به گزارش مشرق، ایران ورزشی نوشت: به جای مقدمه گاهی باید نشست روبهروی طرف مقابل و فقط حرف زد، داستان را تعریف کرد و بعد زل زد به چشمهای شنونده و گفت حالا برداشت و نتیجهگیری با تو. درست مثل این داستان که آنقدر ملالتبار و خستهکننده و تاسفبار است که نمیخواهیم برایتان تحلیلش کنیم. فقط مینویسیم و میگوییم و بعد به چشمهای شما خیره میشویم برای خواندن برداشت و تحلیلتان...
بیایید برگردیم سر خط و داستان را از نو بخوانیم؛ این بار با چشمانی تیزتر تا به یاد بیاوریم که کریم باقری ستون پنجم باشگاه نبود. میخواستند که باشد اما نبود. تحمیلی هم نبود. او را خود برانکو برگزید؛ اگر چه از بین گزینههایی که باشگاه لیست کرده بود مرد کروات، باقری را برگزیده بود تا همانگونه که میگفت، راهنمایش باشد و بود. همهکاره نبود، هرگز ندیدیم که تمرینی را طراحی کرده باشد اما همیشه بود؛ چیزی فراتر از یک دستیار معمولی و به قول برانکو، حرفش حرف سرمربی بود.
همین سرمربی که به خاطر دانش فوتبالی و مدرک دانشگاهیاش پروفسور لقب گرفته، برای شناختن پرسپولیس و بازیکنانش هر روز ساعتها مینشست پای حرفهای کریم باقری. برای این همصحبتی اما حتی رضا چلنگر هم واسطه نمیشد و به قول خودش: «وقتی آقا کریم و برانکو هر دو به زبانهای انگلیسی و آلمانی مسلط بودند، دیگر نیازی به حضور من نبود و خودشان مدام با هم در ارتباط بودند. برانکو وقتی میخواست لیستش را بنویسد، فقط با باقری مشورت میکرد و کریم باقری حتی این اختیار را داشت که به جای برانکو با بازیکنان و بیانضباطیهایشان برخورد کند. به جرات میتوانم بگویم آقا کریم دستیار اول برانکو بود.»
این دستیار اول، این مغز متفکر اما روزهای زیادی است که هیچ نقشی در پرسپولیس ندارد و مثل ما، همه اتفاقها را به تماشا نشسته. باقری حتی با پرسپولیس به اردو نرفت و در روزهایی که برانکو مدام سراغش را میگرفت و برای همراهی او انتظار میکشید، در رفت و آمد به باشگاه بود. از قرارداد جدید که خبری نبود اما میرفت و میآمد تا شاید پول قرارداد دستکاری شده پیشین خود را زنده کند.
بدون هیچ قراردادی او را به تمرین دعوت کردند و بعد پشت سرش گفتند که به خاطر پول از پرسپولیس روگردان شده. در یکی از همان روزها اما با مصطفی قنبرپور قرارداد 400 میلیون تومانی بستند و او را به درفشیفر فرستادند. گفتند برانکو یک دستیار ایرانی دیگر هم طلب کرده اما آقای سرمربی همچنان از کریم باقری میپرسید. حتی مسوولیتهای او را دست نخورده نگه داشت تا روزی که برگردد. کریم باقری هم اتفاقا بالاخره برگشت؛ با نقشی کمرنگ اما نه آنقدر که مثل قنبرپور حتی اجازه تمرین دادن به بازیکنان را هم نداشته باشد و تنها در قامت یک دوست کنارشان باشد. کریم باقری هنوز به آن اندازه مورد اعتماد سرمربی هست که در مسائل فنی و انضباطی به او مشورت بدهد اما بیش از آن، حرفی نمیزند. هر بار خواستیم پای حرفهایش بنشینیم، این جمله را که «درباره پرسپولیس حرفی ندارم؟ » در گوشمان تکرار کرد و در عوض، قنبرپور هر روز و درباره هر موضوعی اظهارنظر میکند. در کادر فنی اگر چه حرف او را نمیخرند و حتی شنوندهاش نیستند اما مشاور بودن این اختیار را به او داده که هر چه میخواهد بگوید. بدتر از همه اما وقتی است که مصطفی قنبرپور در کمیته فنی، کنار دست مدیران باشگاه و در جایگاهی بالاتر از برانکو ایوانکوویچ مینشیند و مرد کروات را سین جیم میکند. انگار نه انگار که در کادر فنی، زیردست اوست. زیردستی که میتواند آلترناتیو هم باشد و کریم باقری شاید نمیدانست که به اندازه او اختیار ندارد.
نگارندههای این داستان، خط آخر را هنوز ننوشتهاند. نیازی هم نیست. هر آنچه که گفتیم و خواندید، دستنوشته آنها برای تمام روزهای رفته از فصل بود و حالا که به چشمهایتان خیره میشویم، انگار میخواهید بگویید که بله؛ مدیران باشگاه میخواهند همه چیز را نابود کنند!
باقری: حرف نمیزنم که نگویند دخالت کرد
دلخوری را از لحن کریم باقری میشود خواند؛ اگر چه خودش هیچ میلی به بیان این دلخوری ندارد و همه سعیاش این است که آن را پشت حرفهایی تازه پنهان کند: «من تازه کار مربیگری را شروع کردهام و میخواهم پله پله و اصولی پیش بروم. بنابراین به این حرفها که کریم باقری باید در کادر فنی نقش پررنگی داشته باشد و دستیار چندم نباشد، ذرهای توجه نمیکنم. باید به واقعیت نگاه کرد. خودم میدانم که تازه اول راه مربیگری هستم و باید بهعنوان یک مربی تازه کار طوری کار کنم که بعدا بتوانم تجربیاتم را در اختیار تیم قرار بدهم. درباره همکاریام با برانکو میتوانم بگویم که ایشان معمولا قبل از بازیها نظرم را میپرسد و من هم دیدگاههایم را میگویم. البته بیش از حد در مسائل مختلف نظر نمیدهم و حرف نمیزنم که جنبه دخالت پیدا کند.»
بیایید برگردیم سر خط و داستان را از نو بخوانیم؛ این بار با چشمانی تیزتر تا به یاد بیاوریم که کریم باقری ستون پنجم باشگاه نبود. میخواستند که باشد اما نبود. تحمیلی هم نبود. او را خود برانکو برگزید؛ اگر چه از بین گزینههایی که باشگاه لیست کرده بود مرد کروات، باقری را برگزیده بود تا همانگونه که میگفت، راهنمایش باشد و بود. همهکاره نبود، هرگز ندیدیم که تمرینی را طراحی کرده باشد اما همیشه بود؛ چیزی فراتر از یک دستیار معمولی و به قول برانکو، حرفش حرف سرمربی بود.
همین سرمربی که به خاطر دانش فوتبالی و مدرک دانشگاهیاش پروفسور لقب گرفته، برای شناختن پرسپولیس و بازیکنانش هر روز ساعتها مینشست پای حرفهای کریم باقری. برای این همصحبتی اما حتی رضا چلنگر هم واسطه نمیشد و به قول خودش: «وقتی آقا کریم و برانکو هر دو به زبانهای انگلیسی و آلمانی مسلط بودند، دیگر نیازی به حضور من نبود و خودشان مدام با هم در ارتباط بودند. برانکو وقتی میخواست لیستش را بنویسد، فقط با باقری مشورت میکرد و کریم باقری حتی این اختیار را داشت که به جای برانکو با بازیکنان و بیانضباطیهایشان برخورد کند. به جرات میتوانم بگویم آقا کریم دستیار اول برانکو بود.»
این دستیار اول، این مغز متفکر اما روزهای زیادی است که هیچ نقشی در پرسپولیس ندارد و مثل ما، همه اتفاقها را به تماشا نشسته. باقری حتی با پرسپولیس به اردو نرفت و در روزهایی که برانکو مدام سراغش را میگرفت و برای همراهی او انتظار میکشید، در رفت و آمد به باشگاه بود. از قرارداد جدید که خبری نبود اما میرفت و میآمد تا شاید پول قرارداد دستکاری شده پیشین خود را زنده کند.
بدون هیچ قراردادی او را به تمرین دعوت کردند و بعد پشت سرش گفتند که به خاطر پول از پرسپولیس روگردان شده. در یکی از همان روزها اما با مصطفی قنبرپور قرارداد 400 میلیون تومانی بستند و او را به درفشیفر فرستادند. گفتند برانکو یک دستیار ایرانی دیگر هم طلب کرده اما آقای سرمربی همچنان از کریم باقری میپرسید. حتی مسوولیتهای او را دست نخورده نگه داشت تا روزی که برگردد. کریم باقری هم اتفاقا بالاخره برگشت؛ با نقشی کمرنگ اما نه آنقدر که مثل قنبرپور حتی اجازه تمرین دادن به بازیکنان را هم نداشته باشد و تنها در قامت یک دوست کنارشان باشد. کریم باقری هنوز به آن اندازه مورد اعتماد سرمربی هست که در مسائل فنی و انضباطی به او مشورت بدهد اما بیش از آن، حرفی نمیزند. هر بار خواستیم پای حرفهایش بنشینیم، این جمله را که «درباره پرسپولیس حرفی ندارم؟ » در گوشمان تکرار کرد و در عوض، قنبرپور هر روز و درباره هر موضوعی اظهارنظر میکند. در کادر فنی اگر چه حرف او را نمیخرند و حتی شنوندهاش نیستند اما مشاور بودن این اختیار را به او داده که هر چه میخواهد بگوید. بدتر از همه اما وقتی است که مصطفی قنبرپور در کمیته فنی، کنار دست مدیران باشگاه و در جایگاهی بالاتر از برانکو ایوانکوویچ مینشیند و مرد کروات را سین جیم میکند. انگار نه انگار که در کادر فنی، زیردست اوست. زیردستی که میتواند آلترناتیو هم باشد و کریم باقری شاید نمیدانست که به اندازه او اختیار ندارد.
نگارندههای این داستان، خط آخر را هنوز ننوشتهاند. نیازی هم نیست. هر آنچه که گفتیم و خواندید، دستنوشته آنها برای تمام روزهای رفته از فصل بود و حالا که به چشمهایتان خیره میشویم، انگار میخواهید بگویید که بله؛ مدیران باشگاه میخواهند همه چیز را نابود کنند!
باقری: حرف نمیزنم که نگویند دخالت کرد
دلخوری را از لحن کریم باقری میشود خواند؛ اگر چه خودش هیچ میلی به بیان این دلخوری ندارد و همه سعیاش این است که آن را پشت حرفهایی تازه پنهان کند: «من تازه کار مربیگری را شروع کردهام و میخواهم پله پله و اصولی پیش بروم. بنابراین به این حرفها که کریم باقری باید در کادر فنی نقش پررنگی داشته باشد و دستیار چندم نباشد، ذرهای توجه نمیکنم. باید به واقعیت نگاه کرد. خودم میدانم که تازه اول راه مربیگری هستم و باید بهعنوان یک مربی تازه کار طوری کار کنم که بعدا بتوانم تجربیاتم را در اختیار تیم قرار بدهم. درباره همکاریام با برانکو میتوانم بگویم که ایشان معمولا قبل از بازیها نظرم را میپرسد و من هم دیدگاههایم را میگویم. البته بیش از حد در مسائل مختلف نظر نمیدهم و حرف نمیزنم که جنبه دخالت پیدا کند.»