تلنگر گاه به گاه تو بر شیشه هراسم میدهد
مرا از این بیغوله وحشت رهایی ده
تو که رمز این شب نفرین شده را میدانی
چرا کوله بار خونینت را بر زمین نمی نهی
که یارانت
چون حواریون خوش باور به تفسیر نشانه هایت دل خوش کردهاند
مرا از این بیغوله وحشت رهایی ده
تو که رمز این شب نفرین شده را میدانی
چرا کوله بار خونینت را بر زمین نمی نهی
که یارانت
چون حواریون خوش باور به تفسیر نشانه هایت دل خوش کردهاند
به روشنایی صبح صادق
چشمانم را مژدگانی دادم
ندانستم
که این گرگ و میش فریبی بیش نبود
هزار تصویر مترسکان زیبا
جهان را به رقص تشویش دعوت میکند.
تو که آواز هر خروس بی محل را
با تیغت سلام می دهی
تو را چه نیاز است به؛
تسبیح پیرزنانی مچاله در آرزوهایی گم
چشمانم را مژدگانی دادم
ندانستم
که این گرگ و میش فریبی بیش نبود
هزار تصویر مترسکان زیبا
جهان را به رقص تشویش دعوت میکند.
تو که آواز هر خروس بی محل را
با تیغت سلام می دهی
تو را چه نیاز است به؛
تسبیح پیرزنانی مچاله در آرزوهایی گم