برایم مهم و دغدغه بود که زندگی این مردمان دیده شود
ابتدا اجازه بدهید یک خدا قوت به شما و تیم سازندتان بگوییم و اینکه خوشبختانه استقبال خیلی خوبی توسط مردم از مجموعه های مستند ایرانگرد شده است. برای شروع بگویید که آیا طرح اولیه این کار دغدغه شخصی خودتان بوده و از انگیزه تان برای این کار بگویید؟
قارایی: بله دغدغه خودم بوده است به این شرح که دیدم در ایران این کار تا به حال انجام نشده، یعنی ما این همه دارایی معنوی، طبیعی، فرهنگی، قومی و مردم شناسی در کشور داریم ولی تا به حال کسی آنطور که باید به آن توجه نکرده است و همیشه دوربینها، گزارشها و فیلمهای مستند به سمت آن چیزهایی بوده که در دسترس همه عموم هست مثل اماکن تاریخی پارسه، پاسارگاد، هگمتانه و یا جاهایی که راحت مردم با ماشین می توانند بروند و از نزدیک آنجا را ببینند. اما من دیدم مناطق و چیزهای زیاد دیگری وجود دارد که کسی آنها را نمیبیند و البته از داراییهای دیگرمان چیزی کم ندارد که یکی از آنها خود مردم هستند. مردمی که در جاهای بکر زندگی میکنند و هنوز فرهنگها و نگرششان کاملاً بکر، ساده، خالص و دست نخورده است و این برای من خیلی ارزش داشت که اینها حتما دیده شوند.
با تمام این سختی ها هنوز خودم از کار راضی نیستم
به این موارد در سفر کردن هایتان رسیدید و دریافت کردید؟
قارایی: بله هر وقت من سفر می رفتم و پیش این مردم مینشستم خیلی چیزهای عجیب و غریب و جالبی از آنها یاد میگرفتم و می دیدم که این مردم واقعاً هنوز در تفکر، اعتقادات و عملشان خالص و اصل هستند و میدیدم که خیلی آدمهای درست و نایابی هستند. مردم امروزه دارند به سمت صنعتی شدن و نگاه حساب شده و ماشینی پیش می روند. ولی وقتی شما به دل طبیعت و مردمان طبیعت نشین می روید، آنها به این شکل به آدم نگاه نمیکنند و محاسبه نمیکنند که آیا چیزی از شما به دست میآورند یا خیر و شاید به این خاطر باشد که آنها چون در دل طبیعت زندگی می کنند و سرشت طبیعت بخشندگی آن است. او به خوب و بد به یک اندازه می بخشد و این ویژگی تبدیل به نماد این مردمان شده است. این یک بخش ماجرا بود، بخش دیگرآن طبیعتی بود که روز به روز در حال از بین رفتن است میتوانیم بگوییم که روز به روز دارد تغییر شکل میدهد ولی در حقیقت روز به روز در حال از بین رفتن است. وقتی ما یک جادهای را به وجود میآوریم طبیعت آنجا، محیط زیست، اکوسیستم و جانوران آنجا از بین میروند، به زیر ماشین ها رفته، کشته می شوند، سر و صدا باعث کوچ آنها می گردد و سرانجام همه چیزشان به بن بست می رسد.
از قدیم گفته اند هر جا که پای انسان به طبیعت باز شود، طبیعت آنجا از بین میرود و خود به خود عقب می کشد.احساس می شود شما یک ایران جدیدی را در کارتان به تصویر کشیده اید.
قارایی: برای اینکه خیلی سفر کردیم و جاهای دوردستی را میرفتیم، جاهایی که به این راحتی در دسترس هر کسی نبود و خیلی بکر بود. خیلی موارد وسایلمان را با قاطر جابجا می کردیم و گاهی اوقات حدود 70 ، 80 کیلومتر در کوه و بیابانها و دره ها راه میرفتیم آن بالا تا فقط جاهای بکر را پیدا کنیم و یک مسیر طولانی را پیمایش کنیم تا بتوانیم زیباییهای نادیده ایران را به آن شکلی که باید به تصویر بکشیم. تازه من خودم از این کار راضی نیستم.
تا حالا یک بودجه آماتور به ما داده اند
چرا؟ چیز دیگری در نظرتان بوده که به تصویر بکشید؟
قارایی: من دلم می خواست برای هر قسمت حداقل یک یا دو ماه وقت میگذاشتم و به این راحتی عبور نمی کردم، در منطقهای که خیلی خاص است دوست دارم یک هفته بنشینم و آن قابها، مناظر و نورها و شگفتیهای خاص آنجا را شکار کنم اما در مدیریت قدیم بودجه و زمانی که به ما دادند، یک بودجه آماتور بود ؛ یک بودجه حرفهای نبود و برای این کار، اگر قرار باشد مستند حرفهای بسازیم باید نگاهمان حرفهای شود؛ بودجهمان، زمانمان، حتی تلاشی که من مستندساز انجام می دهم باید حرفهای شود که همه اینها مستلزم زمان و پول کافی و مناسب است.
بعد از اینکه کار دیده شد و بازخورد خوبی هم داشت، آیا مدیران سیما نسبت به شما و کارتان اقبال بیشتری نشان دادند؟
قارایی: من ابتدا " ایرانگرد یک" را برای شبکه چهار تولید کردم که جزء پر مخاطبترین برنامهها شناخته شد و آقای ضرغامی از این قضیه تقدیر کردند و بعد گفتند که ادامه کار را برای شبکه یک بسازید تا بیشتر دیده شود. چون بعضی از استانها شبکه چهار نداشتند، برای شبکه یک هم این مجموعه تولید شد و آن موقع که ما داشتیم برای مدیران صحبت میکردیم، آنها میدانستند که قرار است یک کار زیبایی به وجود بیاید ولی باور نمیکردند که در نهایت کار ویژهای انجام شود و ما هر چه میگفتیم که قول می دهیم کار ویژهای انجام شود، قبول نمیکردند و میگفتند که با همین بودجه و همان تایم 15 روز برای هر استان کافی است در صورتی که یک کار ویژه واقعاً بودجه و زمان ویژهای میطلبد و تا حالا من از سازمان این نگاه را ندیدهام. اما ریاست و مدیریت جدید امیدم را زیاد کرده است.
یعنی هنوز هم مدیران سازمان متوجه نشده اند که کارتان ویژه بوده است؟
قارایی : با مدیریت جدید الآن که کار دیده شده است، متوجه شده اند و به این دریافت رسیده اند و حالا ما منتظریم ببینیم که برای ایرانگرد 3 چه اتفاقی میافتد و بودجه و زمان کافی به کار تزریق می شود یا خیر.
*خدا می داند ایرانگرد از لحاظ مالی برای من عایدی نداشته است
به نظرم با توجه به استقبال مخاطبین، نگاه سازمان نیز به کار ویژه باشد.
قارایی: من منتظرم ببینم حالا که جواد قارایی با تیماش 5 سال زحمت کشید و در این سال ها از لحاظ مادی سرمایه ای برایش نداشت و تمام وقت و عمرش را گذاشت و از پسر و خانواده و رفاه شهر و خانه اش دور بوده و با سختیهای بسیار زیادی کار میکرده، همینطور عوامل عزیز تیممان همه با این سختی ها رو به رو بودند، میخواهم ببینم آیا سازمان در عین حالی که تمام مدیران آن عوض شده اند و این تغییر مدیریت با توجه به استقبالی که از طرف مخاطبان به برنامه شده است و این مستند به عنوان یک کار پرمخاطب معرفی شده است، آیا وقت آن فرا رسیده که نگاه ویژه و حرفه ای تری به کار ما صورت گیرد یا خیر و همه آرزوی من این است که شاهد این نوع نگاه از مدیران جدید سیما باشم. من به مدیران جدید سازمان واقعا" امیدوارم.
شما از ابتدا که می خواستید کار را شروع کنید، تک نفره کارتان را استارت زدید یا با گروه همکاریتان را آغاز کردید؟
قارایی: من از همان ابتدا هم تیمی کار را شروع کردم به این نحو که برای اولین بار با بودجه شخصی دو قسمت از کار را ساختم و برای مدیر مستند شبکه چهار بردم و ایشان هم با یک نگاه واقعاً حرفهای که به کار داشتند، قبول کردند که این کار می تواند کار ویژهای باشد.
البته ایرانگرد 2 نسبت به کیفیت و کمیت از هر لحاظ نسبت به ایرانگرد 1 بسیار بهتر اتفاق افتاد و کیفیت آن خیلی تغییر کرد برای اینکه اولاً نگاه ما تغییر کرد و تجربهمان بیشتر شد و از افراد حرفهایتر و تجهیزات بهتری استفاده کردیم و از آن طرف یک زمانبندی و بودجه نسبتاً بیشتری به ما دادند. که البته باز هم بسیار کم بود.
ما ابتدا " ایرانگرد یک" را در 13 قسمت 30 دقیقهای تولید کردیم و مردم همه شاکی بودند که چرا کار 30 دقیقهای است و چرا مثل مستندهای خارجی بین 50 تا 60 دقیقه نیست وما در "ایرانگرد دو" زمانبندی را هم بیشتر کردیم و خوشبختانه مردم هم راضی بودند یعنی 50 دقیقه تایم نرمالی بود که مردم را راضی نگه میداشت؛ نه زیاد بود نه کم.
می توانم سوال کنم که تحصیلات شما در چه رابطه ای است؟
قارایی: من کارشناسی، مدیریت جهانگردی خواندم و در کنار آن دوره های فیلمسازی را در انجمن سینماگران جوان گذرانده ام.
الان "ایرانگرد سه" قرار است چه تفاوتی با "ایرانگرد دو" داشته باشد؟
قارایی: قرار است به لوکیشنهای بیشتری برای جذب مخاطب فکر کنیم و کیفیت پلانها را نیز بالا ببریم و در نهایت زمان بیشتری صرف جزئیات کارکنیم و انشاء الله در ایرانگرد 3 میخواهیم برای هر قسمت حدود 30 روز وقت بگذاریم البته تمام این 30 روز مشغول تصویربرداری نیستیم؛ حدود 5 روز مشغول پیدا کردن لوکیشن مناسب و رفت و آمدهای داخل استان و بیرون از استان صرف خواهد شد مثلاً از تهران بخواهیم به سیستان و بلوچستان برویم و... ،حدود 20 تا 25 روز را نیز به تصویربرداری اختصاص میدهیم که در نهایت برای هر قسمت 30 روز میشود.
*مستندسازها هم در مهجور ماندن این ژانر بی تقصیر نبوده اند
یک رسم و قاعده ای در صدا و سیما وجود دارد به این شرح که تا موقعی یک کاری تحویل داده نشده و دیده نشده و مورد استقبال مخاطبین واقع نشده (البته کار اولیها را میگویم)، سخت مورد حمایت قرار می گیرد و به محض دیده شدن، خیال مدیران نیز آسوده تر می شود. در حال حاضر مسئله دیگری نیز وجود دارد و آن این است که در شرایط نابسامان مالی تمام توجه صدا و سیما به سریال سازی معطوف شده و یک نگاه نا عادلانهای به بخش مستندسازی صورت گرفته است. در صورتی که مستندسازی می تواند نگاه های خاموش بینندگان را به سوی خود بیدار کند.
قارایی: کلاً در این مورد قضیه واقعاً دو طرفه است. یک زمانی من یک طرفه به قاضی میرفتم و بعضی اوقات میگفتم که همهاش تقصیر صدا و سیما است که اصلاً به مستندسازی و پخش آن بها نمیدهد ولی بعداً دیدم که خود مستندسازها هم در این قضیه بی تقصیر نیستند.مستندهای زیادی تولید کردهاند که خیلی پربار و پر از معلومات است اما واقعاً آدم از دیدن آنها خسته میشود یعنی خلاقیت در تولید آنها کم است و با مخاطب ارتباط برقرار نمی کند. من نمیگویم که مشکل، آن نگاه مستندساز بوده؛ خیلی از مستندسازها میگویند من میخواهم مستند متن بسازم تا به شکل یک کتاب در دانشگاه تدریس شود و این برای خودش یک نگاه است و من ایرادی به این نمیگیرم. ولی من گفتم مستندی بسازم که علاوه بر آگاهی که به مردم میدهیم در کنار آن یک زیبایی شناسی هم وجود داشته باشد که خیلی مهم است. مثل قاب بندیها، انتخاب لوکیشن مناسب و اینکه چه زمانی تصویربرداری کنید و یا اینکه از کجا تصویربرداری کنید، اینکه در آن حیطهای که وارد شدید چقدر برای بیننده جاذبه وجود دارد و من در همه اینها دخالت کردم و گفتم بگذاریم همه اینها تغییر کند. مثلاً اگر قرار بر بودن راوی شد، به فرم کار بیاید نه اینکه با کت و شلوار و به صورت خیلی خشک با بیننده رابطه برقرار کند و دوم اینکه هدف من این بود علاوه بر اینکه اطلاعات به مردم داده می شود،در نهایت یک کمی آرامش به مردم بدهم چون که ما در شهر زندگی میکنیم که همه درگیر کار و شب که با اعصابهای نا آرام و ذهن به هم ریخته به خانه می رویم وقتی مخاطب تلویزیون را روشن کرد از اول تا آخر برنامه را ببیند و دلش نیاید که کانال را عوض کند و در آخر لذت ببرد از اینکه این آرامش را از زیبایی های کشور خودمان دریافت کرده است. ما همه بودجه کافی برای سفر کردن به جاهای بکر را نداریم و شاید ندانیم که چگونه می شود به این مناطق سفر کرد.و با دیدن این مستند، درواقع تا حدودی این نیاز بینندگان را برطرف کرده ایم و در ضمن توصیه های فراوانی برای حفظ طبیعت و فرهنگ و آداب و رسوم اقوام مختلف ایران داشتیم.
سوال دیگرم این بود که چرا تا به حال مستندسازی در کشور مهجور مانده است؟
قارایی: من فکر میکنم که این مساله شاید بهتر بگویم سه بعد را در بر می گیرد: مخاطبین، صدا و سیما و مستندسازها یعنی مستند ساز اگر بخواهد مستندش دیده شود صرفاً نگوید که من یک مستند محض میسازم که فقط در دانشگاه بشود آن را تدریس کرد و پژوهشگران از آن استفاده کنند یا مخاطب خاص. بیایند یک کاری کنند که همه مردم به دیدن آن راغب باشند یعنی یک جنس مستندی به وجود بیاورد که صرفاً یک مستند خشک روایی کتاب محور نباشد بیاید با همه مردم ارتباط برقرار کند و این ارتباط برقرار کردن باعث میشود که مردم رضایت داشته باشند و با صدا و سیما تماس می گیرند و بازخورد خود را از این کار بیان می کنند و صدا و سیما نیز با دیدن این بازخوردهای خوب از یک کار، به آن مستندساز سفارش مجدد کار می دهد و نظارت و نگاه بیشتری به کارهای بعدی انجام می دهد.
*هدف من ساخت مستند برای همه مردم است
البته مخاطبین و بینندگان ما هم خیلی باهوش و حرفه ای هستند و فرق یک کار قوی و ضعیف را براحتی تشخیص داده، به آن بازخورد می فرستند.مستندهای زیادی با موضوع ایران گردی ساخته شده و اینکه کار شما از بین همه آنها دیده می شود، این به صداقت و آرامشی که در کار شما وجود دارد برمی گردد و اینکه شما ادا و اطوار در کارتان درنیاورده اید و از جنس مردم با خودشان سخن گفته اید.
قارایی: واقعاً بعضی از مستندسازها از دل و جان کار کردند مثل آقای فرهاد ورهرام، ایشان کارهایی که کردهاند واقعاً ارزنده بوده و خیلی هم برای آنها زحمت کشیدند و جزء پیشکسوتان مستندسازی هستند ولی همه مردم نمیتوانند با کارهای ایشان ارتباط برقرار کنند البته ایشان زحماتش را کشیده و همه کارهایش اصولی است اما نگاهش صرفاً نگاه تخصصی قوم شناسانه، تاریخی و یا فرهنگی است. یعنی یک نگاه کاملاً حرفهای و تخصصی است حالا سئوال من این است که ما برای چه کسانی فیلم میسازیم؟ من هدفم عامه مردم و همه مردم بوده و من خودم جزء همین مردم معمولی هستم و برای مردم معمولی هم فیلم ساختم تا با آن ارتباط برقرار کنند.
و نقطه قوت کار شما هم به این برمی گردد.
قارایی: بله احتمالا ولی شاید یک نفر مثل آقای فرهاد ورهرام که واقعاً یکی از مستندسازهای به نام ایران هستند شاید هدفشان این است که ایشان میخواهند یک کار دانشگاهی در یک سطح خاصی داشته باشند یا برای قشر خاص . بنابراین من نمیتوانم به کسی خرده بگیرم. این نگاه ایشان است و این هم نگاه من است و من گفتم دوست دارم برای مردمی که توی همین کوچه و خیابانها هستند و خیلی هم از این زندگی صنعتی خسته شده اند، کار تولید کنم و با اینها ارتباط برقرار کنم . این نگاه و هدف من بود و شاید یکی از دلایل اینکه این کار پر بیننده شده باشد، همین است و حالا این سئوالی که شما پرسیدید که چرا تا حالا این مستند دیده نشده هم مقصر مستندساز است هم اینکه مخاطب، البته مخاطب جدیداً خیلی نگاهش تغییر کرده برای اینکه شبکهها زیاد شده اند، ماهواره، مستندهای خارجی به راحتی در دسترس مخاطب قرار می گیرد و حالا بیننده مدام در حال مقایسه است.
و دیگر همه چیز را نمی پسندند.
قارایی: بله همین طور است. البته در حال حاضر کار ما واقعاً سخت شده است و ما باید خیلی کار بیشتری انجام بدهیم یعنی ایرانگرد 3 باید از ایرانگرد 2 از لحاظ کیفی بالاتر باشد و اگر مثل هم باشند یعنی در جا زده ایم و من برای حفظ مخاطب خود باید زحمت زیادی بکشم . ما اگر واقعاً بخواهیم موفق شویم باید سخت کار کنیم و من سعی کردم واقعاً از دل و جان کار کنم و من یک روحیه ای دارم که هر چه چالشهای کار بیشتر باشد حال من بهتر میشود.
*چرا با ندانستن باید پول بیت المال را هدر دهم
این بودن شما در کنار کار، هیجان و خون گرمی شما به کار منتقل شده است و بیننده به تمام این جزئیان با دقت توجه می کند. شما می توانستید از یک نریتور در کار استفاده کنید. ولی وقتی رنج و این سختی های سفر را تحمل می کنید، این سعی و تلاش توسط مخاطب به خوبی دیده می شود.
قارایی: ببینید وقتی من وارد آن منطقه میشوم واقعاً خودم را جزئی از آنجا میدانم و عاشق آنجا می شوم. چون من خودم عاشق طبیعت و ارتباط برقرار کردن با طبیعت نشینان هستم. شاید اگر به من بگویید مثلاً درباره معماری مستند بساز اصلاً چنین مستندی به وجود نمی آمد برای اینکه آن ارتباطی قوی که من با مردم و طبیعت برقرار میکنم نمیتوانم با معماری برقرار کنم و اگر نتوانم ارتباط برقرار کنم چرا پول بیت المال را هدر بدهم آن را باید یک مستندسازی که عاشق و آگاه معماری هست انجام دهد. ولی اجازه بدهید جواد قارایی که عاشق طبیعت و مردمان طبیعت نشین است آن کار خودش را انجام بدهد و به او چیز دیگری سفارش ندهید.
اما فکر میکنم در این چند مدت اتفاقات خوبی افتاده است مدیر جدید شبکه مستند خیلی فعال هستند و به مستند خیلی بها میدهند. شبکه یک با اینکه گروه مستند متأسفانه منحل شد ولی مدیر گروه اجتماعی شبکه یک آقای شریعت پناهی در زمینه مستند واقعاً فعال هستند و ایشان در زمینه ایرانگرد 3 حامی ما بودند همینطور آقای احسانی خودشان در یک جلسه تشکر کردند از اینکه مستند ایرانگرد خوب جواب داده و مردم راضی بودند و ایشان هم حمایت کردند و حالا ما منتظریم که ببینیم این حمایتها عملاً هم اتفاق میافتد یا خیر.
در "ایرانگرد یک" کاملا مشخص است که امکانات تصویربرداری تان خیلی محدود بوده.
قارایی: بله و علاوه بر آن زمان و بودجه کمی نیز داشتیم.
آنقدر کم که فکر کنم کار را نهایتا با دو دوربین ضبط کرده اید.
قارایی: باید بگویم که کار را یک دوربینه ضبط کردیم. حتی مستند ایرانگرد دو را هم یک دوربینه کار کردیم. تعداد عوامل بسیار کم بود و همین امر باعث فشار بیش از حد به عوامل و بنده بود و به نظرم از کیفیت کاسته شد.
*چرا سریال پایتخت باید هلی شات داشته باشد و ما نه!
پس مطمئنا با امکانات بیشتر ، می شد کار بهتری حداقل از نظر تصویر به مخاطب ارائه می دادید. به نظرم داشتن هلی شات خیلی می توانست به کارتان جذابیت بیشتری دهد؟
قارایی: اصلاً من نمیدانم چرا سریال پایتخت باید هلی شات داشته باشد و ایرانگرد نباید داشته باشیم. وقتی یک گروه سه نفری هلی شات داخل گروه تصویربرداری میشود زمان تصویربرداری خیلی بیشتر میشود.
سریال پایتخت همه جوره امکانات خیلی خوبی دارد و خیلی هم سریال خوبی است و با استقبال مردم هم رو به رو شده ولی چرا برای سریال پایتخت یا فیلمها و سریالهای دیگر امکانات خوب تصویربرداری داشته باشیم ولی برای مستند ایرانگرد که روی زیباترین و بکرترین بخش های ایران کار می کنیم نباید تصاویر هوایی داشته باشیم ؟ و من واقعاً از این قضیه ناراحت هستم. اما یک بخش دیگرش این است که من دوست دارم علاوه بر اینکه هلی شات اضافه شود زمان برنامه هم بالا برود چون وقتی هلی شات بیاید 10 روز به زمان تصویربرداری اضافه می شود. وقتی یک گروه هلی شات را با خودمان در منطقه می بریم، آنها نمیتوانند یک مسیر 70 کیلومتری در جاهای صعب العبور بالا بیایند و دو روزش را تصویر برداری کنند و بعد برگردند. با چی برگردند؟ اصلاً گروه از بین میرود چون ما جاهای خطرناک میرویم و ما باید همیشه با هم باشیم. این طور نیست که در برآورد مالی، ما بگوییم 2 یا 4 روز مثلاً هلی شات داشته باشیم و بقیه را نداشته باشیم بنابراین هزینه خیلی بالا میرود و زمانبندی ما خیلی زیاد میشود و همین باعث میشود که در جلسه برآورد دست رد به آن میزنند. و همین باعث می شود تا تصاویر زیبای هوایی در ایرانگرد نداشته باشیم .
*هنوز سازمان صدا و سیما ایرانگرد را جدی نگرفته است
تا این جای کار به نظرم شما سنگ تمام گذاشته اید و مدیران فکر نکنم با بودجه مناسب کار مخالفت کنند؟
قارایی: نمیدانم. احساس میکنم که هنوز سازمان مستند ایرانگرد را جدی نگرفته و احساس میکنم که هنوز کیفیت در کار ما را جدی نگرفته، من این احساس را دارم و آینده نزدیک همه چیز را مشخض خواهد کرد. اما هنوز به یاری و توجه مدیران جدید امیدوارم.
ان شاالله که همه چیز در آینده به نفع کار شما و درنهایت به کیفیت بالای ایرانگرد ختم شود. بگذارید دوباره به گذشته برگردیم. اینکه متن کارها به نظر می رسید از قبل نوشته شده. تایید می کنید؟
قارایی: تحقیقات و مطالب زیادی قبل از سفر جمع آوری میشد اما اکثر متن ها و گفته ها فی البداهه بود و من متن ها را میخواندم و سعی می کردم از محیط آنجا هم اطلاعات کسب کنم. مثلاً از تاریخ، فرهنگ و پوشش گیاهیاش و اقوامش اطلاعات را میخواندم تا بدانم که کجا چه چیزهایی باید گفته شود و از تاریخ شفاهی مردم هم بهره می گرفتم.
*75 هزار کیلومتر سفر برای تولید یک برنامه بی سابقه بوده
به مشکلات کارتان اشاره کردید. ولی اگر امکانش هست کمی بیشتر از اتفاقات غیر معمول و غیر منتظره برایمان بگویید که با آنها مواجه شدید.
قارایی: سختی کار ما واقعاً زیاد است یکی از سختیهای کار ما این بود که 75 هزار کیلومتر برای ایرانگرد 2 فقط ما سفر کردیم. 75 هزار کیلومتر یک کار خیلی عجیب و غریب است. هنوز در سازمان صدا و سیما برای هیچ مجموعه ای تا آنجا که اطلاع دارم به این میزان سفر نکردند. از روز شناسایی تا روز اتمام تولید شد 75 هزار کیلومتر.
*دیسک کمر و گردن و پاره شدن دیافراگم سوغات سفرهایم بوده
بینید من 15 سال دارم سفر میکنم. ما اگر به طور میانگین دو سال وقت بگذاریم برای شناسایی ایرانگرد 2 و دو سال هم تقریباً برای تولیدش میشود حدود چهار سال شناسایی و تصویربرداری که حدود 75 هزار کیلومتر سفر کردیم. سختیهای کار ما از آنجا شروع شد که بنده آنقدر در طبیعت کولهکشی کردم که دیسک گردن دارم و دوتا دیسک کمر و دکتر گفته که حتماً یکی را باید عمل کنم و من با ورزش کردن دارم خودم را نگه میدارم چون اگر عمل کنم یک سال باید خانه بنشینم و یک بخش دیگر این است که پرده دیافراگم من پاره شده و هنوز وقت نکردم که جراحی کنم که دلیلش فشار زیاد و حمل بار زیاد کوله پشتی به مدت زیاد بوده که یک روز در یکی از برنامه ها فهمیدم که پرده دیافراگم پاره شده است.
*20 روز غذای کنسروی، نبودن حمام و دستشویی
در بیشتر برنامه ها 15 تا 20 روز سفر داشتیم مثلاً در آن 20 روز حمام و سرویس بهداشتی نداشتیم یا اینکه 20 روز غذای کنسروی خوردیم یعنی به جایی میرسید که عوامل دیگر حالشان بد میشد و میگفتند که فقط نان و پنیر خالی بخوریم. حقیقت این است که ما در ایرانگرد علاوه بر همه وظایفمان باربری و آشپزی هم کردیم یعنی من که به عنوان کارگردان و تهیه کننده و راوی مجموعه بودم، باربری هم میکردم و غذا هم برای گروه می پختم و عوامل دیگر چون عادت نداشتند به این مقدار کار زیاد، من باید جورشان را می کشیدم. چون به خاطر کمبود بودجه عوامل بسیار کم بودند. من زیاد ورزش میکنم و عادت دارم و شب باید کیسه خوابهایشان را پهن میکردم و کارهای دیگر آنها را انجام میدادم و اگر میخواستیم. من چند بار خانه ام را سمپاشی کردم چون با خودم بارها ساس و کنه بردم. چه شبها که از وجود ساس و کنه عوال تا صبح بیدار بودند و خوابشان نمی برد. اینکه یک موقعی حدود 70 یا 80 کیلومتر کوهپیمایی می کردیم که معادل حدود 200 کیلومتر راهپیمایی است و اینها از جمله سختیهای کار ما بوده مثلاً برای ارتباط با عشایر، چون شما نمیتوانید به راحتی با آنها ارتباط برقرار کنید باید دو یا سه بار رفته باشید و با آنها دوست شوید چون آنها به راحتی ارتباط برقرار نمیکنند و شما را نمی پذیرند.
*400 عکس با هزینه شخصی گرفته و برای آنها چاپ کردم تا ارتباطی برقرار شود
به عنوان مثال ما رفتیم یک روستا، من دوست داشتم از این منطقه کار تهیه کنم چون که روستای خاصی بود . در ابتدا دیدم ارتباط برقرار نمیکنند دوربینم را گذاشتم در یکی از خانهها و بعد آمدم بین مردم راه رفتم و صحبت کردم و ارتباط برقرار کردم و فهمیدند که ما هم از جنس خودشان هستیم و آدمهای معمولی هستیم که آمدیم با آنها ارتباط برقرار کنیم و از دو سه نفر عکس گرفتم و بعد از دو هفته عکسها را چاپ کرده و رفتم به آنها دادم و خیلی هم خوششان آمد و آرام آرام بقیه هم به ما روی خوش نشان دادندآمدند و بعد گفتند که دو ماه دیگر اینجا قرار است عروسی بگیریم و ما را هم دعوت کردند و موقع عروسی رفتم و قبل از عروسی من عکسهایی که گرفته بودم را بین آنها پخش کردم و از عروسی هم با اجازه آنها عکاسی کردم و برای ایرانگرد 2 یکی از بخشهایش همین روستا بود و رفتیم و آن کار را انجام دادیم. یعنی من سه بار رفتم سفر کردم و عکس گرفتم و چاپ کردم و با اینها نشست و برخاست کردم و چند شب آنجا ماندم تا توانستم رابطه برقرار کنم اینطور نیست که دوربینم را بردارم و بروم جایی و سریع شروع کنم به تصویربرداری اصلاً همچین چیزی محال و غیر ممکن است و اگر وجود دارد فقط یک گزارش است که در حد همان گزارش باقی میماند.
در آن عروسی ما نزدیک 400 عکس به هزینه شخصی چاپ کردیم و بردیم به مردم دادیم به خاطر اینکه بتوانم با اینها رابطه برقرار کنم و بتوانیم آنجا راحت کار کنیم و هر جایی که رفتم همین بوده دو، سه یا چهار بار من سفر کردم تا توانستم ارتباط برقرار کنم و متاسفانه اینها دیده نمیشود و این مسئله دل آدم را به درد میآورد.
البته هنرنمایی شما این بوده که تمام این رنج و مشکلات را تبدیل به تصاویر زیبا کرده اید و آن حس نشاط و شادابی و آرامش طبیعت را به بیننده بخشیده اید و تماشاگر نیز این حس را به درستی گرفته است.
قارایی: بله همین طور است و همه این ها خستگی را از تن من و گروه به در می کند.
*از طرف بعضی ها به سیاه نمایی هم محکوم شدیم
و نکته مهم دیگر اینکه شما این سختی ها و بعضا کمبودهای دیده شده در مناطق مختلف را به تلخی و اصطلاحا سیاه نمایی تبدیل نکرده اید و در عین واقع نمایی با انتخاب تصاویر زیبا و متن مناسب، باز آن شادابی را به مخاطب داده اید. به عنوان مثال قسمت سیستان که آن دختربچه در کانال آب متاسفانه غرق می شود، در عین غم انگیز بودن، به سیاه نمایی منجر نمی شود.
قارایی: خیلی کم البته شاید چند نفر انگشت شمار از مخاطبین من که جزء مردم عادی هم نبودند، به من می گفتند که انگار شما قصدت سیاه نمایی هم بوده چرا رفتی بین این مردم فقیر و مردمی که مثلاً در روستاهای خیلی دور افتاده و کم بضاعت زندگی میکنند. من گفتم اتفاقاً جذابیت این برنامه به همان مردمانی که در آن فقر دارند با خانوادههای مستحکم زندگی میکنند، بوده است.
همچین برداشتی نمی شد از آن تصاویر داشت!
قارایی: بله خب بعضیها اعتقاد داشتند که در بعضی سکانسها شما لزومی نداشت که این بخشها را هم نشان بدهید مثلاً مشکلات مادیشان، خانههایشان و طرز زندگیشان و من در پاسخ می گفتم اینها همه جاذبه های کار است. الآن همه جای دنیا به دنبال مردم بکر ، فرهنگ بکر و طبیعت بکر میگردند شما اگر میخواهید جای بکر بروید مسلماً آن آقا یا خانم، آنجا تلفن همراه و ماشین ندارد، یخچال توی خانهاش نیست خانههای آنچنانی ندارند شما اگر میخواهید فرهنگ و معماری زیبا وبکر را ببینید باید بروید میان این مردم، دوماً این مردم هنوز جنسشان خیلی خالص است وجزء داراییهای معنوی ایران به حساب میآیند و فرهنگشان اصیل است و اینها باعث افتخار ما هستند چرا ما باید اینها را پنهان بکنیم.
*آن مردمان هنوز جنس برخوردشان اصیل و آتش درونشان روشن است
اتفاقا نقطه قوت مستند شما همین است یعنی شما به نحوی این بازنمایی را نشان دادید که به قول شما اصل بودن خانواده مشخص است اینکه مثلاً وقتی میروید سیستان و از فقر و درآمد کم اقتصادی آنها سخن می گویید، در کنارش بازی بچه ها و صداقت نگاهشان را آنقدر خوب به تصویر می کشید که بیننده از کار لذت می برد.
قارایی: و یا حتی عشق تک تک افراد به همدیگر در خانوادهها و اینکه ما الان در تهران بین همه مردم داریم زندگی میکنیم. رابطههای مردم بین همدیگر در شهر با رابطههای عشایر و روستاها خیلی فرق میکند و آنها به همدگیر بیشتر احترام میگذارند و هنوز کانون خانواده در آنجا خیلی مستحکم تر است و ارتباط خیلی خالص است و یک دست همدیگر را نگاه میکنند و به چشم پول و پیشرفتهای آنچنانی نگاه نمی کنند. هنوز جنس انسانیتشان خیلی پررنگ است به نوعی میشود گفت آتش درونشان هنوز روشن است و این برای من ارزش است. اینها همه کجا بیشتر پیدا میشود؟ جاهایی که از شهر و صنعت به دور است چون ناخداگاه شهر و صنعتی شدن و این مشغلهها باعث میشود که خود به خود آدم ماشینی شود اگر آدم بخواهد آن اصالت خود را حفظ کند بایدکمی از این مسائل دور شود والا این اتفاق نمیافتد و هیچ جای دنیا هم نمیافتد و هیچ کس هم نمیتواند جلویش را بگیرد این اتفاق خواهد افتاد و همه جا صنعتی میشود و مسلماً همه فرهنگهای اصیل ما از بین میرود.
*بوروکراسی اداری بهترین فصل سال را از ما گرفت
شما در ایرانگرد 1 و 2 نتوانستید همه استان های ایران را پوشش دهید. درست است؟
قارایی: بله متاسفانه و فقط به خاطر زمان کم نتوانستم. مثلاً ما استان گلستان را در برنامه مان داشتیم و میخواستیم پاییز به آنجا برویم آنقدر به ما بودجه ندادند تا از دست ما رفت. مثلاً وقتی که ایرانگرد 2 تمام شد به ما گفتند که مخاطبیناستقبال کرده اند و خود شبکه یک هم لطف کردند و گفتند که ما میخواهیم این کار انجام شود و گفتم حالا که قرار است این کار انجام شود من برای تولید به دو فصل بهار برای تصویربرداری نیاز دارم . ولی متأسفانه بوروکراسی و این سیستم اداری آنقدر طولانی شد که ما بهار را برای ایرانگرد 3 از دست دادیم به همین سادگی.
یعنی بهترین فصل طبیعت برای گرفتن تصاویر ناب.
قارایی: بله بهترین فصل برای طبیعت و اقوام ما و زیباییهای ایران بهار است و ما بهار را به همین راحتی از دست دادیم. وقتی میگویند ایرانگرد و اینطور مستندها را که ما از دل و جون برایشان مایه میگذاریم و میخواهیم ویژه کار کنیم را جدی نگرفتند و ما به همین سادگی بهار را از دست دادیم.
من تابستان از گرمای کجا تصوریرداری کنم در صورتی که ما میتوانستیم مراتع بسیار زیبای چهارمهال و بختیاری، مازندران، گیلان، گلستان، اردبیل، آذربایجان را به تصویر بکشیم اما الآن زیبایی های آن مراتع همه از بین رفته است.
*ایرانگرد سه را با نگاهی پخته تر از قبل می سازیم
یعنی نگاه شما در ایرانگرد 3 همان ادامه مجموعه های قبلی است یا قرار است تغییر کند؟
قارایی: زاویه نگاه همان است ولی پختهتر شده است و سعی میکنیم که کیفیت کار را بالا ببریم مثل تحقیقات کار چون خیلی مهم است البته من روی تحقیقات ایرانگرد 1 و2 ایراد میگیرم به دلیل اینکه زمان نداشتیم تا به درستی تحقیق کنیم و این باعث شد که من خود از لحاظ تحقیقی خیلی راضی نباشم اما دوست داریم در ایرانگرد 3 این اتفاق نیفتد ولی متأسفانه ما داریم زمان را از دست میدهیم. کلاً در پروسه کار مستند زمان مهمترین بخش کار است.
*دهاتی بودن برای من یک ارزش است
نکته دیگری که باید به آن اشاره کنم این است که گاهی اوقات می بینیم مستندسازان خارجی که به ایران یا به اصطلاح غلط آن توسعه نیافته می آیند نگاه نابرابری به این مردمان دارند و بعضا مردم را برابر با اشیا می بینند و به سادگی از کنار آنها عبور می کنند و گاها این نگاه در مستندسازان داخلی نیز دیده شده که به حیوانات بیشتر از آدم ها توجه می کنند و نهایتا در کنار کار از یک جنگلبان نیز برای راهنمایی استفاده می کنند. این نکته در کار شما ارزشمند است که این فحش دهاتی در کار شما دیده نمی شود و اگر امکانش هست کمی از نگاه مردم شناسانه به این کار بگویید.
قارایی: واقعاً برای من مردمی که شما میگویید دهاتی، این دهاتی بودن یک ارزش است. ما شاید الآن به این رسیدیم خیلی قبلتر بعضی از همین غربیها به آن رسیده اند چطور شده که الآن خیلی از غربیها دارند در طبیعت زندگی میکنند. میگویندبه سمت طبیعت بیشتر گرایش پیدا کنیم، خوراکمان ارگانیک بشود و زندگیمان ارگانیک شود و جدیداً دارد این اتفاق میافتد و میگویند برویم به سمت روستا نشینی مدرن خودشان به این نتیجه رسیدند که کسی که در روستا و دهات زندگی میکند یک چیزهایی را دارد که آنها ندارند. حالا یک بخش دیگرش این است که واقعاً من دهاتی را یک ارزش میدانم و اینکه دهاتی یعنی چی؟ در نظر من دهاتی یعنی یک آدم ساده که دروغ بلد نیست، درست زندگی میکند، یک مهمان غریبه که میآید توی خانهاش حاضر است یک گوسفند را برای او ذبح کند.
*همان دهاتی ها اولین کسانی هستند که از مملکت دفاع می کنند
دهاتی یعنی آن کسی که واقعاً حاضر است از جانش برای مهمانش مایه بگذارد من به دهاتی اینجور نگاه میکنم و این برای من یک ارزش است و ارزشش هم خیلی بالا است. دهاتی همانهایی هستند که موقع جنگ که برخی شهری ها که به دنبال سرپناه می گشتند، شجاعانه آمدند و از کشور دفاع کردند و در این راه نیز به شهادت رسیدند و اگر روزی باز اتفاقی بیفتد همان دهاتیها اولین کسانی هستندکه میآیند جلو و برای مملکتشان میایستند و از آن دفاع می کنند. در کل ما باید از روبرو به همه نگاه کنیم نه از پایین، نه از بالا و اگر از پایین نگاه کنیم درواقع از طرف بت ساختیم و اگر از بالا نگاه کنیم که نگاه سلطان منشانه داریم . ما همه با هم برابریم و باید از موضع برابر به همدیگر نگاه کنیم. وقتی از یک موضع برابر نگاه کنیم آنوقت میشود نگاه درست و مساوی و آنوقت میتوانیم به همدیگر احترام بگذاریم و با هم حرف بزنیم.
*من خاک پای مردمان روستا و عشایرم
پس نگاه شما به مردم در ایرانگرد به این شکل بوده؟
قارایی: بله و اگر قرار است من ایرانگراد را تولید کنم و بین این مردمی باشم که در روستاها زندگی میکنندو یا عشایر هستند، اولاً من واقعاً خاک پای همین عشایر و همه مردم روستایی و محرومم . یکی از دلایلش این است که آنها مردمی صاف و صادقند و دوم اینکه اینها داراییهای بزرگی هستند که ما میتوانیم به آنها افتخار کنیم. چرا مخاطبین ایرانگرد از این برنامه لذت برده اند؟ به خاطر اینکه به مردم یک نگاه کاملاً برابر داشت. یعنی از نگاه خودشان و از جنس خودشان بودیم بنابراین میشودیک بخشی از پیروزی ایرانگرد را مدیون خلوصش دانست . من نخواستم یک نگاه قوم شناسانه عجیب و غریب و تخصصی به مردم داشته باشم و نخواستم تخریبشان کنم من چیزی که وجود داشت را نشان دادم البته در همه جا مشکلاتی هم وجود دارد در بعضی از فرهنگهای روستائیان خرده فرهنگهایی هست که شاید خوب نباشد همانطوری که خورده فرهنگهایی که در شهریها هست ممکن است خوب نباشد هدف من زیباییها بود وبیشتر زندگی این مردم هم زیبایی است شما به عنوان مثال وقتی بروید آنجا زندگی کنیم میبینید بخش کوچکی ممکن است شما را آزار دهند و آن هم بیشتر به خاطر تفاوت فرهنگی است که ما با آنها داریم و نمیتوانیم به درستی ارتباط برقرار کنیم.
*شینبار و داستان دخترکی به نام "تنها"
می شود به ایرانگرد به عنوان یک اتفاق نگاه کرد. چون لااقل تا حالا جز سیاست های رسانه این نبوده که به ایران و اقوام با این دید نگاه کند و امیدواریم که این رویکرد ادامه داشته باشد تا در آینده بتوانیم از این عملکرد دفاع کنیم. جون اگر تا به حال هم گزارشی از اقوام پخش شده در نهایت با تصاویری کم عمق به سادگی از آن گذر شده و به ندرت ما در آن عمیق شده و ارتباط برقرار کرده ایم.
قارایی: ببینید یک کل تشکیل شده از جزئیات. اگر یک کل خیلی زیبا را میبینید پس جزئیات زیبایی داشته است. ما وقتی که یک منطقهای می رفتیم مثلاً چهارمحال و بختیاری یک جای بزرگی است ما مثلاً از مرز چهارمحال و بختیاری و خوزستان بیاییم در دره شلا و تمام تمرکزمان را میگذاریم توی آن دره و توی یک خانواده، بعد آن خانواده را با جزئیاتش بیان می کنیم و رابطه آن زن با بچهها مثلاً یک جا رفتیم در همین ایرانگرد به نام "شینبار" و اسم یکی از دخترها "تنها" بود. حالا چرا اسمش تنها بود؟ من اگر میخواستم گزارشی بیان کنم میگفتم که این آقا یک بختیاری است که خیلی غیور است و این زن و بچههایش هستند و در این دره زندگی میکنند اما من گفتم بیاییم یک مستند واقعی از زندگی، مردم شناسی و طبیعت شناسی در کنار هم دیگر بسازیم. گفتم که خوب این بچهها هر کدام برای خودشان یک زندگی پیچیده دارند. شروع کردم درباره جزئیات زندگی آنها سوال کردن که مثلا چرا اسم دختران را "تنها" گذاشته اید؟ و آنها این داستان را برای من تعریف کردند که اینها در یک درهای زندگی میکنندکه خیلی بکر است و بعضاً جاهای خطرناک زیاد دارد. این مرد رفته بوده گوسفندها را بچراند و این زن رفته از یک جایی آب بیاورد و چشمه هم دور بوده، بچهها هم زیر چادر بودند. این زن باردار بوده و وقت زایمانش فرا رسیده است. درکنار چشمه آب دردش گرفته و در تنهایی بچهاش را به دنیا آورده و با سنگ بند نافش را قطع کرده، و آن بچه آنجا به دنیا آمده و نیت میکند که اسمش را تنها بگذارد تا این بچه به یادش بماند که در چه شرایطی به دنیا آمده و قدر آن زندگی را میداند و آن هم مثل مادرش سختکوش خواهد بود. اینها برای من خیلی ارزش داشت. بنابراین من فکر میکنم که در ساخت مستند ما باید به جزئیات خیلی دقت کنیم که یک کل زیبا به وجود بیاید.
*امیدوارم ایرانگرد سه را به همراه همسر و پسرم بسازم
خانواده با این همه حجم سفر و تنهایی اعتراضی ندارند؟
قارایی: در زمان سفرهای بسیارم پیش از تولید ایرانگرد در سالهای گذشته، پدر و مادر عزیزم همواره دوری و ماجراجویی های مرا تحمل می کردند و دعای آنها همواره بدرقه راه بنده بود . به خاطر تحمل تمام این سختی ها از ایشان سپاسگزارم . دستشان را می بوسم . پدر و مادر عزیزم همواره حامی و امیدبخش زندگی و فعالیتهای من بودند . پس از ازدواج ، من در این سفرهایی که برای شناسایی مناطق بکر و لوکیشن ها میرفتم،تقریبا تمام آن را با همسرم بودم و از همین جا دوست دارم از تمام زحماتی که در این راه کشیده اند ، از زمانی که به خاطر سفرهای من تنها بوده و پسر کوچکمان را به تنهایی بزرگ کرده، تشکر کنم و امیدوارم ایرانگرد 3 را به همراه همسر و پسرم بسازم.
*مردم و مسئولین حمایت کنند، تا ایرانگرد 6 را هم می سازم
ایرانگرد همچنان ادامه پیدا می کند؟
قارایی: اگر مردم همچنان حامی ما باشند طبق برآوردی که داشته ام می توانیم تا ایرانگرد 6 را با همین کیفیت بسازیم. و همین جا باید از مردم بسیار تشکر کنم که هر جا من را دیده اند محبت داشته اند و شرمنده کرده اند. وجود مردم برای من بهترین سرمایه است. و تا جان دارم برای این مردم خدمت می کنم.
*تا پای جانم در خدمت این مردم و مملکت می مانم
شنیدم حاشیه هایی در مورد گفتن نام شما در ابتدای برنامه با مدیران صدا و سیما پیش آمد. درباره آن توضیح می دهید؟
قارایی: ببینید منطق مستندهای روایی به این شکل است که در شروع مستند، راوی خودش را باید به مردم معرفی می کند و همه جای دنیا همین گونه رفتار می کنند و این احترامی است که به بیننده گذاشته می شود چون او حق دارد بداند کسی که با او می خواهد ارتباط برقرار کند چه کسی است؟ و در ابتدای تیزر برنامه ایرانگرد من این گونه برنامه را شروع می کردم که من جواد قارایی هستم یک ایرانگرد و می خواهم زیبایی های کشور عزیزمان را به شما هدیه کنم... پس از دو روز از پخش تیزر برنامه متوجه شدم که معرفی ابتدای برنامه را حذف کرده اند و بعد از پیگیری، برخی به من گفتند که ما در صدا و سیما سابقه نداشته که کسی در یک برنامه متوالی خودش را این گونه معرفی کند و ممکن است شما پس از معروف شدن بخواهید مثل برخی برای شبکه های خارجی کار کنید . من از همین جا این را بگویم که تا زنده ام و با هر شرایطی در کشور خودم زندگی می کنم و برای این مملکت و مردمش کار خواهم ساخت و خدمت خواهم کرد و تا پای جانم پای این کشور و مردم عزیز ایران می مانم . این را گفته باشم تا دیگر نام کوچک مرا از جایی کات نکنند. من فرزند ایرانم نه جای دیگر.
*"مردمان طبیعت ایران" زیبایی های ایران را به جهان نشان خواهد داد
برنامه خاصی برای آینده دارید؟ البته بجز تولید ایرانگرد3 ؟
قارایی: من بعد از ایرانگرد قرار است به یاری خداوند و مسئولین عزیز در سازمان صدا و سیما یک کار حرفه ای انجام بدهم به نام "مردمان طبیعت ایران" که یک مستند محض است که حدود هفت قسمت است و قرار است این مجموعه طی 5 سال تصویربرداری شود، از بکرترین نقاط و مردم ایران. طرح این کار را به سازمان داده ام ، خوشبختانه تا کنون با نگاه مثبتی مواجه بودم و منتظر تایید طرح و بودجه آن هستم. زیبایی های تما عیار مردمان شهر و روستا و طبیعت را به صورت 4K قرار است تصویربرداری کنیم که می توان گفت بزرگترین و دشوارترین پروژه مستند ایران محسوب می شود. و قرار است به یاری خداوند ایران را با تمام زیباییهایش به دنیا نشان دهیم. چشم امیدمان نخست به خداوند و سپس به مدیریت سازمان صدا و سیماست. در آخر برای تولید ایرانگرد 3 ، معاون محترم سازمان صدا و سیما جناب آقای دکتر پورمحمدی و قائم مقام محترم ایشان جناب آقای دکتر پورحسین امید زیادی به بنده و گروه داده اند . اگر به نتیجه مثبت برسیم انشالله ایرانگرد 3 را برای نوروز 96 با تمام توان به بهترین شکل تولید خواهیم نمود . برای هموطنان عزیزی که شایسته و لایق بهترینها هستند.