گروه فرهنگی مشرق- به مناسبت ایام سوگواری حضرت صدیقه طاهره (سلامالله علیها)، "مشرق"
مجموعهای با نام "بهاریه کبود" را که به قلم "احمد بابایی" شاعر و نویسنده
جوان کشورمان به رشته تحریر در آمده است، منتشر میکند. پنجمین قسمت از این
مجموعه را در ادامه میخوانید:
کوتاهی تاثیرگذارانِ سرزمین پهناور مسلمان نشین در حمایت از امیرالمومنین علیه السلام ناشی از قحطی بصیرت بود. آنگاه که بلاتکلیفی، جای عمل به تکلیف را گرفته بود، وقت رو شدنِ برگ برندهی عصمت الله بود. وظیفه علی علیه السلام تبلیغ خود نبود، این وظیفه به عهده ی یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر بود. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) کار را در غدیر، تمام کرده بود و حرفی باقی نمانده بود. تکلیف از دیدگاه وحی، روشن و واضح بود. همه باید از همه جهات به سوی این خانه حرکت می کردند، فاطمه علیهاسلام اسوهی کامل ولایت پذیران بود. او نزدیک ترین فرد به علی علیه السلام بود و باید پیش از همه و بیش از همه به تکلیف خویش عمل می کرد و دیگران پشت سر او باید به علی علیه السلام مراجعه می کردند.
از جانسوز ترین لحظات عمر علی علیه السلام، آن زمانی است که فاطمه علیهاسلام در بستر احتضار، پیش از آغاز وصایای پایانی، از ولی الله و از امام خویش «طلب حلالیت» می کند! گویا حس می کند که این وظیفه، به ظلم سقیفه بر زمین مانده است...
هیچ فردی در این کُرهی رنج، نمی تواند آنی و کمتر از آنی در عصمت فاطمه علیهاسلام شکّ و تردید کند. عصمت محض، اجازه هیچ قصور و تقصیری را به صدیقه طاهره علیهاسلام نداده است... طلب حلالیت، برای چه!؟
فاطمه علیهاسلام مادرانهترین ارثیههای پُرفایده را برای نسل های پس از خویش باقی گذاشته است. او به موحدان همه تاریخ آموخته است که اگر به همه ی تکلیف خویش به بهترین صورت ممکن، عمل کردید باز در مقابلِ امام زمانِ خود شرمنده اید! زیرا شان امام زمان، اجلّ و اعزّ و اشرف از اعمال مامومین است. تقدیم جان و دل در راه ولایت، ردّ امانت است به صاحب امانت! یعنی اگر توفیق شهادت یافتیم باید از ولیّ خود ممنون باشیم و از او «طلبِ حلالیت» کنیم...
کوتاهی تاثیرگذارانِ سرزمین پهناور مسلمان نشین در حمایت از امیرالمومنین علیه السلام ناشی از قحطی بصیرت بود. آنگاه که بلاتکلیفی، جای عمل به تکلیف را گرفته بود، وقت رو شدنِ برگ برندهی عصمت الله بود. وظیفه علی علیه السلام تبلیغ خود نبود، این وظیفه به عهده ی یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر بود. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) کار را در غدیر، تمام کرده بود و حرفی باقی نمانده بود. تکلیف از دیدگاه وحی، روشن و واضح بود. همه باید از همه جهات به سوی این خانه حرکت می کردند، فاطمه علیهاسلام اسوهی کامل ولایت پذیران بود. او نزدیک ترین فرد به علی علیه السلام بود و باید پیش از همه و بیش از همه به تکلیف خویش عمل می کرد و دیگران پشت سر او باید به علی علیه السلام مراجعه می کردند.
از جانسوز ترین لحظات عمر علی علیه السلام، آن زمانی است که فاطمه علیهاسلام در بستر احتضار، پیش از آغاز وصایای پایانی، از ولی الله و از امام خویش «طلب حلالیت» می کند! گویا حس می کند که این وظیفه، به ظلم سقیفه بر زمین مانده است...
هیچ فردی در این کُرهی رنج، نمی تواند آنی و کمتر از آنی در عصمت فاطمه علیهاسلام شکّ و تردید کند. عصمت محض، اجازه هیچ قصور و تقصیری را به صدیقه طاهره علیهاسلام نداده است... طلب حلالیت، برای چه!؟
فاطمه علیهاسلام مادرانهترین ارثیههای پُرفایده را برای نسل های پس از خویش باقی گذاشته است. او به موحدان همه تاریخ آموخته است که اگر به همه ی تکلیف خویش به بهترین صورت ممکن، عمل کردید باز در مقابلِ امام زمانِ خود شرمنده اید! زیرا شان امام زمان، اجلّ و اعزّ و اشرف از اعمال مامومین است. تقدیم جان و دل در راه ولایت، ردّ امانت است به صاحب امانت! یعنی اگر توفیق شهادت یافتیم باید از ولیّ خود ممنون باشیم و از او «طلبِ حلالیت» کنیم...