جهانی فکر کردن یعنی میدان عمل و تصمیم را محدود به مرزهای جغرافیایی خود ندیدن و از منابع و امکانات جهان برای تحقق تصمیمات خود استفاده کردن؛ تصمیماتی که «انسانِ داوُوسی [1]» 45 سال است که در گرفتن آنها ماهر است؛ تعبیر انسان داووسی را دیوید راتکاف[2] در کتاب وزین «اَبَرطبقه[3]» به نقل از سموئل هانتینگتون[4] این گونه آورده: «شهروندی جهانی و رهبری که مرزها برای او به نحوی فزاینده بیمعنا و بیمفهوم شده است[5].» این انسان همان است که در سالهای پس از جنگ دوم جهانی، جهانیسازی Globalization را مطرح کرد تا مبتنی بر آن بتواند بازمهندسی و ساخت مجدد جهان مبتنی بر منافع صاحبان اندیشه و تصمیم را رقم بزند. از این رو چهل و پنج سال است که نخبگانِ اندیشه و تصمیم جهان، ابتدای هر سال میلادی در داوُوس[6] سوئیس[7] جمع میشوند تا در «نشست اقتصاد جهانی[8]»، جهانی فکر میکنند یا به تعبیری دیگر «جهانیسازی» کنند. دیوید راتکاف در کتاب «ابرطبقه» زمینهی شکلگیری این اجلاس را اینگونه بیان میکند:
«مأموریت تشکیلاتی که پس از مدتی به نام نشست اقتصاد جهانی خوانده شد، در زمان بنیانگذار آن در سال 1971 از سوی کلاوس شواب[9]، محدودتر بود و به همایشی از رهبران تجاری اروپایی به منظور بحث پیرامون آیندهی اقتصادی نه چندان استوار این قاره منحصر میشد. برای فهم بهتر شرایط جا دارد به خاطر آوریم که در سال 1971 اروپا، متفاوت از اروپای مدرن که تمایلاتی بیشتر فروتنانه، کمتر سلطهطلبانه و بیشتر چندجانبهگرا دارد، بهعنوان مهد خودساختهی تمدن هنوز در فضای جنگ دوم جهانی به سر میبُرد و در صف مقدم جبههی جنگ سرد قرار داشت. درواقع، هنوز 3 سال مانده بود که پرتغال -اولین کشور از قدرتهای بزرگ استعماری-، به گینهی بیسائو، آنگولا و موزامبیک استقلال دهد. انگلستان، ایرلند و دانمارک تا سال 1973 به اتحادیهی اروپایی نپیوسته بودند...اروپا در بدوِ تولدِ این نشست -مجمع جهانی اقتصاد (داوس)-، در مرحلهی گذار بود[10].»
و باز هم به تعبیر دیوید راتکاف در کتاب مذکور، «وجود انسان داووسی بیانگر ظهور یک طبقهی رهبری جدید در عصر ماست[11]»؛ طبقهای که ریشه در اندیشهی سرمایهگرایی سودمحور دارد و نفع شخصی را مبنای ساخت تصمیمات جهانی میداند. دیوید راتکاف در صفحه 30 کتاب اشارهای به فضای شکلگیری این اَبَرطبقه میکند:
« (در تالار ورودی اجلاس) معمولاً افراد، مدیران عامل و رهبران دولتی، استادان یا اصحاب رسانه چون دوستان قدیمی در حال دست دادن و احوالپرسی با هم دیده میشوند. در داووس و نشستهای مشابه آن در نقاط مختلف جهان، پیوندها و دوستیهای فراوانی شکل میگیرد. ملاحظات افراد در داووس و پس از آن روایتی از پیوندِ تنگاتنگِ نخبگان جهانی و چگونگی تبدیل آن به جامعهای ویژه است. مالُک براون[12] معاون پیشین دبیر کل سازمان ملل متحد و از مسئولان وزارت خارجه بریتانیا در حال حاضر، از یک مهمانی برگزارشده در نیویورک با فاصلهی کوتاهی بعد از 11 سپتامبر، اینگونه یاد میکند: «من و همسرم ضمن قدم زدن در سالن و احوالپرسی با دوستان، با نگاهی به هم سری تکان دادیم و گفتیم: چه اتفاقی افتاده است؟! تعداد کسانی که ما اینجا در مهمانی داووس میشناسیم بیشتر از آشنایانی است که در میدان شهرک محل زندگیمان باآنها برخورد میکنیم!»
«داوُوس دهکدهای دورافتاده در کوهستانهای آلپ و در کشور سوئیس است. به تعبیر راتکاف در کتاب ابرطبقه، دورافتاده بودن این دهکده خیلی هم بیشباهت به اعضای اجلاسِ منتسب به داووس نیست! یعنی این دهکده همانقدر از بطن جامعه و مردم جهان فاصله دارد که تفکر اعضای مجمع اقتصاد جهانی.»
چهل و پنجمین نشست این مجمع، امسال از 21 تا 24 ژانویه -1 تا 4 بهمن- مطابق هر سال برگزار گردید و 40 تن از سران دولتها بههمراه 2500 نفر از رهبران اقتصادی جهان گردهم آمده بودند. در طی این اجلاس، بیش از 280 نشست در موضوعاتی اساسی چون: بحران و همکاری، رشد و ثبات، ابداع و صنعت و جامعه و امنیت برگزار گردید[13].
نابرابری درآمدی یکی از مسائلی که مورد بررسی این اجلاس قرار گرفت؛ و رئیس سازمان آکسفام[14] در آن حضور داشت. این سازمان قبل از آغاز نشست داوُوس، گزارشی را از وضعیت نابرابری در جهان خطاب به انسانهای داووسی منتشر و مؤلفههای نابرابری در جهان را اعلام کرده بود. در مقدمهی این گزارش آمده است:
«ثروت جهانی بهطور فزایندهای در دستان نخبگان ثروتمند محدودی -ابرطبقه- متمرکز شده است. مسیر تولید ثروت این افراد از فعالیتهای اقتصادی در بخشهای مالی -بازار سهام و بورس-، بیمه، لوازم پزشکی و دارویی میگذرد. شرکتهای وابسته به هر یک از این بخشها سالانه میلیونها دلار در لابیگریهای سیاسی برای به دست آوردن حمایت، قدرت و نفوذ و افزایش سود و سرمایهشان هزینه میکنند؛ وزن بیشتر این لابیگریها در ایالاتمتحدهی آمریکا به مالیات و بودجهبندی معطوف است؛ این یعنی داراییهای عمومی جامعه که باید به منافع کل مردم تعلق داشته باشد، متأثر از منافع قدرت لابیهای سیاسی است[15].»
در کنار این موارد، این مطلب نیز نباید از دید انسان دور بماند که اعضای داووس بهعنوان ابرطبقهی جهان، خود منشأ نابرابری در جهان هستند؛ همانطور که چندی قبل گزارشی تحلیلی از نشست 2014 داوس توسط مرکز پایش فروپاشی اقتصاد منتشر شد:
« ...نیازی به گفتن نیست که اجلاس داووس، یک تشکیلات از نخبگان، توسط نخبگان و برای نخبگان است.امسال موضوع نشست، شکلدهی مجدد جهان با مولفههای چون: پیامدهای اجتماعی، سیاسی و تجاری است.کلاس شواببنیانگذار گردهمآیی اقتصاد جهانیگفت: «زمان آن رسیده که دکمهی نظم مجدد برای اقتصاد جهانی را فشار دهیم.»
در نگاه اول، این نشست خیلی خوب به نظر میرسد. خیلیها دوست دارندکه دکمهی نظمِ مجدد برای اقتصاد جهانی را بزنند. اما معنی نظمِ مجدد از نظر نخبگان با آنچه که اکثرِ افراد متوجه میشوند، تفاوت زیادی دارد.»
برای اثبات وجود «انسان داوُوسی» و این اَبَرطبقهای که در طول چند دههی گذشته به اینسو شکل گرفته است، پاسخ به یک سوال میتواند تکلیف را روشن کند: آیا هر رئیس جمهور، استاد دانشگاه یا مسئول حکومتی، میتواند در مجموعهی داووس و جمعِ این طبقهی ثروتمند و صاحب قدرت قرار بگیرد؟
پاسخ منفی است! آنچه که از گونهشناسی[16] حاضران این نشست بهدست میآید، 4 دسته از افراد را به ما نشان میدهد[17]:
1. مسئولان دولتی کشورها از رؤسای جمهور تا معاونین آنها و وزرای امور خارجه. برای مثال جان کری ، نخست وزیر چین لیچیانگ.
2. مدیران و رؤسای سازمانهای بینالمللی مانند: سازمان ملل متحد، صندوق بینالمللی پول، آکسفام، بانک جهانی .
3. گونهی دیگر مدیران و صاحبان شرکتها و بنگاههای خصوصی از اَپل در آمریکا تا علی بابا[18] در چین.
4. استادان دانشگاهی و افراد صاحب نفوذ در عرصهی فکری و اجتماعی کشورهای مختلف مانند آلفرد کسینجر در آمریکا تا محمود سریعالقلم در ایران.
وجه اشتراک این افراد، گروهها و نهادها در اعتقاد راسخ به امرِ جهانیسازی است؛ همان امری که جان پرکینز[19] مدیر و نمایندهی سازمانهای فعال در امر تحقق جهانیسازی در کشورهای آمریکای لاتین و آسیا ازجمله عربستان و ایران -در دورهی قبل از انقلاب اسلامی- آنرا یک «جنایت اقتصادی» میخواند.
بنابراین پاسخی که بهدست میآید این است که اعتقاد به جهانیسازی پیشنیاز پذیرش افراد در اجلاس داوس میباشد و هر مسئول دولتی یا استاد دانشگاهی که اراده بکند نمیتواند در آن شرکت نماید و البته این موضوع طبیعی هم هست؛ چراکه هریک از این افراد پس از بازگشت از این اجلاس باید ارادهای مبنی بر اجرای دستورالعمل[20] Agenda صادره و مبانی مطرحشدهی داوس را در کشور خودش داشته باشد. همانگونه که در برنامه اختتامه با تأکیدی چندباره از حاضران خواسته میشود که مباحث مطرحشده در جلسات این دوره را در کشورهای خود «اجراکرده» و در «دسترس» دیگران قرار دهند[21].
[1]. Davos Man
[2]. David Rothcopf
[3]. Superclass: the global power elite and the world they are making, 2008
[4]. Samuel Huntington
[5]. ابرطبقه-ترجمه احمد عزیزی-نشر کویر-چاپ دوم (1392)-ص 24
[6]. دهکدهای کوهستانی در کشور سوئیس.
[7]. Switzerland- Davos
[8] .World Economic Forum
[9]. Klaus Schwab
[10]. همان
[11]. همان
[12]. Mark Mallock Brawn
[13]. رجوع شود به مقاله Who’s coming to Davos 2015?
[14]. OXFAM
[15]. http://www.oxfam.org/sites/www.oxfam.org/files/file_attachments/ib-wealth-having-all-wanting-more-190115-en.pdf
[16]. Typology
[17]. برای اطلاع از حاضرین اجلاس 2015 به این لینک مراجعه شود:
[19]. John Perkins
[21] این درخواست در پایان جلسه با شعار "Sharing & Carrying" حاضرین را ترویج میکند که مفاد جلسات داوس را در دستور کار کشورها و سازمانهای خود قرار دهند.
http://www.weforum.org/videos/closing-performance-symphony-our-times