{$sepehr_album_22407}
گروه تاریخ مشرق- جوان بود و پرشور. بلند قامت و برازنده با چهره ای روشن و زیبا. پیوسته همچون جد بزرگوارش رسول الله (ص) لبخند ملیحی بر چهره داشت و با این لبخند، به دیگران مهربانی عرضه می داشت و محبت خود را در دلها می نشاند. هرگز با کسی شوخی نمی کرد و کسی را به تمسخر نمی گرفت. مهربان بود و متواضع. صدایی مردانه و پر طنین داشت که با سن و سال اندکش تناسبی نداشت و گویی سیاستمداری سالمند و کارآزموده سخن می گوید.
به دنیا و مظاهر آن کمترین اعتنایی نداشت و جلوه های فریبنده آن حتی برای لحظه ای او را از یاد خدا غافل نمی کرد. جان او در گرو جانان بود و دل در گرو دین خدا نهاده بود. گاهی که به شوخی به او می گفتند سر و سامانی بگیرد و ازدواج کند، همان لبخند شیرین را نثار دوستان می کرد و می گفت که او در دنیای جاوید، ازدواج خواهد کرد و آرزویی جز لقاء الله ندارد.
سید محمد واحدی خطی به غایت دلنشین داشت و مقاله های بسیار شیوایی می نوشت، آن گونه که می توان ادعا کرد روزنامه" منشور برادری" در سال 1331 تا حد زیادی توسط او اداره می شد.
سید محمد واحدی همچون برادر بزرگوارش سیدعبدالحسین واحدی، در خانواده ای متدین و اهل تقوا، در سال 1313 در کرمانشاه متولد شد. بیش از پنج سال از عمر او نمیگذشت که پدرش آیت الله حاج سید محمدرضا مجتهد قمی (واحدی) درگذشت و او تحت سرپرستی مادربزرگوارش، خانم آل آقا، پرورش یافت. خانم آل آقا از حیث کمالات نفسانی و اخلاق انسانی و روح بردباری و استقامت، کم نظیر بود و بار سنگین اداره زندگی و تربیت فرزندان را با نهایت استواری و به کمال، بر دوش کشید، آنگونه که زبانزد خاص و عام شد و فرزندان گرانقدرش افتخار مکتب و ملت شدند.
هنگامی که خانواده به قم عزیمت کرد، سیدمحمد دورههای مختلف متناسب با سن و سالش را طی کرد، اما از آنجا که به طرز شگفت آوری مستعد بود، به سرعت پیشرفت کرد و در کنار برادرش عبدالحسین، به فدائیان اسلام پیوست و مبارزه با ظلم و فساد را آغاز کرد.
او در طی مبارزات، چنان لیاقتی از خود نشان داد که بسیاری معتقد بودند صاحب نبوغی ذاتی برای رهبری یک جریان سیاسی است. سید محمد واحدی بسیار شجاع، مخلص و وارسته بود. او به شدت به شهید نواب صفوی علاقه داشت و لحظه ای از او دور نمی شد و وی را پیرو راستین جد بزرگوارش امام حسین (ع) میدانست. نواب نیز احترام و ارزش خاصی برای او قائل بود و غالباً در کارها با او مشورت می کرد.
سید محمد در تمام ایام دشوار حمله نافرجام به علاء و اختفا و دستگیری و دادگاه، در کنار مرحوم نواب بود و حتی در لحظه شهادت هم، در کنار او اذان داد و شهادتین گفت. او به هنگام شهادت بیش از 22 سال سن نداشت.
به دنیا و مظاهر آن کمترین اعتنایی نداشت و جلوه های فریبنده آن حتی برای لحظه ای او را از یاد خدا غافل نمی کرد. جان او در گرو جانان بود و دل در گرو دین خدا نهاده بود. گاهی که به شوخی به او می گفتند سر و سامانی بگیرد و ازدواج کند، همان لبخند شیرین را نثار دوستان می کرد و می گفت که او در دنیای جاوید، ازدواج خواهد کرد و آرزویی جز لقاء الله ندارد.
سید محمد واحدی خطی به غایت دلنشین داشت و مقاله های بسیار شیوایی می نوشت، آن گونه که می توان ادعا کرد روزنامه" منشور برادری" در سال 1331 تا حد زیادی توسط او اداره می شد.
سید محمد واحدی همچون برادر بزرگوارش سیدعبدالحسین واحدی، در خانواده ای متدین و اهل تقوا، در سال 1313 در کرمانشاه متولد شد. بیش از پنج سال از عمر او نمیگذشت که پدرش آیت الله حاج سید محمدرضا مجتهد قمی (واحدی) درگذشت و او تحت سرپرستی مادربزرگوارش، خانم آل آقا، پرورش یافت. خانم آل آقا از حیث کمالات نفسانی و اخلاق انسانی و روح بردباری و استقامت، کم نظیر بود و بار سنگین اداره زندگی و تربیت فرزندان را با نهایت استواری و به کمال، بر دوش کشید، آنگونه که زبانزد خاص و عام شد و فرزندان گرانقدرش افتخار مکتب و ملت شدند.
هنگامی که خانواده به قم عزیمت کرد، سیدمحمد دورههای مختلف متناسب با سن و سالش را طی کرد، اما از آنجا که به طرز شگفت آوری مستعد بود، به سرعت پیشرفت کرد و در کنار برادرش عبدالحسین، به فدائیان اسلام پیوست و مبارزه با ظلم و فساد را آغاز کرد.
او در طی مبارزات، چنان لیاقتی از خود نشان داد که بسیاری معتقد بودند صاحب نبوغی ذاتی برای رهبری یک جریان سیاسی است. سید محمد واحدی بسیار شجاع، مخلص و وارسته بود. او به شدت به شهید نواب صفوی علاقه داشت و لحظه ای از او دور نمی شد و وی را پیرو راستین جد بزرگوارش امام حسین (ع) میدانست. نواب نیز احترام و ارزش خاصی برای او قائل بود و غالباً در کارها با او مشورت می کرد.
سید محمد در تمام ایام دشوار حمله نافرجام به علاء و اختفا و دستگیری و دادگاه، در کنار مرحوم نواب بود و حتی در لحظه شهادت هم، در کنار او اذان داد و شهادتین گفت. او به هنگام شهادت بیش از 22 سال سن نداشت.