به گزارش مشرق، ماه رجب تجلی ولایت امیرالمومنین (علیه السلام) است یک معنای انتساب ماه رجب به امیرالمومنین(علیه السلام) این است که ولایت حضرت در این ماه تجلی مییابد و راه درک ولایت در این ماه گشوده میشود. در این ماه میتوان از ولایت امیرالمومنین(علیه السلام) بهرهمند و به وادی این ولایت وارد گردید. متن سخنرانی استاد سید محمدمهدی میرباقری است در جمع عدهای از طلاب و روحانیون حوزه علمیه و فعالان فرهنگی می باشد را در ادامه می خوانید:
«در آستانه ماه بافضیلت رجب، روایتی را از کتاب اقبال الاعمال مرحوم سید ابن طاووس بیان میکنم و به توضیح اجمالی آن میپردازم؛[1]
از وجود مقدس رسول الله (صلی الله علیه و آله) نقل شده است که فرمودند:
«إن الله تعالی نصب فی السماء السابعه ملکاً یقال له الداعی فإذا دخل شهر رجب ینادی ذلک الملک کل لیله منه إلی الصباح، طوبی للذاکرین، طوبی للطائعین، و یقول الله تعالی أنا جلیسُ من جالسنی، و مطیعُ من أطاعنی و غافر من استغفرنی، الشهر شهری و العبد عبدی و الرحمه رحمتی فمن دعانی فی هذا الشهر اَجبتُه، و من سألنی اعطیتُه و من استهدانی هدیته و جعلت هذا الشهر حبلاً بینی و بین عبادی فمن اعتصم به وصل إلیّ».[2]
بنا بر مضمون این روایت، خداوند در آسمان هفتم فرشتهای به نام «داعی» [فراخواننده] [3] قرار داده است که هرگاه ماه رجب فرا میرسد، هرشب تا صبح فریاد میزند: خوشا به حال ذاکران! خوشا به حال اطاعتکنندگان! [سپس فرشته از قول خداوند میگوید] خداوند میفرماید: من همنشین کسی هستم که همنشینم باشد، و مطیع کسی هستم که مرا اطاعت کند و آمرزنده کسی هستم که از من آمرزش بخواهد. ماه، ماه من، و بنده، بنده من، و رحمت، رحمت من است؛ پس هرکس در این ماه مرا بخواند اجابتش میکنم و هرکس از من بخواهد به او عطا میکنم و هرکس از من هدایت بخواهد هدایتش میکنم؛ و این ماه را ریسمانی بین خود و بندگانم قرار دادهام که هرکس به آن چنگ زند به من میرسد.
خداوند این شهر را رشته اتصال بین خود و بندگان قرار داده است؛ یک سر این رشته در اختیار بندگان و سر دیگر آن در محضر الهی است. اگر کسی به این رشته، معتصم شود، به مقام وصول الهی میرسد؛ از اینرو، ماه رجب، شهر وصول الی الله است؛ باطن این ماه مانند باطن قرآن و معصومین (علیهم السلام)، ریسمان اتصال بین خدای متعال و مؤمنین است؛ روایاتی نیز با این مضمون آمده است که: ماه رجب شهر امیرالمؤمنین (علیه السلام) است همانگونه که شعبان شهر رسول الله (صلی الله علیه و آله) و رمضان شهر الله است.
در معنای انتساب ماه رجب به امیرالمؤمنین (علیه السلام) احتمالات زیادی وجود دارد؛ به نظر می رسد همه امور عالم، ملکوتی دارد که این نکته شامل اوقات و زمانها هم میشود؛ برای مثال، شب جمعه فقط یک ظرف طبیعی نیست، بلکه واقعیتی است که جایگاه خاصی در عالم دارد؛ در این زمان، ملائکهای نزول پیدا میکنند، خیراتی نازل میشود و راههایی به سوی باطن انسان گشوده میشود. سحر و بین الطلوعین هم همین گونه هستند. اینکه گفته شده است که نماز را در اول وقت بخوانید، یک «قرارداد» نیست که تنها با ملاک حرکت خورشید تنظیم شده باشد که اگر یک ساعت دیرتر شد فرقی نداشته باشد؛ یعنی حرکت خورشید، برای خود، مداری داشته باشد و بقیه امور عالم هم مداری داشته باشند! شب جمعه، زمان نزول ملائکه و هنگامی است که درهایی از رحمت گشوده شده و راههایی باز میشود، در ساعت بعد، این شرایط و فضا برای قرب فراهم نیست.
ماهها هم اینگونه هستند؛ یک معنای انتساب ماه رجب به امیرالمؤمنین (علیه السلام) این است که ولایت حضرت در این ماه تجلی مییابد و راه درک ولایت در این ماه گشوده میشود. در این ماه میتوان از ولایت امیر المؤمنین (علیه السلام) بهرهمند و به وادی این ولایت وارد شد. به عبارت دیگر، میتوان به شفاعت حضرت امیر (علیه السلام) رسید؛ چرا که رجب، ماه شفاعت ایشان است و حضرت در این ماه برای هدایت انسان به ولایت خود، شفاعت میکنند.
بنابراین، رجب یا ماه امیرالمؤمنین (علیه السلام) حبلی است که انسان را به مقام وصول میرساند. یکی از تجلیات ولایت حضرت در باطن این ماه است. از این ماه درهایی به سوی درک این حقیقت [ولایت] گشوده شده است. در نتیجه، اعمال این ماه، اعمال بسط قرب و به عبارتی، راههایی برای رسیدن به آن حقیقت منتشر شده در این ماه است. در ماه شعبان ـ که ماه نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) است ـ نیز انسان میتواند با صیام و قیام به شفاعت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) برسد؛ شفاعتی که طریق اتّصال انسان به حقیقت توحید و قرب وصال است. هیچ کس بدون شفاعت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) به درجات قرب نمیرسد.
شخصی که نامش أبوأیمن بود بر حضرت أبوجعفر (علیه السلام) وارد شد و گفت: ای أبا جعفر! شما مردم را میفریبید و به غرور در میآورید و دائم میگوئید: شَفَاعَةُ مُحَمَّدٍ، شَفَاعَةُ مُحَمَّدٍ!
حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) در حالی که آثار غضب در سیمایشان مشهود شد، گفتند:
«ویحک یا أَبا أَیمن! أَغرَّک أَن عفَّ بطنُکَ و فَرجُک؟! أَما لَو رأَیْتَ أَفْزاعَ الْقِیامَة، لقد احتَجْتَ إلی شفاعَةِ مُحَمَّد! وَیلکَ! فهلْ یَشفَعُ إلَّا لمن وجبتْ له النَّار؟»؛[4] وای بر تو ای أبو أیمن! آیا همین قدر که شکم و فرج خود را عفیف نگاه داشتی، در غرور افتادی که از شفاعت بینیازی! سوگند به خدا که اگر هولها و ترسهای روز قیامت را ببینی، هر آینه به شفاعت محمّد محتاج خواهی بود! وای بر تو مگر او جز کسانی را که آتش بر آنها لازم شده است شفاعت می کند؟
سپس فرمودند:: «مَا من أَحدٍ من الاوَّلِین و الاخرین إلَّا وَ هو محتاج إلی شفاعة محمَّد یوم الْقیمه»؛[5] هیچیک از پیشینیان و هیچیک از پسینیان نیست، مگر آنکه به شفاعت محمّد در روز قیامت، نیازمند است. [یعنی هر کسی متناسب با درجات خود و به شفاعت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله)، حقایق قیامت را درک میکند].
در روایت ماه شعبان آمده است که منادی نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) به دستور حضرت در مدینه ندا میداد: این ماه، ماه من است؛ من را به روزه این ماه کمک کنید. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: از وقتی این ندا را شنیدم روزه این ماه را ترک نکردم. در حقیقت، حضرت میخواهند شفاعت کنند و روزه یکی از رشتههای شفاعت ایشان است؛ باطن صوم، ولایت و شفاعت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) است؛ صوم به تنهایی خاصیتی ندارد، جز این که انسان را به شفاعت حضرت نائل کند. ماه نبی اکرم (صلی الله علیه و آله)، ماهی است که رحمت و رضوان در آن منتشر است. در این ماه، میتوان به مقام رحمت و رضوان رسید. این رحمت، رحمت رحیمیه یا همان مقام رضوان است؛ مقامی که از آثار رحمت رحیمیه خدای متعال است.
به این ترتیب، راه رسیدن به مقام رضوان که فوق همه درجات بهشت است، به برکت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) باز میشود. به نظر میآید که صیام و قیام نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) برای قرب و شفاعت بوده است. هر کس بخواهد به شفاعت حضرت برسد باید همان صیام و قیام را داشته باشد. با عبادت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) درهای رضوان گشوده میشود؛ «بکم یسلک إلی الرضوان»؛[6] به واسطه نبی اکرم (صلی الله علیه و آله)، مقام رضوان پائین آمده و قابل دسترس شده است. حضرت در روایتی توضیح میدهند که این درخت طوبی شاخ و برگهای خود را فرود میآورد تا مردم به آن متمسک شوند؛ منظور از این امر، در واقع همان شفاعت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) است.
پس ماه رجب، ماه امیرالمؤمنین (علیه السلام) یا به تعبیر دیگر مهمانخانه رجب، مهمانخانه حضرت امیر (علیه السلام) است. اهل الله از این ماه میتوانند وارد وادی ولایت شوند و پس از آن، به شهر نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) که شهر ضیافت و شفاعت ایشان است، برسند. سپس، کسانی که این دو وادی را طی کنند مقام توحید و شهرالله را در پیش خواهند داشت که ضیافتی خاص است؛ البته آن هم [وابسته] به ضیافت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) است؛ هر چند که بساط دیگری است.
ولادت وجود مقدس و مسعود حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در ماه رجب واقع شده است و در پایان این ماه هم «بعثت» نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) روی داده است. این دو حقیقت در ماه رجب، جاری و ساری است و مقدمه ماه شعبان و رمضان هستند. مرحوم آقا میرزا جواد ملکی (رض) در رساله المراقبات میفرمایند: خوب است آقایان اهل علم، در کنار کسب علم که خودش نوعی عبادت است، عبادتهایشان را در این دو، سه ماه افزایش دهند؛ این ماه فضایی است که عبادات آن، آثار خاصی دارد.
در این ماه دعوتی خاص هم آمده است و منادی الهی اینگونه همه را دعوت میکند: انا جلیس من جالسنی، مطیع من اطاعنی، غافر من استغفرنی ...، مرحوم میرزا جواد ملکی (رض) میگویند: اگر آدم به اندازه همه خلائق جان داشت خوب بود که به خاطر تکریم این خطاب و در استقبال به این خطاب الهی که «انا جلیس من جالسنی و مطیع من اطاعنی ...» جان بدهد!
رجب، مقدمه شعبان و رمضان است. آمادگی برای ماه رمضان و شعبان باید از این ماه حاصل شود. اگر حقیقت ماه رجب درک نشود، ورود به ماه شعبان و ماه مبارک رمضان مشکل است؛ بنابراین باید از مدخل ولایت حضرت امیر (علیه السلام) وارد شد؛ چرا که «أنا مدینه العلم و علیٌ بابها». امیرالمؤمنین (علیه السلام)، باب نبی اکرم (ص) و بابالله هستند؛ پس این ماه، مدخل است.
یکی از اساتید بزرگ ما میفرمود: هنگام جوانی در شب 27 رجب یا شب غدیر در نجف به حرم رفتم؛ بین الطلوعین شده و سپیده زده بود، مرحوم آیت الله فکور را دیدم.[7] میخواستم به حرم بروم و ایشان در حال خارج شدن بود. مقابل کفشداری شلوغ بود؛ ایشان کفش را گرفت و در کنار گوش من گفت: من سه روز است جز یک استکان چای چیزی نخوردهام. به من بر خورد! گفتم یعنی چه؟ یعنی این پیرمرد عابد در خانه حضرت امیر (علیه السلام) میگوید سه روز است جز یک استکان چایی نخوردهام؟ گفتن این حرف آن هم در کفشداری حضرت امیر (علیه السلام) چه معنایی دارد؟ داخل حرم، گوشهای ایستادم و سه ساعت زیارت غدیریه حضرت را خواندم، خسته شدم و از حرم بیرون آمدم و به منزل رفتم و خوابیدم. در خواب دیدم در حرم حضرت امیر (علیه السلام) هستیم؛ حرم خلوت بود و من هم گوشهای ایستاده و زیارت میکردم، حالتم در زیارت همان حال قبلی بود، اما دیدم آقای فکور بین زمین و آسمان با همه وجود، طواف و زیارت میکند؛ نه با زبانش، همه وجودش طائف و مشغول زیارت حضرت است. متوجه شدم که آن بزرگوار به من چه گفت: شما دیر آمدید! بینالطلوعین است، شب مبعث گذشته است، باید از قبل مراقبه کنید. یعنی اگر مراقبهای از قبل نباشد انسان خسته میشود؛ اگر انسان تمهید قواعد نکند، تا چشم به هم بزند فرصت تمام میشود.
این دو ماه از یک طرف، به طور حقیقی و تکوینی مدخل ورود رمضان هستند؛ به نحوی که بدون این دو نمیشود وارد رمضان شد. از طرف دیگر، این دو ماه بستر و آمادگی برای ورود به ماه رمضان، و ماه رمضان هم بستر و آمادگی برای ورود به شب قدر است؛ یعنی باید این مسیر طی شود تا انسان به لیله القدر برسد. ورود به آن وادی ضیافت, این دو سه ماه ریاضت را به عنوان مقدمه میطلبد؛ چرا که «من عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادرک لیله القدر»؛[8] البته مقدمهاش توسل به امیر المؤمنین (علیه السلام) و نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) است؛ در قلب ضیافت الهی، معرفت حضرت زهرا (سلام الله علیها) نهفته است, که انشاءالله این مقدمات میتواند زمینه درک آن حقیقت باشد؛ باید توجه کرد که مقام ایشان مقام عجیبی است، بنابراین لازم است این وادی طی شود تا انسان به شب قدر برسد.
باید دقت داشت که «حمد» هم در آغاز نعمت و هم در پایان آن برای بهرهمندی از نعمت لازم است. حمد در آغاز نعمت، مقدمه شکر و در پایان نعمت که فرصتها تمام شده است، مقدمه استغفار است. حمد مقدمه تضرع و ابتهال و رجاء و تمسک به فضل الهی است. اگر انسان در مدخل ماه رجب، حامد نباشد و نعمت خدا را نبیند و به این نعمت که خدای متعال در اختیار ما قرار داده است، توجّه نکند، این نعمت کفران میشود.
این فرصتها بسیار مغتنم است. انشاء الله خدای متعال در این ماه ها ما را به ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، نبوّت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) و به ضیافت خاص و درک لیله القدر و عید فطر و برکات آن موفق بدارد».
پی نوشت ها:
[1]ـ کتاب اقبال الاعمال به جامعیت کتاب مفاتیحالجنان نیست ولی یکی از کتب مهم محسوب میشود که باید از کتب پُرکاربرد طلاب و اهل علم باشد؛ حضرت آیهالله بهجت (ره) فرموده بودند که اگر کسی با اقبال رفیق نباشد با ما رفیق نیست.
[2]ـ سید بن طاووس، اقبالالاعمال، ص628.
[3]ـ نام داعی یعنی مظهر این اسم است، و این دعوت، صرفاً حرف نیست، بلکه جذباتی از طرف او متوجه اهل راه میشود و دعوت او، مظهر دعوت الهی میباشد.
[4]ـ تفسیر قمّی، ص 539.
[5]ـ همان.
[6]ـ زیارت جامعه کبیره.
[7] ـ ایشان از علمای ابواب معرفت و آدم فوقالعادهای بودند. بزرگواری نقل میکرد که استخارههای ایشان خیلی عجیب بود، و مرحوم آیتالله بروجردی استخارههایشان را به ایشان میدادند.
[8]ـ علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج 43، ص 65، و تفسیر فرات کوفی، ذیل سوره قدر.
منبع: روضه
«در آستانه ماه بافضیلت رجب، روایتی را از کتاب اقبال الاعمال مرحوم سید ابن طاووس بیان میکنم و به توضیح اجمالی آن میپردازم؛[1]
از وجود مقدس رسول الله (صلی الله علیه و آله) نقل شده است که فرمودند:
«إن الله تعالی نصب فی السماء السابعه ملکاً یقال له الداعی فإذا دخل شهر رجب ینادی ذلک الملک کل لیله منه إلی الصباح، طوبی للذاکرین، طوبی للطائعین، و یقول الله تعالی أنا جلیسُ من جالسنی، و مطیعُ من أطاعنی و غافر من استغفرنی، الشهر شهری و العبد عبدی و الرحمه رحمتی فمن دعانی فی هذا الشهر اَجبتُه، و من سألنی اعطیتُه و من استهدانی هدیته و جعلت هذا الشهر حبلاً بینی و بین عبادی فمن اعتصم به وصل إلیّ».[2]
بنا بر مضمون این روایت، خداوند در آسمان هفتم فرشتهای به نام «داعی» [فراخواننده] [3] قرار داده است که هرگاه ماه رجب فرا میرسد، هرشب تا صبح فریاد میزند: خوشا به حال ذاکران! خوشا به حال اطاعتکنندگان! [سپس فرشته از قول خداوند میگوید] خداوند میفرماید: من همنشین کسی هستم که همنشینم باشد، و مطیع کسی هستم که مرا اطاعت کند و آمرزنده کسی هستم که از من آمرزش بخواهد. ماه، ماه من، و بنده، بنده من، و رحمت، رحمت من است؛ پس هرکس در این ماه مرا بخواند اجابتش میکنم و هرکس از من بخواهد به او عطا میکنم و هرکس از من هدایت بخواهد هدایتش میکنم؛ و این ماه را ریسمانی بین خود و بندگانم قرار دادهام که هرکس به آن چنگ زند به من میرسد.
خداوند این شهر را رشته اتصال بین خود و بندگان قرار داده است؛ یک سر این رشته در اختیار بندگان و سر دیگر آن در محضر الهی است. اگر کسی به این رشته، معتصم شود، به مقام وصول الهی میرسد؛ از اینرو، ماه رجب، شهر وصول الی الله است؛ باطن این ماه مانند باطن قرآن و معصومین (علیهم السلام)، ریسمان اتصال بین خدای متعال و مؤمنین است؛ روایاتی نیز با این مضمون آمده است که: ماه رجب شهر امیرالمؤمنین (علیه السلام) است همانگونه که شعبان شهر رسول الله (صلی الله علیه و آله) و رمضان شهر الله است.
در معنای انتساب ماه رجب به امیرالمؤمنین (علیه السلام) احتمالات زیادی وجود دارد؛ به نظر می رسد همه امور عالم، ملکوتی دارد که این نکته شامل اوقات و زمانها هم میشود؛ برای مثال، شب جمعه فقط یک ظرف طبیعی نیست، بلکه واقعیتی است که جایگاه خاصی در عالم دارد؛ در این زمان، ملائکهای نزول پیدا میکنند، خیراتی نازل میشود و راههایی به سوی باطن انسان گشوده میشود. سحر و بین الطلوعین هم همین گونه هستند. اینکه گفته شده است که نماز را در اول وقت بخوانید، یک «قرارداد» نیست که تنها با ملاک حرکت خورشید تنظیم شده باشد که اگر یک ساعت دیرتر شد فرقی نداشته باشد؛ یعنی حرکت خورشید، برای خود، مداری داشته باشد و بقیه امور عالم هم مداری داشته باشند! شب جمعه، زمان نزول ملائکه و هنگامی است که درهایی از رحمت گشوده شده و راههایی باز میشود، در ساعت بعد، این شرایط و فضا برای قرب فراهم نیست.
ماهها هم اینگونه هستند؛ یک معنای انتساب ماه رجب به امیرالمؤمنین (علیه السلام) این است که ولایت حضرت در این ماه تجلی مییابد و راه درک ولایت در این ماه گشوده میشود. در این ماه میتوان از ولایت امیر المؤمنین (علیه السلام) بهرهمند و به وادی این ولایت وارد شد. به عبارت دیگر، میتوان به شفاعت حضرت امیر (علیه السلام) رسید؛ چرا که رجب، ماه شفاعت ایشان است و حضرت در این ماه برای هدایت انسان به ولایت خود، شفاعت میکنند.
بنابراین، رجب یا ماه امیرالمؤمنین (علیه السلام) حبلی است که انسان را به مقام وصول میرساند. یکی از تجلیات ولایت حضرت در باطن این ماه است. از این ماه درهایی به سوی درک این حقیقت [ولایت] گشوده شده است. در نتیجه، اعمال این ماه، اعمال بسط قرب و به عبارتی، راههایی برای رسیدن به آن حقیقت منتشر شده در این ماه است. در ماه شعبان ـ که ماه نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) است ـ نیز انسان میتواند با صیام و قیام به شفاعت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) برسد؛ شفاعتی که طریق اتّصال انسان به حقیقت توحید و قرب وصال است. هیچ کس بدون شفاعت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) به درجات قرب نمیرسد.
شخصی که نامش أبوأیمن بود بر حضرت أبوجعفر (علیه السلام) وارد شد و گفت: ای أبا جعفر! شما مردم را میفریبید و به غرور در میآورید و دائم میگوئید: شَفَاعَةُ مُحَمَّدٍ، شَفَاعَةُ مُحَمَّدٍ!
حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) در حالی که آثار غضب در سیمایشان مشهود شد، گفتند:
«ویحک یا أَبا أَیمن! أَغرَّک أَن عفَّ بطنُکَ و فَرجُک؟! أَما لَو رأَیْتَ أَفْزاعَ الْقِیامَة، لقد احتَجْتَ إلی شفاعَةِ مُحَمَّد! وَیلکَ! فهلْ یَشفَعُ إلَّا لمن وجبتْ له النَّار؟»؛[4] وای بر تو ای أبو أیمن! آیا همین قدر که شکم و فرج خود را عفیف نگاه داشتی، در غرور افتادی که از شفاعت بینیازی! سوگند به خدا که اگر هولها و ترسهای روز قیامت را ببینی، هر آینه به شفاعت محمّد محتاج خواهی بود! وای بر تو مگر او جز کسانی را که آتش بر آنها لازم شده است شفاعت می کند؟
سپس فرمودند:: «مَا من أَحدٍ من الاوَّلِین و الاخرین إلَّا وَ هو محتاج إلی شفاعة محمَّد یوم الْقیمه»؛[5] هیچیک از پیشینیان و هیچیک از پسینیان نیست، مگر آنکه به شفاعت محمّد در روز قیامت، نیازمند است. [یعنی هر کسی متناسب با درجات خود و به شفاعت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله)، حقایق قیامت را درک میکند].
در روایت ماه شعبان آمده است که منادی نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) به دستور حضرت در مدینه ندا میداد: این ماه، ماه من است؛ من را به روزه این ماه کمک کنید. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: از وقتی این ندا را شنیدم روزه این ماه را ترک نکردم. در حقیقت، حضرت میخواهند شفاعت کنند و روزه یکی از رشتههای شفاعت ایشان است؛ باطن صوم، ولایت و شفاعت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) است؛ صوم به تنهایی خاصیتی ندارد، جز این که انسان را به شفاعت حضرت نائل کند. ماه نبی اکرم (صلی الله علیه و آله)، ماهی است که رحمت و رضوان در آن منتشر است. در این ماه، میتوان به مقام رحمت و رضوان رسید. این رحمت، رحمت رحیمیه یا همان مقام رضوان است؛ مقامی که از آثار رحمت رحیمیه خدای متعال است.
پس ماه رجب، ماه امیرالمؤمنین (علیه السلام) یا به تعبیر دیگر مهمانخانه رجب، مهمانخانه حضرت امیر (علیه السلام) است. اهل الله از این ماه میتوانند وارد وادی ولایت شوند و پس از آن، به شهر نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) که شهر ضیافت و شفاعت ایشان است، برسند. سپس، کسانی که این دو وادی را طی کنند مقام توحید و شهرالله را در پیش خواهند داشت که ضیافتی خاص است؛ البته آن هم [وابسته] به ضیافت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) است؛ هر چند که بساط دیگری است.
ولادت وجود مقدس و مسعود حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در ماه رجب واقع شده است و در پایان این ماه هم «بعثت» نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) روی داده است. این دو حقیقت در ماه رجب، جاری و ساری است و مقدمه ماه شعبان و رمضان هستند. مرحوم آقا میرزا جواد ملکی (رض) در رساله المراقبات میفرمایند: خوب است آقایان اهل علم، در کنار کسب علم که خودش نوعی عبادت است، عبادتهایشان را در این دو، سه ماه افزایش دهند؛ این ماه فضایی است که عبادات آن، آثار خاصی دارد.
در این ماه دعوتی خاص هم آمده است و منادی الهی اینگونه همه را دعوت میکند: انا جلیس من جالسنی، مطیع من اطاعنی، غافر من استغفرنی ...، مرحوم میرزا جواد ملکی (رض) میگویند: اگر آدم به اندازه همه خلائق جان داشت خوب بود که به خاطر تکریم این خطاب و در استقبال به این خطاب الهی که «انا جلیس من جالسنی و مطیع من اطاعنی ...» جان بدهد!
رجب، مقدمه شعبان و رمضان است. آمادگی برای ماه رمضان و شعبان باید از این ماه حاصل شود. اگر حقیقت ماه رجب درک نشود، ورود به ماه شعبان و ماه مبارک رمضان مشکل است؛ بنابراین باید از مدخل ولایت حضرت امیر (علیه السلام) وارد شد؛ چرا که «أنا مدینه العلم و علیٌ بابها». امیرالمؤمنین (علیه السلام)، باب نبی اکرم (ص) و بابالله هستند؛ پس این ماه، مدخل است.
یکی از اساتید بزرگ ما میفرمود: هنگام جوانی در شب 27 رجب یا شب غدیر در نجف به حرم رفتم؛ بین الطلوعین شده و سپیده زده بود، مرحوم آیت الله فکور را دیدم.[7] میخواستم به حرم بروم و ایشان در حال خارج شدن بود. مقابل کفشداری شلوغ بود؛ ایشان کفش را گرفت و در کنار گوش من گفت: من سه روز است جز یک استکان چای چیزی نخوردهام. به من بر خورد! گفتم یعنی چه؟ یعنی این پیرمرد عابد در خانه حضرت امیر (علیه السلام) میگوید سه روز است جز یک استکان چایی نخوردهام؟ گفتن این حرف آن هم در کفشداری حضرت امیر (علیه السلام) چه معنایی دارد؟ داخل حرم، گوشهای ایستادم و سه ساعت زیارت غدیریه حضرت را خواندم، خسته شدم و از حرم بیرون آمدم و به منزل رفتم و خوابیدم. در خواب دیدم در حرم حضرت امیر (علیه السلام) هستیم؛ حرم خلوت بود و من هم گوشهای ایستاده و زیارت میکردم، حالتم در زیارت همان حال قبلی بود، اما دیدم آقای فکور بین زمین و آسمان با همه وجود، طواف و زیارت میکند؛ نه با زبانش، همه وجودش طائف و مشغول زیارت حضرت است. متوجه شدم که آن بزرگوار به من چه گفت: شما دیر آمدید! بینالطلوعین است، شب مبعث گذشته است، باید از قبل مراقبه کنید. یعنی اگر مراقبهای از قبل نباشد انسان خسته میشود؛ اگر انسان تمهید قواعد نکند، تا چشم به هم بزند فرصت تمام میشود.
این دو ماه از یک طرف، به طور حقیقی و تکوینی مدخل ورود رمضان هستند؛ به نحوی که بدون این دو نمیشود وارد رمضان شد. از طرف دیگر، این دو ماه بستر و آمادگی برای ورود به ماه رمضان، و ماه رمضان هم بستر و آمادگی برای ورود به شب قدر است؛ یعنی باید این مسیر طی شود تا انسان به لیله القدر برسد. ورود به آن وادی ضیافت, این دو سه ماه ریاضت را به عنوان مقدمه میطلبد؛ چرا که «من عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادرک لیله القدر»؛[8] البته مقدمهاش توسل به امیر المؤمنین (علیه السلام) و نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) است؛ در قلب ضیافت الهی، معرفت حضرت زهرا (سلام الله علیها) نهفته است, که انشاءالله این مقدمات میتواند زمینه درک آن حقیقت باشد؛ باید توجه کرد که مقام ایشان مقام عجیبی است، بنابراین لازم است این وادی طی شود تا انسان به شب قدر برسد.
باید دقت داشت که «حمد» هم در آغاز نعمت و هم در پایان آن برای بهرهمندی از نعمت لازم است. حمد در آغاز نعمت، مقدمه شکر و در پایان نعمت که فرصتها تمام شده است، مقدمه استغفار است. حمد مقدمه تضرع و ابتهال و رجاء و تمسک به فضل الهی است. اگر انسان در مدخل ماه رجب، حامد نباشد و نعمت خدا را نبیند و به این نعمت که خدای متعال در اختیار ما قرار داده است، توجّه نکند، این نعمت کفران میشود.
این فرصتها بسیار مغتنم است. انشاء الله خدای متعال در این ماه ها ما را به ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، نبوّت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) و به ضیافت خاص و درک لیله القدر و عید فطر و برکات آن موفق بدارد».
پی نوشت ها:
[1]ـ کتاب اقبال الاعمال به جامعیت کتاب مفاتیحالجنان نیست ولی یکی از کتب مهم محسوب میشود که باید از کتب پُرکاربرد طلاب و اهل علم باشد؛ حضرت آیهالله بهجت (ره) فرموده بودند که اگر کسی با اقبال رفیق نباشد با ما رفیق نیست.
[2]ـ سید بن طاووس، اقبالالاعمال، ص628.
[3]ـ نام داعی یعنی مظهر این اسم است، و این دعوت، صرفاً حرف نیست، بلکه جذباتی از طرف او متوجه اهل راه میشود و دعوت او، مظهر دعوت الهی میباشد.
[4]ـ تفسیر قمّی، ص 539.
[5]ـ همان.
[6]ـ زیارت جامعه کبیره.
[7] ـ ایشان از علمای ابواب معرفت و آدم فوقالعادهای بودند. بزرگواری نقل میکرد که استخارههای ایشان خیلی عجیب بود، و مرحوم آیتالله بروجردی استخارههایشان را به ایشان میدادند.
[8]ـ علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج 43، ص 65، و تفسیر فرات کوفی، ذیل سوره قدر.
منبع: روضه