گروه ورزشی مشرق - فوتبال اصولا جایی در کانادا ندارد و هاکی روی یخ و گاهی بسکتبال تنها دل مشغولی مردم از جنس ورزش هستند، هر چند ورزشهای پایه همچون دو و میدانی و شنا مانند بیشتر کشورهای اروپایی در آمریکا و کانادا نیز از دیر باز مورد حمایت مردم بوده و هواداران مخصوص به خود را دارند.
کانادا از لحظه رسمی شدن میزبانی خود برای جام جهانی زنان در سال 2015 با چالش های جدی مواجه شد، یکی از مهترین این چالشها وضعیت آب و هوا و نوع چمن استادیوم های این کشور بود، البته مشکل سرما و یخبندان منطقه کبک و مونترال بزرگ را در بخشهایی همچون ونکوور یا تورنتو مشاهده نمیکنید اما در کل باید پذیرفت که کانادا کشوری سرد است و زمستان طولانی آن، به راحتی حریف تابستان واقعی (دو هفته) و بهار واقعی (یک ماه) و پاییز بی رمق و زمستان گونه اش می شود. شهر بزرگی چون مونترال به خصوص در تابستان مملو از پارک های زیبا و زمین های هموار و چمن است اما چمنی که فیفا قبول دارد تفاوتهای زیادی با چمن مورد قبول مردم خواهد داشت.
در شرایطی که استفاده از چمن مصنوعی در جام جهانی فوتبال مرسوم نبوده است، این موضوع جنجال بزرگی را در جریان برگزاری جام جهانی زنان در کانادا ایجاد کرده است.
حاشیه هم در این جام، کم نبوده، ماجرای اعتراضات مبهم و عجیب و غریب فمینیستی تمام نشده بود که قصه کسری بودجه کانادا در بخش ورزش پیش آمد. این اخبار شاید طبیعت چنین رخدادی، آنهم در آمریکای شمالی باشد؛ اما موضوع چمن مصنوعی با سایر خبرها فرق میکرد و زمینهساز سروصدای زیادی شد.
قضیه از زمانی جدی شد که روزنامه لوپرس مونترال، وضعیت کانادا را با قطر مقایسه کرد و نوشت: «اگر کانادا به خاطر بدی آبوهوا به چمن مصنوعی روی آورده و دلیلش هم به نظر منطقی است، پس چرا همین دلیل از سوی قطر از دید خود کانادا کاملاً غیرمنطقی است؟»
جالب اینجا است که بزرگترین معترض به چمنهای مصنوعی کانادا در میزبانی جام جهانی 2015 آمریکا است. این در حالی است که بسیاری گمان میکردند آمریکا از حامیان بیچونوچرای کانادا در این میزبانی باشد. ماجرای اعتراض به چمنهای مصنوعی البته تنها چند روز دوام داشت و بعدها مشخص شد خرید آن بهجای آمریکا از چند کشور اروپایی باعث شده تا آمریکا از دست شریک تجاری خود دلخور باشد.
خشم فمینیستها و خندههای فیفا
به گزارش مشرق، در شهر مونترال به عنوان پایتخت تمام فمینیستی ایالت شرقی کبک کانادا حداقل 12 انجمن فعال و دارای بودجه رسمی در زمینه حمایت از حقوق زنان با خطوط کاملا پررنگ فمینیستی حضور دارند. در این جامعه جمعیت قابل توجهی از مردان نیز تفکرات نزدیک به فمینیسم دارند و این البته برای مردان خاورمیانه ای، آسیای جنوب شرق یا آمریکای جنوبی چندان قابل هضم نیست.
در چنین شرایطی فرایند تماشای رقابتی به نام جام جهانی زنان برای این جامعه کمی عجیب و مملو از سوالات بدون جواب خواهد بود. یکی از این سوالات که البته با پاسخ فیفا همراه نبوده است این که چرا حامیان مالی فیفا در جام جهانی زنان حداقل دو برابر حامیان مالی فیفا در جام جهانی مردان سرمایه گذاری کرده اند؟ علت این امر چیزی به غیر از بیشتر دیده شدن نیست و موضوع ناراحت کننده برای فمینیست های از همه جا رانده و از همه جا مانده کانادا این است که چرا فوتبال زنان بیشتر دیده میشود و مگر فرقی بین زن و مرد وجود دارد؟
اگر علاقه به فوتبال همه ماجرا است پس چرا بیش از هشتاد درصد بلیتهای رقابتهای جامجهانی زنان را مردان خریداری کرده اند؟
جمعیتی از زنان فمینیست در خیابانهای اطراف محل برگزاری قرعهکشی دست به اعتراض شده بودند و برای مردم معمولی این سوال پیش آمد که این زنان دقیقا به چه چیزی معترض هستند؟ نظر اغلب این معترضان درباره برگزاری جام جهانی زنان این است که این جام کاملا یک ویترین بینالمللی است و فیفا بیشترین سود اقتصادی را در این میان به جیب میزند و از جایگاه زنان بهرهبرداری غیرورزشی میکند. این زنان معترض به این موضوع بیشترین اعتراض را به این مورد دارند که چرا از هر تیمی یک یا چند بازیکن ملیپوش در تبلیغات بازرگانی و شوهای برگزارشده در حاشیه جام جهانی شرکت دارند و هر لباسی را که فیفا برای آن مراسم در نظر گرفته بر تن میکنند؟ چرا در این مراسم حضور آقایان همیشه چند برابر خانمها است؟!
در سال 1894 اولین باشگاه فوتبال زنان بانام British Ladies Football Club در انگلستان تأسیس شد. یک سال بعد چند تیم دیگر در این کشور فعال شدند که در حضور هزاران تماشاگر مسابقه برگزار میکردند. حتی در زمان جنگ جهانی اول نیز بازیهای متعددی میان تیمهای مختلف زنان برگزار شد که درآمد آن صرف امور خیریه میشد.
در سال 1921، حدود 150 تیم فوتبال زنان در انگلیس به ثبت رسیده بود. معروفترین و موفقترین آنها تیمDick Kerr Ladies F.C. بود که در سال 1917، بنیانگذاری شده بود. زنانی که در این تیم توپ میزدند، همگی کارگر کارخانه ماشینسازی و مهماتسازی Dick Kerr بودند. این تیم نهتنها به مصاف دیگر تیمهای فعال در انگلیس میرفت، بلکه بازیهایی برابر رقبای خارجی نیز انجام میداد.
بعد از جنگ جهانی اول و بازگشت مردان از جبهههای جنگ، اهمیت بازیهای خیریه و پر تماشاگری که از طرف تیمهای فوتبال زنان برگزار میشد، روزبهروز کاهش یافت. سرانجام در سال 1921 میلادی، فدراسیون فوتبال انگلیس از باشگاهها خواست که از فعالیتهای زنان در این عرصه پشتیبانی نکنند. درخشش فوتبال زنان پس از این فراخوان بهطور چشمگیری کمرنگ شد.
در کنار انگلیس، فرانسه نیز از کشورهایی بود که در آن کشور زنان، علیرغم مخالفتهای مردان، این امکان را یافتند که پا به میدان بگذارند. در سال 1917 برای نخستین بار در فرانسه یک مسابقه فوتبال بین دو تیم زنان انجام گرفت و این سرآغازی بود برای تشکیل تیمهای بیشتر. در بین سالهای 1920 تا 1930 نهتنها تورنمنتهای مختلفی در داخل فرانسه برگزار میشد، بلکه دیدارهایی نیز میان تیمهای فوتبال انگلیس و فرانسه صورت میگرفت. تیمهای فوتبال زنان در فرانسه تا سال 1933 تحت پوشش فدراسیون تربیتبدنی زنان فرانسه قرار داشتند و ازآنپس فدراسیون فوتبال زنان فرانسه، وظیفه نظارت و سازماندهی را بر عهده گرفت.
اکنون به نظر می رسد، انجمنهای دفاع از حقوق زنان در سراسر جهان با چالشی جدی مواجه شده و این مراکز مردم نهاد در برزخی تناقضها به دام افتاده اند، از طرفی ورزش حق هر انسان است و جام جهانی در هر رشته ورزشی ربطی به جنسیت ندارد و از طرف دیگر همین سازمانهای مردم نهاد متوجه می شوند که تماشاگران رقابتهای زنان بیشتر مردان هستند تا خود زنان و لباسهایی که فدراسیون های جهانی در هر رشته ورزشی برای تیمهای بانوان طراحی می کنند مشخصا برای انتشار جذابیتهای جنسی است تا زیبایی های ورزش.
کانادا از لحظه رسمی شدن میزبانی خود برای جام جهانی زنان در سال 2015 با چالش های جدی مواجه شد، یکی از مهترین این چالشها وضعیت آب و هوا و نوع چمن استادیوم های این کشور بود، البته مشکل سرما و یخبندان منطقه کبک و مونترال بزرگ را در بخشهایی همچون ونکوور یا تورنتو مشاهده نمیکنید اما در کل باید پذیرفت که کانادا کشوری سرد است و زمستان طولانی آن، به راحتی حریف تابستان واقعی (دو هفته) و بهار واقعی (یک ماه) و پاییز بی رمق و زمستان گونه اش می شود. شهر بزرگی چون مونترال به خصوص در تابستان مملو از پارک های زیبا و زمین های هموار و چمن است اما چمنی که فیفا قبول دارد تفاوتهای زیادی با چمن مورد قبول مردم خواهد داشت.
حاشیه هم در این جام، کم نبوده، ماجرای اعتراضات مبهم و عجیب و غریب فمینیستی تمام نشده بود که قصه کسری بودجه کانادا در بخش ورزش پیش آمد. این اخبار شاید طبیعت چنین رخدادی، آنهم در آمریکای شمالی باشد؛ اما موضوع چمن مصنوعی با سایر خبرها فرق میکرد و زمینهساز سروصدای زیادی شد.
قضیه از زمانی جدی شد که روزنامه لوپرس مونترال، وضعیت کانادا را با قطر مقایسه کرد و نوشت: «اگر کانادا به خاطر بدی آبوهوا به چمن مصنوعی روی آورده و دلیلش هم به نظر منطقی است، پس چرا همین دلیل از سوی قطر از دید خود کانادا کاملاً غیرمنطقی است؟»
جالب اینجا است که بزرگترین معترض به چمنهای مصنوعی کانادا در میزبانی جام جهانی 2015 آمریکا است. این در حالی است که بسیاری گمان میکردند آمریکا از حامیان بیچونوچرای کانادا در این میزبانی باشد. ماجرای اعتراض به چمنهای مصنوعی البته تنها چند روز دوام داشت و بعدها مشخص شد خرید آن بهجای آمریکا از چند کشور اروپایی باعث شده تا آمریکا از دست شریک تجاری خود دلخور باشد.
خشم فمینیستها و خندههای فیفا
به گزارش مشرق، در شهر مونترال به عنوان پایتخت تمام فمینیستی ایالت شرقی کبک کانادا حداقل 12 انجمن فعال و دارای بودجه رسمی در زمینه حمایت از حقوق زنان با خطوط کاملا پررنگ فمینیستی حضور دارند. در این جامعه جمعیت قابل توجهی از مردان نیز تفکرات نزدیک به فمینیسم دارند و این البته برای مردان خاورمیانه ای، آسیای جنوب شرق یا آمریکای جنوبی چندان قابل هضم نیست.
در چنین شرایطی فرایند تماشای رقابتی به نام جام جهانی زنان برای این جامعه کمی عجیب و مملو از سوالات بدون جواب خواهد بود. یکی از این سوالات که البته با پاسخ فیفا همراه نبوده است این که چرا حامیان مالی فیفا در جام جهانی زنان حداقل دو برابر حامیان مالی فیفا در جام جهانی مردان سرمایه گذاری کرده اند؟ علت این امر چیزی به غیر از بیشتر دیده شدن نیست و موضوع ناراحت کننده برای فمینیست های از همه جا رانده و از همه جا مانده کانادا این است که چرا فوتبال زنان بیشتر دیده میشود و مگر فرقی بین زن و مرد وجود دارد؟
جمعیتی از زنان فمینیست در خیابانهای اطراف محل برگزاری قرعهکشی دست به اعتراض شده بودند و برای مردم معمولی این سوال پیش آمد که این زنان دقیقا به چه چیزی معترض هستند؟ نظر اغلب این معترضان درباره برگزاری جام جهانی زنان این است که این جام کاملا یک ویترین بینالمللی است و فیفا بیشترین سود اقتصادی را در این میان به جیب میزند و از جایگاه زنان بهرهبرداری غیرورزشی میکند. این زنان معترض به این موضوع بیشترین اعتراض را به این مورد دارند که چرا از هر تیمی یک یا چند بازیکن ملیپوش در تبلیغات بازرگانی و شوهای برگزارشده در حاشیه جام جهانی شرکت دارند و هر لباسی را که فیفا برای آن مراسم در نظر گرفته بر تن میکنند؟ چرا در این مراسم حضور آقایان همیشه چند برابر خانمها است؟!
در سال 1894 اولین باشگاه فوتبال زنان بانام British Ladies Football Club در انگلستان تأسیس شد. یک سال بعد چند تیم دیگر در این کشور فعال شدند که در حضور هزاران تماشاگر مسابقه برگزار میکردند. حتی در زمان جنگ جهانی اول نیز بازیهای متعددی میان تیمهای مختلف زنان برگزار شد که درآمد آن صرف امور خیریه میشد.
در سال 1921، حدود 150 تیم فوتبال زنان در انگلیس به ثبت رسیده بود. معروفترین و موفقترین آنها تیمDick Kerr Ladies F.C. بود که در سال 1917، بنیانگذاری شده بود. زنانی که در این تیم توپ میزدند، همگی کارگر کارخانه ماشینسازی و مهماتسازی Dick Kerr بودند. این تیم نهتنها به مصاف دیگر تیمهای فعال در انگلیس میرفت، بلکه بازیهایی برابر رقبای خارجی نیز انجام میداد.
در کنار انگلیس، فرانسه نیز از کشورهایی بود که در آن کشور زنان، علیرغم مخالفتهای مردان، این امکان را یافتند که پا به میدان بگذارند. در سال 1917 برای نخستین بار در فرانسه یک مسابقه فوتبال بین دو تیم زنان انجام گرفت و این سرآغازی بود برای تشکیل تیمهای بیشتر. در بین سالهای 1920 تا 1930 نهتنها تورنمنتهای مختلفی در داخل فرانسه برگزار میشد، بلکه دیدارهایی نیز میان تیمهای فوتبال انگلیس و فرانسه صورت میگرفت. تیمهای فوتبال زنان در فرانسه تا سال 1933 تحت پوشش فدراسیون تربیتبدنی زنان فرانسه قرار داشتند و ازآنپس فدراسیون فوتبال زنان فرانسه، وظیفه نظارت و سازماندهی را بر عهده گرفت.
اکنون به نظر می رسد، انجمنهای دفاع از حقوق زنان در سراسر جهان با چالشی جدی مواجه شده و این مراکز مردم نهاد در برزخی تناقضها به دام افتاده اند، از طرفی ورزش حق هر انسان است و جام جهانی در هر رشته ورزشی ربطی به جنسیت ندارد و از طرف دیگر همین سازمانهای مردم نهاد متوجه می شوند که تماشاگران رقابتهای زنان بیشتر مردان هستند تا خود زنان و لباسهایی که فدراسیون های جهانی در هر رشته ورزشی برای تیمهای بانوان طراحی می کنند مشخصا برای انتشار جذابیتهای جنسی است تا زیبایی های ورزش.