انصارالله در آرزوی حمله زمینی آل سعود
جعفر بلوری: تجاوز رژیم نامشروع آل سعود به یمن و کشتار زنان و کودکان بی دفاع این کشور، از جمله تحولات مهم و تاسف بار این روزهای منطقه است که متاسفانه، برخی کشورهای منطقه با آن همراه شده اند. عربستان که بدون اجازه آمریکا و رژیم صهیونیستی آب نمی خورد، با چراغ سبز این دو و همراهی یک «ائتلاف اجاره ای»، -به خیال خام خود- در حال یکه تازی در یمن است. کشتار نزدیک به 1000 نفر از مردم بی دفاع و مظلوم یمن اما، تمام افتخار این ائتلاف از حدود سه هفته تجاوزگری است.
مدتی است، این ائتلاف دلاری، زمزمه حمله زمینی به یمن را هم بر سر زبان ها انداخته و مدام در حال خط و نشان کشیدن برای مردم مظلوم این کشور است. تلاش آل سعود برای وسوسه پاکستان، به طمع افتادن پاکستان است که گویا دلارهای نفتی بخش دیگر ماجرا بود. 200 میلیارد دلار برای ژنرال کودتاچی مصری... حقیقتا وسوسه انگیز است. نیست؟ اگر چه، تصمیم عاقلانه روز جمعه پارلمان پاکستان، مانع از ورود اسلام آباد به جنگ نیابتی عربستان شد و بزرگترین امید ریاض را به یاس بدل کرد.
اما آیا عربستان و ارتش اجاره ای اش خواهند توانست به اهداف خود در یمن دست یابند؟ آیا حمله زمینی به این کشور صورت خواهد پذیرفت؟ و... در این یادداشت سعی داریم پس از یافتن پاسخی هرچند کوتاه برای این سوال های متداول، پاسخی نیز به اتهامات ریاض علیه آنچه«مداخلات تهران در یمن» نامیده بدهیم. اتهاماتی که با گذشت زمان و علنی تر شدن شکست سعودی ها، روز به روز بیشتر و تندتر می شود.
عربستان برای این جنگ افروزی، چند دلیل مطرح کرده است از جمله اینکه گفته، این حمله را به درخواست «عبد ربه منصور هادی»، رئیس جمهور مستعفی و فراری یمن ترتیب داده است. به گفته ریاض، چون منصور هادی از آنها خواسته به این کشور حمله کنند، آنها نیز اطاعت کرده اند! این رژیم همچنین مدعی شده، برای نجات مردم یمن و خارج کردن آن از «اشغال ایران» دست به این حمله زده است!
به قول سید حسن نصرالله، رهبر شجاع حزب الله لبنان، بزرگ ترین دروغی که سعودی ها درباره این حمله نظامی بر زبان رانده اند، همین دو موردی است که نام بردیم. اگر سرنوشت مردم مسلمان کشوری برای سعودی ها مهم است، این کشور تا کنون باید بارها علیه رژیم کودک کش صهیونیستی ائتلاف تشکیل می داد و پاره تن اسلام، فلسطین را نجات می داد. این رژیم فرتوت اما نه تنها چنین نکرده بلکه، به گفته مقامات رسمی رژیم صهیونیستی، اسرائیل به درخواست همین کشورهای مرتجع عربی- بخوانید عربستان و امثالهم- به غزه و لبنان حمله کرده است تا «مقاومت» را- به خیال خام خود- ریشه کن کند. اصولا تجاوز سعودی ها به یمن نیز، با همین هدف صورت می گیرد؛ یعنی جلوگیری از گسترش مقاومت. این یک تحلیل نیست؛ خبری است که وزیر دفاع آل سعود لابلای تشریح دلایل حمله بر یمن به زبان راند آنجا که گفت توان دیدن یک حزب الله لبنان دیگر در همسایگی اش را ندارد. بنابر این توهم «نابودی مقاومت» مهم ترین و اصلی ترین هدف ائتلاف سعودی صهیونیستی از تجاوز به یمن است.
و اما در پاسخ به ادعای مداخله ایران در یمن و اینکه ایران این کشور را اشغال کرده است، به دو جمله از رهبر معظم انقلاب اکتفا می کنیم و می گذریم. رهبر انقلاب در پاسخ به ادعایی مشابه درباره بحرین فرمودند:
«حکام بحرین ادعا کردند که ایران در قضایای بحرین دخالت می کند. این دروغ است. نه، ما دخالت نمی کنیم. ما آنجائی که دخالت کنیم، صریح می گوییم. ما در قضایای ضدیت با اسرائیل دخالت کردیم؛ نتیجه اش هم پیروزی جنگ سی و سه روزه و پیروزی جنگ بیست و دو روزه بود. بعد از این هم هر جا هر ملتی، هر گروهی با رژیم صهیونیستی مبارزه کند، مقابله کند، ما پشت سرش هستیم و کمکش می کنیم و هیچ ابائی هم از گفتن این حرف نداریم .... ما اگر در بحرین دخالت می کردیم، اوضاع در بحرین جور دیگری می شد!»(14/11/90 نماز جمعه تهران)
باید به تصمیم گیرندگان جوان و خام سعودی گوشزد کرد که، ایران اسلامی طبق وظایف دینی و بدون هیچ چشم داشتی به مردم عراق، سوریه، فلسطین و حزب الله لبنان کمک کرد و نتیجه را هم همه دیدند و به قول آقا از گفتن آن هم هیچ ابایی نداریم و اگر چنانچه در یمن دخالت کنیم، قطعا اوضاع جور دیگری می شود!
رهبر انقلاب روز پنجشنبه 20 فروردین ماه سال جاری و در دیدار با جمعی از مداحان اهل بیت(ع) نیز درباره این ادعای سعودی ها فرمودند: «هواپیماهای جنایتکارشان آسمان یمن را ناامن کرده و بهانه های ابلهانه ای که از نظر خداوند، ملتها و منطق بین المللی مردود است برای دخالت در یمن جور می کنند، اما این کارها را دخالت نمی دانند و در مقابل، ایران را متهم می کنند.»
و اما حمله زمینی. به نظر می رسد، این اظهارات مقامات سعودی و اخبار پیرامونی آن، به یک بلوف بیشتر شبیه است تا واقعیت. تاریخ گواه است، مقامات تن پرور و خوشگذران سعودی هیچ گاه و در هیچ نبردی نه علیه مردم یمن و نه علیه هیچ ملت شجاع دیگری نتوانسته اند هیچ غلطی بکنند. حتی زمانی که انبارهایش با سلاح های مدرن آمریکایی و صهیونیستی پر شده و سازمان های مدعی دفاع از حقوق بشر و سازمان ملل هم فقط به بیانیه نویسی اکتفا کرده باشند. در طول تاریخ بزرگتر از سعودی ها هم برای به استثمار کشاندن مردم یمن تلاش کرده اند اما هرگز به نتیجه نرسیده اند. در سال 1316 انگلیس به یمن حمله کرد اما دست از پا درازتر بازگشت. اوایل قرن نوزده عثمانی ها تجربه مشابهی را پشت سر گذاشتند. در سال 1962 هم، مصر شانس خود را با حمله نظامی به این کشور آزمایش کرد اما به سرنوشت انگلیس و عثمانی دچار شد و دست از پا درازتر بازگشت.
چرا زیاد دور برویم. سال 2009، جنگ ششم صعده. در این جنگ عربستان در حالی که طبق معمول، حمایت کامل آمریکا، رژیم صهیونیستی و مرتجعین عرب را داشت و از همه مهمتر، ارتش و دولت یمن را هم در کنار خود می دید، نتوانست بر الحوثی ها پیروز شود، چه رسد به امروز که ارتش، قبایل مسلح، حدود 20 حزب یمنی و از همه مهمتر، مردم مسلمان یمن تمام قد در کنار الحوثی ها ایستاده اند. همین چند روز پیش بود که یک قبیله ساده اما انقلابی یمنی به نام«طخیه»، با یک پاتک ساده وارد خاک عربستان شد و پس از به هلاکت رساندن 18 نظامی سعودی و فراری دادن الباقی نظامیان، پایگاه نظامی المناره را تسخیر کرد. تلاش های پی درپی نظامیان سعودی برای بازپس گیری این پایگاه نظامی تا این لحظه همگی با شکست مواجه شده است.
از همین جا می توان پیش بینی کرد، عربستان جرات لشکرکشی به یمن و ورود به جنگ زمینی با انصارالله را نخواهد داشت که اگر چنین کند، شکست آن قطعی خواهد بود. باز به قول آقا، «یقیناً سعودی ها در این مسئله خسارت و ضرر خواهند کرد و به هیچ وجه پیروز نخواهند شد. دلیل این پیش بینی واضح است، زیرا توانایی نظامی صهیونیست ها چندین برابر سعودی ها و منطقه غزه نیز یک منطقه کوچک بود، اما آنها نتوانستند موفق شوند، در حالیکه یمن، کشوری پهناور و با جمعیت دهها میلیونی است.»
شاید جمع شدن 9 کشور عربی دور عربستان، حاکمان این کشور را دچار اشتباه محاسباتی کرده باشد. اما باید توجه کرد، دلیل همراهی بسیاری از این کشورها، دلارها و رشوه های کلانی است که احتمالا به آنها پرداخت شده و یا در آینده پرداخت خواهد شد. به نوشته روزنامه القدس العربی، فقط مصر، برای همراه شدن با عربستان در جنگ نیابتی یمن، مبلغ 200 میلیارد دلار درخواست کرده است.
شاید هم لشکرکشی موفق عربستان به بحرین برای سرکوب تظاهرات آرام مردمی، این رژیم را دچار اشتباه کرده است. سعودی ها اگر توفیقی در سرکوب مردم عادی بحرین حاصل کرده اند، نه به خاطر شجاعت، مهارت و توانمندی های نظامی آنها است، بلکه به این دلیل است که حریفشان در بحرین، مردم عادی و غیرمسلحی هستند که بنای مبارزه مسلحانه را ندارند. اما الحوثی ها، هم مسلح اند و هم سالیان درازی تجربه موفق در جنگ چریکی با متجاوزان را دارند. به قول برخی کارشناسان، «انصاراللهی ها چریک به دنیا می آیند.»
بنابر این می توان به این نتیجه رسید که، لشگرکشی زمینی ارتش بی عرضه عربستان به یمن تحت فرماندهی شاهزادگان عیاش و فرماندهان شکم باره نه تنها انقلابیون یمنی را نگران نمی کند، بلکه چه بسا با استقبال آنها نیز مواجه خواهد شد! ... شاید بهتر است آرزو کنیم عربستان به یمن حمله زمینی کند!
مسئله مهم دیگر، ترکیب جمعیتی خود عربستان است. شمار زیادی از یمنی ها، در خاک عربستان زندگی می کنند. عده زیادی از مردم دو کشور نیز دارای ریشه های خویشاوندی و نسبی قوی با یکدیگرند. این مسئله فقط به شهرهای مرزی محدود نمی شود. طبق گزارش های رسمی و منتشر شده، یمنی ها حتی در ریاض نیز حضور دارند. همه این ها سوای از شیعیان خود عربستان است که سالهاست در مناطق شرقی و نفت خیز عربستان زندگی می کنند و دل خوشی نیز از سعودی های تکفیری ندارند. روز چهارشنبه و پس از انتشار گسترده تصاویر دلخراش نسل کشی ائتلاف سعودی-صهیونیستی در یمن، خبر رسید، در ریاض، پایتخت عربستان دو نظامی سعودی به ضرب گلوله از پای درآمدند ... این تازه آغاز راه است.
شاید سعودی ها از این واقعیات به درستی آگاه نبودند و به همین دلیل خود را در مهلکه یمن انداخته اند. این احتمال نیز وجود دارد که در این بین بازی خورده باشد. جنگ یمن فقط و فقط اهداف آمریکا و رژیم صهیونیستی را تامین می کند!
افتادن امور کشور عربستان به دست مشتی جوان خام و بی تجربه نیز مسئله مهم دیگری است که قطعا در این اشتباه محاسباتی دخیل است. اما به هر تقدیر آل سعود این جنگ نیابتی را کلید زد، بنا بر این باید منتظر تبعات آن هم باشد. اما سعودی ها این را هم باید بدانند که، به قول نشریه پانوراما الشرق الوسط، یمن می تواند پایان آل سعود باشد.
فردای برگشت ناپذیر آل سعود
محمد حسنین هیکل، سیاستمدار برجسته مصری در یک اظهارنظر صریح، آن دسته از کشورهای عرب را که در تجاوز به یمن مشارکت دارند یا خواهند داشت، به باد انتقاد گرفت و این اقدام را یک خطای استراتژیک دانست. هیکل، ارتجاع عرب را از عواقب این اقدام نسنجیده برحذر داشت و نسبت به پیامدهای آن هشدار داد.
تقریباً بلافاصله پس از انتشار این دیدگاه، بوقهای تبلیغاتی و برخی عناصر رژیم های مرتجع عرب دست به کار شدند تا با جوسازی علیه هیکل، وی را مرعوب نمایند و آثار و تبعات اظهاراتش را مهار و بلکه خنثی نمایند.
اینکه اظهارنظر هیکل تا این اندازه موجب تشویش و اعتراض جنگ طلبان و متجاوزین شده، از یکطرف نشانگر موضع دقیق و تاثیرگذار هیکل است و از طرف دیگر ابعاد بی اعتباری و سستی مواضع متجاوزین را به نمایش می گذارد، چرا که هیکل به تنهائی مواضع متجاوزین با آنهمه ابزارهای سیاسی – تبلیغاتی را مخدوش ساخت و در یک تقابل نابرابر، بر نکته ای تاکید ورزیده که اساس مشروعیت، مقبولیت و درستی اقدام آنها را به زیر سئوال برده است.
اکنون به دور از هرگونه پیشداوری، خوبست به این نکته بپردازیم که دیدگاه و موضع کدام طرف منطقی تر است؟ آیا اعرابی که می خواهند «طوفان» به پا کنند، برحقند یا معترضین به این عملکرد؟ با مروری بر کارنامه ارتجاع عرب در قبال تحولات منطقه در طول دوران معاصر، بهتر می توان دریافت که تقریباً بدون استثنا، شاهد تلاش، سرمایه گذاری و حمایت ارتجاع عرب از اقدامات و سیاستهائی بوده ایم که نه تنها در جهت تامین و تضمین منافع و مصالح دنیای عرب و دنیای اسلام نبوده، بلکه دقیقاً در یک مسیر انحرافی به این منافع و مصالح، زیان رسانیده و بر ضد آن وارد عمل شده است.
1 – ملت های عرب و مسلمان به خاطر دارند که ارتجاع عرب هرگز به طور موثر و صادقانه در جهت حل و فصل مسئله فلسطین و تامین منافع فلسطینی ها عمل نکرد و حتی در بسیاری موارد با همدستی آمریکا و برخی کشورهای اروپائی و صهیونیست ها، راهکار های تحقیرآمیز و بدون پشتوانه ای را به زیان فلسطین، تحمیل و با آن همراهی نمود. بررسی دستاوردهای توافقات «اسلو»، «مادرید» و پیامدهای توافقات بعدی در مسیر تضعیف مواضع فلسطینی ها و تقویت مواضع رژیم صهیونیستی به خوبی نشان می دهد این پدیده از ابتدا یک حرکت انحرافی بود که نهایتاً امروزه ارتجاع عرب را به طرز آشکاری به «متحد اسرائیل» تبدیل نموده است.
2 – اشغال لبنان توسط ارتش صهیونیستی در سال 1382 نه تنها با واکنش قابل
ذکری از جانب ارتجاع عرب مواجه نگردید بلکه به عکس، آنها را به دشمن
همیشگی نیروهای مقاومت در لبنان تبدیل کرد بطوری که «ایهود اولمرت» نخست
وزیر وقت اسرائیل در جنگ 33 روزه علیه حزب الله لبنان بارها گفت این جنگ به
درخواست برخی رژیم های عرب و با موافقت آنها شکل گرفته و ادامه یافته است.
عربستان از شکست اسرائیل در جنگ 33 روزه و پیروزی نیروهای مقاومت اسلامی
لبنان بقدری عصبانی شد که با ماموریت دادن به شاهزاده «بندربن سلطان» و
«ترکی الفیصل» برای اعطای چک سفید به نخست وزیر اسرائیل از صهیونیست ها
رسماً درخواست ورود مجدد به جنگ با حزب الله لبنان را مطرح کرد که با
مخالفت جدی تل آویو مواجه شد مخالفتی که البته ناشی از ناتوانی و غافلگیری
ارتش صهیونیستی در قبال نیروهای مقاومت بود و در گزارش رسمی «کمیته
وینوگراد» به تصریح مورد تاکید رسمی قرار گرفته است.
3 – فجایع سال های اخیر در سوریه به اعتراف برخی مقامات خشمگین ریاض، با هدف انتقام از دمشق به خاطر عدم همراهی با سیاست های ضدانسانی ریاض در قبال منافع و مصالح واقعی اعراب صورت گرفته و همچنان استمرار دارد.
اصرار جنون آمیز ریاض برای حمله نظامی آمریکا به سوریه به عنوان یک واقعیت آشکار و البته غیرقابل درک و باور، در حافظه تاریخی ملت های منطقه باقی مانده است.
4 – نقش آشکار ریاض در شکل گیری «داعش» و سایر گروه های جنایتکار تکفیری و سلفی موضوع قابل انکاری نیست که ریاض بتواند از آن تبری جوید و از عواقب سرمایه گذاری بدفرجام در این فجایع بزرگ در امان بماند.
5 – شروع جنگ در یمن و تلاش برای تداوم آن، بدترین اشتباه تاریخی ریاض محسوب می شود که از نظر ابعاد، تاثیرات و پیامدهای منتظره و غیرمنتظره، هیچ یک از جنایات گذشته و حال ریاض، قابل مقایسه نیست.
ریاض با دست های خود، بذر کینه و خشونت را در پشت مرزهای طولانی با یمن شاید برای همیشه می کارد و یک ملت مظلوم اما مجاهد را علیه خود می شوراند. تاریخ معاصر یمن در این زمینه گواهی می دهد که ریاض در طول چندین دهه از یکطرف دولتمردان مزدور و دست نشانده را بر مقدرات یمن حاکم نموده و از طرف دیگر علیه مردم یمن از طریق همین دست نشاندگان خود وارد عمل شده است.
چگونه می توان باور کرد که رئیس جمهور یمن با فرار به عدن و سپس گریختن به عربستان و پناه آوردن به دربار سعودی آااااددآاز آنها بخواهد که با تجاوز و کشتار علیه مردم یمن، او را مجدداً به قدرت باز گردانند تا به خیانت ها و جنایات خود علیه آن ملت ادامه دهد؟ ریاض هنوز هم از دعوت عام برای پیوستن دیگران به جنایتکاران جنگی ناکام مانده ولی هنوز مایوس نشده و با توسل به دلارهای نفتی و با فریب دیگران سعی دارد شرکای جرم خود را در یمن بیشتر کند تا بلکه اندکی احساس آرامش نماید. شاید رهبران ریاض نتوانند گذشته های تاریخی را به خاطر بیاورند ولی تاریخ معاصر نشان می دهد که حتی حمایت بی چون و چرا از سردار نگون بخت قادسیه هم به زیان آنها پایان یافت و صدام به جنایات خود درون مرزهای عربستان به شاهزادگان عیاش سعودی ثابت کرد که هر کس شمشیر طغیان را تیز کند، با همان سلاح کشته خواهد شد.
ریاض نه با جنگ عراق، نه با جنگ سوریه و نه با همدستی صهیونیست ها در لبنان نتوانست چیزی را به نفع خود تغییر دهد ولی در جنگ یمن، اوضاع به همین صورت ختم نخواهد شد بلکه باید بداند که با تداوم این جنگ نابرابر، مجبور خواهد شد تاوان سنگینی را بپردازد که عقلای قوم در دنیای عرب و دنیای اسلام از آن بعنوان یک خطای استراتژیک و چه بسا غیرقابل جبران و با آثاری برگشت ناپذیر، یاد می کنند. هر چند امروز بوق های تبلیغاتی از سخنان «حسنین هیکل» برآشفته شدند و بر او خرده گرفتند ولی فردای تاریخ، صحت ارزیابی و پیش بینی وی را تایید خواهد کرد.
تحریم ها لغو شود یا نشود باید برای اقتصاد برنامه داشت
دکتر ابراهیم رزاقی: متاسفانه مسؤولان دولت به جای تکیه بر توان داخلی و بهره گیری از مزایا و منابع خدادادی، در تلاشند در قالب مذاکرات بتوانند منفذ ورود به جهانی شدن اقتصاد را پیدا کرده و با این رویکرد عملا دایره وابستگی خود را به دنیا گسترده کنند، در حالی که برنامه ها باید به گونه ای طراحی شود که اقتصاد ایران مسیر پویایی را در پیش گیرد و با فاصله گیری از خام فروشی منابع، همچنین تحرک بخشی به تولید و نیز حرکت در راستای ساخت کالاهای نهایی با ارزش افزوده لازم، نه تنها اقتصاد کشور از هر جهت مصون بماند بلکه بستر لازم برای اشتغالزایی و توسعه نیز در جای جای ایران اسلامی فراهم شود. با این روند رسیدن به این هدف سخت به نظر می رسد. در اینکه برداشته شدن سد تحریم ها و ارتباط با دنیا می تواند تاثیراتی را بر اقتصاد کشور به جا گذارد شکی نیست اما به چه قیمتی؟ در حقیقت تلاش دولت و تیم مذاکره کننده آن طی یک سال و نیم اخیر این بوده است که توافقاتی حاصل شود تا ایران با مجاب کردن آمریکا و غرب درباره رفع تحریم ها، پیروز میدان شود اما چنین نخواهد شد، چرا که تجربه ثابت کرده هرگاه آمریکا و همپیمانانش می خواهند با هدف سرمایه گذاری مشترک یا روابط اقتصادی با کشورهای دنیا همکاری کنند، جز منافع خود به چیز دیگری فکر نمی کنند.
از آنجا که ایران به خودی خود دارای مزیت و منابع غنی فراوان، مواد خام متنوع و متفاوت است، دنیا اکنون بشدت نیازمند کالا و محصولات ایرانی است. پس توجه به تولید داخل و اشتغالزایی می تواند نسبت به روابط دیپلماسی بهتر نتیجه دهد. پیشرفت ها بی شک بدون بسترسازی مناسب برای تحرک تولید و توسعه صادرات امکان پذیر نیست که این موضوع با توجه به پتانسیل های موجود چون نیروی فراوان کار، وجود تکنیسین های مجرب فنی متخصص و مواد اولیه فوق العاده زیاد و کم نظیر که به راحتی در کشور قابل دسترسی است، می تواند مرتفع کننده مشکلات شود، کما اینکه خود شرکت های تولیدی و صادرکننده خارج از کشور نیز به اشکال مختلف حتی در شرایط تحریم، اقدام به داد و ستد با ایران می کنند.
ناگفته نماند نباید تمام کمبودها، کاستی ها و عقب ماندگی ها را به گردن تحریم ها بیندازیم و با این تفکر غلط همه توانمان را برای رفع تحریم ها به کار گیریم. خیلی ها تمام مشکلات اقتصادی را زاییده تحریم ها می دانند که البته قطعا چنین نیست. برای اینکه اقتصاد ما وابسته نباشد راهکارهای فراوانی وجود دارد؛ مثلا دولت باید سیاستگذاری را به سمتی ببرد که فروش فرآورده های نفتی مان بیشتر از فروش نفت خام باشد. دولت باید بخش خصوصی واقعی بویژه بنگاه های تولیدی را دریابد و به جد مورد حمایت ویژه قرار دهد. اکنون بیشتر کارشناسان بر این باورند تحریم های بین المللی فقط ۲۰ درصد تاثیر منفی بر اقتصاد کشور گذاشته است و ۸۰ درصد مشکلات اقتصادی ربطی به تحریم ها ندارد. دولت یازدهم اکنون در بخش اقتصاد به دنبال پیاده کردن مدل سیاست تعدیل اقتصادی و تا حدودی پیروی از نظام سرمایه داری است و متاسفانه اصل موضوع که همانا اجرای نظام اقتصادی مطابق قانون اساسی کشور است، فراموش شده است.
در قانون آمده اقتصاد ایران مبتنی بر 3 بخش مهم خصوصی، تعاونی و دولتی است ولی گویا دولت، تعاون و بخش خصوصی را فراموش کرده است. اگر به بخش خصوصی نگاه شود خواهیم دید این بخش نتوانسته به خوبی ظاهر شود و نقش اساسی خود را در اقتصاد کشور به درستی ایفا کند. بخش تعاونی نیز که عمدا در خواب عمیقی فرورفته و فعالیت های آن در حال حذف شدن است. با وجود این تنها بخش دولتی است که به فعالیت های اقتصادی می پردازد که متاسفانه بازدهی چندانی را نیز به بار نمی آورد.
با نگاهی به گذشته باید گفت آمریکا بیش از 35 سال است با سخت ترین تحریم ها و تهدیدها سعی کرده است ایران را تسلیم خواسته های خود کند اما اراده ایرانیان نه تنها باعث شده این تهدیدها به فرصتی مناسب برای توسعه و خودکفایی تبدیل شود بلکه کشور اسلامی مان به پیشرفت های قابل توجهی نیز در بخش های گوناگون بویژه بخش های مختلف صنایع دفاعی نایل آمده و در مسیر خودکفایی گام های بلندی برداشته است. اگر به سیاست های استعماری آمریکا نگاه شود، خواهیم دید اکنون این کشور نیازمند مواد معدنی خام است و چنانچه کشوری از سیاست های او پیروی نکند، آن کشور را تهدید به عدم خرید مواد خام می کند. این شرایط را ما در اوایل انقلاب تجربه کردیم.
زمانی که قیمت نفت در ایران ۴۰ دلار بود، آمریکا قیمت نفت ایران را به حدود 8 دلار رساند اما این محدودیت ها هیچ گاه باعث نشد ایران تسلیم زور شود و از ارزش های انقلابی خود دست بردارد یا حتی از آنها بکاهد و قدمی عقب بگذارد. از لحاظ اقتصادی نیز ما برای واردات کالا در چند سال گذشته ۱۲ میلیارد دلار نیاز داشتیم که در سال ۹۰ این رقم به ۱۲۰ میلیارد دلار رسید در حالی که ۸۰ درصد همین کالاهای وارداتی، کالاهای مصرفی بود که می توانستیم بخش عمده ای از آن را در کشور تولید کنیم. از طرف دیگر بزرگ ترین بحران را بانک ها طی دوـ سه سال اخیر بر کشور تحمیل کردند، چرا که آنها پول مردم را جمع کرده و به آنها سود ۲۰ درصدی پرداخت کردند در حالی که نرخ تورم ۴۰ درصد بود. به هر حال اگر قانون اساسی در کشور به خوبی رعایت می شد و اصل۴۴ نیز طی سال های گذشته به صورت واقعی شکل اجرایی به خود می گرفت، هیچ گاه اقتصاد کشور با محدودیت مواجه نمی شد.
5 سال پیش که تحریم ایران تشدید شد و آمریکا و غرب دست به تحریم بنزین
هم زدند، این محدودیت باعث شد صنایع پتروشیمی ما اقدام به ساخت بنزین در
واحد های تولیدی کنند اما متاسفانه این اتفاق بزرگ یعنی خودکفایی در تولید
بنزین با نگاه چپ دولت یازدهم مواجه شد.
دولت با «خودتحریمی» یا به نوعی گل به خودی، اقدام به واردات این کالا از
سایر کشورها کرد تا رسما تولید ملی و خودکفایی را زیر سوال ببرد. حالا تصور
کنید این دولت می خواهد برای اقتصاد مقاومتی برنامه ریزی کند!
دوباره تاکید می کنم دولت در کنار چانه زنی های بین المللی باید به سمت پویا کردن اقتصاد برود و با تلاش وافر و کارشناسانه، صنایع و مراکز تولید را رونق بخشیده و بخش کشاورزی را توسعه دهد و فکری اصولی به حال تولید بکند نه اینکه به امید توافق در مذاکرات دست روی دست گذاشته، بنشیند و کاری را پیش نبرد. به نظر من آقای رئیس جمهور مسائل سیاسی و بویژه دیپلماسی را بیش از حد لازم در اقتصاد دخالت می دهد در حالی که باید اقتصاد، تفکری مستقل از سیاست داشته باشد.
تعلیق عمره نمادی از انزوای عربستان
حسن هانی زاده: اقدام اخیر دو پلیس فرودگاه جده در هتک حرمت دو نوجوان ایرانی، جامعه ایرانی را بشدت برآشفت و انتظار می رفت که نهادهای مسئول، چه سازمان حج و زیارت و چه وزارت امور خارجه، گام های لازم را برای تنبیه دولت عربستان بردارند. بنابراین تعلیق سفر عمره که نشانه ای از انزوای سیاسی ریاض است، می تواند اقدام تنبیهی مناسبی باشد که نشان می دهد ایران نسبت به هتک حرمت اتباع خود ساکت نیست.
تخلف مأموران آل سعود در رابطه با زائران ایرانی که می تواند به دیگر زائران خانه خدا از کشورهای مختلف تسری یابد، خود حاکی از آن است که رژیم آل سعود شایسته اداره حرمین شریفین نیست و این اماکن مقدس باید زیرنظر هیاتی متشکل از 55 کشور اسلامی اداره شود.
بی تردید نفوذ تفکر وهابیت در اداره حرمین شریفین، یک خطر بالقوه است که تعلیق حج عمره به تنهایی از بین برنده آن نبوده و با همکاری وزارت امورخارجه، باید گام های لازم برای تغییر چنین رفتارهایی از سوی ریاض، برداشته شود.
اکنون با توجه به سیاست های عربستان سعودی در قبال کشورهای منطقه، از سرکوب مردم بحرین گرفته تا کشتار مردم یمن و دخالت در امور داخلی کشورهای سوریه، عراق و لبنان و حمایت از گروه های تروریستی، چشم اندازی برای بهبود مناسبات تهران و ریاض در کوتاه مدت متصور نیست.
با این حال از آنجا که به دلیل تحولات داخلی، نظام سیاسی عربستان در آینده دستخوش تغییراتی خواهد شد، ایران می تواند متناسب با تغییر این سیاست ها، مناسبات خود با عربستان را تنظیم کند.
شکست سیاسی و نظامی عربستان در یمن و اشتباهات سیاسی ریاض در خاورمیانه که همزمان با اصلاح مواضع کشورهای منطقه در قبال این کشور چه در پاکستان و چه در ترکیه در قبال همراهی با آل سعود صورت گرفته است، نشان می دهد که دیپلماسی پویای تهران توانسته بر تحولات منطقه ای تأثیرگذار باشد که این روند در جریان مصوبه اخیر پارلمان پاکستان، بازنگری سیاست های اردوغان در قبال ریاض و مقاومت مصر و سودان در همراهی با عربستان در نبرد با یمن قابل مشاهده بود و توانست طرح ریاض برای حمله زمینی به یمن را ناکام بگذارد و جبهه عربی شکل گرفته علیه یمن را دچار فروپاشی کند.
با توجه به واقعیت های موجود، باید گفت گرچه تعلیق حج عمره از سوی ایران، عملا باعث آرام شدن افکارعمومی در ایران شد، ولی به نظر می رسد وزارت خارجه نیز باید هشدارهای لازم را به ریاض داده و اگر شرایط اجازه بدهد، برای تنبیه عربستان به دلیل رفتار صورت گرفته، اقدامات جدی تری را در دستور کار قرار دهد.
چرا سعودی در یمن تنهاست؟
سید محمد اسلامی: اشتباهات محاسباتی سعودی اندک اندک دارند خودشان را نشان می دهند. حدود 20 روز حمله هوایی به صنعا در عمل معادله تحولات میدانی یمن را تغییر نداده است. انصار ا... همچنان کنترل صنعا را در دست دارد. از همه مهم تر این که متحدان سنتی سعودی تلاش می کنند از اصرارهای پنهان و پیدای سعودی برای مشارکت در عملیات نظامی علیه مردم یمن فرار کنند. پاکستان، ترکیه و مصر 3 کشور مهمی هستند که تاکنون در برابر اصرارهای سعودی مقاومت کرده اند. موارد زیر می تواند از جمله برخی دلایل عدم همراهی این کشورها با ائتلاف سعودی باشد:
1- نزاع در یمن شیعه – سنی نیست
گام نخست برای درک علل عدم همراهی دیگران با سعودی، درک ماهیت رفتار خود سعودی است. سعودی در بحران یمن از محاسبات متعارف هزینه-فایده پیروی نمی کند. در شکل گیری عجولانه ائتلاف عربی علیه یمن هیچ نشانه ای از محاسبات متعارف جنگ های کلاسیک، از جمله محاسبات هزینه های مالی درگیری، محاسبات هزینه های جانی درگیری، تدوین استراتژی مشخص برای پایان درگیری و ... دیده نمی شود. به عبارت دیگر رفتار کنونی سعودی و سیاست خارجی جدید این پادشاهی را نمی توان با استفاده از تئوری انتخاب گزینه عقلایی تحلیل کرد. بلکه این رفتار برآمده از هویتی است که سعودی برای خود متصور است. تئوری نهادگرایی نوین کاملا روشن می کند که سعودی اکنون از "نهاد"های رفتار سنتی خود تبعیت می کند و نه گزینه های عقلایی. نهاد نژاد، نهاد زبان، نهاد تعلق به جغرافیای شبه جزیره عرب، نهاد آقا بالاسر اعراب بودن و موارد دیگر از این دست مولفه هایی هستند که تا اندازه ای رفتار سعودی را توجیه می کنند. سعودی تصور می کند که با شیعه و سنی نشان دادن درگیری های یمن، می تواند حمایت این کشورهای سنی مذهب را جلب کند. اما آن ها به درستی درک کرده اند که نزاع در یمن، نزاع شیعه و سنی نیست. بلکه سعودی در یمن به دنبال اعاده حیثیت عربی خود و اثبات دوباره زعامت بر ملت های عرب است. اهدافی که برای پاکستان، ترکیه و حتی مصر موضوعیت ندارند.
2- نگرانی از تبعات نظامی
فارغ از محتوای سیاسی حمله به یمن، واقعیت های نظامی این حمله نیز از جمله موضوعاتی است که کشورهای دیگر را از همراهی با سعودی باز می دارد. حمله هوایی جز تخریب زیرساخت های مدنی و کشتار افراد غیر نظامی نمی تواند دستاورد دیگری داشته باشد. در حالی که هیچ گروه نظامی یا قبیله مسلحی ائتلاف عربی را در یمن نمایندگی نمی کند، تنها گزینه موجود برای پیروزی نظامی سعودی ورود نیروی زمینی به یمن است. مشکل اینجاست که چه کشوری حاضر می شود ارتش خود را وارد یمن کند؟ محتمل ترین گزینه برای سعودی، ارتش مصر است. اما ارتش مصر در حال حاضر در صحرای سینا درگیر است. به علاوه این که حضور نیابتی مصر در درگیری های نظامی لیبی نیز بخشی از توان ژنرال سیسی را مشغول کرده است. بدون تردید برای ژنرال سیسی، پیروزی ژنرال خلیفه حفتر در لیبی مهم تر از شرایط کنونی در یمن است. این در حالی است که پاکستان و ترکیه نیز اساسا حداقل های لازم برای مشارکت در عملیات های اینچنین را ندارند. نه پیمان همکاری امنیتی مشترکی وجود دارد که چنین عملیاتی را توجیه کند و نه امنیت ملی این کشورها در یمن خدشه دار شده است که حضور ارتش شان در یمن توجیه پذیر باشد. پاکستان و ترکیه همچنین کارنامه دخالت نظامی ارتش مصر در یمن در دهه شصت میلادی در دوران ریاست جمهوری جمال عبدالناصر را پیش رو دارند. عملیاتی بی سرانجام که موجب کشته و زخمی شدن ۱۰ هزار نفر از نظامی های مصر طی ۲ سال جنگ شد و محبوبیت جمال عبدالناصر را به شدت کاهش داد.
3- فشار افکار عمومی به ویژه در زمینه حقوق بشر
در کشورهای پادشاهی عربی گویی اساسا مولفه ای به عنوان افکار عمومی وجود ندارد. اما کشورهایی که سعودی خواستار حضور آن هاست، این گونه نیستند. حتی در مصر هم که عملا یک حکومت نظامی در قدرت است، افکار عمومی همچنان تاثیر گذار هستند. در ترکیه و پاکستان هم به مراتب، فشار افکار عمومی تا حدی و بعضاً کاملاً بر سیاست حاکمان تاثیر گذار است. مشارکت در عملیات نظامی علیه فقیرترین کشور عربی منطقه با مخالفت جدی مردم این کشورها روبرو خواهد شد. همچنان که مجلس پاکستان با مشارکت ارتش این کشور در حمله به یمن مخالفت کرد. به علاوه این که دیر یا زود نهادهای حقوق بشری جهانی گزارش هایشان را منتشر می کنند و واقعیت ضد بشری این عملیات دامن گیر تمام حاضران در این ائتلاف خواهد شد.
4- عدم وجود پشتوانه قانونی برای ائتلاف
سعودی و برخی دیگر از خلیفه نشین های حاشیه خلیج فارس مدعی هستند که دولت یمن از آن ها خواسته است در عملیات علیه حوثی ها مشارکت کنند. با این حال واقعیت این است که یمن از ماه ها قبل از این تهاجم فاقد دولت مستقر بود. شورای امنیت سازمان ملل نیز اگرچه در بحران یمن علیه حوثی ها موضع گرفته است، اما هیچ قطعنامه ای برای مشروعیت بخشی به تهاجم علیه یمن صادر نکرده است. فقدان مشروعیت بین المللی برای این عملیات، یکی دیگر از دلایلی است که کشورهای دیگر را از مشارکت در آن منع می کند.
مؤلفه های پیشران در تحقق شعار سال 94
عباس حاجی نجاری: در آستانه سال جدید، مقام معظم رهبری هنگام اعلام شعار سال94، ضمن ارزیابی اجمالی از عملکرد مردم و مسئولان کشور برای تحقق شعار سال 93 با اشاره به چالش های سال گذشته یادآور می شوند که: «ما در اول سال ۹۳ با توجه به همین چالش ها بود که عنوان سال را گذاشتیم «عزم ملی و مدیریت جهادی». با نگاهی به آنچه در سال ۹۳ گذشت، مشاهده می کنیم که عزم ملی بحمدالله بروز و ظهور داشت. ملت ما عزم راسخ خود را هم در تحمل برخی مشکلاتی که برای او وجود داشت نشان داد، هم در روز بیست ودوم بهمن، در روز قدس و در راهپیمایی عظیم اربعین این عزم را، این همت را از خود بُروز داد و نشان داد. مدیریت جهادی هم در برخی از بخش ها بحمدالله بارز و آشکار بود. در آن بخش هایی که مدیریت جهادی را انسان مشاهده کرد، پیشرفت ها را هم در آنجا مشاهده کردیم. این البته توصیه مخصوص سال ۹۳ نیست، هم عزم ملی و هم مدیریت جهادی برای امسال و برای همه سال های پیش رو برای ملت ما مورد نیاز است.»
آنچه که در طول سال های اخیر در اعلام شعار سال و عملکرد دستگاه های مختلف و مردم مشهود بوده این است که این نامگذاری ها با توجه به جایگاه رهبری نظام و خصوصاً اصل 110 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تعیین کنند نقشه راه کشور و راهبرد های اصلی مردم و مسئولان، جهت تحقق برنامه های کوتاه مدت و بلند مدت در راستای چشم انداز 20 ساله نظام اسلامی است، اگر چه ارزیابی های اجمالی نشان داده است که مردم در تحقق این شعارها موفق تر از مسئولان عمل کرده اند.
اما انتخاب شعار «دولت و ملت، همدلی و هم زبانی» برای سال 94 را باتوجه به تحولات داخلی و بین المللی در سال 94 و با استناد به رهنمودهای مقام معظم رهبری طی هفته های اخیر بر چند مؤلفه اساسی می توان مبتنی دانست.
الف: روند مذاکرات هسته ای و نتایج محتمل آن یکی از موضوعات مهمی است که هر نتیجه ای از آن حاصل شود (به نتیجه رسیدن مذاکرات یا حتی ادامه آن تا سال های آینده ) عملیاتی شدن این شعار را الزامی می نماید. این امر باتوجه به راهبرد دشمنان در تحمیل تحریم های اقتصادی برای ایجاد نارضایتی اجتماعی و واگرایی میان مردم و نظام یا حتی تبدیل نتایج مرحله ای مذاکرات به بستری برای دوقطبی سازی میان دولتمردان، نخبگان و توده های اجتماعی قابل درک است. مقام معظم رهبری در سخنان روز پنج شنبه 20/1/94 خود به روشنی به این مهم پرداختند و با اشاره به مطالب و موضوعات متنوع و دیدگاه های مخالف و موافق مطرح شده پیرامون بیانیه لوزان در عرصه رسانه ها فرمودند: بعضی ها موافقت کردند، بعضی مخالفت کردند، به اعتقاد بنده مبالغه نباید کرد، عجله هم نباید کرد، باید ببینیم چه اتفاقی خواهد افتاد؛ البته من به خود مسئولان هم این را گفته ام همین چند روز؛ مسئولان باید بیایند مردم را و به خصوص نخبگان را از جزئیات و واقعیات مطلع کنند؛ ما چیز محرمانه نداریم، چیز مخفی نداریم. این مصداق همدلی با مردم است؛ همدلی و هم زبانی که ما گفته ایم، همدلی یک چیز زورکی نیست، یک چیزدستوری نیست که کسی دستور بدهد که مردم همدلی کنید، مردم هم بگویند چشم، این همدلی نمی شود؛ همدلی مثل یک گل است، مثل یک نهال و بوته گل است، باید نهال را نشاند در زمین، بعد از آن مراقبت کرد، آن را آبیاری کرد، از لطمه زدن به آن باید جلوگیری کرد تا این همدلی رشد کند؛ بدون این، همدلی نخواهد شد. همدلی از هم زبانی هم بهتر است، هم زبانی هم خوب است.
ب: تلاش دشمن برای درگیر سازی جمهوری اسلامی به مسائل داخلی(ایجاد اعتراضات اجتماعی و تبدیل آنها به اعتراضات اجتماعی و سیاسی و در نهایتاً امنیتی کردن آنها) و کاهش قدرت تأثیرگذاری جمهوری اسلامی بر تحولات منطقه، یکی دیگر از موضوعات کلیدی است که ضرورت همدلی و هم زبانی در کشور را بیش از هر زمان دیگری الزامی می نماید.
ج: دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی و پنجمین دوره انتخابات خبرگان رهبری در اسفند ماه 94، فعالیت های زودرس فعالان سیاسی را حتی از چند ماه قبل به دنبال داشته است، در گیر شدن این مؤلفه با موضوع مذاکرات هسته ای و تحریم های اقتصادی می تواند دوقطبی های کاذبی را در عرصه های سیاسی و اجتماعی به دنبال داشته باشد که البته چاره آن تحقق عملی این شعار و رعایت رقابتی منطقی از سوی فعالان سیاسی در عرصه این دو انتخابات است.
د: تهدیدات و چالش های امنیتی متأثر از تحولات منطقه ای که در همین یک ماه گذشته نشانه های آن ظاهر شده است، نشان دهنده سرمایه گذاری دشمنان روی مولفه های قومی، فرقه ای و مذهبی برای دامن زدن به شکاف های اجتماعی است و طبعا مسئولان و دولتمردان نه تنها نباید نسبت به آن بی تفاوت باشند، بلکه باید از هرگونه موضعگیری که دامن زننده به این چالش هاست پرهیز کنند.
اما در کنار این مؤلفه های محیطی، چشم انداز های روشن پیش روی نظام نیز از عوامل پیشران و مقوم حرکت مردم و مسئولان در تحقق شعار «دولت و ملت، همدلی و هم زبانی»است که به برخی اشاره می شود:
1- آرزوهای بزرگ و اما دست یافتنی مردم ایران از عوامل مقوم و ایجابی برای تحقق شعار سال است. مقام معظم رهبری در پیام نوروزی شان با برشمردن آرزوهای بزرگ مردم ایران نظیر «پیشرفت اقتصادی»، «اقتدار و عزت منطقه ای و بین المللی»، «جهش های علمی به معنای واقعی»، «عدالت قضایی و اقتصادی» و از همه مهم تر، «ایمان و معنویت»، تحقق آنها را مستلزم همکاری، همدلی و صمیمیت دوسویه دولت و ملت دانسته و یادآور می شوند: « دولت، کارگزار ملت، و ملت کارفرمای دولت است، و هر چه همکاری دولت و ملت بیشتر باشد، کارها بهتر پیش خواهد رفت، بنابراین هم دولت باید واقعاً ملت را قبول داشته باشد و ارزش، اهمیت و توانایی های مردم را به درستی بپذیرد و هم ملت باید به معنای واقعی کلمه به دولت اعتماد کند.»
2- شاخصه های شکل دهنده نظام اسلامی از مؤلفه های دیگری است که تحقق شعار سال می تواند به آنها تجلی بیشتری ببخشد. مقام معظم رهبری در اجتماع عظیم زائران و مجاوران حرم رضوی در روز اول فروردین ماه با اشاره به آیه ای از قرآن کریم، چهار شاخصِ«نماز، زکات، امر به معروف و نهی از منکر» را به عنوان «ترجمان و شاخص های شکل دهنده هندسه نظام اسلامی» برشمردند و افزودند: «خداوند متعال وعده داده است، هر ملتی را که دارای این شاخص ها باشد، نصرت دهد و از زیر سلطه قدرتمندان جایر خارج کند» ایشان سپس انتخاب شعار سال را بر پایه همین چهار شاخص اصلی و در راستای انسجام ملی و اجتماعی میان آحاد مردم در نظام اسلامی خواندند و گفتند: اسلام از تمام سلیقه های اجتماعی، انسجام، هم افزایی و کمک کردن به یکدیگر را می خواهد، بنابراین هر دولتی در نظام اسلامی باید مورد حمایت و پشتیبانی همه مردم، حتی کسانی که به آن رأی نداده اند، قرار بگیرد.
رهبر انقلاب، اتحاد کلمه مردم و دولت را، به خصوص در مواقعی که کشور با چالش های مهمی روبه روست، ضروری دانستند و افزودند: امروز وظیفه آحاد ملت این است که به مسئولان کشوری و دولتی کمک و از آنها حمایت کنند.
3- فرصت ها و نقاط قوت نظام اسلامی نیز از عواملی است که می تواند زمینه ساز تحقق شعار سال باشد؛ نیروی انسانی کارآمد و مبتکر، همراهی مردم ما و جوان ها با نظام اسلامی به رغم تلاش های گسترده دشمنان نظام اسلامی برای واگرایی نسل جدید علیه نظام اسلامی، پیشرفت های علمی و صنعتی کشور که بخش مهم آن در دوران تحریم به وجود آمده است، وجود «روحیه ملی» که نشان از اتحاد مردم، انسجام و یکپارچگی کشور و عزم ملی دارد، ظرفیت های نظامی - دفاعی ایران و سرعت خیره کننده پیشرفت های علمی و فنی در این زمینه و ... نیز ازعوامل مقوم اعتماد به نفس ملی تحقق همدلی و همزبانی است اما تحقق شعار سال همچون دیگر عرصه ها با موانع و عوامل بازدارنده ای نیز مواجه است که پرداختن به آن مجالی دیگر را می طلبد.
شکست سیاسی ونظامی عربستان در یمن
حسن هانی زاده: عربستان سعودی از شهریور ماه گذشته عملا دخالت تخریبی خود را در مسائل داخلی یمن برای منع انصار الله از تشکیل یک دولت وحدت ملی آغاز کرد.اختلافات انصار الله با عبد ربه منصور هادی رئیس جمهوری تحمیلی یمن زمانی آغاز شد که عربستان سعودی اعضاء کابینه جدید یمن را تعیین کرد و این امر برای نیروهای ملی یمن قابل قبول نبود. عربستان بشدت نسبت به هر گونه تغییر سیاسی در منطقه حساس است زیرا مایل نیست انقلاب های مردمی در منطقه به ثمر برسدو دخالت 4 ساله رژیم آل سعود در انقلاب مردم بحرین و اعزام دو گردان کماندوئی برای سرکوب انقلابیون بحرینی در این راستا قرار دارد. این دخالت ها موج نفرت مردم مسلمان منطقه را علیه رژیم آل سعود بر انگیخت اما این رژیم به جای باز نگری در سیاست های خود به سیاست های تخریبی اش در سایر کشورها ادامه داد.
به همین دلیل زمانی که مردم یمن برای بر کناری علی عبدالله صالح دیکتاتور سابق یمن قیام کردند عربستان سعودی و برخی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس تلاش کردند تا انقلاب مردم یمن را مصادره کنند. این کشورها انتقال قدرت را بگونه ای مدیریت کردند تا آسیبی به پیکره رژیم سابق وارد نیاید وبه همین دلیل عبد ربه منصور هادی را بدون مراجعه به آراء عمومی مردم یمن بر این کشور تحمیل کردند.
عبد ربه منصور هادی به مدت 20 سال معاون دیکتاتور سابق یمن بود ودر کشتار انقلابیون یمن ازجمله انصارالله نقش داشت وتلاش دارد تا سیاست های عربستان را در یمن عملیاتی کند. لذا انصار الله یک ضرب الاجل 3 ماهه را برای عبد ربه منصور هادی در راستای تشکیل یک دولت وحدت ملی تعیین کردند اما منصور هادی تحت فشار عربستان از پذیرش خواسته انصار الله خود دداری کرد. این امر به بروز یک بحران سیاسی در یمن منجر شد و عبد ربه منصور هادی پس از استعفا از صنعا به عدن فرار کرد. وی در عدن بار دیگر خود را رئیس جمهوری یمن اعلام کرد که این امر به بروز شکاف میان شمال وجنوب منجر شد.
در چنین فرایندی عربستان با دخالت مستقیم در رخدادهای یمن اوضاع بحرانی این کشور را پیجیده تر کرد تا زمینه دخالت نظامی خود را فراهم کند. به همین دلیل عربستان یک سلسله حملات هوائی را علیه مردم بی دفاع یمن سازماندهی کرد تا زیربنای اقتصادی و اجتماعی این کشور را نابود کند. همزمان با آن، عربستان سعودی تلاش کرد تا یک جبهه عربی را برای توجیه سیاست های تخریبی خود در یمن ایجاد کند اما با هشدار شدیدی اللحن رهبر معظم انقلاب اسلامی این جبهه قبل از تشکیل دچار فروپاشی شد.
پارلمان پاکستان با تصویب طرحی اعزام نیرو به عربستان را ممنوع اعلام کرد که این امربشدت عربستان را دچار انزوای سیاسی کرد. ترکیه، اردن، قطر ،مصر وسودان که قرار بود نیروهای خود را برای کمک به عربستان اعزام کنند در سیاست های خود تجدید نظر کردند. این امر نیز یک شکست بزرگ سیاسی برای عربستان بود و لذا رژیم آل سعود که قصد داشت حمله زمینی خود را علیه یمن آغاز کند بعلت وحشت ناشی از ورود به یک جنگ فرسایشی از حمله زمینی به یمن منصرف شد. گفته می شود انصار الله قصد داشت تا نیروی زمینی عربستان را وادار به ورود به خاک یمن کند تا یک جنگ غیر منظم و غیر کلاسیک را بر ارتش عربستان تحمیل کند.اما عربستان به دلیل شکست در تشکیل یک جبهه عربی علیه انصار الله نتوانست داخل خاک یمن شود واین امر شکست نظامی دیگری برای رژیم آل سعود تلقی می شود.
شکست سیاسی ونظامی عربستان موجبات انزوای سیاسی این کشوررا فراهم کرد وحتی اختلاف میان شاهزادگان سعودی را تشدید کرد. شاهزاده طلال بن عبدالعزیز برادر پادشاه ویکی از شخصیت های منتقد رژیم وهابی آل سعود نسبت به پیامدهای دخالت عربستان در خاک یمن هشدار داد. وی گفت عربستان سعودی از ظرفیت لازم برای ورود به یک جنگ کلاسیکی در یمن بر خوردار نیست وهر گونه اشتباه محاسباتی به فرو پاشی رژیم عربستان منجر خواهد شد. لذا اکنون عربستان درباتلاق یمن فرو رفته وامکان خروج از این باتلاق برای رژیم آل سعود به سادگی وجود ندارد. به همین دلیل عربستان سعودی تلاش می کند از رهگذر کشتار مردم یمن به نوعی یک پیروزی ظاهری برای خود به ارمغان بیاورد اما به نظر کارشناسان نظامی منطقه، عربستان نخواهد توانست بر اوضاع یمن مسلط شود. یک مقوله قدیمی در یمن وجود دارد که می گوید هیچ ارتش خارجی در یمن وارد نشده مگر این که با شکست بزرگی مواجه شده وبا تحمل تلفات سنگین از این کشور خارج شده است.
اتحاد عربی، اختلاف اسلامی
دکتر محمدمهدی مظاهری: در حالی که حملات عربستان به یمن همچنان ادامه دارد، این کشور به دنبال یارگیری و افزودن بر شمار حامیان خود در ائتلاف نظامی علیه یمن است. تاکنون 10 کشور در این تجاوز نظامی مشارکت کردهاند که شامل اعضای شورای همکاری خلیج فارس، به علاوه ترکیه، اردن، مصر و سودان است. در واقع عربستان با پادشاه تازهکار خود میکوشد وجههای قاطعتر، فعالتر و مصمم تر از خود به کشورهای منطقه معرفی نماید. در این راستا و در شرایطی که وضعیت ثبات و موازنه قدرت در خاورمیانه با حفظ و تقویت بشار اسد در سوریه، نزدیکی دولت عراق به ایران و کمک ایران به نابودی داعش در عراق، قدرت گرفتن شیعیان حوثی در یمن و مهمتر از همه پذیرفته شدن جمهوری اسلامی به عنوان یک قدرت هستهای از سوی جامعه جهانی به سود عربستان پیش نمیرود، این کشور میکوشد به قدرتهای منطقهای و فرا منطقهای ثابت کند که برای حفظ قدرت و موقعیتش حاضر است دست به هر کاری بزند. دیپلماسی عربستان تاکنون همیشه مبتنی بر خرج پترودلارهایش در کشورهای منطقه برای گرفتن امتیازات سیاسی از آنها بوده است. بر این مبنا عربستان بعد از کمک یک و نیم میلیارد دلاری اخیر خود به پاکستان و نیز کمکهای 15 میلیارد دلاری به دولت ژنرال سیسی در مصر، حال درصدد بازپس گرفتن این کمکها در حسابی دیگر است. البته تلاشهای عربستان برای تشکیل ائتلافی متشکل از ترکیه، پاکستان و مصر برای حمله زمینی به یمن تاکنون ناکام مانده است.
به نظر میرسد با توجه به شرایط داخلی این کشورها، درک تردید آنها برای حضور نظامی زمینی در یمن چندان دشوار نیست. هرچند شرکت در حملات هوایی علیه یمن به نوعی واکنش روانی کشورهای شرکت کننده به چشمانداز مثبت مذاکرات هستهای ایران با غرب و ترس از افزایش نفوذ و قدرت ایران در منطقه بود، اما حمله زمینی برخلاف حملات هوایی برای این کشورها بسیار پرهزینه خواهد بود. از یکسو تلفات نیروها در جنگ زمینی بسیار بیشتر از حملات هوایی خواهد بود و این امر میتواند جایگاه و موقعیت مقامات کشورهای شرکت کننده در این نبرد را در بین افکار عمومیشان تضعیف نماید. کشورهایی همچون ترکیه و مصر دارای مشکلات داخلی متعدد بوده و تنها تا جایی حاضرند در جنگ یمن مداخله کنند که سبب انحراف اذهان عمومی مردم از مشکلات داخلی به سمت مسائل منطقهای شود؛ اما شرکت در یک جنگ پرهزینه و فاقد مشروعیت بینالمللی از یک طرف بر مشکلات ژنرال سیسی در درون مصر میافزاید که به دلیل حذف غیردموکراتیک دولت محمد مرسی، مشروعیت دولتش بشدت لطمه خورده و با مشکلات اقتصادی و حضور گسترده گروههای تروریستی در صحرای سینا، دست و پنجه نرم میکند. از طرف دیگر اردوغان نیز که در سالهای اخیر کوشیده است جایگاه داخلی و منطقهای خود را تقویت کرده و اقتصاد ترکیه را رونق ببخشد، حال با شرکت در چنین جنگ منطقهای نه تنها حمایت علویهای کشورش (که حدود 30 درصد جمعیت ترکیه را تشکیل میدهند)، را از دست میدهد، بلکه تلفات و آسیبهای احتمالی چنین جنگی مخالفت کل افکار عمومی ترکیه را به دنبال خواهد داشت. بنابراین اردوغان ترجیح داد به جای بازی در صحنه خطرناک یمن، به ایران سفر کند و بر منافع اقتصادی و مبادلات انرژی با تهران تأکید نماید.
نکته آخر اینکه در شرایطی که کشورهای اسلامی و در رأس آنها مقامات عربستان که خود را خادم حرمین شریفین میدانند، به جای تمرکز بر دین و آیین مشترک، تفاوتهای قومی و مذهبی را پررنگ میکنند و برای حفظ منافع و امنیت فردی، مسائل اصلی جهان اسلام را نادیده میگیرند، این اسرائیل است که به افزایش قدرت و نفوذ خود در منطقه و تضییع حقوق ملت فلسطین ادامه میدهد و نیز گروههای تکفیری همچون داعش هستند که در کشاکش جنگ قدرت کشورهای منطقه هم از نظر نظامی و هم مالی تقویت میشوند و امنیت و ثبات خاورمیانه و چهره اسلام را به سخره میگیرند.
نگاه روسیه به ایران از پنجره لوزان
الهه کولایی: مانند همه دوران ٣٦ ساله پس از انقلاب اسلامی، روابط ایران و اتحاد جماهیر شوروی یا فدراسیون روسیه، بدون درنظر گرفتن عامل آمریکا، قابل تحلیل و تفسیر نیست. تصمیم اخیر ولادیمیر پوتین برای لغو توقف فروش سامانه دفاع موشکی «اس -٣٠٠» که روز گذشته توسط دفتر مطبوعاتی کاخ کرملین و هم زمان با سفر علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان، اعلام شد نیز در همین چارچوب قابل ارزیابی است. از یک سو، شرایط پس از تحولات اوکراین و شبه جزیره کریمه و به دنبال آن تحریم های اتخاذشده توسط کشورهای اروپایی و آمریکا علیه روسیه و تیرگی روزافزون روابط میان آنها، اهمیت راهبردی رابطه با ایران در روابط روسیه با غرب را بیش از پیش برجسته کرده است و از دیگرسو، رویکرد دولت یازدهم در اعتماد سازی و تعامل سازنده با جهان نیز بر این تصمیم اثر گذاشته است. این تصمیم می تواند یکی از پیامدهای اجرای این سیاست ارزیابی شود؛ اما به عنوان عامل نزدیک تر، باید به تحولات در روابط روسیه و ایالات متحده پرداخت.
به نظر می رسد چنانچه سیاست کلان تعامل سازنده با جهان و تحول احتمالی در روابط ایران با کشورهای غربی، به ویژه آمریکا، واقعیت و گسترش پیدا کند، می توان انتظار داشت روس ها در تنظیم روابط با ایران، گشاده دستی بیشتری به نمایش گذارده و حاضر شوند در چشم انداز توسعه روابط ایران با اتحادیه اروپا و آمریکا، امتیازات بیشتری برای حفظ روابط با ایران عرضه کنند. البته این سیاست کرملین، اتفاق تازه ای محسوب نمی شود. در دو دهه ٤٠ و ٥٠ شمسی، در پرتو نوع رقابت شوروی و آمریکا در جهان دوقطبی بلوک شرق و غرب، ایران توانست آثار آن را تجربه کند؛ دورانی که روابط بی سابقه اتحاد شوروی با کشورهای جهان سومی نزدیک به آمریکا، نظیر نداشت و ایران توانست به عنوان نزدیک ترین دولت منطقه به ایالات متحده، از دولت کمونیست شوروی نیز سلاح و ادوات پیشرفته جنگی و حتی زیرساخت های صنایع سنگین دریافت کند.
در آن هنگام روس ها بر این باور بودند که توسعه روابط با ایران سبب خواهد شد، شرایط برای کاهش گرایش به آمریکا فراهم شده و رابطه تهران با بلوک شرق نیز بهبود یابد. آنان تصور می کردند حفظ روابط با ایران می تواند در یک بازه قابل پیش بینی، فضا را تا حدی به تعادل برساند. به بیان دیگر الزام برآمده از«ژئوپلیتیک» ایران و توجه به «موازنه ژئوپلیتیکی»، چنین رخدادی را ممکن کرده است. پیش ازاین، بارها در یادداشت ها و گفت وگوهای نگارنده، یادآوری شد جمهوری اسلامی از چنان توانایی برخوردار است که می تواند روابط سازنده و سودمندی را هم زمان با قدرت های شرقی و غربی شکل داده و منافع ملی خود را از قِبل آن، حداکثری کند.
باز هم تأکید می شود در چارچوب چنین سیاستی، ایران به جای آنکه کارت بازی دیگران قرار گیرد، می تواند از اختلاف ها و منازعات کشورهای دیگر، به ویژه قدرت های بزرگ، به نفع خود بهره برداری کند و خوشبختانه دستگاه دیپلماسی دولت یازدهم، این اصل راهبردی را مد نظر دارد. بیانیه سوئیس، دورنمای روشن تری از تحول در دیپلماسی به سود منافع ملی را نشان می دهد و به نظر می رسد تصمیم اخیر پوتین، گام نخست پس از این رویداد خواهد بود. با رسیدن به توافق بر سر«برنامه جامع اقدام مشترک» با شش قدرت جهانی و عادی شدن رابطه با غرب، روس ها و چینی ها منافع ایران را بیش ازپیش محترم خواهند شمرد.
تصمیم قابل تحسین
حجت الاسلام
اشرفی اصفهانی: در ارتباط با حج تمتع شرایطی وجود
دارد که یکی از آن شرایط تمکن مالی است. یکی دیگر از شرایط حج، وضعیت بدنی
خوب و سالم است و اگر شخصی این شرایط را دارا باشد یک بار در تمام طول عمر
بر او واجب است که به حج برود و تکرار آن هم مستحب است ولی ضرورتی ندارد که
حج مستحب در هر شرایطی انجام شود. در ارتباط با حج عمره باید گفت که عنوان
آن یک عمل مستحب است مانند زیارت قبور پیامبر اسلام و قبور متبرکه.
در حال حاضر شاهد وضعیتی هستیم که بسیاری بر خود واجب می دانند که به عمره مفرده بروند. بسیاری نیز هر سال به عمره و تمتع مشرف می شوند و این در حالی است که قشری از جامعه در فقر و تنگدستی به سر می برد و از وسایل اولیه زندگی محروم است، حتی برای تأمین معاش و زندگی روزمره تحت فشار قرار دارد بنابراین ضرورتی ندارد که عمره مفرده انجام شود و حتی آن را تکرار کنند بخصوص در موقعیت کنونی که عربستان سعودی از امکانات فراوانی برخوردار شده و میلیون ها زائر سالانه به عنوان عمره مفرده به مکه مشرف می شوند. طبیعت حکومت عربستان این است که با شیعیان و نظام جمهوری اسلامی مشکل دارد.
در مذاکرات ایران و 1+5 دولت آمریکا باید موافقت آنها را نیز جلب می کرد تا سنگ اندازی صورت نگیرد. سبب شرم است زمانی که رژیم صهیونیستی مخالفت می کند -که دشمن اسلام و شیعیان است- یک دولتی (عربستان) که مسلمان است نیز برای مخالفت با توافق هسته ای ایران قد علم می کند بنابراین با جنایتی که اتفاق افتاده و پلیس جده که باید حافظ زائران باشد مرتکب خیانت و جنایت شده است ضرورتی ندارد مردم به حج عمره مشرف شوند و دولت در این راستا تصمیم درستی اتخاذ کرد که شایسته تقدیر است.
پیش از انقلاب اسلامی 2هزار نفر هم به تمتع نمی رفتند. زیارت هایی مانند زیارت مرقد امام حسین(ع) نیز وجود دارد که یک بار زیارت ایشان برابر با ده ها و صدها عمره ثواب دارد لذا شیعیان باید به این زیارت ها توجه کنند. اقدام دولت ایران برای تحریم عمره اقدام سنجیده ای بود. عمره در شرایط فعلی و اتفاقاتی که روی داده است حتی ممکن است شبهه حرمت هم داشته باشد. با اقدام اخیر جمهوری اسلامی قطعا عربستان متوجه اقدام منکر خود خواهد شد و اقداماتی را در زمینه برخورد با عاملین این جنایت بزرگ فراهم خواهد کرد.
سوء استفاده های آل سعود از دو جبر جغرافیایی
سیدعلی محقق: اختلافات ایران و عربستان سعودی این روزها در حالی بیشتر از هر زمانی در اوج است که طی 3.5 دهه گذشته تقریبا هیچ گاه دو کشور روابط حسنه ای با هم نداشته اند. اختلافات فرهنگی، مذهبی و عقیدتی عمیق، رقابت های نفتی و اقتصادی شدید، تضاد گسترده منافع سیاسی و دیپلماتیک و همپوشانی ناگزیرعمق استراتژیک دو کشور در جغرافیای منطقه خاورمیانه از جمله ریشه ها و عواملی است که طی این سالها اجازه نداده است دو پایتخت جز در مقاطع کوتاهی به هم نزدیک شوند. از این رو است که علی رغم تلاش های برخی از چهره های سیاسی و مذهبی تهران برای کاستن از اختلافات و تمرکز بر اشتراکات، تهران و ریاض سال به سال از هم دورتر شده اند و دیوار بدبینی ها و سوء تفاهم ها نیز بلندتر شده است.
در نگاه اول، ایران و عربستان به عنوان دو کشور تاثیرگذار و هم عرض در خاورمیانه شناخته می شوند، اما واقعیت این است که راز و دلیل اهمیت و موقعیت آنها از هم متفاوت است و از این منظر دو کشور فرسنگ ها از هم فاصله دارند. اهمیت یکی واقعی و تاریخی است و ریشه در داخل کشور دارد و اهمیت آن دیگری موقتی و عاریتی است و ریشه درخارج از مرزهای ان کشور دارد. در یک سو ایران موقعیت کنونی خود را ازهویت اجتماعی، فرهنگی و تاریخی خود دارد و آنچه که دارد برآمده از دولت- ملتی دارای هویت و اصالت داخلی است. در سوی دیگر اما عربستان همه داشته ها و اعتبار کنونی ش مقطعی و عاریتی و متکی به کشورهای غربی و عربی است.
وجود خانه خدا و کعبه آمال یک میلیارد مسلمان در این جغرافیا باعث شده است تا این کشور به ناگزیر مورد توجه و احترام مسلمانان و به ویژه اعراب قرار گیرد. ذخایر نفتی شبه جزیره هم عاملی شده است تا این سرزمین بی هیچ دلیل دیگری و بی آنکه حداقل هایی از هویت و اصالت اجتماعی فرهنگی را داشته باشد، فعلا مورد توجه خاص کشورهای غربی مدعی آزادی و دموکراسی و حقوق بشر باشد و این کشورها بر آنچه که در این کشور می گذرد چشم بپوشند.
جمع جبری دلارهای نفتی و درهم و دینارهای حاصل از عشق میلیون ها مسلمان به حج و زیارت خانه امن الهی باعث شده است تا خاندان آل سعود در طول بیش از نیم قرن حکومت بر این سرزمین، فارغ از قواعد جامعه جهانی و حقوق اولیه مردم و کشورها بر اساس فرقه خود ساخته و متحجر خود بر مردمان این کشور حکومت کنند و در دیگر کشورهای منطقه جولان دهند و بر این جوامع و ملت ها تحکم کنند. هرگاه هم که منافعشان با کشوری و حکومتی و جامعه ای در تضاد شود، به مدد دلارهای نفتی و سوء استفاده از درهم و دینارهای ملل مسلمان با توطئه و تکفیر و تفرقه افکنی مذهبی، اقلیتی از یک جامعه را مسلح کرده و علیه اکثریت آن جامعه بشوراند.
در این تردیدی نیست که القاعده، طالبان و داعش به عنوان مثلث سه گانه بزرگترین گروههای تروریستی جهان ریشه در تفکر تکفیری - وهابی آل سعود دارد. تردید چندانی نیست که این سه گروه ترویستی بزرگ و دهها گروه تروریستی تکفیری دیگر همچون ریگی ها و جیش العدل در ایران، بدون استفاده از دلارهای نفتی ریاض و سوء استفاده از درهم و دینارهایی که حجاج به حساب های آل سعود سرازیر می کنند، هیچند و تسلیح و تجهیز آنچنانی این گروهها جز به مدد چنین پولهایی قطعا ممکن نیست. به عبارت بهتر القاعده و داعش و دیگران با دلارهای نفتی آل سعود 11سپتامبر خلق می کند و سر اتباع آمریکایی و اروپایی را در سوریه و عراق میبرد و...
همه اسناد و شواهد تاریخی گواهی میدهند که صدام حسین به مدد حمایت ها و تحریک های عربستان و شاه فهد پا را از گلیم خود به عنوان رییس جمهور یک کشور معمولی خاورمیانه فراتر نهاد و به خاک ایران تجاوز کرد و بعدها موی دماغ متحدان سابق خود شد.
درحالی که تقریبا در اکثر قریب به اتفاق کشورهای جهان، درصدی از دموکراسی و حاکمیت مردم بر مردم دیده می شود، عربستان سعودی به عنوان صالی ترین متحد کشورهای غربی مدعی دموکراسی در خاورمیانه از معدود کشورهایی است که هیچ رگه ای از دموکراسی و مشارکت سیاسی مردم در آن وجود ندارد و از قضا بخشی از دلارهای حاصل از فروش نفت به غربی ها خرج تشدید استبداد و اختناق و سرکوب دموکراسی خواهان عربستانی و آزادیخواهانی مانند مردم منطقه نفتی قطیف می شود.
درحالی که فریادهای حقوق بشرطلبانه سران کشورهای اروپایی و امریکا گوش فلک را کر کرده است، ساختار متحجرانه حکومت آل سعود به عنوان متحد شماره یک آنها کمترین حقوقی را برای زنان به عنوان نیمی از جمعیت این کشور قائل نیست و اقشار و تفکرات و مذاهب و ادیان دیگر در این جغرافیایی که باید حریم امن الهی باشد از کمترین حقوق اجتماعی برخوردار نیست.
با این همه این کشور همچنان اصلی ترین متحد غرب است چون که و فقط چون که عربستان نفت دارد و دیگر هیچ.
آل سعود طی 5-6 دهه گذشته در حالی پشت لقب خادمان شریعت و حرمین شریفین بار
خود را بسته و به مدد حضور مکه مکرمه و مدینه منوره در جغرافیای شبه قاره
عربستان خود را بر کشورهای اسلامی و عربی تحمیل می کنند که طی این شش دهه و
درجریان اشغالگریها و آدمکشی های صهیونیست ها، کمترین تحرک و تلاشی برای
حمایت از مردم مسلمان فلسطین و به ویژه ساکنان غزه از خود بروز نداده اند.
آل سعود و حکومت عربستان حدود چهارسال است که با تحریکات گروههای تکفیری و سلفی تندرو و تجهیز و تسلیح آنها روزگار را بر مردم مسلمان و عرب سوریه تلخ و تار کرده است و این کشور ارام و امن خاورمیانه را به حیات خلوتی برای کشت و کشتار و بیعت بی حد و حصر جبهه نصرت و داعش بدل ساخته است.
از روزی که دیکتاتوری صدام حسین و حزب بعث در عراق برچیده شد و مردمان شیعه، سنی و کرد این کشور بر سر چند و چون تشکیل حکومتی متحد در این کشور توافق کردند، گروههای تندرو و تروریستی سلفی و تکفیری اجازه بازگشت ثبات و آرامش را از مردمان این کشور گرفتند. گروههایی که به وضوح آبشخور آن تفکر وهابی است و همانطور که گفته شد به مدد دلارهای نفتی و درهم و دینارهای دیگر سال به سال فربه تر شده اند تا محصول نهایی ان دولت اسلامی عراق و شام( داعش) شود.
در بحرین مردم مسلمان این کشور، نوع عیانی از سرکوب و هجوم ارتش آل سعود را در سالهای اخیر تجربه کرده اند و در یک ماهه اخیر هم مردم مسلمان یمن آشکارتر از مردمان بحرین و فلسطین و سوریه و عراق آماج حملات مستقیم آل سعود و حاکمان عربستان شده اند؛ چرا که دولت دست نشانده ریاض را تحمل نکرده اند.
با این همه ظلم و کشتار مستقیم و نیابتی در منطقه که همه ریشه در ریاض دارد اما جوامع و دولت های مسلمان و عرب منطقه انگار اجازه و امکان کمترین تعرضی و اعتراضی به تحرکات آل سعود ندارند، چرا که عربستان کعبه مقدس و مکه مکرمه و مدینه منوره را در جغرافیای خود دارد و به مدد این جبر جغرافیایی شاهان و شاهزادگان مستبد این کشور لباس خادمان حرمین شریفین را برتن کرده اند؛ لباس مقدسی که بر تن حکام کوچک این کشور گشاد است و برتن آنها زار می زند....