اینکه چه متغیری را در بررسی سیاست خارجی یک کشور عامل اصلی و عمده بدانیم بر یک رویکرد نظری خاص تاکید و توجه کرده ایم.
«کنت والتز» بنیانگذار مکتب نئورئالیسم در نظریه سیاست بین الملل خود اگرچه می گوید این نظریه برای سیاست خارجی نیست ولی مبنای تحلیلش برای سیاست خارجی اینگونه بیان می دارد که سیاست خارجی کشورها متاثر از ساختار نظام بین الملل است و پویشهای داخلی در سیاست خارجی کشورها تأثیر ندارند.
برخی معتقد هستند که عوامل داخلی در سیاست خارجی یک کشور مؤثر است. برای نمونه سازه انگاران به نقشهای متأثر از عوامل داخلی در تعیین هویت معتقد هستند که نهایتاً این هویتها منافع ملی را رقم می زند.
برخی چون جیمز روزنا معتقد هستند که از میان متغیرهای تأثیرگذار بر سیاست خارجی کشورها-شخصیت، نقش، جامعه، حکومت و نظام بین الملل- عامل «فرد» و «نظام بین الملل» در کشورهای جهان سوم حائز اهمیت ویژه ای است.
بر این اساس و در تحلیل سیاست خارجی عربستان سعودی تغییر در رأس هرم قدرت منطقاً می تواند باعث تغییر در سیاست خارجی این کشور شود. اما نوآم چامسکی نظریه پرداز آمریکایی معتقد است که مرگ ملک عبدالله پادشاه عربستان سعودی تغییری در روندهای کلان سیاست خارجی این کشور به دنبال نخواهد داشت.
وی تصریح کرد: نباید انتظار تغییر جدی در سیاست خارجی عربستان چه در سطح بین المللی و چه در سطح منطقه ای را نداشته باشید.
چامسکی در خصوص نوع روابط عربستان با ایالات متحده امریکا در دوره ملک سلمان نیز تأکید کرد: در این خصوص هم تغیییر در سیاستهای کلان عربستان نسبت به امریکا ایجاد نخواهد شد و لذا نباید منتظر تغییری مهم و عمده در این خصوص باشیم.
در خصوص استدلال چامسکی باید به نظام سیاسی و نظام قدرت در عربستان سعودی توجه داشت. این نظام به صورت قبیله ای و عشیره ای است که در آن نهاد «وهابیت» و « خاندان آل سعود» دو متغیر اصلی و عمده هستند.
بر این اساس پادشاه نیز در این نظم می تواند کنشگری داشته باشد. البته این به معنای این نیست که در سطح تاکتیکی و یا برخی تغییرات هیچ اراده ای ندارد.