گروه جنگ نرم مشرق- اخبار ایران و تحلیلهای پیرامون آن به طور مستمر در رسانههای خارجی - اعم از غربی، شرقی و منطقهای - منعکس میشود. نگاهی به موضوعات پرداخته شده درباره ایران میتواند تصویری کلی از نقاط تمرکز این رسانهها در داخل و نحوه انعکاس و جهتدهی آن به فضای افکار عمومی در کشورهای خود و جهان ارائه دهد.
***
ایران با اقداماتش در تنگه هرمز در حین برگزاری جلسه با سران عرب، اوباما را تحقیر کرد
مجله فرونت پیچ درباره اقدامات اخیر نیروی دریایی سپاه در برخورد با کشتی باری جزایر مارشال و اخیراً کشتی سنگاپوری مینویسد: به سختی میتوان گفت که چه کسی دیوانه شده است: اوباما یا ایران. آخرین اقدامات ایران در حمله به کشتیهای خارجی به بهانه بحثهای حقوقی برای تسلط بر خلیجفارس صورت گرفتهاند. پس از حمله کشتی جزایر مارشال، حالا ایران به یک کشتی سنگاپوری حمله کرده است.
نویسنده این مقاله با دزدی دریایی خواندن این اقدامات ادعا میکند: ایران روزی به یک ناوهواپیمابر آمریکایی حمله خواهد کرد و ادعا میکند که این اقدام به خاطر مسائل حقوقی است.
اما این حمله در زمانی انجام شد که اوباما در جلسهای با سران عرب در کمپ دیوید تلاش میکند تا این کشورها را با خود در بحث توافق هستهای با ایران همراه نماید. ایران به عمد دارد وی را تحقیر کرده و اجلاس بیاعتبار وی را بیاعتبارتر میکند.
درست مثل یمن، موضوع در اینجا قدرت و تاثیرگذاری است که ایران از بیاعتبار کردن آمریکا به دست آورده است. اما تنها دلیلی که ایران میتواند این اقدامات را انجام دهد این است که آمریکا بر این اقدام سرپوش میگذارد.
اما سران ایران اینگونه فکر نمیکنند. آنها اوباما را نماینده آمریکا میدانند. اگر اوباما تضعیف شود، آمریکا ضعیف میشود. و اگر آمریکا تضعیف شود، آنها برنده بازی خواهند بود.
اما اوباما همچنان به دنبال توافق هستهای با ایران و همراه کردن دیگر کشورها با این توافق است. ایران به این مساله با سیلی زدن به اوباما واکنش نشان میدهد. و اوباما اقدامات ایران را نشانهای برای اثبات این مساله میداند که باید از هستهای شدن ایران جلوگیری کرد.نادیده گرفتن جنایتهای آل سعود نشانه دورویی آمریکا در قبال ایران است
پایگاه راشاتودی در مصاحبه با دکتر سید محمد مرندی تحلیلگر سیاسی و استاد دانشگاه تهران درباره جنایات آلسعود در یمن و سکوت کاخ سفید در این باره مینویسد: آمریکا ایران را متهم به حمایت از تروریسم میکند. این درحالیست که همپیمانان عربستانی آمریکا غیرنظامیان را در یمن میکشند، از القاعده حمایت میکنند، بحرین را اشغال کردهاند.
اوباما بار دیگر به کشورهای حاشیه خلیجفارس اطمینان خاطر داد که واشنگتن به رغم تلاش برای دستیابی به توافق هستهای با ایران از آنها حمایت میکند. اوباما در مصاحبهای با یک روزنامه عربزبان گفت که ایران به دنبال ایجاد بیثباتی در منطقه است و ایران را حامی تروریسم خواند. این صحبتها در آستانه جلسه با سران عرب در کمپدیوید زده شد.
مرندی درباره تنافض صحبتهای مقامات آمریکایی درباره مذاکرات هستهای که در ابتدا آن را نوعی پیشرفت ارزیابی میکردند و حالا طوری دیگر برخورد میکنند گفت: بسیاری در تهران هم از این صحبتها شگفتزده شدهاند. از یک سو، آمریکا از نزدیکی به ایران سخن میگوید و از سویی دیگر ایران را به حمله نظامی و جنگ تهدید میکند. با این حال، کاخ سفید چشمان خود را بر واقعیتی که در یمن میگذرد بسته است. سعودیها هزاران یمنی را کشتهاند، بحرین را به اشغال نظامی خود در آوردهاند و از القاعده در یمن، عراق و سوریه حمایت میکنند. آمریکاییها حامیان اصلی تندوری و وهابیگرایی در منطقه هستند. اما باز هم ایران حامی تروریسم و تهدیدی برای منطقه محسوب میشود. این نشاندهنده دورویی آمریکا است.
مرندی در پاسخ به این سوال که آیا آمریکا به دنبال جلب حمایت اعراب از توافق هستهای است گفت: توافق هستهای به چندین عامل بستگی دارد. یکی اینکه آمریکا باید حق حاکمیت ایران را به رسمیت بشناسد. ظرف چند هفته آینده با مشخص شدن نتیجه مذاکرات این مساله معلوم میشود. به علاوه، آمریکا مشکلات زیادی در اجرای توافق هستهای دارد زیرا عربستان و رژیم صهیونیستی به عنوان همپیمانان منطقهای این کشور با هر گونه توافقی با ایران مخالفند. هر دو کشور میخواهند که منطقه بیثبات باقی بماند زیرا آنها از این مساله سود میبرند.
این تحلیلگر مسائل سیاسی همچنین درباره اظهارات اخیر مقامات
آمریکایی درباره ایران گفت: زمانیکه آمریکاییها میگویند که همه گزینهها روی میز
است و زمانیکه آنها چشمان خود را بر روی فجایع منطقه میبندند، پس مردم ایران
احساس میکنند که اوباما با آنها صداق نیست. این مساله باعث میشود که مردم ایران
و مذاکرهکنندگان ما به آمریکاییها اعتماد نکنند.
چالش بزرگ بعدی آمریکا: جلوگیری از انتقال فناوری هستهای از ایران به دیگر کشورها
پایگاه نشنال اینترست درباره مذاکرات هستهای و نکاتی که باید در توافق نهایی مورد نظر قرار گیرند مینویسد: چارچوب توافق هستهای لوزان به یک ریسک مهم در برنامه هستهای ایران نپرداخت. اگرچه مجموعهای از محدودیتها برای برنامه و تاسیسات هستهای ایران از قبیل مکانیسمهای راستیآزمایی در نظر گرفته شد و در این توافق اولیه به مسائلی از قبیل بازگشت هستهای ایران و مخفیکاری این کشور پرداخته شد. اما، این چارچوب توافقی ریسک انتقال دانش و فناوری هستهای از ایران به دیگر کشورها را نادیده گرفت. ایران که زمانی به کمک خارجی در مسائل هستهای نیاز داشت، حالا میتواند به دیگر کشورها در بحث هستهای کمک نماید.
در حقیقت، برخی شروط موجود در چارچوب توافقی میتواند این ریسک را در صورتی که اقدامات پیشگیرانه انجام نشوند افزایش دهند. محمد جواد ظریف گفت که ایران ممکن است بخشی از زرادخانه اورانیوم غنیشده خود را در بازار بینالمللی به فروش برساند و میتواند از این راه درآمد کسب نماید.
توافق هستهای نهایی که قرار است تا تاریخ 30 ژوئن نهایی گردد باید دارای شروطی باشد که این ریسک را کاهش دهد. کشورهای 5+1 باید بر این مساله تاکید کنند که ایران باید صادرات فناوری هستهای را نادیده بگیرد و باید به این کشورها اجازه دهد تا بر صادرات مواد هستهای این کشور نظارت داشته باشند. این کشورها همچنین باید بر مواد و فناوریهای با کاربرد دوگانه در ایران نیز نظارت داشته باشد.
توافق هستهای موجود اگرچه در بسیاری از جنبهها خوب عمل کرده است، اما در موضوع نشت هستهای یعنی احتمال انتقال دانش هستهای از ایران به دیگر کشورها ضعیف است. نمونههایی از این مساله در تاریخ وجود دارد. به عنوان مثال میتوان به کمکهای آلمان به لیبی، پاکستان و عراق برای توسعه برنامههای غنیسازی اورانیوم در این کشورها اشاره کرد. پاکستان هم فناوری هستهای را به کشورهای دیگر صادر کرد. ایران یکی از اولین مشتریان این کشور بود.
نگرانیهای بسیاری برای اینکه دانشمندان و شرکتهای ایرانی نیز به لیست صادرکنندگان هستهای به پیوندند وجود دارد. توقف ساخت سانتریفیوژ و محدودیت شدید در زمینه تحقیق و توسعه سانتریفیوژهای پیشرفته به این معناست که شرکتها و دانشمندان ایرانی از ظرفیت علمی و مهارتی برخوردار میشوند که نمیتوانند به طور کامل در داخل کشور از آن بهره گیرند. ایران میتواند از طریق شبکههای مخفی خود این دانش را به کشورهای دیگر منتقل نماید.
نویسنده این مقاله در انتها به تدوینکنندگان غربی و آمریکای پیشنهاد میکند که موارد زیر را در متن توافق نهایی اضافه کنند:
1. ایران باید تعهد بدهد که مواد و تجهیزات یا فناوری مرتبط با راکتور، تولید آب سنگین، غنیسازی یا بازفرآوری را صادر نکند.
2. کشورهای 5+1 باید از تایید هرگونه تلاش ایران برای صادرات مواد هستهایش خودداری کنند.
3. کشورهای 5+1 باید به ایران در تقویت کنترل صادرات تجهیزات، مواد و فناوری با کاربرد دوگانه مطابق با قطعنامه 1540 شورای امنیت سازمان ملل کمک کنند.
4. تاسیسات فوردو باید به یک مرکز تحقیقاتی بینالمللی با
حضور دانشمندان هستهای از کشورهای 5+1 تبدیل شود. بینالمللی کردن فوردو و
محدودسازی فعالیتهای آن به تحقیقات پایه در فیزیک میتواند دانشمندان ایرانی را
سرگرم تحقیقات صلحآمیز کرده و میزان شفافیت را در یکی از نگرانکنندهترین
تاسیسات ایران افزایش دهد.
آیا حوثیهای یمن واقعاً نیروهای نیابتی ایران هستند؟
پایگاه خوان کول درباره تحلیلهای موجود درباره هماهنگی بین تهران و گروه انصارالله مینویسد: بعید است که رابطه بین ایران و حوثیهای یمن به اندازه رابطه بین آمریکا و رژیم صهیونیستی یا آمریکا و عربستان قوی باشد. پس چرا حوثیها را نیروهای نیابتی ایران و رژیم صهیونیستی یا عربستان را همپیمان آمریکا میدانیم؟ چگونه میشود که نیروی نیابتی با همپیمان تفاوت پیدا میکند؟
هیچگونه مقیاس مشخصی برای ارائه تعریق دقیق از واژه نیابتی و همپیمان وجود ندارد. برای آنکه ببنیم که چه موقع یک رابطه به صورت نیابتی یا همپیمانی میشود باید به عامل تصمیمگیری توجه کرد، یعنی اینکه تا چه حد یک نیروی نیابتی میتواند تصمیمی بگیرد که با نظر حامی خود در تضاد است.
به عنوان مثال، حماس سالها به عنوان نیروی نیابتی ایران محسوب میشد و مقادیر زیادی پول و تسلیحات از ایران دریافت میکرد. به رغم تمامی سخاوتهای ایران، حماس بارها نشان داده است که حاضر نیست تا منافع خود رابه عنوان یک گروه مقاومت اهل تسنن قربانی منافع ایران نماید. یکی از مواردی که حماس از سیاستهای ایران تبعیت نکرد زمانی بود که این گروه به جای حمایت از حکومت بشار اسد مورد تایید ایران به گروههای مخالف نظام سوریه کمک کرد. این مساله باعث شد تا روابط بین دو طرف برای مدتی تیره و تار شود. پس از این ماجرا، خیلیها دیگر نگفتند که حماس نیروی نیابتی ایران است.
حزبالله لبنان از سویی دیگر خیلی با واژه نیابتی همخوانی دارد. این جنبش شیعی از ایران کمکهای زیادی دریافت میکند. این گروه به رغم کاهش کمکهای ایران به سبب تحریمهای غرب و کاهش قیمت نفت همچنان از سیاستهای ایران حمایت میکند.
اگرچه ارتباط بین حوثیهای یمن و مقامات ایران بر هیچکس پوشیده نیست، اما مقامات آمریکایی اصرار دارند که حوثیها را گروه نیابتی ایران بنامند. آمریکاییها معتقدند که ایران این گروه را تسلیح کرده است، اما تنها کمکی که ایران به این گروه کرده است این است که این گروه ظرفیتهای خود را شناخته است. اما، این مساله برای وابسته شدن این گروه به ایران کافی نیست. در گزارشی که توسط موسسه چاتمهاوس منتشر شد آمده است که اگرچه ایران از حوثیها حمایت میکند، اما این به معنای پیروی این گروه از ایران نیست.
نویسنده این مقاله در انتها مینویسد: به نظر میرسد که
استفاده از واژه نیابتی چندان دقیق نباشد و بیشتر برای اشاره به رابطه بین دو گروه
به کار برده شود. در رسانهها بیشتر از این واژه به خاطر بار منفیاش استفاده میشود.
پس رسانههای جریان اصلی حوثیها را گروه نیابتی ایران میدانند، اما چنین نظری
درباره رابطه بین آمریکا و عربستان ندارند.
چرا گسترش نفوذ شیعیان دوام زیادی نمییابد
اندیشکده استراتفور در تحلیلی مغرضانه درباره گسترش نفوذ شیعیان در منطقه مینویسد: درگیری فرقهای در خاورمیانه را میتوان به دو بخش تقسیم کرد: سنیها و شیعیان. اما به نظر میرسد که واقعیت پیچیدهتر از اینهاست. ائتلاف اهل تسنن یک افسانه است: کشورهایی که پایگاه اهل تسنن را تشکیل میدهند در بسیاری از مسائل با هم اختلاف نظر دارند. و شیعیان نیز که قدرتشان از اوایل دهه 1990 شروع به رشد کرد بخاطر اقلیت بودن از مشکلات بسیاری رنج میبرند.
در حقیقت، تنها مشخصه پایگاه شیعیان این است که آنها تنها شاخهای از اسلام هستند. بیش از سه چهارم مسلمانان را اهل تسنن تشکیل میدهند.
طبق نظرسنجی مرکز پیو در سال 2011، تنها در چهار کشور جهان شیعیان اکثریت را تشکیل میدهند: ایران، آذربایجان، بحرین و عراق. اما در دیگر کشورها شیعیان اقلیت جامعه را تشکیل میدهند: یمن، کویت، عربستان سعودی، افغانستان، پاکستان، ترکیه، امارات، قطر و یمن.
مثل اهل تسنن، شیعیان نیز به لحاظ داخلی متفاوت هستند. اکثریت شیعیان دوازده امامی هستند، گروهی هفت امامی و گروهی هم پنج امامی هستند.
قدرت شیعیان در ایران متمرکز است. در سال 1979، انقلاب اسلامی ایران رسماً جمهوری شیعه را تشکیل داد. ایران در حال حاضر بزرگترین و به لحاظ نظامی قدرتمندترین کشور شیعه محسوب میشود و قدرت این کشور باعث شده است که تهران بتواند از اجتماع شیعیان حمایت کرده و بنابراین تاثیرگذاریش را در جهان عرب افزایش دهد.
نفوذ ایران در منطقه آسیای مرکزی با مشکلاتی موجه بوده است. کشورهایی نظیر هند و پاکستان مانع افزایش نفوذ ایران شدهاند. در حالی که شمالغرب و شرق کشور مسدود بود، تهران توانست از جنوب کشور نفوذ خود را در جهان عرب افزایش دهد.
دو عامل مهم در افزایش نفوذ ایران بسیار موثر بود. در سال 1989، جنگ ایران و عراق پایان یافت و به طور همزمان نیز جنگ داخلی در لبنان حل و فصل شد. این مساله باعث شد تا حزبالله به عنوان گروه نیابتی ایران تنهاترین نهاد بزرگ سیاسی لبنان مطرح شود. چند سال بعد هم عراق به کویت حمله کرد. برای ایران، این جنگ بسیار سودمند بود چرا که باعث تضعیف رژیم بغداد میشد. متعاقب آن، شیعیان و کردهای عراق که مورد حمایت ایران بودند از وضعیت رو به ضعف نهاده بغداد بهرهبرداری کردند.
اما به زودی توسعه نفوذ ایران متوقف شد، هر چند که جاهطلبیهای ایران تمام نشد. با امن شدن جبهه غربی کشور، تهران فرصتی مناسبی به دست آورد تا از طریق بهار عربی نفوذ خود را در شبهجزیره عربستان افزایش دهد. علیالخصوص، ایران امیدوار بود تا از انقلاب بحرین به سود خود استفاده نماید. اما عربستان با کمک همپیمانان خود در شورای همکاری خلیج فارس مانع از این کار شد.
اندک زمانی دیگر، آمال ایران با ضربه دیگری در سوریه مواجه شد جایی که بهار عربی در این کشور به جنگ داخلی تمام عیاری مبدل شد. دولت بشار اسد هنوز در قدرت است، اما فروپاشی آن میتواند برای ایران فاجعهبار باشد: این مساله میتواند ارتباط ایران با حزبالله لبنان را قطع کرده و این گروه را از جانب نظام سنی سوریه مورد تهدید قرار دهد.
در حال حاضر به نظر میرسد که ایران و حزبالله به نسبت عربستان و اهل تسنن در وضعیت بهتری باشند. حزبالله و دیگر شبهنظامیان به نظام بشار اسد کمک کردهاند.
این موفقیتهای شیعیان بیشتر در نتیجه ضعف و ناهماهنگی اهل تسنن به دست آمده است و تحولات اخیر نشان داده است که اهل تسنن دارند ائتلاف خود را به دست میآورند.
به علاوه، تعداد اهل تسنن از تعداد شیعیان بیشتر است و همچنین شواهد بسیاری وجود دارد که اهلتسنن حکومت شیعیان را برنخواهند تافت. در لبنان، حزبالله برغم بزرگی و تاثیرگذاریش نتوانست بر حکومت این کشور مسلط شود. در یمن نیز حوثیها میخواستند خود را به عنوان مدلی دیگر از حزبالله نشان دهند، اما نمیتوانند بر بخشهای غیرزیدی کشور مسلط شوند. در عراق هم داعش هنوز بسیار قدرتمند است.
در حقیقت، تندروهای اهل تسنن تهدیدی برای ایران و هم پیمانان آن محسوب میشوند، اما آنها فرصت هم هستند. این نیروها، کشورهای اهلتسنن را تضعیف میکنند و باعث میشوند که نظر مساعد جامعه بینالملل به سمت ایران معطوف شود. ایران امیدوار است که عربستان دچار مشکل شود؛ از منظر تهران، موفقیتهای جنبش حوثیها در یمن میتواند شیعیان عربستان در استانهای جیزان و نجران عربستان را تحریک به انقلاب نماید.
اهلتسنن خطوط قرمز بسیاری دارد. بعید است که عربستان آنقدر ضعیف شود که ایران بر شبهجزیره عربستان مسلط شود. جمعیت اهل تسنن اجازه نخواهد داد که شهرهای مقدس مکه و مدینه در کنترل شیعیان قرار گیرند.
علاوه بر ملاحظات مذهبی، ملاحضات قومی نیز وجود دارد که مانع گسترش قدرت شیعیان میشود. قدرت شیعیان در حال حاضر در دستان ایران و نه اعراب است. و اگرچه شیعیان عرب نیز با ایران هماهنگ میباشند، اما آنها این کار را به خاطر اجبار انجام میدهند. این مساله باعث میشود که میزان اتکای ایران به آنها محدود شود.
اگرچه شیعیان جهان عرب عمدتاً متحد هستند، برخی از اختلافات
موجود را نباید نادیده گرفت. هنوز رقابت زیادی بین مراکز مذهبی نجف و قم وجود دارد
و تهران تلاش بسیاری برای افزایش نفود خود در نجف انجام داده است.
رفع تنش بین ایران و همسایگان خلیج فارس، بعد از توافق هستهای
جین کینینمونت
در مقالهای در پایگاه اینترنتی نشریه نیوزویک نوشت: شرکت نکردن سران برخی از
کشورهای حوزه خلیج فارس در اجلاس کمپ دیوید نشانه ناخرسندی آنها از سیاست
دولت اوباما در قبال ایران بود. تنش بین کشورهای پادشاهی خلیج فارس و ایران
فقط برای آمریکا مشکل ساز نیست.
جامعه بین الملل در تلاش است تا زمینه را برای دستیابی به توافق با ایران آماده کند. درگیریهای بیشتر در اطراف منطقه خلیج فارس خبر بدی برای اقتصاد جهان و بازارهای نفت است و نه فقط آمریکا بلکه قدرتهای دیگر هم باید به آمریکا کمک کنند تا مانع از تشدید تنشها در منطقه شوند. همه کشورهای خلیج فارس به تسلیحات و آموزشهای آمریکا برای ارتشهای خود متکی هستند. البته آنها از آمریکا میخواهند تعهد سیاسی بیشتر به نظم منطقه داشته باشد تا آنها و متحدانشان همچنان قدرت برتر در جهان عرب باقی بمانند. اما آمریکا بر این باور است که منطقه در حال تغییر است.
ایران خودش را مخالف داعش و القاعده نشان میدهد اما برای مبارزه با آنها در عراق و سوریه شبکهای از شبه نظامیان را تشکیل داده که سوالات جدی را در مورد حق حاکمیت این کشورها در آینده مطرح می کند و زنگ خطری برای کشورهای پادشاهی خلیج فارس است. برای گروه پنج به علاوه یک اضافه کردن موضوعات دیگر مثل نقش ایران در سوریه مذاکرات را پیچیدهتر میکند. اما اگر این مسائل از نظر دیپلماتیک حل نشوند بازیگران اصلی در منطقه به دنبال حل آنها با استفاده از زور خواهند بود. این رقابت منطقهای در درگیریهای سوریه و یمن هم نقش داشته است. کشورهایی مثل عربستان سعودی و امارات که از دیپلماسی بینالمللی ناامید شدهاند میخواهند موضوعات را خود حل کنند.
آنها از حملات هوایی علیه حوثی ها در یمن برای نشان دادن قدرتشان به ایران استفاده می کنند. عربستان اکنون میخواهد متحدانش را بیشتر کند و به دنبال شرکای جدید در شرق است. البته هیچ قدرت نوظهوری نمی تواند نقش آمریکا را برای کنترل خلیج فارس ایفا کند. حتی اگر چین، پاکستان و یا هند بخواهند نقشی در حفظ امنیت دریایی در آینده داشته باشند دلیلی وجود ندارد که بخواهند رویکردی مخالف ایران اتخاذ کنند. آنها ترجیح می دهند رویکردی داشته باشند که بتوانند با همه کشورهای خلیج فارس تجارت کنند. به همین دلیل است که پاکستان که متحد عربستان و امارات محسوب می شود حاضر نشد نیروی زمینی به یمن اعزام کند. چین هم از تصمیم پاکستان و آتش بس در یمن حمایت کرد.
کشورهای خلیج فارس بطور فزایندهای به متحدان قدیمیشان در اروپا یعنی
انگلیس و فرانسه متکی هستند. اما این دو کشور هم از توافق هسته ای با
ایران حمایت می کنند. شرکتهای انگلیسی و فرانسوی منتظر برداشته شدن تحریم
ها علیه ایران هستند. اگر بخواهیم منطقه آرام تر و باثبات تر شود آمریکا،
اروپا، روسیه و چین باید از روند دیپلماتیک برای حل مشکلات بین ایران و
همسایگان عربش حمایت کنند. این قدرتها همکاری خوب و موفقی در پیشبرد
مذاکرات برای رسیدن به توافق هسته ای با ایران داشته اند.تلاش های بیشتری
برای حفظ امنیت سیاسی در منطقه لازم است و دادن تسلیحات کافی نیست.
ایران و جهان عرب
به گزارش نشریه گوتینگر تاگهبلات آلمان، دکتر بهروز خسروزاده، دانشمند علوم سیاسی در موسسه پژوهش دموکراسی در دانشگاه گوتینگن میگوید: «آن ملیگرایان ایرانی هم که معمولاً جمهوری اسلامی را تایید نمیکنند از این واقعه مسرور شدهاند». او چندین سال است که در باره تحولات وطنش تحقیق میکند.
این دانشمند توضیح میدهد: بین ایرانیها و اعراب رقابتی دیرینه وجود دارد. برخی از ایرانیان تا به امروز این را که اعراب در قرن هفتم میلادی توانستند سرزمین نیرومند ساسانیان را به تصرف در آورند، واقعه ای ننگآور میدانند. خسروزاده میگوید: در قرن 16 و 17 نیز عثمانیها منطقه بین دریای مدیترانه و عراق را که ایرانیها آنجا را منطقه نفوذی خود میدانستند، تسخیر کردند. اکنون جمهوری اسلامی با حمایت گروههای شیعه در این ناحیه نفوذ سابق خود را احیا میکند.
خسرورزاده
تاکید میکند که: حکومت ایران بر سیاستی واقعگرایانه مبتنی است. دولت
ایران قصد آن ندارد شریعت را صادر کند، و این امر به او امکان میدهد که با سایر
گروههای شیعه به همکاری بپردازد. علویون سوری از نظر شیعیان اثنیعشری ایران
«اغراق» میکنند، زیرا آنها علی (ع) داماد پیامبر را دارای موضعی خدایگونه میدانند.
اعتقادات مذهبی شیعیان پنج امامی در یمن هم که زیدی خوانده میشوند، با ایرانیها
فرق دارد.
این استاد علوم سیاسی میگوید: منتها اعراب سنی حاضر نیستند تقویت شیعیان را بپذیرند. عربستان سعودی که در آنجا شاخه دیگری از اسلام که اسلامگرایی افراطی سلفی است به مذهب رسمی تبدیل شده، رهبری اهل سنت را بر عهده گرفته است. در عربستان سعودی حقوق اقلیتهای مذهبی زیر پا گذاشته میشود، احکام اعدام در ملأ عام اجرا میشوند و مجازاتهای بدنی مانند شلاق و قطع دست رواج دارند. زنان هم مورد تبعیض قرار میگیرند.
این دانشمند علوم سیاسی میگوید: از دیدگاه سلفیون، شیعیان کافر شمرده میشوند و در نتیجه طبق قانون اسلام مستحق اعدام هستند. منتها تاکید بر این نکته به نفع خود سعودیها هم نیست، زیر ا در عربستان سعودی هم بیش از 15 درصد مردم شیعه هستند. اگر یک جنگ مذهبی به پا شود، تمام منطقه ثبات خود را از دست میدهد.
خسروزاده میگوید: وضعیت داعش در سوریه و عراق نشان میدهد که چطور یک چنین تنشهایی می توانند همه چیز را بر هم بزنند. او اضافه میکند که «داعش» به شاخهای از سلفیگری وابسته است. سبعیت آنها در قبال سایر مذاهب علاوه بر شیعیان، به خصوص در مقابل مسیحیان و ایزدیها حتی در میان اهل سنت هم انزجار برانگیخته است. البته شبه نظامیان شیعه در سوریه و نیز در عراق هم در مقابل جامعة اهل سنت در این دو کشور اعمال خشونت میکنند.
منابع: