به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، سردار شهید غلامرضا کیانپور، جانشین واحد اطلاعات لشکر 10 سید الشهدا(ع) بود که در طول دوران حضور در جبهه در عملیاتهای متعددی حضور داشت و عملیاتهای شناسایی را به همراه گروهش انجام داد. عملیاتهای بیتالمقدس، والفجر مقدماتی، والفجر یک، لبنان، بیتالمقدس، محرم، خیبر، بدر، عاشورای سه، ایذائی ام الرصاص، والفجر هشت، سیدالشهدا، کربلای یک، کربلای چهار، و کربلای پنج از جمله عملیاتهایی بود که غلام در آنها حضور داشت.
این سردار شهید پس از عمری مجاهدت دو جانفشانی در جبهههای نبرد از آنجا که دلتنگ شهادت بود در عملیات کربلای پنج در دشت خونبار شلمچه به حاک افتاد و به قافله یاران شهیدش پیوست. مزار پاک این شهید نیز در امامزاده محمد واقع در حصارک کرج واقع است. مهدی صفار در کتاب «عبور از خط» خاطرات متعددی را به نقل ازخانواده، همرزمان و دوستان شهید روایت میکند. در این بخش عملیات والفجر هشت و شناسایی اروند توسط شهید کیانپور روایت میشود:
در طول دوران خدمت تجربیات زیادی کسب کرده بود به دلیل این تجربیات گهربار چندین بار به او پیشنهاد شد که مجموعه اطلاعات را اداره کند اما روح پر صلابت او مانع از آن شد میشد که در تشکیلات مدیریتی و مسئولیتی خود را محصور کند و همیشه در این مورد میگفت «دوست دارم در ماموریت باشم به گشتهای شناسایی بروم هرجا کار گیر کند من نیز در در آنجا حضور داشته باشم تا بتوانم راهکار بدهم و در پیشبرد ماموریت مثمر ثمر باشم». در انجام وظایفی که بر عهده داشت بسیار حساس بود و سعی میکرد به بهترین نحو مسئولیتهای محوله را به انجام برساند همیشه با حالتی جدی و مصمم میگفت «کار ما شناسایی مناطق جهت عملیات است اگر کارمان را درست انجام ندهیم فردا که عملیات شود هر خونی از رزمندگان ما ریخته شود مسئول هستیم چون کارمان را خوب انجام ندادهایم وظیفه ما بسیار سنگین است».
بعد از هر شناسایی در اولین فرصت گزارش آن را مینوشت و به دیگر نیروها نیز توصیه میکرد هرچه زودتر گزارشهای خود را بنویسند معتقد بود «ممکن است دیگر قادر نباشیم منطقه مورد نظر را شناسایی کنیم پس بهتر است تمام جزئیات منطقه که مورد شناسایی قرار گرفته است، نوشته شود». در نوشتن این گزارشات نهایت دقت را به خرج میداد.
هرکس جهت شناسایی دیدهبانی میداد باید در تاریکی هوا در یک نقطه مستقر میشد و در تمام آن مدت از جای خودش حرکت نمیکرد باید بیش از 12 ساعت بدون حرکت دیده بانی میداد. اروند روز رودخانهای غیرقابل عبور یک مانع بزرگ بود. در آن روزها که غلام به همراه گروهش مشغول شناسایی جزیره امالرصاص بود. گروهی از نیروهای شناسایی اروند رود را شناسایی کرده بودند و غلام تصمیم داشت شناسایی نهایی را انجام دهد نیروهای او مدتها عملیاتهای گوناگونی بر روی اروند رود انجام داده بودند تا جایی که به راحتی میتوانستند ساعت را از روی جزر و مد آب تشخیص دهند. او عملیات شناسایی را به بهترین وجه انجام داد.
در این عملیات پس از شهادت تعدادی از فرماندهان لشکر و مجروح شدن سردار فضلی با تمام قوا وارد شد و در آن شرایط حاد که اغلب نیروها مجروح شده یا به درجه شهادت نائل شده بودند اجازه نداد ماموریت لشکر نیمه تمام بماند و با ذکاوتی خاص همه مسائل را حل کرد. تمامی محورها را هدایت کرد همه رستهها و ردهها را هماهنگ کرد و با فعال کردن یگانهای تک نفره و خط دهی مناسب توانست به بهترین شکل لشکر را هدایت کند. همکاری نزدیک او با برادر سعیدی جهت جمع آوری نیروها و ادامه عملیات بسیار حائز اهمیت بود.
انجام این عملیات نشان داد غلام به اوج تجربه رسیده است که میتواند در مواقع بحرانی و خاص هدایت یک لشکر را نیز بر عهده بگیرد. حرکتها و فعالیتهای دشمن را به خوبی تجزیه و تحلیل میکرد تفکر و ایدههای فرمانده عراقی را به خوبی میخواند گفتههایش درباره استعدادها و نیروهای عراقی بسیار حیرت انگیز بود به راحتی میگفت که فرمانده عراقی قوی است یا سست عنصر. نیروهای عملیاتی عراقیها توامندند یا تعریف چندانی ندارند. با تجربه هستند یا تجربه اولی آنها ست. این بینش عمیق و تحلیل درست و صحیح او در طراحی عملیات، کمک های بسیاری به نیروهای عملیاتی میکرد.
شناسایی جهت عملیات والفجر8 را نیز به خوبی انجام داد تا فرماندهان، بهترین طرح عملیاتی برای این عملیات بزرگ طراحی میکنند روزهای آخری که میخواست عملیات والفجر 8 آغاز شود شب تا صبح عرض اروند را طی میکرد و با لباس غواصی میرفت و میآمد تا راهکار مناسبتری برای عبور نیروها پیدا کند. عملیات شناسایی که بر روی اروند رود انجام شد چهار ماه به طول انجامید باید زمان جزر و مد این رودخانه به درستی شناسایی میشد چون اروند در 24 ساعت یک جزر و مد داشت غلام معتقد بود که نیروها در شب عملیات باید در حالت مد وارد رودخانه شوند زمانی که سمت عراقیها نیز حالت مد باشد تا نیروها به راحتی از آب بیرون آیند و با استفاده از اصل غافلگیری ضربه خودشان را وارد کنند.
برای تمرین و آموزش غواصی، نیروها را در کارون که به اروند شباهت زیادی داشت آموزش میداد. شام را کنار اروند رود به همراه نیروهایش میخورد و با تاریکی هوا همه نیروها را در آب میانداخت نیروها با شور و اشتیاق و به امید شروع عملیات والفجر8 سختیها را به جان میخریدند. وقتی نیروهای خسته از رودخانه بیرون میآمدند غلام را میدیدند که با آتش روشن و چای داغ انتظار بچهها را میکشد. تمامی نیروهای از دیدن غلام روحیه میگرفتند و برای انجام آموزش و متعاقب آن عملیات مصممتر میشدند دیدن غلام و متعاقب آن نشستن لبخندی دلنشین روی لبان نیروهای غواص حال خاصی داشت.
عملیات والفجر هشت در تاریخ 25 بهمن سال 64 با رمز یا زهرا انجام شد و نیروهای اسلام به پیروزیهای مهمی دست یافتند. چند دقیقهای بود که وزش باد شروع شده بود اروند خروشان بود اما غلام آرام لبخندی زد و گفت امشب هم خدا با ماست انشاء الله. نیروها به اروند زدند مأموریت آنها و اروند یکی بود باید به قلب دشمن میزدند جز این راهی نبود.