به گزارش مشرق، رخدادهای یمن در ماههای گذشته تاکنون از آنچنان اهمیت راهبردی برخوردارند که بسیاری از بازیگران را با سطوح انگیزههای متفاوت به خود جلب کرده و برای اثرگذاری بر روند تحولات یمن، به شکل آشکار و پنهان وارد مداخله میکنند.
آنچه آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی را به روند تحولات یمن مرتبط میکند با آنچه از سوی عربستان و امارات و قطر و شرکای قد کوتاه دیگر در رفتار عصبی آنها نشان داده میشود، بسیار متفاوت است.
دسته اول به منافع ژئوپلتیکی و ژئو استراتژیکی در یمن اولویت میدهند ولی عربستان و شیوخ عرب، حاصل تحولات یمن را با بود و نبود خود مرتبط میدانند. لذا فصل مشترک این دو دسته در این است که یا اجازه شکلگیری هویت جدید در حاکمیت یمن را ندهند و یا حداقل به مجموعهای از اقدامات نظامی و سیاسی و امنیتی دست بزنند که هویت جدید در حاکمیت یمن در ضعیفترین مؤلفههای خود قرار گرفته و قابلیت اثرگذاری در محیط خارجی از آن سلب شود.
از سوی دیگر ملاحظات راهبردی در سیاستهای امنیتی - نظامی آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی آنچنان تنگنایی برای آنها تولید کرده که نمیتوانند سطوح گسترش یافته تنش و منازعه نظامی در یمن را تحمل کنند و راهبرد فرسایش مدیریت شده در منازعه را ترجیح میدهند، ولی عربستان و شرکای عربی آن که از یک فضای هیستریک و عصبی رنج میبرند به یک پدیده جنگی نامحدود و حتی منطقهای فکر میکنند و به همین دلیل برای گسترش مشارکت بازیگران جدید و مؤثر در ائتلاف عربی، رشوههای بزرگ پرداخت میکنند تا در پناه قدرت نظامی بازیگران جدید و حتی غربی و صهیونیستی، ضریب امنیت خود را افزایش دهند.
شاید بتوان گفت یکی از دلایل اصلی اعلام توقف حملات هوایی از سوی عربستان، فشار آمریکایی به دلیل هشدارهای ایرانی و یمنی بود که دامنه و جغرافیای جنگ و عکسالعمل را به حوزه غیرقابل تحمل آمریکا و غرب نزدیک میکرد. البته چراغ سبز آمریکا به عربستان برای کاهش فتیله حملات هوایی و یا استمرار محدودتر از قبل، تکرار الگوی اسرائیلی برای فاصله گرفتن از پیامدهای احتمالی گسترش جنگ و حفظ اهرم نقض حاکمیت در یمن است تا در روندهای مذاکره سیاسی و یا مسیر پاکسازی القاعده و طرفداران منصور هادی نیز نقشآفرینی کند.
این درک راهبردی از شرایط و محدودیتهای حریف نشان میدهد که آسیبپذیری ناشی از هشدار و فشارهای امنیتی و حقوقی و سیاسی به عربستان و حامیان غربی آنها، فرمول درستی برای مدیریت رفتار آنهاست.
منطق استمرار حملات هوایی به مردم یمن، از یکسو برای حفظ پتانسیل حداقلی یک جنگ داخلی و از سوی دیگر مدیریت جزئیات و سرفصلهای مذاکرات سیاسی و شکلگیری دولت وحدت ملی است.
ناکارآمد کردن راهبرد و رفتارهای آمریکا و عربستان، مهمترین اولویت انقلاب یمن است که با عناوین و سرفصلهای زیر قابل تفسیر است:
1-جلوگیری از استمرار حملات هوایی و نظامی به مردم یمن، نیازمند تکرار هشدارهای عملی و فعالسازی ظرفیتهای آسیبساز برای منافع راهبردی آمریکا و رژیم صهیونیستی و عربستان در سطح منطقه است.
2-اقدامات حقوقی در دو بعد در سطح منطقهای و بینالمللی یکی از ابزارهای فشار و ظرفیتهای آسیبساز تلقی میشود. ابتدا اینکه اقدامات عربستان با هدایت و حمایت و مدیریت آمریکا به عنوان نسلکشی و جنایت جنگی معرفی و پیگیری حقوقی شوند. ثانیا اینکه تجاوز علنی و کشتار مردم، به عنوان نقض حاکمیت، تلقی شده و اجازه محاصره هوایی و دریایی به عربستان و حامیان آن داده نشود.
3-یکسرهسازی القاعده و دستنشاندگان عربستان، منصور هادی، که به عنوان پاشنه آشیل یک جنگ داخلی و یا بهانه استمرار حملات هوایی است، یک اولویت راهبردی برای مردم یمن میباشد که باید بدون فوت وقت دنبال شود. فعال شدن داعش و النصره در برخی مناطق سوریه مانند قلمون، ادلب و پیرامون حلب و حتی حماه و حمص و حمله هوایی اسرائیل به منطقه قلمون، یک فریب عملیاتی است تا تمرکز تلاشها و دغدغههای امنیتی و نظامی از یمن برداشته شود.
4-اقدامات انساندوستانه مرتبط با مجروحین و یا نیازهای اساسی مردم یمن چه در سطح بینالمللی و موسسات مربوطه و چه از طریق یک مجموعه بینالمللی حامی مردم یمن که میتواند در دستور وزارت خارجه قرار گرفته و از ظرفیتهای سیاسی و حقوقی و مالی آن در حمایت از مردم یمن به کار گرفته شود، باید مدنظر قرار گیرند.
5-منسجم کردن محیط داخلی یمن و گروههای مختلف برای فعال شدن مذاکرات سیاسی تحت نظر سازمان ملل، به نحوی که هرگونه مداخله خارجی را سلب نماید، در فوریت و اولویت میباشد.
6-تمامی ناظران راهبردی، نتیجه تحولات جاری در یمن را عنصری اساسی در ترسیم معادله جدید منطقهای ارزیابی میکنند و آن را در کنار جنگ با تروریسم در عراق و سوریه، بسیار راهبردی میدانند. از همین روست که زیردریاییهای هستهای اسرائیل در سواحل عربستان در دریای سرخ برای اهداف مختلف فعال شدهاند.
به سادگی میتوان تأثیر یک نتیجه خوب در یمن را در روند مذاکرات هستهای با آمریکا و غرب درک کرد و به همین دلیل هر گونه اهمال رسانهای، دیپلماتیک، امنیتی و سیاسی به معنای آسیب دیدن و یا تضعیف نتایج راهبردی در معادلات یمن خواهد بود.