«نسبتی که این هنر متعهد با پدیده جریانهای تکفیری و داعش میتواند داشته باشد چیست؟» این سوال بود که محور گفتوگو با عبدالحمید قدیریان قرار گرفت. متن این گفتوگو را در ادامه میخوانیم:
* پدیده جریان تکفیر و داعش که پدیده بسیار مهمی است که میتواند جامعه اسلامی و کشور ما را در معرض خطر قرار دهد. اگر قرار باشد هنرمندان به این موضوع نگاه جدی داشته باشند به نظر شما چگونه باید به آن پرداخت؟
در جامعه ما به خاطر شرایط ویژهاش محوریت اندیشه یا در حیطه سیاست است یا در حیطه نظامی، برای همین مسئله مهمی مانند داعش را یک مقوله فرهنگی نمیدانیم. البته از لحاظی با شرایطی که در منطقه داریم درست و معقول هم میباشد. اما باید قبول کنیم که این نوع نگاه به موضوعات گاهی ما را به ورطه خطر میکشاند.
داعش را اگر از منظر یک نظامی بنگریم ممکن است بگوییم یک گروهی هستند مانند باقی گروههای تروریستی که تا چند وقت دیگر نابود خواهند شد و اگر از منظر سیاسی نگاه کنیم ممکن است بگوییم اینها گروهی هستند که دشمن ایجاد کرده تا ما را تحت فشار قرار دهند و یا در بحث مذاکرات 5+1 ما را مجبور به نزول از آرمانهایمان گردانند.
واقعیت این است که وقتی از بعد اندیشه نگاه میکنیم میبینیم که داعش با همه پلید بودنش دارای یک تفکر است. تفکری فضاساز. گروهی آمدهاند یک تئوری را - ولو غلط - مطرح میکنند که این تئوری آن قدر پویا است که توانسته تعداد زیادی از انسانها را در سراسر جهان به حرکت دربیاورد، حال اینکه این تئوری پلید است یا خیر موضوع بحث نیست. بحث این است که این گروه توانسته از جهل مردم استفاده کند و آنها را تشویق به اعمال انتحار میکند.
نکته مهم این است که بگوییم این یک تفکر است که آدمی را به اینجا یا آنجا میکشاند. و وقتی پذیرفتیم این یک تفکر است باید درنظر بگیریم که با یک تفکر چگونه باید برخورد کرد.
* شما معتقدید جنبه فکری داعش قوی و گسترده است؟
معتقدم این حرکت جدید که داعش اسمگذاری شده است در کنار بحث نظامی و جنایاتی که میکند یک بار فکری هم تولید میکند. بنابراین جدا از بحث مقابله نظامی و سیاسی با داعش، باید فایلی برای مقابله باز شود که ورای اینها باشد و آن فایل تفکر و اندیشه است.
ما در داستان مقابله با اندیشهها زیاد خوب عمل نکردیم، واقعیت این است که قدرت فکری که شیعه دارد بسیار غنی و گسترده و بر مبانی حق استوار شده است و چون بر مبانی حق است قدرت زیادی هم دارد. در واقع ما به طور بالقوه قدرتمندیم اما در مقابله با تفکرات جدید عموما صبورانه و مدبرانه و با دقت برخورد نمیکنیم.
معتقدم هر تفکری که در برابر تفکر شیعی قرار بگیرد، به راحتی میتوانیم جواب آنها را بدهیم. اگر ما جواب ندادیم به خاطر کمکاری ما است وگرنه ایمان داریم که در قرآن جواب همه این تفرقه افکنی، تفکرات انحرافی و شبههها وجود دارد و ما باید آنها را از قرآن استخراج کنیم. اگر این طور است پس چه نیازی به برخورد سیاسی یا نظامی با اندیشهها و تفکرات جدید وجود دارد؟ چه داخلی چه بیرونی!
باید در برابر مبانی فکر باطلی که طرح میشود جواب علمی، اعتقادی، منطقی و عقلی بدهیم، چون ایمان داریم که شیعه این قوت را دارد و اگر جواب ندادیم از کمکاری ما بوده است. اگر به شبهات و اندیشههای انحرافی بهائیت از آغاز جواب میدادیم دیگر الان بهایئت چه در داخل و چه در خارج آن قدر رشد پیدا نمیکرد.
فکر میکنم داعش نیز همین گونه است، یعنی به عنوان یک گروه انحرافی باید برای آن فایل اندیشهای و فرهنگی باز کنیم و به مبانی که آنها مطرح میکنند با ابعاد مختلفاش جوابهایی از دل قرآن و حدیث بدهیم و سعی کنیم با رویکرد اندیشهای ریشه این تفکر را بخشکانیم. چرا آنها دیالوگهای ناحق خود را میتوانند در جهان پخش کنند و به گونهای بگویند که کلی از انسانها را بتوانند جذب کنند، اما ما نمیتوانیم دیالوگهای حق خودمان را به گونهای بگوییم که آن انسانهای جذبشده به جریان منحرف داعش را از این ورطه نجات دهیم؟
* جایگاه هنر در این زمینه چیست و هنرمندان چه کاری میتوانند در این زمینه انجام دهند؟
وقتی ما این فایل اندیشهای را باز کنیم و با رویکرد فکری با آنها مواجه شویم، درکنارش باید لزوما یک فایل هنری هم باز کنیم؛ مثلا برای پیشبرد اندیشهمان، در زمینه حضور داعش چندین فیلم سینمایی آن هم نه باز با نگاه سیاسی و نظامی بلکه با نگاه اندیشه و فرهنگی تولید کنیم.
هنرمند ما الان باید برود و ببیند داعش روی کجا و کدام نقطه از حساسیتهای انسانی دست گذاشته و چگونه مردم را تحریک میکند و آنها را جذب میکند. یک هنرمند وقتی اینها را بررسی کرد میتواند بیاید در قالب اثر هنری به آنها جواب بدهد، گزینه مورد نظر خودش را جایگزین فکر باطل داعش کند و حتی در بحث تفکری جلوتر از سردمداران داعش راه برود.
اما از آنجا که ما هنوز مقابله با جریان منحرف تکفیر را به صورت یک نحله محکم تفکری باور نداریم امکان تشکیل یک جریان قوی هنری را نمیتوانیم به وجود آوریم. درحالی که یک حرکت قوی فکری لازم است تا در آینده شاهد آن نباشیم که جریان فکری تکفیر به شکل یک سرطان در جهان اسلام گسترش پیدا کند. اگر میخواهیم جلوی داعش را بگیریم در کنار کار نظامی و سیاسی حتما باید کار فکری و فرهنگی انجام دهیم وگرنه هرچه سر این مار زده بشود دوباره سر تولید میکند و حتی تبدیل به مار چند سر میشود؛ این اتفاقی است که برای بهائیت هم افتاد و الان تبدیل به مار چند سری شده که جایگاه بینالمللی پیدا کرده است.
فکر میکنم رسانهها باید به عنوان یک موضوع به این مساله دامن بزنند و از هنرمندان بخواهند اثر تولید کنند، باید این تفکر از ریشه سوزانده شود تا اجازه نیابد قوام پیدا کند.
* اگر از این منظر به پدیده تکفیر و داعش نگاه کنیم، میتوان گفت که این پدیده اخیر برای شیعه فرصت است، بیش از آنکه تهدید باشد؟!
بله فرصت است. شیعه باید به جایگاهی برسد که اگر پدیده یا مشکلی در جهان اتفاق افتاد و همه ادیان از حل آن عاجز شدند، آن را حل کند. شیعه باید در مسابقه ادیان از همه سریعتر و قویتر باشد. اگر اینطور نگاه کنیم حضور موجودات منفوری مثل داعش، انگیزهای برای حرکت و تفکر در جامعه شیعه است، بنابراین نباید با دامن زدن بیش از حد به بحثهای سیاسی و نظامی و محدود کردن داعش به پدیدهای صرفا سیاسی و نظامی، این فرصتی که خدا برای اهل تفکر ایجاد کرده است را بگیریم، بلکه باید بگذاریم اهل تفکر به چالش بیفتند و نگران شوند و به میدان بیایند.
حسی که امروز نظامیهای شیعه در سوریه و لبنان و عراق دارند را اهل فکر و اندیشه ما باید در خود احساس کنند. در چنین شرایطی که جوانان شیعه با جریانهای وهابی و تکفیری میجنگند و خونشان را نثار میکنند اهل تفکر ما نباید خواب راحت داشته باشند، باید نگران باشند تا جلوی حمله خطرناکتر و ریشهایتری که همان حمله فکری است را بگیرند. بنابراین اهل تفکر در جهان شیعه باید خود را در معرض یک فرصت و یک امتحان ببیند، نگران باشد و وارد صحنه شود؛ این صحنه، صحنه اهل تفکر است نه صحنه نظامیها. البته نه اینکه نیازی به نظامیگری نیست، آن هم بسیار لازم است و نظامیها لطف میکنند و نمیگذارند تکفیریها از جایی که هستند جلوتر بیایند اما اهل اندیشه باید بدانند که نظامیهای ما این کار را میکنند تا آنها فرصت پیدا کنید و جواب شبهات و انحرافات را بدهند و جریانی فکری و فرهنگی ایجاد کنند.
البته فقط داعش هم نیست و تفکرات زیادی در جهان مدام در حال تولید شدن است، مردم دنیا واقعا از این ازدیاد عذاب میکشند. همه آنها هم به ظاهر حق هستند، اما ما میدانیم که مذهب حق، شیعه است. جهان اسلام هم امروز به پشتوانه تفکر شیعه حرکت میکند نه به پشتوانه موشک شهاب 3. بنابراین اگر تفکر شیعه پویا نشود جهان اسلام روی هوا میماند. شما ببینید که در مصر با یک تعلل چه اتفاقی افتاد! این تعللها نباید ادامه پیدا کند.
* به نظر شما هنرمندان چه قدر مایلند که دست به خلق و تولید آثار بزنند؟
هنرمند به دلیل روح لطیفی که دارد خواهان حرف حق است، البته نه با اجبار و حرف زور، بلکه باورهایی که به دل بنشیند. حرف اگر خدایی باشد به دل مینشیند، اگر شما میبینید که حرف دینی میزنید اما به دل خودی نمینشیند، حرف شما یک مشکلی دارید یعنی یا در فهم و یا در گویش یک مشکلی وجود دارد. هنرمندان به طور کلی روحشان لطیف است به خصوص هنرمندان مسلمانی که نور خدا در دلشان افتاده است، اینها طالب حق هستند، اما اگر از متفکر فراریند، به این علت است که در همنشینی به غیر از مغشوش شدن ذهنش چیزی عایدش نشده است.
مثلا شما ببینید در جلسات مرحوم آقای دولابی کلی از هنرمندان میرفتند و از ایشان استفاده میکردند. تازه آن مرحوم به معنای متعارف امروزی تخصصی در حوزه اندیشه و هنر نداشتند، فقط حال و هوای خوبی داشتند و هنرمندان از ایشان استفاده میکردند. هنرمندان چون طالب نور حق هستند چون این نور را در آن محفل میدیدند به آنجا میرفتند و بهره میبردند.
به نظرم اندیشمندان نباید نگران هنرمندان باشند، اندیشمندان معارف درست را تولید کنند هنرمند خودش استفاده خواهد کرد. این همان موضوعی است که رهبر انقلاب هم با عنوان نهضت نرمافزاری و تفکر جدید روی آن تأکید میکنند، یعنی ما باید چیزی را تولید کنیم که در مدار حق باشد و نه براساس سلیقهها؛ اگر این اتفاق بیفتد میبینید که هنرمندان از همه پیشی میگیرند و جلو میروند.