از ساعت 8 شب تا حدود 11 سه برنامه در این شبکه نمایش داده شد که هر یک برای علاقمندان حوزه های سینما، سیاست و ورزش از جذاب ترین های این بخش ها بود.
اولی مناظره حسین فرحبخش کارگردان و تهیه کننده سینما با امیرحسین علم الهدی دبیر شورای سیاستگذاری و مدیر اجرایی گروه هنر و تجربه بود، دومی پخش گزیده ای از سخنرانی دکتر کوشکی، زیبا کلام و ظهره وند در باره بیانیه لوزان و دستاوردهای هسته ای کشور و سومی مناظره ای با حضور موافقان و مخالفان رونی کلمن در ایران.
اولین مناظره که شاید داغ ترین آنها هم بود با محوریت"بودن یا نبودن گروه هنر و تجربه" برگزار شد.
مناظره فرحبخش و علم الهدی در شبکه خبر
تصوری که از ابتدا نسبت به دو طرف شرکت کننده در این مناظره وجود داشت این بود که بر اساس آنچه مخاطب پیشتر دیده یا شنیده بود فرحبخش سینماگری با علائق و سلایق سینمای بدنه و فیلم های تجاری بود که نوع حرف زدن و عصبانی شدن و رفتارهایش با قشر نخبه متفاوت بود و گرایشاتی بسیار عامیانه داشت.
از سوی دیگر وجهه ای که علم الهدی پیشتر برای خود به واسطه نوشته ها و موضع گیری ها و کنش های پیشینش ترسیم کرده بود جایگاه مدیری فرهیخته و بادانش بود.
امیرحسین علم الهدی مدیر اجرایی گروه هنر و تجربه
تصور اولیه این بود که علم الهدی با تکیه بر دانش خود فرحبخش را عصبانی خواهد کرد و در نهایت چهره ای ناخوشایند و به شدت عوامانه از او به مخاطب نشان خواهد داد، بی خبر از آنکه فرحبخش آنقدر باهوش بود که دست کم مناظره اش با اسعدیان در برنامه هفت را آنالیز کند و اشتباهاتش را در آن مناظره تکرار نکند.
حسین فرحبخش تهیه کننده و کارگردان سینما
تصویری که در آن انگار آن مو و عینک و شمایل همه مصنوعی بودند و وصله هایی ناچسب به شخصیتی که او در مقابلش می دید.
وقتی تهیه کننده آواز قو گفت : «از نظر من، سینمای بعد از انقلاب،همهاش هنر و تجربه به حساب میآید. حتی سینمای تجاری یا مخاطب عام ما نیز اکثراً هنر و تجربهاند و ربطی به سینمای عام دنیا ندارند. اما حالا آمدهایم و بر کسانی که در خانهشان فیلم ساختهاند و مستند تهیه کردهاند،آنهم با پولی اندک و فقیرانه ، اسم هنر و تجربه گذاشتهایم. من مخالف فیلمسازی نیستم. هر کسی مجاز است هرچه بسازد به شرطی که پروانه ساخت و قابلیت اکران داشته باشد، چون اگر این قابلیت را نداشته باشد میشود مثل وضعیت الان هنر و تجربه که جز فیلم «ماهی و گربه» و «پرویز»، هیچکدام از دیگر فیلمها مخاطب نداشتهاند. هنر و تجربه جایگاه سینمای خصوصی را هم در اکران نابود کرده است.»
علم الهدی که گویا تصور دیگری از استدلال های او داشت بی آنکه مستدل پاسخ او را بدهد به اظهار تعجب اکتفا کرد و این که از عجایب روزگار است که جریانی هفت ماهه، بخش خصوصی را نابود کند! بعد هم چند جمله کلی که « سینمایی که هنر و تجربه به دنبال آن است سینمایی است که میخواهد با جنس اندیشه ، به معنای خلاقیت و نوآوری بر پرده سینماها، آنهم به صورت خیلی محدود، به نمایش دربیاید. هر چه جلوتر میرویم عدهای دوست ندارد تا جریانی سالم که با مخاطب درگیر است شکل بگیرد و اگر برنامههای مشابه آن با شکست مواجه شدند به خاطر همین عدم اهتمام کلیت سینما بود که دوست نداشت این نوع سینما شکل خود را پیدا بکند »
فرحبخش اما وقتی عدم تسلط رقیبش را دید این بار سعی کرد او را با چند ضربه گیج کند تا همان جملات کلی و علمی هم دیگر مجال بروز پیدا نکنند. این بود که به پیشینه علم الهدی اشاره کرد و این که «شما کارمندی و من سرمایه گذار و صاحب فیلم. شما با یک سری رانت خوارهای دهه شصت میتوانی ایوبی را گول بزنی اما من را نمیتوانی.شما مدیر کاربلدی نیستی و در جاهای قبلی هم که بودی به سینما ضربه زدهای. شما پیشتر چه وقتی در ارشاد بودید چه در حوزه یا جاهای دیگر فلان اشتباهات را انجام دادید که ما ضررش را کردیم و هربار باید کلی هزینه می دادیم تا اشتباهات مدیریتی شما را جبران کنیم و حالا هم می دانیم که دوباره باید کلی هزینه و انرژی و زمان صرف کنیم تا اشتباهات این دوره شما را رفع و رجوع کنیم و ...»
بعد هم وقتی حریفش را ناکار کرد تلاش کرد تا وجهه علمی که در پیش فرض مخاطب متعلق به علم الهدی بود را هم آن خود کند :« هنر و تجربه به جای گرفتن سینمای آزادی، باید سینمای کانون و امثالهم را بگیرد. من بیست سال پیش در فرانسه سینمایی به نام اتوپیا دیدم که مدیر آن به من گفت دولت فرانسه سالی ۴۰۰ هزار فرانک به ما میدهد تا این سینما را باز نگه دارم و فیلمهای انتخابی خودم را نشان دهم. هنر و تجربه هرگز به چنین جایگاهی نمیرسد و آقای ایوبی به زودی میفهمد که چه کلکی خورده است. هزینههایی که اعلام میشود این گروه تا کنون خرج کرده اطلاعات غلط است. در قبل از انقلاب، یک تک سینمای بهمن اینگونه فیلمها را نمایش میداد و موفق هم بود.»
حالا ضربه های فرحبخش اثر کرده و علم الهدی به دامی افتاده بود که این تهیه کننده کننده باهوش سینمای بدنه برایش تدارک دیده بود . مدیردبیر شورای سیاستگذاری و مدیر اجرایی گروه هنر و تجربه این بار وقتی دید یک قدم تا باخت بیشتر فاصله ندارد دستت به دامن عبارت های ضربه زننده و پوپولیستی شد تا شاید فضای مناظره را دوباره از آن خود کند :
شما جریان بساز بفروش هستید، شما تهیه کننده شارلاتان هستید و جایی که شما باشید ما نمیتوانیم باشیم و چون به شما وام کلان نداده اند انتقاد می کنید و نگرانی شما را درک می کنم و شما نگرانید و ...
اما بازی تمام شده بود.حالا فرحبخش باید ضربه آخر را می زد و حریف را شکست میداد :
این بود که تلاش کرد هم خود را بسیار مقتدر از حریف نشان دهد و هم او را ضعیف کش کند و گفت : آقای ایوبی آدم فرهیختهای است اما مدیرانی مثل آقای علم الهدی دورهاش کردند و هنر و تجربه را راهانداختند.»
جمله آخر هم تیر خلاص بود: قای علم الهدی هنر و تجربه با مدیریت شما شارلاتانیزم است ».
جمله ای که دست و پا زدن های علم الهدی هم از ضربه اش کم نکرد.علم الهدی حالا کاملا در زمین حریفش بازی می کرد.:
«تهیهکننده شارلاتان که شما بودید.» و ضربه تمام کننده فرحبخش که : بله.من بودم و آن را بر اساس کاراکتر افرادی مانند شما ساختم....
حالا با این اوصاف و به دنبال این مناظره گمان می کنم تردیدها برای حیات و چگونگی راهبری این گروه فقیر و کم رمق بیش از پیش شده است. مدیری که در مناظره ای چنین و در حالی که پیش از مناظره ،حتی فضا به سود او بود وقتی به سادگی همه چیز را واگذار می کند چطور می تواند این گروه از فیلم ها را باوجود موانع زیاد سلامت به مقصد برساند؟