به گزارش مشرق، به نظر می رسد سازمان خصوصی سازی برای فروش استقلال و پرسپولیس با مشکلاتی مواجه شده و نمی تواند این دو باشگاه را به فروش برساند و در واقع با چنین وضعیتی که امروز دیده می شود کسی برای خرید این دو باشگاه وارد گود نمی شود و البته این مورد تا جایی جلو رفته که شایعه انحلال دو باشگاه در صورت فروش نرفتن تا مردادماه هم به گوش می رسد که البته بیشتر به شوخی می ماند تا واقعیت چرا که این دو باشگاه اگر برای بخش خصوصی سود آوری نداشته باشد برای صدا و سیمای دولتی بسیار درآمدزا بوده است.
شاید از نظر سازمان خصوصی سازی محبوبیت این دوباشگاه برای فروش برند از دید مسئولان خصوصی سازی کافی به نظر می رسید اما واقعیت این است که سرمایه گذار همیشه باید به منافع خودش فکر کند و اصالتا چنین نگرشی است که اقتصاد را تشکیل می دهد و اگر سرمایه گذارها بتوانند در امور خود در یک کشور سود ببرند، اصطلاحا می گویند آن کشور اقتصاد خوبی دارد و در غیر اینصورت آن اقتصاد ورشکسته است.
حمایت از خصوصی سازی در ترکیه
خصوصی سازی در فوتبال هم خارج از دایره دیگر خصوصی سازی ها نیست و اگر سودآور نباشد، باشکست مواجه می شود. در ترکیه این پروسه موفق شد اما وقتی به ساز و کار آن موفقیت نگاه می کنیم تفاوت های بسیاری با خصوصی سازی فوتبال در کشور خودمان می یابیم که شاید دلیل عدم توفیق در فروش دو باشگاه بزرگ آسیا را باید در همین تفاوت ها بیابیم.
در ترکیه اول حق پخش تلویزیونی برای فوتبال مصوب شد. در مرحله بعد وام های کلان کم سود و دیربازده برای مالکان باشگاهها در نظر گرفته شد، ورزشگاهها هم در قالب اجاره های بسیار کم و نمادین در اختیار مالکان باشگاهها قرار گرفت تا باشگاهها بکوشند و روی پای خود بایستند و البته باشگاهها تا ۱۰ سال از سوی دولت حمایت شدند و پس از آن باشگاهها که راه درآمدزایی را پیدا و البته کمربند خود را محکم کرده بودند به آرامی به حال خود رها شدند تا خودشان ورزشگاه بسازند و رشد کنند و فوتبال را به سرانجام برسانند.
فروش پراز ابهام
اینجا ما اما چه کردیم؟ بدون حق پخش تلویزیونی تقریبا شصت درصد درآمد باشگاهها وجود خارجی نخواهد داشت، خصوصی سازی در این رابطه حتی فکر هم نکرد! از وام خبری نبود و البته شرکت هم نه بلکه برند فروخته می شد تا مالک برند همیشه نگران خلق یک استقلال و پرسپولیس دولتی به موازات تیم خودش در آینده باشد چرا که شرکت ثبت شده در اختیار وزارت ورزش می ماند! و البته ۲۹۰ میلیارد هم باید پرداخت می کردند که حتی در صورت واگذاری سریع و پلکانی سهام دو باشگاه به مردم هم معلوم نبود اصل سرمایه برگشت پذیر باشد. از ورزشگاه هم خبری نبود. حتی دارایی های این دو باشگاه هم ابهام های بسیاری داشت از جمله اینکه ساختمانهای این دو باشگاه به نام فدراسیون فوتبال است (سند به نام فدراسیون است) و مرغوبکار متعلق به استقلال نیست و درفشی فر هم مدعی و معارض دارد!
۳۰۰ میلیارد برای هیچ
در واقع مالک باید قریب به سیصد میلیارد پول می داد و عملا مالک هیچ چیز نبود. این تازه منهای آن بخش نامفهوم و نامشخصی است که تاکید دارد وزارت ورزش همچنان بر عملکرد این دو باشگاه نظارت (بخوانید دخالت) خواهد داشت.
حالا بشیکتاش و فنرباغچه و گالاتاسرای در ترکیه جزو بزرگترین باشگاههای اروپا هستند اما استقلال و پرسپولیس که پرطرفدارترین تیمهای قاره کهن هستند، بعید است چنین چشم اندازی داشته باشند البته اگر تا مردادماه منحل نشوند.
شاید از نظر سازمان خصوصی سازی محبوبیت این دوباشگاه برای فروش برند از دید مسئولان خصوصی سازی کافی به نظر می رسید اما واقعیت این است که سرمایه گذار همیشه باید به منافع خودش فکر کند و اصالتا چنین نگرشی است که اقتصاد را تشکیل می دهد و اگر سرمایه گذارها بتوانند در امور خود در یک کشور سود ببرند، اصطلاحا می گویند آن کشور اقتصاد خوبی دارد و در غیر اینصورت آن اقتصاد ورشکسته است.
حمایت از خصوصی سازی در ترکیه
خصوصی سازی در فوتبال هم خارج از دایره دیگر خصوصی سازی ها نیست و اگر سودآور نباشد، باشکست مواجه می شود. در ترکیه این پروسه موفق شد اما وقتی به ساز و کار آن موفقیت نگاه می کنیم تفاوت های بسیاری با خصوصی سازی فوتبال در کشور خودمان می یابیم که شاید دلیل عدم توفیق در فروش دو باشگاه بزرگ آسیا را باید در همین تفاوت ها بیابیم.
در ترکیه اول حق پخش تلویزیونی برای فوتبال مصوب شد. در مرحله بعد وام های کلان کم سود و دیربازده برای مالکان باشگاهها در نظر گرفته شد، ورزشگاهها هم در قالب اجاره های بسیار کم و نمادین در اختیار مالکان باشگاهها قرار گرفت تا باشگاهها بکوشند و روی پای خود بایستند و البته باشگاهها تا ۱۰ سال از سوی دولت حمایت شدند و پس از آن باشگاهها که راه درآمدزایی را پیدا و البته کمربند خود را محکم کرده بودند به آرامی به حال خود رها شدند تا خودشان ورزشگاه بسازند و رشد کنند و فوتبال را به سرانجام برسانند.
فروش پراز ابهام
اینجا ما اما چه کردیم؟ بدون حق پخش تلویزیونی تقریبا شصت درصد درآمد باشگاهها وجود خارجی نخواهد داشت، خصوصی سازی در این رابطه حتی فکر هم نکرد! از وام خبری نبود و البته شرکت هم نه بلکه برند فروخته می شد تا مالک برند همیشه نگران خلق یک استقلال و پرسپولیس دولتی به موازات تیم خودش در آینده باشد چرا که شرکت ثبت شده در اختیار وزارت ورزش می ماند! و البته ۲۹۰ میلیارد هم باید پرداخت می کردند که حتی در صورت واگذاری سریع و پلکانی سهام دو باشگاه به مردم هم معلوم نبود اصل سرمایه برگشت پذیر باشد. از ورزشگاه هم خبری نبود. حتی دارایی های این دو باشگاه هم ابهام های بسیاری داشت از جمله اینکه ساختمانهای این دو باشگاه به نام فدراسیون فوتبال است (سند به نام فدراسیون است) و مرغوبکار متعلق به استقلال نیست و درفشی فر هم مدعی و معارض دارد!
۳۰۰ میلیارد برای هیچ
در واقع مالک باید قریب به سیصد میلیارد پول می داد و عملا مالک هیچ چیز نبود. این تازه منهای آن بخش نامفهوم و نامشخصی است که تاکید دارد وزارت ورزش همچنان بر عملکرد این دو باشگاه نظارت (بخوانید دخالت) خواهد داشت.
حالا بشیکتاش و فنرباغچه و گالاتاسرای در ترکیه جزو بزرگترین باشگاههای اروپا هستند اما استقلال و پرسپولیس که پرطرفدارترین تیمهای قاره کهن هستند، بعید است چنین چشم اندازی داشته باشند البته اگر تا مردادماه منحل نشوند.