یک بار در عملیات بدر زخمی شد، پزشکی عملش کرد خوب نشده بود که دوباره عازم شد، آرام نداشت به شب های عملیات که می رسید اشک می ریخت و مادرش زهرا (س) را صدا می کرد، فرمانده دنبال صدا در تاریکی می گشت تا به جسم بی هوش سید ابوالفضل شیخ زاده (حسینی) می رسد.
سید ابوالفضل در وصیت نامه اش نیز شهادت را اینگونه آرزو می کند: الهی ثواب شهیدان در راهت را به ما عنایت فرما . از خدا می خواهم شمع باشم و نور دهم و نمونه ای از مبارزهٔ کلمه حق و مقاومت در مقابل ظلم و باطل باشم .صورت معصومی داشت شهید سید محسن روحانی از فرمانده هان جنگ تحمیلی در وصف این شهید گفته است، صورتش معصوم بود از او می خواستیم تا بالای مناره مسجد رود و همه او را ببینند و سپس عازم جبهه شوند .
سفره غذای رزمنده ها که پهن می شد ، سقا می شد و آب دست رزمنده ها می داد در وصایایش نیز نوشته است، "پدر و مادرم فرزندتان به راه خطایی نرفته بلکه راه و مقصد اصلی او مقصد الله است امیدوارم که این فرزند حقیر خود را حلال کنید که من با این همه زحمت در جلوی خدا روسیاه نباشم مرا یک موقع تنهایی یکجا دفن نکنید بلکه مرا در جمع شهدای جنگ تحمیلی دفن کنید و به یاد من سقاخانه ای بر مزارم بسازید که مردم از آب آن استفاده کنند. "
"مبادا برای من گریه و زاری بکنید ولی به یاد امام حسین(ع) پیراهن مشکی به تن کنید تا در عزاداری امام حسین(ع) شریک باشم. خواهرم گریه کند ولی به یاد گریه های زینب(س) که برای حسین(ع) می کرد و او نیز برای حسین (ع)گریه کند و به برادرانم توصیه می کنم که وقتی به تکلیف رسیدند برای یاری اسلام بپاخیزند.
سرانجام عملیات عاشورای دو فرارسید شب عملیات بچه سید ها را دور خودش جمع کرد و شال سبزی را که همیشه همراه داشت نشان داده و می گفت: ای فرزندان رسول الله فردا به عملیات خواهیم رفت و امکان فیض شهادت را خواهیم داشت بیایید شال سبزی که نشان سادات است با خود داشته باشیم. سید ابوالفضل شیخ زاده سراجی روز پنج شنبه به دنیا آمد و روز پنج شنبه نیز به فیض شهادت نایل آمد.
اما پیکرش بازنگشت و تشییع نمادینی برای شهید برگزار و در گلزار علی بن جعفر (ع) دفن شد.
امروز نام شهید شیخ زاده در میان دوستان و آشنایان و خانواده اش و همه کسانی که او را می شناسند به نیکی یاد می شود شهیدی که بسیاری را در همین دنیای مادی نیز شفا داده است.
*ایثار