خون طفلان یمن
لب اگر باز کنم سرّ مگو میریزد
میروم گریه کنم، چشم فرو میریزد
چند وقت است می و ساقی و ساغر همه اوست
دست من باده نمیریزد، او میریزد
چند ماه است که در راه گلویم خار است
چشم من بغض دلش را به گلو میریزد
جویها در همه جا روی به دریا دارند
این چه دریاست که یکباره به جو میریزد
بی خبر از نفس سوختهحالان مگذر
خاصه صبحی که سبو پشت سبو میریزد
این قدر پشت سر سوختگان حرف مزن
من اگر ها کنم از آینه هو میریزد
هر طرف مینگری داغ اویس قرن است
خون طفلان یمن از همه سو میریزد
میروم گریه کنم، چشم فرو میریزد
چند وقت است می و ساقی و ساغر همه اوست
دست من باده نمیریزد، او میریزد
چند ماه است که در راه گلویم خار است
چشم من بغض دلش را به گلو میریزد
جویها در همه جا روی به دریا دارند
این چه دریاست که یکباره به جو میریزد
بی خبر از نفس سوختهحالان مگذر
خاصه صبحی که سبو پشت سبو میریزد
این قدر پشت سر سوختگان حرف مزن
من اگر ها کنم از آینه هو میریزد
هر طرف مینگری داغ اویس قرن است
خون طفلان یمن از همه سو میریزد
24 فروردین 1394