به گزارش مشرق، بیست و ششمین برنامه «ماه عسل» در رمضان ۹۴ درحالی روی آنتن شبکه سوم سیما رفت که تصویر تازهای از مهاجران افغان سرزمینمان را به نمایش گذاشت.
علیخانی قبل از شروع روایت قصه مهمانان، با اظهار تعجب و البته تشکر از توجه و همراهی مردم با طرح محسنین همچنان از نگرانی خود برای اقدام احساسی برخی حرف زد و گفت: اگر از روی احساسات داریم وارد این جریان میشویم، این کار را نکنیم. قاطعانه در این مسیر قدم بگذاریم و امید واهی ندهیم، چرا که این بچهها روی این حمایتهای معنوی و مادی حساب ویژه و جدی باز میکنند.
علیخانی همچنین در تذکری جدی به افرادی که در این روزها از این طرح به نوعی در فضای مجازی سوءاستفاده و بهرهبرداریهای خاص میکنند، گفت: روی این پروژه اقدامی نکنید، که ورود به این ماجرا و شیطنتکردن، نهخوردن و بردن که مردن دارد!
اما در ادامه برنامه مهمانان هریک به روایت قصه خود پرداختند. مهمان اول برنامه کاظمی، شاعر افغان بود که به همراه همسرش در این برنامه حضور داشت. آنها هر دو به همراه خانواده خود از اوایل دهه ۶۰ به ایران مهاجرت کرده بودند و دلیل این مهاجرت هم تجاوز شوروی به افغانستان و نگرانیهای ناشی از ناامنی سرزمینشان بود. این دو در ایران و در شهر مشهد همدیگر را دیدند و ازدواج کردند.
کاظمی در خصوص چرایی انتخاب ایران برای زندگی گفت: وجود پیوندهای دینی و زبانی مشترک میان دو کشور، علقه فرهنگی میان از دیرباز و همچنین تعلق خاطر نسبت به ادبیات و فرهنگ ایران همه از جمله دلایلی بودند که خانواده در آن سالها مهاجرت به ایران را انتخاب کردند.
اما مهمان دوم برنامه محمدباقر و همسرش هم باز به دلیل شرایط ناامن سرزمینشان و اوضاع بد اقتصادی افغانستان در شرایط جنگ به ایران مهاجرت کردند. محمدباقر که در ابتدای برنامه با تعریف از برنامه «ماه عسل» و پربینندهبودن این آن در افغانستان به قول علیخانی «تیزر طوفانی» را برای برنامه رفت، قاری قرآن است و در کنار همسرش به قول خودش به کار مونتاژ بدلیجات مشغول است.
و نهایتا مهمان دیگر این برنامه زنی افغان بود که خود در افغانستان معلم بود و همسرش کارمند وزارت کشاورزی. اما الان در ایران همسرش کارگر ساختمانی است و خودش گاه حتی کار خدماتی هم انجام میدهد. نیامدن همسر این خانم در برنامه «ماه عسل» به دلیل لزوم حضور در محل کار تعجب علیخانی را برانگیخت. تا جایی که علیخانی گفت: این تعهد کاری همسر شما برای من جالبه، اینکه به خاطر کار از حضور در برنامه ما منصرف شده؟!
آنچه بیش از هر چیز در برنامه «ماه عسل» دیده شد نمایش چهره دیگری از این جمع مهاجر در سرزمینمان بود. چیزی که علیخانی هم به نوعی به آن اشاره کرد. علیخانی در بخشی از صحبتهایش به انتشار اخباری مبنی بر جرم وحشتناک یک مهاجر افغان در ایران اشاره کرد و آن را بیتاثیر در نوع نگاه ایرانیها به افغانها ندانست. امری که کاظمی در مورد آن گفت: روی کاغذ سفیدی که لکه سیاهی باشد، آن سیاهی بیشتر به چشم میآید. ما نیز از شنیدن این اتفاقها بسیار ناراحت میشویم اما تصمیم گرفتهایم تا با ورود به عرصه فرهنگی و ادبی بتوانیم تصویر دیگری را از خود و هموطنان خود نشان دهیم.
نهایتاً علیخانی در پایان برنامه گفت: انصاف داشته باشیم، در مورد انسانها زود قضاوت نکنیم و انسانهایی را که به هر دلیلی از جمله بیکاری، مشکلات و جنگ از سرزمینشان مهاجرت میکنند، بپذیریم.
به نظر میرسد آنچه که هدف این قسمت از برنامه «ماه عسل» بود، اشاره به برخی از مشکلات مهاجران در همهجای دنیا و از جمله کشورمان است. مشکلات و معضلاتی که گاه تکتک ما خواسته و ناخواسته به آن دامن میزنیم. گاهی یادمان میرود که ایرانیها در هرجای دنیا هستند و به بسیاری از کشورها مهاجرت کردند. ما نسبت به آنها تعصب داریم و اگر اهانتی به آنها بشود، ناراحت میشویم و نسبت به آن موضع میگیریم. اما خودمان هم گاه با قضاوتها و نگاههای تحقیرآمیز نابهجا نسبت به مهاجران کشورمان، در مورد آنها بیانصافی کردهایم.
علیخانی قبل از شروع روایت قصه مهمانان، با اظهار تعجب و البته تشکر از توجه و همراهی مردم با طرح محسنین همچنان از نگرانی خود برای اقدام احساسی برخی حرف زد و گفت: اگر از روی احساسات داریم وارد این جریان میشویم، این کار را نکنیم. قاطعانه در این مسیر قدم بگذاریم و امید واهی ندهیم، چرا که این بچهها روی این حمایتهای معنوی و مادی حساب ویژه و جدی باز میکنند.
علیخانی همچنین در تذکری جدی به افرادی که در این روزها از این طرح به نوعی در فضای مجازی سوءاستفاده و بهرهبرداریهای خاص میکنند، گفت: روی این پروژه اقدامی نکنید، که ورود به این ماجرا و شیطنتکردن، نهخوردن و بردن که مردن دارد!
اما در ادامه برنامه مهمانان هریک به روایت قصه خود پرداختند. مهمان اول برنامه کاظمی، شاعر افغان بود که به همراه همسرش در این برنامه حضور داشت. آنها هر دو به همراه خانواده خود از اوایل دهه ۶۰ به ایران مهاجرت کرده بودند و دلیل این مهاجرت هم تجاوز شوروی به افغانستان و نگرانیهای ناشی از ناامنی سرزمینشان بود. این دو در ایران و در شهر مشهد همدیگر را دیدند و ازدواج کردند.
کاظمی در خصوص چرایی انتخاب ایران برای زندگی گفت: وجود پیوندهای دینی و زبانی مشترک میان دو کشور، علقه فرهنگی میان از دیرباز و همچنین تعلق خاطر نسبت به ادبیات و فرهنگ ایران همه از جمله دلایلی بودند که خانواده در آن سالها مهاجرت به ایران را انتخاب کردند.
اما مهمان دوم برنامه محمدباقر و همسرش هم باز به دلیل شرایط ناامن سرزمینشان و اوضاع بد اقتصادی افغانستان در شرایط جنگ به ایران مهاجرت کردند. محمدباقر که در ابتدای برنامه با تعریف از برنامه «ماه عسل» و پربینندهبودن این آن در افغانستان به قول علیخانی «تیزر طوفانی» را برای برنامه رفت، قاری قرآن است و در کنار همسرش به قول خودش به کار مونتاژ بدلیجات مشغول است.
و نهایتا مهمان دیگر این برنامه زنی افغان بود که خود در افغانستان معلم بود و همسرش کارمند وزارت کشاورزی. اما الان در ایران همسرش کارگر ساختمانی است و خودش گاه حتی کار خدماتی هم انجام میدهد. نیامدن همسر این خانم در برنامه «ماه عسل» به دلیل لزوم حضور در محل کار تعجب علیخانی را برانگیخت. تا جایی که علیخانی گفت: این تعهد کاری همسر شما برای من جالبه، اینکه به خاطر کار از حضور در برنامه ما منصرف شده؟!
آنچه بیش از هر چیز در برنامه «ماه عسل» دیده شد نمایش چهره دیگری از این جمع مهاجر در سرزمینمان بود. چیزی که علیخانی هم به نوعی به آن اشاره کرد. علیخانی در بخشی از صحبتهایش به انتشار اخباری مبنی بر جرم وحشتناک یک مهاجر افغان در ایران اشاره کرد و آن را بیتاثیر در نوع نگاه ایرانیها به افغانها ندانست. امری که کاظمی در مورد آن گفت: روی کاغذ سفیدی که لکه سیاهی باشد، آن سیاهی بیشتر به چشم میآید. ما نیز از شنیدن این اتفاقها بسیار ناراحت میشویم اما تصمیم گرفتهایم تا با ورود به عرصه فرهنگی و ادبی بتوانیم تصویر دیگری را از خود و هموطنان خود نشان دهیم.
نهایتاً علیخانی در پایان برنامه گفت: انصاف داشته باشیم، در مورد انسانها زود قضاوت نکنیم و انسانهایی را که به هر دلیلی از جمله بیکاری، مشکلات و جنگ از سرزمینشان مهاجرت میکنند، بپذیریم.
به نظر میرسد آنچه که هدف این قسمت از برنامه «ماه عسل» بود، اشاره به برخی از مشکلات مهاجران در همهجای دنیا و از جمله کشورمان است. مشکلات و معضلاتی که گاه تکتک ما خواسته و ناخواسته به آن دامن میزنیم. گاهی یادمان میرود که ایرانیها در هرجای دنیا هستند و به بسیاری از کشورها مهاجرت کردند. ما نسبت به آنها تعصب داریم و اگر اهانتی به آنها بشود، ناراحت میشویم و نسبت به آن موضع میگیریم. اما خودمان هم گاه با قضاوتها و نگاههای تحقیرآمیز نابهجا نسبت به مهاجران کشورمان، در مورد آنها بیانصافی کردهایم.