه کاشته شد. مگر آن زمان کسانی که بعدها تاریخیترین خیانت به جمهوری اسلامی را مرتکب شدند چه میگفتند؟ آیا سخن آنها چیزی جز این بود که احتمال عدم صیانت از آرای مردم و دستکاری در نتیجه انتخابات وجود دارد؟ آیا جز به همین دلیل کمیته صیانت از آرا را راه انداختند؟ مقدمات لازم برای تحمیل دروغ بزرگ تقلب به جامعه از ماهها قبل با تشکیک در سلامت انتخابات و امانتداری نظام نسبت به رأی مردم فراهم شد. وقتی میرحسین موسوی فردای اعلام نتایج گفت «زیر بار این خیمهشببازی خطرناک نخواهم رفت» و وقتی اصلاحطلبان به طور دستهجمعی در حالی که میدانستند امکان تقلب در انتخابات وجود ندارد، نظام را به دستکاری در آرای مردم متهم کردند و دست به کودتا زدند، بر شالودهای از سخنان چندین ماهه ایستاده بودند که جنس آن هیچ تفاوتی با آنچه روز پنجشنبه از «اصلاحطلبان معتدل» شنیدیم، ندارد.
با وجود آنکه کسانی که در همایش هفته گذشته جریان اصلاحات دور هم جمع شده بودند همه سعی خود را کردند که چهرهای میانهرو از خویش به نمایش بگذارند و آشکارا کاملا مراقب بودند که نقشههای پس پرده عیان نشود اما باز هم در میانه هیجان ناشی از بازگشت یکباره به صحنه سیاسی کشور نتوانستند خود را کنترل کنند و بند را آب دادند. برجستهترین پیام این همایش که تقریبا در همه سخنرانیها و اظهارنظرها و پیامهای مطرح شده در آن تکرار شد این بود که مهمترین نگرانی اصلاحطلبان از انتخابات آینده این است که از رای مردم صیانت نشود. حتی یکی از آقایان گفته است اساسا استراتژی انتخاباتی اصلاحطلبان در انتخابات آینده صیانت از رای مردم به مثابه حقالناس است.
این سخنان یک معنا بیشتر ندارد و آن هم این است که اصلاحطلبان معتدل - تندروها که جای خود دارند- نه تنها با فتنه 88 مرزبندی نکردهاند بلکه ادبیات آنها همچنان همان ادبیات سال 88 و برنامه سیاسیشان برای انتخابات آینده هم همان برنامه است. حتی این جریان چندان کاری هم به این ندارد که مردم مدتهاست از این نوع رادیکالیسم منحط فاصله گرفتهاند و حداقل انتخابات 92 به آنها ثابت کرده اتهاماتی مانند عدم صیانت از آرای مردم را نمیتوان به نظام نسبت داد. این جریان، صرف نظر از آنکه مردم چگونه فکر میکنند به راه خود میرود و گویی اساسا سخنی جز متهم کردن نظام به ضدیت با رای مردم نداشته باشد، هر بار که فرصتی به دست میآورد یا به آن اجازه ورود به یک رقابت سیاسی داده میشود، باز به جاهلیت خود رجعت میکند و واگویه آن سخنان را از سر میگیرد.
از این منظر آنچه در همایش روز پنجشنبه گفته شد، شباهتی غیرقابل گذشت با آن فضایی دارد که چند ماه پیش از انتخابات 88 شکل گرفت. درست است که به دلایلی که اینجا جای بحث آن نیست این جریان دیگر هرگز در موقعیتی نخواهد بود که بتواند جامعه را به رفتارهایی حتی شبیه آنچه در 88 رخ داد وادار کند ولی این ناتوانی چیزی از قبح استراتژی سیاسی- انتخاباتی «تقلب پایه» آن کم نمیکند. همین امر خود حجت موجهی است برای آنکه بر تمام آن خوشخیالیها و سادهانگاریها درباره عبور اصلاحطلبان از فتنهگری خط بطلان کشیده شود و یک بار دیگر این حقیقت مورد توجه قرار گیرد که متاسفانه این جریان تصمیم ندارد خود را به عنوان یک نیروی درون انقلاب و بخشی از ساختار سیاسی نظام تعریف کند و به قواعد یک بازی دموکراتیک تن دهد. اصلاحطلبان هنوز هم این فرض را که در یک انتخابات دموکراتیک بازنده شوند منتفی میدانند و موسویوار میگویند یا ما برندهایم یا اینکه لابد انتخابات ایراد داشته است!
موضوع زمانی جالبتر میشود که توجه کنیم مساله به هیچ وجه محدود به این جمع به اصطلاح میانهرو اصلاحطلب هم نیست. چند هفته قبل - پس از سالها- بیانیهای از سوی میرحسین موسوی منتشر شد که تازهترین مواضع و دیدگاههای وی را از درون حصر منعکس میکرد. برای بسیاری جالب بود که بدانند پس از گذشت 5 سال از فتنه 88 و با وجود کنار رفتن بسیاری از پردهها و روشن شدن حقایق، آیا موسوی ولو اندکی دیدگاههای خود را تعدیل کرده و از توهماتی که سال 88 او را به خروج علیه امنیت و معیشت مردم کشاند، فاصله گرفته است؟ تعداد زیادی از لابیستهای بیرون و درون دولت در ماههای گذشته سعی کرده بودند این موضوع را به نحوی جا بیندازند که اگر حصر برداشته شده و آزادی عمل بیشتری برای امثال موسوی و کروبی ایجاد شود، آنها نیز به این درجه از عقلانیت رسیدهاند که دیگر ادبیات فتنه 88 را تکرار نکنند و بستر و زمینهای جدید برای حضور سیاسی و اجتماعی خود بیابند. بیانیه موسوی - که اتفاقا آن را هم باید به فال نیک گرفت- نشان داد این دیدگاهها هم اگر خوشبین باشیم سادهاندیشانه و اگر بدبین باشیم توطئهگرانه و فریبکارانه بوده است. موسوی در این بیانیه بیهیچ ابهامی نشان میدهد نوع نگاه و تفکر سیاسیاش و همچنین برنامه سیاسیای که در صورت رفع حصر تعقیب خواهد کرد، به نسبت آنچه در 88 دیدیم، نه تنها ذرهای بهتر نشده بلکه چند ده بار رادیکالتر و خصمانهتر شده است و همین خود دارایی گرانقیمتی است، چرا که بیآنکه نیازی به زحمت بیشتر باشد ثابت میکند حصر به عنوان حداقلیترین اقدامی که در مقابل یک باغی میتوان داشت، میتواند و باید ادامه پیدا کند.
به عنوان یک نتیجهگیری ساده، بر این مساله باید تاکید کرد که همایش روز پنجشنبه نشان داد جریان اصلاحات حتی در طیفهای معتدل آن نه تنها از رفتارها و روحیات فتنهگرانه و ساختارشکنانه فاصله نگرفته بلکه همچنان مترصد فرصتی است تا زهر خود را به نظامی که موفق شده با افزودن بر بصیرت مردم آنها را از این جریان جدا کند، بریزد. فرض این است که حتی اظهارات به ظاهر معتدلانه این جماعت را هم باید به حساب فریبکاری گذاشت مگر اینکه پس از طی یک دوره دشوار اعتمادساز ثابت کنند واقعا دیدگاههای خود را عوض کرده و به خطاهای خویش پی بردهاند.
نگاه عبرتآموز به گذشته به ما میگوید باید از همین حالا چشم فتنه را کور کرد. اگر حتی پس از روی کار آمدن آقای روحانی باز هم هستند کسانی که احتمال میدهند نظام در امانت رأی مردم خیانت کند، باید آنها را در همان جایگاهی نشاند که شایستهاش هستند یعنی جایگاه اپوزیسیونی که نمیتواند مردم و نظام را فریب دهد و پس از باز کردن راه ورود به صحنه سیاسی، قصد دارد دوباره آن را در کام فتنهای جدید فرو برد.
*مهدی محمدی / وطن امروز
لبّ لباب همه این سخنان این است که عدهای مدعی بودهاند فتنه 88 موضوعی است که باید از آن عبور کرد و اصلاحطلبان هم اگر مجددا اجازه فعالیت سیاسی پیدا کنند، دیگر مسیر 88 را تکرار نخواهند کرد. به تعبیر دیگر تلاش اکثر کسانی که خواستار مختومه شدن پرونده فتنه و حذف این کلمه از ادبیات حاکمیت و جریان انقلابی هستند این است که بگویند فتنه هم به لحاظ زمانی گذشته و رفته و هم به لحاظ سیاسی دیگر مدعی و طرفداری ندارد و هیچکس - از جمله هواداران موسوی در سال 88- خواهان بازگشت به آن وضعیت نیست. اینکه گفتم همایش روز پنجشنبه اصلاحطلبان را باید به فال نیک گرفت از آن رو است که تکلیف همه این بازیهای تبلیغاتی را یکسره میکند و به این سوال که آیا میتوان دوباره به اصلاحطلبان اعتماد کرد و آنها را به عنوان عضوی از جامعه سیاسی پذیرفت یا نه؟ یک پاسخ سرراست میدهد. از یک منظر همه آنچه را که در این همایش گفته شد میتوان در یک جمله خلاصه کرد: «یا ما برنده انتخابات مجلس هستیم یا از رای مردم صیانت نشده است»! آیا این جمله آشنا نیست؟ ماههای پایانی سال 87 یعنی زمانی که گفتوگوها درباره انتخابات ریاستجمهوری تازه در حال آغاز شدن بود را به یاد بیاورید؛ همان ایامی که بذر فتنه 88 با آغاز شدن زمزمههایی درباره احتمال تقلب در انتخابات در ذهن بخشهایی از جامعه کاشته شد. مگر آن زمان کسانی که بعدها تاریخیترین خیانت به جمهوری اسلامی را مرتکب شدند چه میگفتند؟ آیا سخن آنها چیزی جز این بود که احتمال عدم صیانت از آرای مردم و دستکاری در نتیجه انتخابات وجود دارد؟ آیا جز به همین دلیل کمیته صیانت از آرا را راه انداختند؟ مقدمات لازم برای تحمیل دروغ بزرگ تقلب به جامعه از ماهها قبل با تشکیک در سلامت انتخابات و امانتداری نظام نسبت به رأی مردم فراهم شد. وقتی میرحسین موسوی فردای اعلام نتایج گفت «زیر بار این خیمهشببازی خطرناک نخواهم رفت» و وقتی اصلاحطلبان به طور دستهجمعی در حالی که میدانستند امکان تقلب در انتخابات وجود ندارد، نظام را به دستکاری در آرای مردم متهم کردند و دست به کودتا زدند، بر شالودهای از سخنان چندین ماهه ایستاده بودند که جنس آن هیچ تفاوتی با آنچه روز پنجشنبه از «اصلاحطلبان معتدل» شنیدیم، ندارد.
با وجود آنکه کسانی که در همایش هفته گذشته جریان اصلاحات دور هم جمع شده بودند همه سعی خود را کردند که چهرهای میانهرو از خویش به نمایش بگذارند و آشکارا کاملا مراقب بودند که نقشههای پس پرده عیان نشود اما باز هم در میانه هیجان ناشی از بازگشت یکباره به صحنه سیاسی کشور نتوانستند خود را کنترل کنند و بند را آب دادند. برجستهترین پیام این همایش که تقریبا در همه سخنرانیها و اظهارنظرها و پیامهای مطرح شده در آن تکرار شد این بود که مهمترین نگرانی اصلاحطلبان از انتخابات آینده این است که از رای مردم صیانت نشود. حتی یکی از آقایان گفته است اساسا استراتژی انتخاباتی اصلاحطلبان در انتخابات آینده صیانت از رای مردم به مثابه حقالناس است.
این سخنان یک معنا بیشتر ندارد و آن هم این است که اصلاحطلبان معتدل - تندروها که جای خود دارند- نه تنها با فتنه 88 مرزبندی نکردهاند بلکه ادبیات آنها همچنان همان ادبیات سال 88 و برنامه سیاسیشان برای انتخابات آینده هم همان برنامه است. حتی این جریان چندان کاری هم به این ندارد که مردم مدتهاست از این نوع رادیکالیسم منحط فاصله گرفتهاند و حداقل انتخابات 92 به آنها ثابت کرده اتهاماتی مانند عدم صیانت از آرای مردم را نمیتوان به نظام نسبت داد. این جریان، صرف نظر از آنکه مردم چگونه فکر میکنند به راه خود میرود و گویی اساسا سخنی جز متهم کردن نظام به ضدیت با رای مردم نداشته باشد، هر بار که فرصتی به دست میآورد یا به آن اجازه ورود به یک رقابت سیاسی داده میشود، باز به جاهلیت خود رجعت میکند و واگویه آن سخنان را از سر میگیرد.
از این منظر آنچه در همایش روز پنجشنبه گفته شد، شباهتی غیرقابل گذشت با آن فضایی دارد که چند ماه پیش از انتخابات 88 شکل گرفت. درست است که به دلایلی که اینجا جای بحث آن نیست این جریان دیگر هرگز در موقعیتی نخواهد بود که بتواند جامعه را به رفتارهایی حتی شبیه آنچه در 88 رخ داد وادار کند ولی این ناتوانی چیزی از قبح استراتژی سیاسی- انتخاباتی «تقلب پایه» آن کم نمیکند. همین امر خود حجت موجهی است برای آنکه بر تمام آن خوشخیالیها و سادهانگاریها درباره عبور اصلاحطلبان از فتنهگری خط بطلان کشیده شود و یک بار دیگر این حقیقت مورد توجه قرار گیرد که متاسفانه این جریان تصمیم ندارد خود را به عنوان یک نیروی درون انقلاب و بخشی از ساختار سیاسی نظام تعریف کند و به قواعد یک بازی دموکراتیک تن دهد. اصلاحطلبان هنوز هم این فرض را که در یک انتخابات دموکراتیک بازنده شوند منتفی میدانند و موسویوار میگویند یا ما برندهایم یا اینکه لابد انتخابات ایراد داشته است!
موضوع زمانی جالبتر میشود که توجه کنیم مساله به هیچ وجه محدود به این جمع به اصطلاح میانهرو اصلاحطلب هم نیست. چند هفته قبل - پس از سالها- بیانیهای از سوی میرحسین موسوی منتشر شد که تازهترین مواضع و دیدگاههای وی را از درون حصر منعکس میکرد. برای بسیاری جالب بود که بدانند پس از گذشت 5 سال از فتنه 88 و با وجود کنار رفتن بسیاری از پردهها و روشن شدن حقایق، آیا موسوی ولو اندکی دیدگاههای خود را تعدیل کرده و از توهماتی که سال 88 او را به خروج علیه امنیت و معیشت مردم کشاند، فاصله گرفته است؟ تعداد زیادی از لابیستهای بیرون و درون دولت در ماههای گذشته سعی کرده بودند این موضوع را به نحوی جا بیندازند که اگر حصر برداشته شده و آزادی عمل بیشتری برای امثال موسوی و کروبی ایجاد شود، آنها نیز به این درجه از عقلانیت رسیدهاند که دیگر ادبیات فتنه 88 را تکرار نکنند و بستر و زمینهای جدید برای حضور سیاسی و اجتماعی خود بیابند. بیانیه موسوی - که اتفاقا آن را هم باید به فال نیک گرفت- نشان داد این دیدگاهها هم اگر خوشبین باشیم سادهاندیشانه و اگر بدبین باشیم توطئهگرانه و فریبکارانه بوده است. موسوی در این بیانیه بیهیچ ابهامی نشان میدهد نوع نگاه و تفکر سیاسیاش و همچنین برنامه سیاسیای که در صورت رفع حصر تعقیب خواهد کرد، به نسبت آنچه در 88 دیدیم، نه تنها ذرهای بهتر نشده بلکه چند ده بار رادیکالتر و خصمانهتر شده است و همین خود دارایی گرانقیمتی است، چرا که بیآنکه نیازی به زحمت بیشتر باشد ثابت میکند حصر به عنوان حداقلیترین اقدامی که در مقابل یک باغی میتوان داشت، میتواند و باید ادامه پیدا کند.
به عنوان یک نتیجهگیری ساده، بر این مساله باید تاکید کرد که همایش روز پنجشنبه نشان داد جریان اصلاحات حتی در طیفهای معتدل آن نه تنها از رفتارها و روحیات فتنهگرانه و ساختارشکنانه فاصله نگرفته بلکه همچنان مترصد فرصتی است تا زهر خود را به نظامی که موفق شده با افزودن بر بصیرت مردم آنها را از این جریان جدا کند، بریزد. فرض این است که حتی اظهارات به ظاهر معتدلانه این جماعت را هم باید به حساب فریبکاری گذاشت مگر اینکه پس از طی یک دوره دشوار اعتمادساز ثابت کنند واقعا دیدگاههای خود را عوض کرده و به خطاهای خویش پی بردهاند.
نگاه عبرتآموز به گذشته به ما میگوید باید از همین حالا چشم فتنه را کور کرد. اگر حتی پس از روی کار آمدن آقای روحانی باز هم هستند کسانی که احتمال میدهند نظام در امانت رأی مردم خیانت کند، باید آنها را در همان جایگاهی نشاند که شایستهاش هستند یعنی جایگاه اپوزیسیونی که نمیتواند مردم و نظام را فریب دهد و پس از باز کردن راه ورود به صحنه سیاسی، قصد دارد دوباره آن را در کام فتنهای جدید فرو برد.
*مهدی محمدی / وطن امروز