گروه سیاسی مشرق - بیشک نامه حضرت آیت الله العظمی خامنهای را باید ابتکاری عملی کم نظیر و خلاقانه در راستای یک دیپلماسی انقلابی از جنس «من انقلابی هستم» جهت تأثیرگذاری بر افکار عمومی و جوانان دانست.
به محض انتشار نامه در رسانهها تحلیلها و اظهارنظرهای گوناگونی از طرف نخبگان و اصحاب قلم منتشر شد. عدهای درباره نتایج آن نوشتند و عدهای کماکان با در بایکوت کردن و یا کم اهمیت جلوه دادن آن کوشیدند. فارغ از اینها بنده نیز مانند همه جوانان که دغدغه اجرای فرامین معظم له را دارد و به فراخور زمان مطالبهگری از مسولین را وظیفه خود میداند به نکاتی جهت تسهیل فهم نامه رهبر معظم انقلاب توسط جوانان اروپای غربی و آمریکا اشاره میکنم.
1. لزوم توجه بیش از پیش به جوانان خارجی به ویژه آمریکایی و اروپایی
اولین سوالی که ممکن است در ذهن مخاطب ایجاد شود این پرسش است که چرا این نامه خطاب به جوانان اروپایی و آمریکایی صادر شده است؟ در پاسخ به این پرسش میتوان احتمالات گوناگونی داد که شاید نزدیک به حقیقت باشد:
یکم: نظر به افزایش موج اسلام ستیزی و به همان میزان ایجاد سوال در ذهن مخاطب غربی درباره اسلام و متعاقب آن افزایش گرایش جوانان اروپایی و آمریکایی به اسلام بیم آن می رود که در این مسیر مسلمان نمایان فاقد شعور و فهم و انسانیت و منحرفین از اسلام ناب از اشتیاق جوانان سواستفاده کرده و افراطی جویی و تندخویی را به جای اسلام حقیقی به مشتاقان حق و حقیقت قالب کنند.
دوم: موج تبلیغات رسانههای سلفی و وهابی در سایه غفلت و کمکاری مراکز فرهنگی شیعی-داخلی و خارجی، دولتی و غیر دولتی- موج گرایش جوانان غربی به نفع گروههای وهابی و تندرو مثبت شده است. افزایش چشمگیر مهاجرت مسلمانان کشورهای سنی مذهب –با گرایشهای تند-از شمال آفریقا،غرب آسیا و حوزه قفقاز و تقید آنها بر رعایت ظواهر دین از منظر اسلام سلفی را نیز باید به دلیل فوق اضافه نمود. این درحالیست که اغلب مهاجرین از کشوری چون ایران به محض ورود به خاک اروپا یا آمریکا به جای حفظ تقیدات دینی خود در فرهنگ سکولار غربی هضم می شوند.
سوم: همانطور که اسلام به محض ورود به تمدنی به نام ایران-از تمدن های برتر زمان خود-باعث جهانی تر شدن آن شد، در یک نگاه تمدنی شاید بتوان گفت ورود اسلام حقیقی و ناب محمدی به اروپا و آمریکا به عنوان کشور های صاحب تکنولوژی بیش از پیش باعث رشد اسلامگرایی شده و تکنولوژی اومانیستی و ضد خدا را به تکنولوژی خدمت گرایانه و انسانساز تبدیل نماید.
البته دلایل فوق قطعا گوشهای از دلایل انتشار این نامه است و مجال توضیح بیشتر فراهم نیست.
2. لزوم تجهیز کتابخانهها، مراکز علمی و پژوهشی اروپا و آمریکا به معارف اسلام و اصیل اهل بیت(علیهم السلام)
به اذعان بسیاری از کارشناسان و محققین جای منابع حدیثی و تفسیری شیعه در کتابخانه های مهم و بزرگ دنیا خالی است. حالی نه تنها بایستی این مهم رخ دهد که بایستی آنقدر روی فراوانی آن تأکید کرد که دیگر هیچ جوانی حتی در دورافتاده ترین و کوچکترین کتابخانه های نقاط عالم مشکلی برای دسترسی به آثار مکتوب نداشته باشد. البته با گسترش فناوری ارتباطات و اطلاعات گوشه ای از این خلاء پر شده اما به همین میزان مطالب غلو آمیز، خرافی و دروغ نیز افزایش پیدا کرده که بایستی در این زمینه نیز اقدامات مهمی از سوی مراکز علمی حوزوی و دانشگاهی صورت پذیرد.
3. دیپلماسی دولتی یا دیپلماسی مردمی؟
بعد از انتشار نامه رهبر معظم انقلاب خطاب به جوانان غربی و نه دولتهای غربی، موسسات فرهنگی و انقلابی به طور اعم و برخی تشکلهای دانشجویی به طور اخص با لحنی عتاب آلود وزارت امور خارجه و دولت را مسؤل نشر این نامه دانستند حالی این اقدام را باید فراری رو به جلو و شانه خالی کردن از مسؤلیتی خطیر توسط این تشکل ها و موسسات در انجام وظایف انقلابی و تشکیلاتی ایشان دانست. پر واضح است که اگر جنس پیام رهبر معظم انقلاب، دولتی نیست پس نباید انتقال آن نیز توسط دولت صورت گیرد. به دیگر معنا این نامه اگر به هر نحوی برچسب دولتی بر آن قید شود اذهان جوانان غربی به این سمت سوق داده میشود که این پیام از سمت «دولت» جمهوری اسلامی صادر شده است و نه رهبر انقلاب اسلامی ایران. اینکه در «ایران» جایگاه رهبر معظم انقلاب یک جایگاه قانونی و حقوقی است از درک مخاطبان پیام خارج است و نباید توقع داشت مخاطب غربی که نامه برای دعوت او به اسلام حقیقی نگاشته شده است بتواند جایگاه واقعی «امام» و «امت» را به درستی درک کند. اگر نامه معظم له قالب دولتی به خود بگیرد، بیم آن می رود که هدف نامه که تاثیرگذاری بر قلوب جوانان غربی است تحت الشعاع سیاست بازی ها و روابط دولت ها در عالم سیاسی قرار بگیرد.
با این اوصاف، پس وظیفه انتقال این پیام و شرح آن بر عهده چه کسانی خواهد بود؟ قطعا اتحادیهها و تشکلهای دانشجویی و حوزوی به عنوان گروههای متراکم از جوانان انقلابی فارغ از قبیلهگراییها و بینشهای جناحی میتوانند این مسولیت خطیر را بر عهده بگیرند. ارتباط با مراکز علمی دانشجویی، انجمنهای علمی دانشگاههای اروپایی و آمریکایی، انجمنها و سمنهای عدالتخواه و جوانگرا در قالب نشستهای مشترک، برگزاری کرسیهای آزاداندیشی و هر قالب دیگری که بتوان به اهداف این پیام کمک نماید، بخشی از راه حل خواهد بود.
4. لزوم ارتباط گیری مستمر، دائمی و بلاواسطه و تأثیرگذار جوانان ایرانی با جوانان غربی در چارچوب مراکز علمی و تحقیقاتی حوزه و دانشگاه به منظور گفتگوی تخصصی
نکته دیگری که نباید از آن غفلت کرد لزوم بکارگیری توان نخبگان و اساتید دانشگاهها و مراکز علمی است که مقام معظم رهبری از آنها به عنوان «فرماندهان جنگ نرم» یاد می کنند. «فرماندهان این جبهه باید با شناخت مسائل کلان، شناسایی دشمن و کشف اهداف او، طراحی کلان انجام دهند و براساس این طراحی حرکت کنند.» پس در این مسیر اساتید حوزه و دانشگاه مسولیت برنامهریزی و طراحیهای کلان کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت در با یک چشمانداز واقع بینانه بر عهده دارند و نمیتوان صرف عتاب به وزارت امور خارجه و دیگر مراکز دولتی از مسؤولیتها شانه خالی کرد.
5. استفاده از ظرفیت اساتید مسلط به معارف اسلامی و چندزبانه حوزه و دانشگاه برای سخنرانی در مراکز علمی اروپایی و آمریکایی
نظر به شکلگیری مراکز علمی چون جامعة المصطفی العالمیة و تربیت اساتید ایرانی و خارجی مسلط به چند زبان، می توان با یک مدیریت صحیح و کاستن از هزینه های هنگفت رایزنیهای فرهنگی در برگزاری نشستها و کنسرتهای بی محتوا، کرسی های نظریهپردازی و مناظره را در دانشگاه ها و مراکز فرهنگی و علمی در کشورهای اروپایی ترتیب داد. متأسفانه در سال های اخیر به دلیل کمبود بودجه یا هر دلیل دیگری اساتید مبرز امر یا در قم متراکم شده و از توانایی آنها به درستی استفاده نمیشود و یا در نقاط مختلف دنیا به درستی قرار نگرفتهاند. مثلا استادی که با سطح علمی مطلوب میتواند در اروپا نقش آفرینی بیشتری داشته باشد در آفریقا واقع شده و یا استادی در جنوب آفریقا و مناطق مرفه واقع شده بایستی در مرکز آفریقا واقع شود و مثالهایی از این دست.
6. معرفی انقلاب اسلامی به عنوان امتداد نظام ولایت و امامت
نکته ای که نباید از ان غفلت کرد مسأله مهم «انقلاب اسلامی» و «بیداری اسلامی» است. در بحث معرفی نظام امامت و ولایت، طرح ریزی ولایت مطلقه فقیه به عنوان ادامه راه انبیاء و اولیاء نباید مغفول بماند و اهمیت مقوله «رهبری» در خود باوری ملت ها و افکار عمومی به ویژه جوانان و معرفی نظام «امام» و «امت» به عنوان تنها راه برون رفت باید مورد توجه قرار گیرد. تبیین انقلاب اسلامی ایران به عنوان الگوی یک نظام دینیِ نهادسازی شده ی به دنبالِ عدالت و دفاع از حق مظلومان و مستضعفان نیز در این چارچوب ضروری مینماید.
در پایان اگر بخواهیم در یک جمله همه مباحث فوق را خلاصه کنیم شاید بهتر است با این جمله خاتمه دهیم که: «اگر حماسهساز نیستیم لااقل حماسه کش نباشیم!»
*سید احسان رئیس الساداتی
به محض انتشار نامه در رسانهها تحلیلها و اظهارنظرهای گوناگونی از طرف نخبگان و اصحاب قلم منتشر شد. عدهای درباره نتایج آن نوشتند و عدهای کماکان با در بایکوت کردن و یا کم اهمیت جلوه دادن آن کوشیدند. فارغ از اینها بنده نیز مانند همه جوانان که دغدغه اجرای فرامین معظم له را دارد و به فراخور زمان مطالبهگری از مسولین را وظیفه خود میداند به نکاتی جهت تسهیل فهم نامه رهبر معظم انقلاب توسط جوانان اروپای غربی و آمریکا اشاره میکنم.
اولین سوالی که ممکن است در ذهن مخاطب ایجاد شود این پرسش است که چرا این نامه خطاب به جوانان اروپایی و آمریکایی صادر شده است؟ در پاسخ به این پرسش میتوان احتمالات گوناگونی داد که شاید نزدیک به حقیقت باشد:
یکم: نظر به افزایش موج اسلام ستیزی و به همان میزان ایجاد سوال در ذهن مخاطب غربی درباره اسلام و متعاقب آن افزایش گرایش جوانان اروپایی و آمریکایی به اسلام بیم آن می رود که در این مسیر مسلمان نمایان فاقد شعور و فهم و انسانیت و منحرفین از اسلام ناب از اشتیاق جوانان سواستفاده کرده و افراطی جویی و تندخویی را به جای اسلام حقیقی به مشتاقان حق و حقیقت قالب کنند.
دوم: موج تبلیغات رسانههای سلفی و وهابی در سایه غفلت و کمکاری مراکز فرهنگی شیعی-داخلی و خارجی، دولتی و غیر دولتی- موج گرایش جوانان غربی به نفع گروههای وهابی و تندرو مثبت شده است. افزایش چشمگیر مهاجرت مسلمانان کشورهای سنی مذهب –با گرایشهای تند-از شمال آفریقا،غرب آسیا و حوزه قفقاز و تقید آنها بر رعایت ظواهر دین از منظر اسلام سلفی را نیز باید به دلیل فوق اضافه نمود. این درحالیست که اغلب مهاجرین از کشوری چون ایران به محض ورود به خاک اروپا یا آمریکا به جای حفظ تقیدات دینی خود در فرهنگ سکولار غربی هضم می شوند.
سوم: همانطور که اسلام به محض ورود به تمدنی به نام ایران-از تمدن های برتر زمان خود-باعث جهانی تر شدن آن شد، در یک نگاه تمدنی شاید بتوان گفت ورود اسلام حقیقی و ناب محمدی به اروپا و آمریکا به عنوان کشور های صاحب تکنولوژی بیش از پیش باعث رشد اسلامگرایی شده و تکنولوژی اومانیستی و ضد خدا را به تکنولوژی خدمت گرایانه و انسانساز تبدیل نماید.
البته دلایل فوق قطعا گوشهای از دلایل انتشار این نامه است و مجال توضیح بیشتر فراهم نیست.
2. لزوم تجهیز کتابخانهها، مراکز علمی و پژوهشی اروپا و آمریکا به معارف اسلام و اصیل اهل بیت(علیهم السلام)
به اذعان بسیاری از کارشناسان و محققین جای منابع حدیثی و تفسیری شیعه در کتابخانه های مهم و بزرگ دنیا خالی است. حالی نه تنها بایستی این مهم رخ دهد که بایستی آنقدر روی فراوانی آن تأکید کرد که دیگر هیچ جوانی حتی در دورافتاده ترین و کوچکترین کتابخانه های نقاط عالم مشکلی برای دسترسی به آثار مکتوب نداشته باشد. البته با گسترش فناوری ارتباطات و اطلاعات گوشه ای از این خلاء پر شده اما به همین میزان مطالب غلو آمیز، خرافی و دروغ نیز افزایش پیدا کرده که بایستی در این زمینه نیز اقدامات مهمی از سوی مراکز علمی حوزوی و دانشگاهی صورت پذیرد.
3. دیپلماسی دولتی یا دیپلماسی مردمی؟
بعد از انتشار نامه رهبر معظم انقلاب خطاب به جوانان غربی و نه دولتهای غربی، موسسات فرهنگی و انقلابی به طور اعم و برخی تشکلهای دانشجویی به طور اخص با لحنی عتاب آلود وزارت امور خارجه و دولت را مسؤل نشر این نامه دانستند حالی این اقدام را باید فراری رو به جلو و شانه خالی کردن از مسؤلیتی خطیر توسط این تشکل ها و موسسات در انجام وظایف انقلابی و تشکیلاتی ایشان دانست. پر واضح است که اگر جنس پیام رهبر معظم انقلاب، دولتی نیست پس نباید انتقال آن نیز توسط دولت صورت گیرد. به دیگر معنا این نامه اگر به هر نحوی برچسب دولتی بر آن قید شود اذهان جوانان غربی به این سمت سوق داده میشود که این پیام از سمت «دولت» جمهوری اسلامی صادر شده است و نه رهبر انقلاب اسلامی ایران. اینکه در «ایران» جایگاه رهبر معظم انقلاب یک جایگاه قانونی و حقوقی است از درک مخاطبان پیام خارج است و نباید توقع داشت مخاطب غربی که نامه برای دعوت او به اسلام حقیقی نگاشته شده است بتواند جایگاه واقعی «امام» و «امت» را به درستی درک کند. اگر نامه معظم له قالب دولتی به خود بگیرد، بیم آن می رود که هدف نامه که تاثیرگذاری بر قلوب جوانان غربی است تحت الشعاع سیاست بازی ها و روابط دولت ها در عالم سیاسی قرار بگیرد.
با این اوصاف، پس وظیفه انتقال این پیام و شرح آن بر عهده چه کسانی خواهد بود؟ قطعا اتحادیهها و تشکلهای دانشجویی و حوزوی به عنوان گروههای متراکم از جوانان انقلابی فارغ از قبیلهگراییها و بینشهای جناحی میتوانند این مسولیت خطیر را بر عهده بگیرند. ارتباط با مراکز علمی دانشجویی، انجمنهای علمی دانشگاههای اروپایی و آمریکایی، انجمنها و سمنهای عدالتخواه و جوانگرا در قالب نشستهای مشترک، برگزاری کرسیهای آزاداندیشی و هر قالب دیگری که بتوان به اهداف این پیام کمک نماید، بخشی از راه حل خواهد بود.
4. لزوم ارتباط گیری مستمر، دائمی و بلاواسطه و تأثیرگذار جوانان ایرانی با جوانان غربی در چارچوب مراکز علمی و تحقیقاتی حوزه و دانشگاه به منظور گفتگوی تخصصی
نکته دیگری که نباید از آن غفلت کرد لزوم بکارگیری توان نخبگان و اساتید دانشگاهها و مراکز علمی است که مقام معظم رهبری از آنها به عنوان «فرماندهان جنگ نرم» یاد می کنند. «فرماندهان این جبهه باید با شناخت مسائل کلان، شناسایی دشمن و کشف اهداف او، طراحی کلان انجام دهند و براساس این طراحی حرکت کنند.» پس در این مسیر اساتید حوزه و دانشگاه مسولیت برنامهریزی و طراحیهای کلان کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت در با یک چشمانداز واقع بینانه بر عهده دارند و نمیتوان صرف عتاب به وزارت امور خارجه و دیگر مراکز دولتی از مسؤولیتها شانه خالی کرد.
5. استفاده از ظرفیت اساتید مسلط به معارف اسلامی و چندزبانه حوزه و دانشگاه برای سخنرانی در مراکز علمی اروپایی و آمریکایی
نظر به شکلگیری مراکز علمی چون جامعة المصطفی العالمیة و تربیت اساتید ایرانی و خارجی مسلط به چند زبان، می توان با یک مدیریت صحیح و کاستن از هزینه های هنگفت رایزنیهای فرهنگی در برگزاری نشستها و کنسرتهای بی محتوا، کرسی های نظریهپردازی و مناظره را در دانشگاه ها و مراکز فرهنگی و علمی در کشورهای اروپایی ترتیب داد. متأسفانه در سال های اخیر به دلیل کمبود بودجه یا هر دلیل دیگری اساتید مبرز امر یا در قم متراکم شده و از توانایی آنها به درستی استفاده نمیشود و یا در نقاط مختلف دنیا به درستی قرار نگرفتهاند. مثلا استادی که با سطح علمی مطلوب میتواند در اروپا نقش آفرینی بیشتری داشته باشد در آفریقا واقع شده و یا استادی در جنوب آفریقا و مناطق مرفه واقع شده بایستی در مرکز آفریقا واقع شود و مثالهایی از این دست.
6. معرفی انقلاب اسلامی به عنوان امتداد نظام ولایت و امامت
نکته ای که نباید از ان غفلت کرد مسأله مهم «انقلاب اسلامی» و «بیداری اسلامی» است. در بحث معرفی نظام امامت و ولایت، طرح ریزی ولایت مطلقه فقیه به عنوان ادامه راه انبیاء و اولیاء نباید مغفول بماند و اهمیت مقوله «رهبری» در خود باوری ملت ها و افکار عمومی به ویژه جوانان و معرفی نظام «امام» و «امت» به عنوان تنها راه برون رفت باید مورد توجه قرار گیرد. تبیین انقلاب اسلامی ایران به عنوان الگوی یک نظام دینیِ نهادسازی شده ی به دنبالِ عدالت و دفاع از حق مظلومان و مستضعفان نیز در این چارچوب ضروری مینماید.
در پایان اگر بخواهیم در یک جمله همه مباحث فوق را خلاصه کنیم شاید بهتر است با این جمله خاتمه دهیم که: «اگر حماسهساز نیستیم لااقل حماسه کش نباشیم!»
*سید احسان رئیس الساداتی