ایوان نجف عجب صفایی دارد، حیدر بنگر چه بارگاهی دارد
بامداد پنجشنبه ساعت 12:15 به نجف رسیدیم. قبل از قبرستان وادیالسلام مسیر برای عبور هرگونه وسیله نقلیه بسته شده بود و میبایست مابقی مسیر را تا هتل محل اسکان در نجف پیاده طی میکردیم. حدوداً 20 دقیقهای طول کشید تا به هتل رسیدیم. در طول مسیر هم چشممان به جمال زیبای گنبد حضرت امیر(ع) روشن شد و از فاصله 500-600 متری به حضرت سلام دادیم، منتها چون همگی خسته بودیم و کوله پشتیها و چمدانهایمان همراهمان بود دیگر به همین مقدار زیارت اکتفا کردیم و به سمت هتل رفتیم. زمانی که به هتل رسیدیم مسئول هتل گفت اگر کسی میخواهد شام بخورد زود به رستوران برود چون بعد از ساعت 1 نصفه شب از کسی پذیرایی نمیکنیم. مابقی اتوبوسها هم که چند ساعت زودتر از ما رسیده بودند و نفراتشان یا به حرم رفته بودند یا در اتاقهایشان استراحت میکردند. ما هم سریعاً پس از صرف شام به سمت اتاقهایمان رفتیم تا استراحت کنیم.
شاید سی دقیقه این ورود و هل دادن به طول انجامید تا بالاخره توانستم به یک صحن زیبا و آرام وارد شوم. صحنی که همه جایش فرش شده بود و با اینکه 2 ساعتی با نماز فاصله داشتیم اما جا برای نشستن داشت. آفتاب ملایم و خنکی هم در این صحن وجود داشت. چون فقط یک روز هم قرار بود که در نجف بمانیم و از فردای همان روز یعنی صبح روز جمعه قرار بود پیاده روی به سمت کربلا را شروع کنیم باید با تمام قوا و حس و حال به زیارت حضرت میرفتیم. فقط قبل از ورود به قسمت مسقف ضریح به یک در کوچک رسیدم که پسر مرحوم حضرت امام(ره)، حاج احمد آقا در آنجا دفن شده بود. پیش خودم گفتم بالاخره ایشان هم ایرانی بوده و شاید بتواند اذن دخول ما را در چند قدم آنطرفتر بگیرد. پس به بالای قبر ایشان رفتم و پس از فاتحه به سمت ضریح حضرت علی(ع) به راه افتادم. بعد از چند دقیقه هم خودم را جلوی ضریح ایشان دیدم. اینقدر جذبه و بزرگی حضرت امیر سراسر وجود آدم را فرامیگیرد که فقط باید مودب ایستاد و سر به زیر انداخت. این حالت به حدی غلبه دارد که دلت میخواهد به جای اینکه دعای اذن دخول و زیارت را بخوانی فقط بایستی و ببینی آنها خودشان چه میکنند.
بهترین نقشه مهندسی همه جانبه
برای خاطرات پیادهروی به سمت کربلا، به این دلیل که آنها از ارزش محتوایی و کیفی بالایی برخوردار هستند شاید میبایست به جای خاطرهنگاری لحظهای به لایههای زیرین و اساسی آن پرداخت. البته نباید از پرداختن به موضوعات روزانه و ریز آن غافل شد اما آن چیزی که بیشتر در این سفر پیادهروی حائز اهمیت میباشد این است که این همه آدم از نژادها و ملیتهای مختلف چرا به این سفر میآیند؟ حضرت اباعبدا...(ع) در نقشه معماری و مهندسی آینده دین رسول خدا چه چیزهایی را مشاهده کرده بود که 1400 سال پیش با فدا کردن خون خود و خانوادهاش راه را بر روی گستاخیهای حکام ظالم به گونهای بست که دیگر هیچ کدام از خلفای اموی و عباسی جرات نکردند به صورت علنی به خاندان عصمت و طهارت اینچنین جسارت کنند؟
بهترین پیادهروی عمرم
صبح روز جمعه ساعت 9 سفر پیادهروی ما شروع شد. از کاروان 200 نفره هیئت دانشکده هنر دانشگاه تهران به جز 40 نفر که به دلیل کهولت سن یا داشتن کودک خردسال از همان ابتدا با اتوبوس به کربلا رفتند مابقی اعضا با پوشش یکدست و علائم یکسان سفر خود را شروع کردند. یکی از خوبیهای مدیریت این کاروان همین موضوع بود که از مدتها قبل پرچمها، پیشانیبندها و شالهای یکدستی را تدارک دیده بود تا بچههای کاروان در شلوغی و ازدحام جمعیت مسیر پیادهروی بتوانند به راحتی همدیگر را پیدا کنند. کاری که به ندرت در طول مسیر سه شب و چهار روز ما، در میان دیگر کاروانهای ایرانی و غیرایرانی دیده میشد.
ضمناً چون این دوستان یک نگاه رسانهای به موضوع پیادهروی داشتند پوسترهایی از حرم امام رضا(ع) یا پیکسلهایی از مقام معظم رهبری و حضرت امام و یا سنجاقها و نبات مشهد مقدس را تدارک دیده بودند تا به هر کدام از اعضا کاروان به تعداد قابل قبولی داده شود و هر کسی به فراخور موکبها یا مسیری که پیشرو دارد به غیرایرانیها آنها را هدیه دهد. با این هدیه دادنها خارجیهایی که در کشورهای خود از ایرانیها بدیهایشان را زیاد شنیده بودند به راحتی با ما دوست میشدند و نگاهشان به ما عوض میشد. پس با یک شکل و شمایل مشخص کاروان ما از روبروی هتل نجف پیادهروی خودش را شروع کرد و به سمت ورودی قبرستان وادیالسلام به راه افتاد. در ابتدای این قبرستان دعای فرج دسته جمعی خوانده شد و از راه میان قبرستان به سمت خروجی شهر نجف اشرف به راه افتادیم. قبرستانی که گفته میشود روح هر مومنی پس از مرگ اول به این قبرستان میآید و بزرگان و پیامبران زیادی در آن دفن هستند. مدل قبرهای وادیالسلام هم با آن چیزی که ما در ایران دیده بودیم تفاوت زیادی داشت.