به گزارش مشرق، اندیشکده بروکینگز در گزارشی به قلم ریچارد نفیو عضو سابق تیم مذاکرهکننده آمریکا به بررسی ادعاهای مخالفان درباره ناکارآمدی مدت زمان گریز مندرج در توافق هستهای قریبالوقوع پرداخته و با رد این ادعاها مینویسد یک توافق جامع مبتنی بر سرفصلهایی مندرج در گزارهبرگ آمریکا یک پیشرفت واقعی به شمار میرود.
ریچارد نفیو از اعضای ارشد و غیرمقیم برنامه سیاست خارجی و برنامه کنترل سلاح و عدم گسترش تسلیحاتی مرکز امنیت و اطلاعات قرن بیست و یکم اندیشکده بروکینگز است. وی همچنین پژوهشگر و مدیر برنامه مرکز سیاست انرژی جهانی دانشگاه کلمبیا است. نفیو در دوران فعالیت کاری خود معاون اصلی هماهنگ کننده سیاست تحریمها در وزارت امور خارجه آمریکا و مدیر امور ایران در شورای امنیت ملی بود. وی همچنین به عنوان کارشناس ارشد تحریمها در تیم آمریکایی مذاکرهکننده با ایران فعالیت کرد.
■ استفاده از مفهوم گریز هستهای به عنوان معیاری جهت بررسی سناریوهای گریز ایران ■
احتمال گریز هستهای سریع ایران مدتهاست که دولت آمریکا، شرکای بینالمللی آمریکا، و ناظران غیردولتی را نگران کرده است. دستیابی ایران به تسلیحات هستهای تهدیدی جدی برای کشورهای خاورمیانه و فراتر از خاورمیانه خواهد بود و تلاشهای جهانی در زمینه منع گسترش تسلیحات هستهای را برهم خواهد زد. به علاوه، مدت زمان گریز به عنوان یکی از معیارهای توافق با ایران یک معیار کمّی مفید و سودمند است که مقایسه میان سناریوهای مختلف را امکانپذیر میسازد.
■ مفهوم گریز را نباید بیش از حد سادهانگارانه بکار گرفت ■
با این حال، حتی یک معیار مفید و سودمند هم ممکن است به درستی استفاده نشود. از نظر تازهکارها اکثر سناریوهای گریز بر مدت زمانی متمرکز هستند که ایران برای دستیابی به مواد هستهای لازم جهت استفاده در یک سلاح هستهای نیاز دارد. این سادهسازی بیش از حد مفهوم گریز در واقع مدت زمان مورد نیاز جهت تبدیل مواد هستهای به مواد قابل استفاده در بمب را نادیده میگیرد ـ گاز یا پودر اورانیوم کارایی چندانی در این زمینه ندارند ـ و همچنین فرض را بر این میگذارد که ایران دیوانگی کرده و به خاطر تولید یک بمب هستهای خطر حمله نظامی را به جان میخرد. نظریه بازدارندگی هستهای مدتها به ما آموخته است که دستیابی به یک سلاح هستهای ابتدایی پرمخاطرهترین وضعیت برای هر کشوری است که رویای دستیابی به تسلیحات هستهای را در سر میپروراند، زیرا آن کشور به طور خودکار به هدف حملات نظامی پیشگیرانه تبدیل میشود بدون آنکه از قابلیت حمله ثانویه برخوردار باشد. با این وجود، صرفنظر از اینکه دست زدن به گریز هستهای با برخورداری از مواد هستهای کافی برای یک بمب واقعگرایانه است یا نه در بحث حاضر از این مقیاس سنجش استفاده میشود.
■ وجود اختلاف دیدگاه درباره قابلیت توافق هستهای در ممانعت از دستیابی ایران به سلاح ■
بنابراین سؤالی که مطرح میگردد این است که آیا توافق هستهای پیشنهادی با ایران وضعیت فعلی ما را بهبود میبخشد و این بهبودی تا چه مدت دوام خواهد داشت؟ برخی استدلال کردهاند که حتی اگر توافق هستهای از یک گریز قریبالوقوع جلوگیری کند باز هم تنها فرآیند اجتنابناپذیر هستهای شدن ایران را به تعویق میاندازد. برخی دیگر نظیر «آلن کوپرمن» استاد دانشگاه تگزاس در سرمقالهای که در روزنامه نیویورکتایمز به چاپ رسیده مدعی شدهاند که منطق «علمی و ریاضیاتی» رویکرد دولت «اوباما» جهت ممانعت از تولید سلاح هستهای از مسیر اورانیومی منطق غلطی است.
اگرچه من با فضای قضا و قدری که به نظر پیشبینیها درباره حرکت متوقف نشدنی ایران به سمت سلاح هستهای را احاطه کرده به شدت مخالفم، اما در این گزارش بر روی استدلال دوم که به منطق علمی و ریاضیاتی مربوط میشود تمرکز کردهام.
■ نصب و راهاندازی سانتریفیوژهای مازاد فرآیندی زمانبر است ■
– چه تعداد سانتریفیوژ برای گریز هستهای نیاز است؟
از نظر «کوپرمن» «خندهدار» است که بگوییم ایران در صورت دست زدن به گریز هستهای تنها از ۵۰۶۰ سانتریفیوژی که طبق چارچوب توافق منعقده در ماه آوریل ۲۰۱۵ مجاز به برخورداری از آنهاست استفاده خواهد کرد و از «حدود ۱۴۰۰۰ سانتریفیوژی که به عنوان سانتریفیوژ یدکی میتواند نزد خود نگاه دارد» بهره نخواهد گرفت. من هم با این دیدگاه موافقم، اما «کوپرمن» این مسئله را مدنظر قرار نداده که برای نصب، هماهنگسازی، و به چرخش درآوردن هزاران سانتریفیوژ به زمان قابل توجهی نیاز است؛ این عامل در ارزیابی دولت آمریکا مبنی بر اینکه مدت زمان گریز یکساله تا حدودی از طریق کاهش تعداد سانتریفیوژهای نصبشده و ذخیرهسازی سانتریفیوژهای مازاد قابل دستیابی است نقش مهمی ایفا میکند. اگر نصب و راهاندازی سانتریفیوژها خیلی سریع یا سرسری کار شود سانتریفیوژها یکی یکی خراب شده و از کار میافتند.
■ ایران از پیشینه نصب سریع سانتریفیوژها برخوردار است ■
ایران در گذشته اقدام به نصب سریع سانتریفیوژ کرده است. ایرانیها بین نوامبر ۲۰۱۱ و نوامبر ۲۰۱۲ بیش از ۵۰۰۰ سانتریفیوژ را نصب کردند و بین نوامبر ۲۰۱۲ و نوامبر ۲۰۱۳ نیز ۶۰۰۰ سانتریفیوژ دیگر نصب کردند. در طول این دوره زمانی سرعت نصب سانتریفیوژ به میزان قابل توجهی متغیر بود؛ ایران گاهی اوقات هزاران سانتریفیوژ در عرض چند ماه نصب میکرد و این رقم گاهی اوقات تنها به چند صد سانتریفیوژ کاهش مییافت. اما حتی طی این دوره دو ساله نصب سریع سانتریفیوژ نیز تهران اقدام به نصب ۱۴۰۰۰ سانتریفیوژ یا حتی ۱۳۰۰۰ سانتریفیوژ نکرد (باید توجه داشت که بهجز ۵۰۰۰ سانتریفیوژی که عملیاتی هستند حدوداً ۱۰۰۰ سانتریفیوژ دیگر نیز نصب خواهند شد اما عملیاتی نخواهند گردید).
■ هرگونه اقدام ایران جهت نصب سریع سانتریفیوژهای مازاد سریعاً کشف خواهد شد ■
برخی استدلال میکنند که شاید تحریمها مانع آن شدهاند که این کشور این تعداد سانتریفیوژ تولید کند (رقمی که به کمک سازوکار ذخیرهسازی از آن اجتناب خواهد شد) یا اینکه سناریوی گریز ممکن است متفاوت باشد ـ ایران تلاش خواهد کرد تا سانتریفیوژها را با سرعت بیشتری نصب کند. با این حال، اینگونه فعالیتهای سراسیمه به کمک تدابیر بازرسی و شفافیتسازی به سرعت کشف خواهند شد. حتی زیرکترین منتقدان آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز مجبورند به این نکته اذعان کنند که پنهان کردن ۱۳۰۰۰ مازاد سانتریفیوژ کار آسانی نیست. آغاز فرآیند نصب یا حتی اخراج بازرسان به سرعت کشف خواهد شد و یک واکنش سریع را به دنبال خواهد داشت.
■ ایران به دنبال آن نیست که طرف مقابل را در برابر عمل انجامشده قرار دهد ■
برخی دیگر (نظیر هاینونن و اندرسون در گزارشی که توسط اندیشکده سیاست خاور نزدیک واشنگتن منتشر شده) به تفاوت کارایی محاسباتی که میتوان بر اساس عملکرد پیشین سانتریفیوژهای IR-1 ایران انجام داد اشاره کردهاند و استدلال کردهاند که پیشبینیهای دولت آمریکا در این زمینه را میتوان مردود شمرد. میتوان گفت که عملکرد عملیاتی این سانتریفیوژها در طول چرخه عمرشان دستخوش تغییر شده است. اگرچه برخی شاید عملکرد کارآمدتری را برای این سانتریفیوژها در طول مدت زمان اعتبار توافق جامع پیشبینی کنند، اما به نظر من منطقیتر آن است که بگوییم تمایل ایران مبنی بر قرار دادن دیگران در عمل انجامشده (مثلاً از طریق ایجاد یک ذخیره بزرگ اورانیوم دارای غنای پایین) باعث میشد این کشور اهمیت عملیاتی واقعی سانتریفیوژها را پنهان نکند. به همین نحو، فرض دانستن میانگین یک واحد کار جداسازی در سال برای هر سانتریفیوژ (واحد کار جداسازی مقیاس فنی سنجش کارایی سانتریفیوژ است) به نظر منطقی و معقول است و با مدت زمان گریز یکساله که توسط دولت آمریکا پیشبینی شده و همچنین پیشینه غنیسازی هشت ساله ایران همخوانی دارد.
■ درخواست نابودی ذخیره سانتریفیوژهای ایران بدترین سیاست است ■
«کوپرمن» همچنین معتقد است که ذخیره سانتریفیوژهای قدیمی IR-1 ایران باید از بین برود تا بدین ترتیب از گریز سریع این کشور ممانعت به عمل آید. از نظر من، این کار بدترین کاری است که میتوانیم انجام دهیم. چنین خواستهای باعث خواهد شد ایرانیها نیز در مقابل خواستار برخورداری از زیرساختهای تولید سانتریفیوژ جهت جایگزین کردن سانتریفیوژهایی شوند که به طور طبیعی خراب و فرسوده میشوند. این امر به نوبه خود باعث پیچیده شدن کار آن دسته از تحلیلگران اطلاعاتی و ناظران بینالمللی میشود که تلاش خواهند کرد شواهد و قرائنی مبنی بر وجود فعالیتهای غنیسازی پنهان به دست آورند. این امر همچنین بدان معناست که اگر ایران زیرساختهای مجاز و احتمالاً دارای مقیاس گسترده جهت تولید سانتریفیوژ IR-1 را حفظ کند در آن صورت فعالیتهای این کشور مبهمتر خواهد بود. همانگونه که دیگران نیز گفتهاند بیش از هر چیزی باید از یک برنامه هستهای مخفیانه ترسید، نه از برنامهای که اعلام گردیده است. ما برای مقابله با چنین تهدیدی به همه ابزارهای موجود (به ویژه دسترسی شفاف و نظارتی به سایتهای اعلام نشده) نیاز داریم. با توجه به این موضوع باید گفت نابود کردن ذخیره سانتریفیوژهای ایران شاید برای نشان دادن از تلویزیون خوب باشد اما سیاست بدتر و دلهرهآورتری به شمار میرود.
– درباره مواد هستهای چطور؟
«کوپرمن» همچنین از طرح موجود در توافق مورد انتظار در رابطه با ذخیره اورانیوم غنیشده ایران انتقاد کرده و گفته است که توافق به نظر به ایران اجازه میدهد تا مقادیر زیادی اورانیوم غنیشده به شکل جامد (و نه گاز) نگهداری کند و اینکه این مقدار اورانیوم را بعداً میتوان در عرض چند هفته مجدداً به گاز تبدیل کرد و بدین طریق مقدار قابل توجهی اورانیوم قابل استفاده در سلاح تهیه کرد.
■ ذخایر اورانیوم ایران طبق توافق صورت گرفته محدود میگردند ■
اگر چنین اظهارنظری دقیق و عاری از اشتباه بود من نیز با آن موافقت میکردم. اما من فکر نمیکنم این اظهارنظر دقیق و عاری از اشتباه باشد. با اینکه هنوز توافقی حاصل نشده و جزئیات منتشر شده درباره آن چندان دقیق نیستند، اما بیانیههای علنی هر دو طرف در پی توافق لوزان ـ چه بیانیه مشترک صادره توسط تهران و گروه ۱+۵ و چه گزارهبرگ منتشره توسط دولت «اوباما ـ مؤید آن بودند که توافق مجموع میزان ذخیره موجود اورانیوم غنیشده ایران را چه به شکل گاز و چه به شکل اکسید محدود خواهد کرد.
بیانیه مشترکی که در لوزان منتشر شد تنها جزئیات ناچیزی در این باره ارائه داده است. این بیانیه هرچند به طور مبهم و نامشخص تائید کرده که ایران میپذیرد که ذخایر اورانیوم غنیشدهاش برای یک مدت زمان مشخص محدود بماند ـ این بیانیه یک بیانیه مشترک بود.
■ کاهش شدید ذخایر اورانیوم ایران طبق گزارهبرگ آمریکا ■
گزارهبرگ آمریکا ـ که یک سند یکجانبه یود ـ پا را از این هم فراتر گذاشته و گفته است که «ایران پذیرفته است ذخیره ۱۰۰۰۰ کیلوگرمی فعلی اورانیوم دارای غنای پایین خود را به ۳۰۰ کیلوگرم اورانیوم دارای غنای ۶۷/۳ درصد کاهش داده و به مدت ۱۵ سال حفظ کند.» این گزارهبرگ اگرچه دقیقتر به این مسئله اشاره کرده اما هیچگونه اطلاعات واضح و شفافی درباره شکل و فرم این مواد ارائه نداده است و ننوشته که این مواد به شکل جامد، مایع، یا گاز حفظ خواهند بود. در نتیجه، این گزارهبرگ در ظاهر تنها به اورانیوم دارای غنای پایین اشاره کرده و شکل و فرم آن را مشخص نساخته است.
■ وجود ابهام درباره شکل و فرم و حجم ذخایر اورانیوم غنیشده ایران در گزارهبرگ آمریکا■
این امر باعث شده سردرگمی به وجود آید و دلیل آن تا حدودی به خاطر آن است که عبارت اورانیوم دارای غنای پایین در گزارهبرگ سال ۲۰۱۳ آمریکا درباره برنامه اقدام مشترک به صورت سرسری صرفاً جهت توصیف گاز اورانیوم دارای غنای پایین استفاده شده بود (و به همین دلیل توضیح ارائهشده چندان دقیق نیست: گزارهبرگ آمریکا به عنوان گزارهبرگی که ساعت ۲ بامداد نهایی شده است دقت فنیاش آنگونه که باید بوده باشد نیست. تقصیر از من است. خوشبختانه دیگر جزئیات موجود در این گزارهبرگ و رویدادهای پس از آن به تشریح معنا و مفهوم آن کمک کردهاند).
اما ابهام و سردرگمی نباید به وجود میآمد، هرچند این اتفاق رخ داده است. یک واقعیت مهم و کلیدی در واقع رقم ۱۰۰۰۰ کیلوگرم است. ایران ۱۰۰۰۰ کیلوگرم گاز اورانیوم دارای غنای پایین در اختیار ندارد و هیچگاه این مقدار گاز اورانیوم نداشته است. ایران بر طبق برنامه اقدام مشترک وادار گردید تا ذخیره گاز اورانیوم خود را در سطح ۷۶۵۰ کیلوگرم حفظ کند. همانگونه که در گزارش جداگانهای بحث شده است، ایران اگرچه در مقاطع گوناگونی بیش از ۷۶۵۰ کیلوگرم گاز اورانیوم در اختیار داشته است، اما طبق ضربالاجلهای تعیین شده در برنامه اقدام مشترک نسبت به کاهش این رقم به زیر ۷۶۵۰ کیلوگرم اقدام کرده است.
■ ایران مجموعاً دارای ۱۰۰۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده است ■
بنابراین، اگر ایران هیچگاه ۱۰۰۰۰ کیلوگرم گاز اورانیوم غنیشده در اختیار نداشته است پس رقم ۱۰۰۰۰ کیلوگرم به چه چیز اشاره دارد؟ با مطالعه جدیدترین گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی درباره ذخایر اورانیوم ایران (که در اوایل ماه ژوئیه منتشر شد) میتوان اینگونه نتیجهگیری کرد که رقم فوقالذکر دربرگیرنده مجموع اکسید و گاز اورانیوم دارای غنای پایین موجود در ایران است که آژانس از وجود آنها خبر دارد. این رقم شامل سوخت اورانیوم دارای غنای پایین (که چندین تن از آن از ماه دسامبر ۲۰۰۷ تاکنون در بوشهر موجود است) نمیشود و در عوض بر روی اورانیوم دارای غنای پایین کموبیش در دسترس در داخل ایران متمرکز است.
در آینده باید از زبان دقیقتری در این رابطه استفاده شود. در واقع به همین دلیل است که یک سند جامع در حال حاضر در حال تهیه است.
■ راهکارهای مختلف کاهش ذخیره اورانیوم ایران به سطح ۳۰۰ کیلوگرم ■
– در رابطه با باقیمانده اورانیوم ایران چطور؟
در ارتباط با چگونگی تحقق سطح ۳۰۰ کیلوگرمی ذخایر اورانیوم ایران یک مشکل عملی واقعی وجود دارد، به ویژه با توجه به اینکه ذخایر اورانیوم از اشکال مختلفی برخوردار بوده و در مراحل و سطوح غنیسازی متفاوتی قرار دارند. راهکارهایی در این زمینه وجود دارند که هرکدام بسته به نوع مواد مربوطه با هم فرق دارند:
– رقیقسازی: در ارتباط با اکثریت حجم ذخیره اورانیوم دارای غنای پایین ایران فرآیند رقیقسازی تا سطوح اورانیوم طبیعی یک راهکار سرراست و ساده است. از حدود ۱۰۰۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده موجود (که البته با توجه به تداوم روند غنیسازی بر میزان آن تا زمان حصول توافق جامع افزوده خواهد شد) حدود ۷۰ درصد را میتوان رقیقسازی کرد. پس از آنکه اورانیوم به سطح طبیعی رسید استفاده از آن در هرگونه سناریوی گریز کار سادهای نخواهد بود، زیرا کار مورد نیاز جهت «غنیسازی» اورانیوم باید از مراحل ابتدایی شروع شود.
– تبدیل: بخشی از مواد هستهای ایران در حال حاضر به اکسید تبدیل میشود. ایران در کارخانه تبدیل خود با مشکلاتی مواجه گردیده و بخشی از این مواد در قالب آنچه «ترکیبات واسطه» نامیده شده موجود است. این ترکیبات و همچنین اکسیدی که قبلاً تولید شده را میتوان مجدداً به گاز تبدیل کرد و سپس رقیقسازی نمود. این فرآیند در ارتباط با برخی از ترکیبات پیچیدهتر است و ایران ممکن است در این زمینه نیازمند کمک باشد، اما چنین چیزی امکانپذیر است هرچند ممکن است زمان زیادی ببرد. این روش را میتوان در مورد بیشتر باقیمانده ذخیره اورانیوم غنیشده ایران بکار گرفت.
– خارج کردن مواد از ایران: البته ایران میتواند راه میانبر را انتخاب کرده و بپذیرد که مواد هستهای از کشور خارج شوند تا برای استفاده آتی ایران از آن مصونسازی شوند. اگرچه ایران ادعا کرده که چنین گزینهای روی میز نیست، اما آنها در گذشته نیز ادعاهای مشابهی را مطرح کردهاند. مذاکرات و واقعیات فنی میتوانند در اینجا بر نگرانیهای سیاسی غلبه کنند.
■ مواد زائد را میتوان به خارج از ایران منتقل کرد ■
آنچه پس از آن باقی میماند یا سوخت هستهای است (که مشکل چندان مهمی نیست) یا مواد زائد. مواد زائد از جمله سوخت دارای کیفیت پایین که برای راکتور تحقیقاتی تهران تولید میشود حائز اهمیت است، زیرا حاوی اورانیوم دارای غنای ۲۰ درصد است. اما اگر ایران بپذیرد که این مواد زائد را در ازای دریافت سوخت کامل به خارج منتقل کرده یا به فروش برساند در آن صورت این مشکل نیز به آسانی حل میگردد.
و البته نیازی به گفتن نیست که همه این مواد تحت نظارت بینالمللی خواهند بود و هرگونه تلاش جهت منحرف ساختن آنها ـ همانند ۱۴۰۰۰ سانتریفیوژ ذخیرهشده ـ سریعاً کشف خواهد شد.
■ گریز هستهای زودهنگام ایران نامحتمل است ■
– در ارتباط با میزان مواد مورد نیاز ایران برای تولید بمب چطور؟
«کوپرمن» در غالب برجستهترین استدلال خود گفته است که ایران ممکن است به رقمی بسیار کمتر از ۲۵ کیلوگرم اورانیوم ۹۰ درصدی که توسط آژانس بینالمللی انرژی اتمی یک «مقدار قابل توجه» توصیف شده نیاز داشته باشد. کارشناسان بیرونی مدتهای مدیدی است که ادعا میکنند که با مقدار کمتر از این هم میتوان یک بمب هستهای تولید کرد. اما با توجه به اینکه گریز هستهای ایران در راستای ساخت اولین بمب هستهای این کشور صورت خواهد گرفت در نتیجه تهران احتمالاً دست به یک گریز مطمئن خواهد زد و به این دل خوش نخواهد کرد که یک طرح کوچکتر نیز ممکن است جواب دهد. بنابراین، به نظر من احتمال آن نمیرود که ایران گریز به سمت بمب را با یک طرح میانبر عوض کند آنهم حالا که اینهمه خطر را به جان خریده است.
با این حال، حتی یک ابزار هستهای کوچکتر هم معضل گریز واقعی ایران را برطرف نخواهد کرد. کار اصلی در فرآیند گریز ایران در واقع غنیسازی مقادیر زیادتری اورانیوم دارای غنای پایین جهت تولید یک بمب است.
■ حصول توافق بر مبنای سرفصلهای گزارهبرگ آمریکا یک پیشرفت واقعی به شمار میرود ■
– توافق یا عدم توافق
توافق جامعی که در وین بر سر آن مذاکره میشود دقیقاً به دنبال آن است تا همین مشکل را برطرف کند. این توافق بر طبق گزارهبرگ آمریکا به پیشرفتهای قابل توجهی دست یافته است. از نظر من حصول یک توافق در راستای سرفصلهایی که در تاریخ ۲ آوریل در گزارهبرگ آمریکا ترسیم گردیدند از لحاظ فنی عملی و ممکن است و چنین توافقی در مقایسه با شرایط حاضر و همچنین در مقایسه با سناریوی شکست گفتگوها و شکست برنامه اقدام مشترک (بسیاری از منتقدان هرگونه توافق جامع همچنین برنامه اقدام مشترک را در ابتدا غیرعملی و فاجعه نامیدند اما اکنون از آن حمایت میکنند) یک پیشرفت واقعی به شمار میرود.
■ ادعاهای مخالفان توافق «خندهدار» است ■
مخالفان توافق هستهای با ایران ظاهراً نظر متفاوتی دارند. اگرچه در صورت نصب ۲۰۰۰۰ سانتریفیوژ و وجود بیش از ۱۰۰۰۰ کیلوگرم اورانیوم دارای غنای پایین ـ و همچنین کارخانه تولید بمب در اراک که سالانه پلوتونیوم کافی برای ساخت ۱ تا دو سلاح هستهای را تولید میکند ـ تولید میزان کافی اورانیوم دارای غنای بالا جهت تولید یک بمب زمان زیادی نخواهد برد، اما حداقل برخی از مخالفان ظاهراً بر این باورند که این وضعیت قابلکنترلتر است از سناریویی که در آن ایران دارای بیش از ۳۰ درصد از سانتریفیوژهای نصبشده فعلی خود و ۳ درصد ذخیره اورانیوم غنیشده خود خواهد بود. حتی سطح پایین ریاضی من هم برای این که بفهمم چنین ادعایی چقدر خندهدار است کفایت میکند.
متن کامل این گزارش بدون تایید محتوا و ادعاهای مطرح شده در آن، صرفا جهت اطلاع نخبگان، کارشناسان، پژوهشگران، دانشجویان و تصمیمگیران عرصه سیاسی کشور از رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی منتشر میکند و دروغ پراکنیها، اطلاعات نادرست، اتهامات و القائات این گزارش مورد تأیید نمیباشد.
منبع: اشراف