به گزارش مشرق، وبگاه خبری تحلیلی «نون پُست» در گزارشی درباره نحوه اسلام هراسی در رسانههای غربی و جنگ رسانهای علیه اسلام به حقایقی اشاره میکند، مبنی بر اینکه قدرت رسانهای غرب توانسته از صلحجوترین ادیان، یک دین سراسر خشونت به مخاطبان خود معرفی کند.
این وبگاه تحلیلی نوشت: چندی پیش سیانان با رضا اصلان (پژوهشگر ادیان) مصاحبه و با خط درشت عنوان مصاحبه را چنین درج کرد: «آیا اسلام خشونت را ترویج میکند؟».
طبق این گزارش، در این گفتوگو دو طرف وارد بحثی شدید شدند و تلاش (اصلی در این برنامه) بر این بود که مصیبتهای جهان اسلام ناشی از نظامهای سرکوبگر دیکتاتوری نشان داده شود که به زعم آنان اساسشان مبتنی است بر اسلام!. تهیهکنندگان برنامه، با همهی توان تلاش داشتند هر طور شده جهت بحث را به ضدیت با اسلام و مسلمانان بکشند و با ارائهی اطلاعاتی گزینشی و تعمیم دادن آنها، عموم مسلمانان را محکوم کنند. جالب آنکه مهمان برنامه، رضا اصلان با دفاع منطقی، اتهاماتی را که مصاحبهکنندگان سی.ان.ان متوجه اسلام میدانستند، نفی میکرد.
نونپست افزود: به عنوان نمونهی دیگر، میتوان به «بیل ماهر» و «سام هریس» اشاره کرد. این دو که از اساس با پدیدهی دین مخالفند با حضور گسترده در رسانهها(ی آمریکایی و غربی)، به انتقاد از اسلام مشغولند. این دو نفر در ترویج نظریه «تروریسم اسلامی» و لزوم مقابله با آن در غرب نقش داشتهاند. در یکی از برنامههای «ریِل تایم ویت بیل ماهر» که با شرکت او و هاریس و یکی از ستارگان هالیوود به نام «بین افلیک» برگزار شد، بحث پیرامون افراطگرایی اسلامی بالا گرفت. ماهر و هریس در این برنامه تعدی به اسلام را از حد گذراندند. حتی بیل ماهر در بخشی از برنامه گفت: «اسلام تنها دین دنیاست که مثل مافیا عمل میکند». آیا بیل ماهر جرأت دارد از دیگر ادیان هم با همین لحن انتقاد کند؟ گمان نمیکنم».
در ادامه این گزارش آمده است که شبیه این ماجرا هر روز در رسانههای غربی تکرار میشود و هر روز این سؤالها را مطرح میکنند که آیا اسلام دینی دشمنیآفرین است؟ آیا اسلام خشونت را ترویج میکند؟ چطور باید با تروریسم اسلامی برخورد کنیم؟ و ... . حقیقتا این را فقط میتوان حملهای به مسلمانان همهی دنیا دانست که تصویر فرد مسلمان در رسانههای غربی با تندروی و رادیکالیسم گره زده شده است؛ از عبارت «تروریسم» هم فقط برای جرمی که از سوی مسلمانان صورت گرفته باشد استفاده میکنند. هر چند کلمات دیگری هم جدیدا برای توصیف این امور ابداع شده است از قبیل: اسلام افراطی، تروریسم اسلامی و خشونت اسلامی. شکی نیست که رسانههای غربی موفق شدهاند از مسلمانان تصویر افراد دشمنیجو بسازند که در حال تبعیت از دینی هستند که متونش به خشونت دعوت میکند!
سوء استفاده از زنان برای خشن نشان دادن اسلام
از معروفترین چیزهایی که رسانههای ضد اسلام به کار میگیرند مسئلهی ارتداد و حقوق زنان و تندروی است. تقریبا هیچ بحث ضداسلامی یافت نمیشود که طی آن به این امور اشارهای نشود درحالیکه بحث از این مسائل هم با تحریف یا ذکر اموری که در اصل وجود ندارد همراه است. مثلا رسانههای غربی از زن مسلمان تصویر یک زن سرکوب شدهی تحت ستم که به حقوق کامل خود دسترسی ندارد، ارائه میکنند. هر چند ممکن است این تصویر در برخی کشوهای اسلامی صحیح باشد، اما همین برای رسانههای غربی کافی است که به سراغ چند مورد خاص رفته و آن را به همهی مسلمانان تعمیم دهند.
رسانههای غربی این موضوع را نادیده میگیرند که زنان در بسیاری از کشورهای اسلامی مورد ستم نیستند و گذشته از آن، ستم به زنان در کشورهای غیر اسلامی هم دیده میشود و مسلّم است که مشکل در این زمینه مرتبط با «فرهنگ» است نه «دین».
این رسانهها همچنین از گروههای تندروی (به ظاهر) اسلامی سخن میرانند که قصد دارند هر کس با آنها مخالف باشد را بکشند. واقعیت این است که گروههای تندروی زیادی وجود دارد ولی اولا اینها عدد بسیار بسیار ناچیزی از جمعیت مسلمانان جهان را تشکیل میدهند و ثانیا، خطر این گروهها بیشتر از خطر دولتهایی نیست که جنگهایی به راه میاندازند که طی آن دمار از روزگار هزاران غیرنظامی در می آید.
رسانهها مشخص میکنند چه خبری باید مهم باشد
قطعا خطر این گروهها بسیار کمتر از خطر دولتهایی است که سلاحهای پیشرفته (از جمله سلاحهای کشتار جمعی) در اختیار دارند و در استفاده از این سلاحها در جنگهایشان تردیدی به خود راه نمی دهند.
درست است که شاید در زمینهی دفاع از اسلام در رسانهها از طرف ما ضعف و نقصی وجود داشته باشد و افراد زیادی در این عرصه به چشم نخورند که با روشی عقلایی اتهامات وارده را نفی کنند و در ارائهی تصویر معتدلی از اسلام سهیم شوند، اما مشکل اصلی این نیست، بلکه مشکل اصلی آنجاست که رسانههای غربی (که تسلط، در دنیای رسانهها با آنهاست) قدرت و سلطهای دارند که میتوانند صدای مدافعان اسلام را در همهمهی رسانهای گم کنند و مانع جلب نظر مردم به آنان شوند. این رسانهها در عوض، به صوت عمدی و آگاهانه اطلاعات و حوادثی را پوشش میدهند که [هر چند در نظر اول، در دفاع از یک «مسلمان» است] ولی در نهایت به ارائهی تصویری مخدوش از اسلام کمک میکند.
سوء استفاده از دختران برای اسلام هراسی
از جمله مثالهایی که در این زمینه میتوان ذکر کرد، دادن جایزهی نوبل به «ملاله یوسف زای» برای دفاع از حق تحصیلات دختران بود. ملاله کسی است که در حال بازگشت از مدرسه مورد هجوم یک نیروی طالبان قرار گرفت و گلولهای به سرش شلیک شد ولی جان سالم به در برد. هر چند این واقعه در سال 2012 رخ داده بود اما ملال در سال 2014 مورد اهتمام رسانهای خصوصا در غرب واقع شد و بر همین اساس توانست جایزهی صلح نوبل را به خود اختصاص دهد. هنوز هم داستان ملاله در رسانههای غربی شنیده میشود و هنوز این رسانهها از شجاعت در مقاومت برابر طالبان (به عنوان یک جماعت تندروی اسلامگرا) تمجید میکنند.
شکی نیست که حرکت ملاله شجاعانه بوده و قابل کتمان نیست، ولی این توجه بیش از حد در رسانههای غربی به داستان او را نمیتوان جز با دستورکارشان برای ارائهی تصویری تحریفشده از اسلام تفسیر کرد.
نمونهی دیگری که ثابتکنندهی برخورد ضد و نقیض رسانهها و معیارهای دوگانهی آنان است، داستان دختر پاکستانی دیگری است به نام «نبیله رحمان». مادربزرگ این دختر در حملهی هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا کشته شد و چند نفر از خواهران وی هم زخمی شدند. این ماجرا هم دقیقا در همان سال 2012 رخ داده بود.
نبیله تصمیم گرفت همراه پدرش به واشنگتن برود و داستان خود را پیش نمایندگان کنگره بازگو کند. اما در جلسهای که برای این موضوع ترتیب داده شد، از 430 نمایندهی کنگره، تنها 5 نفر حاضر شدند. داستان نبیله هیچ پوششی در رسانههای غربی نیافت و تنها در برخی پایگاههای خبری و آن هم با تحلیلی ساده منتشر شد. دلیل مسئله تنها این بود که آنچه برای نبیله رخ داد بود، انگشت اتهام را به سوی آمریکا نشانه می رفت و توجهها را به حقایق وحشتناکی جلب میکرد که در کشوری رخ میدهد که آمریکا [از طریق هوایی] در آن میجنگد؛ درحالیکه آنچه برای ملاله رخ داد، برعکس، حملهی آمریکا را توجیه میکرد و آمریکا را به عنوان حقوق شهروندان در آن کشور نشان میداد.
نقش حادثه 11 سبتامبر در افزایش اقدامات ضد اسلامی
یادمان هست که پس از حوادث 11 سپتامبر که به چند مسلمان پیرو القاعده منتسب شد، جرج بوش کمپین رسانهای گستردهای راه انداخت که مسلمانان را در جنگ ضد تروریسمی که به راه انداخته بود، به عنوان مجرم معرفی کند، جنگی که در نهایت تبدیل شد به جنگ ضد کشورهای مسلمان. جرج بوش در این کمپین رسانهای موفق بود: پیش از آغاز حمله به عراق، نظرسنجیها نشان می داد که 60 درصد آمریکاییها صدام را خطر مستقیمی ضد ایالات متحده میدانند و 50 درصد آمریکاییها هم معتقد بودند که صدام با حوادث 11 سپتامبر مرتبط بوده است.
درست پس از همین زمینهسازی رسانهای بود که آمریکا اقدام به حملاتی به 6 کشور اسلامی و لشگرکشی به دو کشور نمود. این حرکت رسانهای گذشته از این، احساس منفی نسبت به مسلمانان (که در جاهایی خود را نشان میدهد) را هم افزایش داد. پس از 11 سپتامبر، جرایم نژادپرستانه ضد مسلمانان رو به افزایش گذاشت و در سال 2002، [در آمریکا]481 مورد از این قبیل جرایم به ثبت رسید. این جرایم ادامه داشت تا سال 2012. در این سال هم یک فرد مسلح در مسجدی در ایالت ایلینوی آمریکا به سوی نمازگزاران انبوهی که به واسطهی ماه رمضان در مسجد گردآمده بودند آتش گشود. دو روز پس از این حادثه هم شخصی ناشناس با یک نارنجک اسیدی به یک مسجد حمله کرد. کشتن مسلمانان به صورت منفرد در این گوشه و آن گوشه هم که همچنان ادامه داشت.
جریان مسجد ground zero mosque که قرار بود در منهتن (در نیویورک) ساخته شود هم نشانگر شدت دشمنیای است که ضد مسلمانان در آمریکا ایجاد شده است. وقتی قصد ساخت این مسجد خبری شد، هزاران نفر در چندین شهر آمریکا دست به تظاهرات زدند تا با ساخت یک مسجد در نقطهای که مسافت کوتاهی با محل برجهای تجارت جهانی داشت اعلام مخالفت کنند.
جنگ رسانهای غرب علیه اسلام، موفق بوده است
اما حادثهای که از این هم «دشمنانه»تر به حساب می آمد، اعلام «روز جهانی آتش زدن قرآن» بود که کلیسایی در فلوریدا آن را در سالگرد 11 سپتامبر و جهت مقابله با مسلمانان ترتیب داد.
اما هیچ عجیب نیست که این حوادث، توجه بسیار ناچیز رسانههای غربی را به خود جلب کردند. اما میتوان حدس زد چنین حرکاتی اگر از سوی مسلمانان صورت گرفته بود چطور به عنوان خبر یک رسانههای غربی در صدر اخبار قرار میگرفت.
جنگ رسانهای موفق بوده و هنوز هم موفق است. جنگ رسانهای در تصویر کردن مسلمانان به عنوان تروریستهایی که دوست دارند مخالفانشان را بکشند موفق بوده است؛ جنگ رسانهای در خلق خطری به نام «تروریسم اسلامی» و تبدیل آن به عنوان تنها خطری که امنیت جهان را تهدید میکند موفق بوده است؛ جنگ رسانه ای در تخریب چهرهی صلحجوترینِ ادیان یعنی اسلام موفق بوده است. جنگ رسانهای در چندین حوزه موفق بوده است، موفقیتی که بیش از حد انتظار بود!