عدهای بیکار و کلاهبردار به صورت اتفاقی در کنار یک رئیس بیمارستان سادهلوح جمع میشوند و بیمارستانی را راهاندازی میکنند که تنها هدفش پول گرفتن از مردم است. اگرچه این قصه میتواند بسیار جذاب باشد اما بازیهای تکراری باعث میشود تا سریال جذابیتهای لازم را نداشته باشد و «درحاشیه» به خوبی طنزهای پیشین مدیری نشود.
«شمعدونی» را هم که همان بهتر که نگوییم. بازیهای بیمزه همراه با برخی دیالوگها و عکسالعملهای بیادبانه در سریالی بیقصه، نتیجهای کسالتبار را ارائه داده است.
گویا کارگردانهای تلویزیون دیگر نمیتوانند مردم را آنگونه که باید بخندانند. حتی اسطوره خندان مردم هم که زمانی با سریالهای «پاورچین»، «مرد هزارچهره» و ... مردم را میخنداند، امسال بعد از بازگشتش به تلویزیون و ساخت «در حاشیه» نتوانست خاطرات خوب گذشته را تکرار کند.
باز هم طنزپردازان به مقطعی رسیدند که نیاز به تغییر فرم دارند. همانگونه که سریالهای طنز «جنگ 77» و «پاورچین» تغییر فرمی بود در طنز معمول صدا و سیما. دیگر مجموعههای فعلی با این ساختار ضعیف و مبتذل جوابگوی ذائقه مردم نیست.
سریالهای طنز صدا و سیما دیگر مانند لطیفههای تکراری شدند که تمام بامزگیشان را از دست دادهاند و شنونده تنها برای ضایع نکردن کسی که لطیفه میگوید میخندد، گاهی هم در ما بین بازگویی لطیفه سری به خاطرات اولین باری که این لطیفه را شنیده میزند و به آنها لبخند میزند.
در مقابل همه این سریالهای تکراری برنامههای خلاقانه «خنداونه» و «قندپهلو» گامی رو به جلو برای ارتقای سطح برنامههای صدا و سیما است. هرچند که این برنامههای نوپا هم گاهی در ایدههای خود شکست میخورند اما جذابیتهای زیادی برای بیننده دارند. تلویزیون امروز نیازمند نیروهای خلاقی است که با ایدههای جدید خود برنامههایی تولید کنند که سوژههایی خارج از سیکل بسته صدا و سیمای امروز دارد.
رضا امیرخانی، نویسنده مشهور ادبیات ایرانی حرف جالبی میزد. میگفت مشکل اصلی صدا و سیمای امروز این است که فیلمسازان و تهیهکنندگان صدا و سیما، خودشان از محصولات این رسانه استفاده میکنند و این باعث میشود که با کپی برداری برنامهسازان از ایدههای مطرح در این مجموعه سیکلی بسته به وجود آید که روز به روز منجر به تضعیف رسانه ملی شود.