به گزارش مشرق، یادداشت ساره بیات برای کتاب «پیامبر رحمت»، کتاب اختصاصی فیلم محمد رسول الله (ص) منتشر می شود:
التهاب در نگاهِ عاشقانِ مشتاق موج میزند. چشمانی پر از ولع بر پرده نقرهای دوخته شده اند تا عشق را تماشاگر شوند. چه سخت و دشوار است نمایش تمامیِ عشقِ خداوند به بندگانش، به دُردانه اش محمد(ص)، سفیر عشق و ایثار.
انسان در فرآیند زندگی همواره در فراز و فرود جهان آفریده خداوند یکتاست. خداوندی که سزاوار حمد و ثناست، مهربان است و رحیم و هبه اش گسترده بر عالمیان. قلوب ما آغشته به عشق لایزال اوست. محمد(ص) خاتم النبین و آخرین فرستاده بر حق اوست و کسی که نور به ارمغان میآورد و به مقام انسان ارج میدهد.
حال، اندیشه پی آن است تا اندکی از جلال و عظمت آن بزرگوار در قاب سینما منقش گردد و تجلی یابد؛ چه اتفاق میمونی، چه درخششی و چه التهابی! آیا این ملزومات حقیر انسانی با این اندک بضاعت میتواند تا حدی، اندکی و نقطه ای از آن همه جلال و شکوه این اَبَرمرد تاریخ زندگی را بر جهانیان بتاباند و قطرهای از دریای عشق را نمایشگر شود؟
اقبال، تهوّر و شجاعت یک کارگردان فرهیخته ایرانی و گروهی عاشق به عنوان دست اندرکاران این سفر مملو از عشق، راهی آفرینش این قاب شده و حلیمه هم پروانه وار به دور این آیت خداوندی سبکبال به گردش درمی آید تا سهمی از این همه عشق را از آن خود کند.
حلیمه، حلیم و صبور، نگاه بر قامت خداگونه فرستاده خدا دارد و در این رهگذر، ناظر بر رشد و شکوفایی باشکوهش است. اما بزرگترین خطری که هر بازیگری را تهدید می کند، مبتلاشدن به روزمرگی و بی تفاوتی ست، یعنی کنارگذاشتن ترس، نه ترس به تفسیر فراگیرش، بلکه ترس به همراه امنیت و احساس در مواجهه با قابی به وسعت سینما، ترس برای لحظه تاریکی سالن و دوخته شدن هزاران چشم بر ما و شنیدن هزاران نجوای قضاوت.
من همیشه سعی کرده ام در حد بضاعت اندکم این ترس را همراه داشته باشم و به این وحشت احترام بگذارم، اما امان از ثانیه ای که مجید مجیدی به تو بگوید "بیا در لباس حلیمه رسول الله”… طبیعی ست که جانم مزین به دلهره ای می شود پر از دل آشوبگی و عشق، پر از فریاد در سکوت، پر از هجوم سوالهای محال.
آیا من تنها در جهانی پرشکوه و ناامید، امید این را در دل داشته باشم که استحقاق پوشیدن قبای حلیمه را دارم؟ همان حلیمه ای که پیامبر در روزگار رسالتش ردای خود را برایش پهن میکند تا دایه کودکیاش بر آن جلوس کند؟ ترسیدم، اما صدایی در دلم تکرار می شد که شاید حلیمه، آرزوی من در سینماست، آرزوی من در این دنیاست. ترسیدم، اما با خود گفتم شاید بی قراریِ تنم با حلیمه قرار پیدا کند و شاید حلیمه، پایان سرگشتگیهای بی امان من باشد. پس به درگاه خداوندِ حلیمه تضرع کردم و از او خواستم به من ایمانی دهد مملو از دلدادگی، شوریدگی و عشق برای برخاستن به سوی نور… و خدا در این مهم یاورم شد.
تمام عشق و ریاضت من و کاروان همکارانم در این اثر، اندوخته ای است گرانبها در صندوقچه قلب هایمان. خداوند را شاکرم که در این ضیافت نور، من هم دعوت شدم، چه روزها و شب ها را گذراندیم در این قاب ناب الهی. پوشیدن ردای این بانوی اسلام را بر تنم و نقش آفرینی آن عزیز بزرگوار را موهبتی میدانم بی حد و حصر. به امید تابش نور الهی بر سینمای پردرخشش راهیان راهش و بینندگان ناظر بر این پرده نقره ای. باشد که در چشم تماشاگران نیز امانتدار شایسته ای برای لباس حلیمه باشم.
متن یادداشت رعنا آزادی ور برای کتاب «پیامبر رحمت» ، کتاب اختصاصی فیلم محمد رسول الله (ص) منتشر می شود:
همکاری با گروهی که در مقیاس جهانی معتبر هستند، برای هر کسی تجربه فوق العاده ای است. شما به عنوان بازیگر وقتی مقابل دوربین فیلمبردار چیره دستی مثل ویتوریو استورارو می روید، نکاتی را تجربه می کنید و می آموزید که بی نظیر است. من این شانس را داشته ام که مقابل دوربین برخی از فیلمبردارهای بزرگ سینمای ایران بازی کنم، اما وقتی پلان های ثبت شده توسط آقای استورارو را می بینیم، بیشتر شبیه تابلوهای زیبای نقاشی هستند. همکاری با این گروه بین المللی که همه با سوابق آنها آشنا هستیم، برای من توامان با ترس و لذت بود.
خداوند را شاکرم که در کارنامه ام با کارگردان هایی همکاری کرده ام که همگی از بهترین های سینمای ایران هستند. اما چیزی که در مورد آقای مجیدی برایم جذاب بود، این بود که ایشان به خوبی می دانستند قرار است هر پلان را چگونه اجرا کنند و در هدایت بازیگران و نحوه دکوپاژ کاملا با آگاهی سر صحنه حاضر می شدند. شیوه هدایت ایشان خیلی شیوه مستقیم و بی دردسری بود، با اینکه در برخی موارد زحمت بسیاری می کشید تا چیزی که مد نظر دارد، به خوبی اجرا شود. تک تک پلان ها با تایید ایشان و حساسیت بسیار فیلمبرداری شد و من به عنوان بازیگر احساس میکردم مدام زیر ذره بین آقای مجیدی قرار دارم و حتی یک حرکت انگشت بی جهت نمی توانم داشته باشم و این بسیار به من احساس امنیت میداد.
هدایت و راهنمایی بازیگران اصلی به طور مستقیم توسط خود آقای مجیدی صورت گرفت. ما قبل از شروع فیلمبرداری، چندین ماه این شخصیتها را در حضور ایشان تمرین کردیم و ایشان حتی در مراحل آخر تمرین با دوربین نیز حضور داشت. تحقیقات میدانی گستردهای قبل از شروع پیش تولید و هنگام نگارش فیلمنامه صورت گرفته بود. من با توجه به محدودیت منابع به صورت فردی نمی توانستم تحقیقات وسیعی در مورد شخصیت جمیله انجام دهم و در جستجویی که میان کتب و مطالب اینترنتی کردم نیز چیزی بیش از نکاتی که در فیلمنامه وجود داشت، به دست نیاوردم و صرفا به برخی نکات کلی برخوردم، مثل این که او گردنبندی داشته که برای دشمنی با حضرت پیامبر آن را میفروشد و…
من در این فیلم برای اولین بار در کارنامه ام یک نقش تماما منفی را بازی میکنم. باید بگویم نقش تاریخی که در عین حال منفی هم باشد، برای هر بازیگری به شدت وسوسه برانگیز است، چون هر چقدر شما منفورتر جلوه کنید، بازی بهتری ارائه داده اید، ولی این منفی بودن باید از طرفی هم کنترل شده باشد و از قاب تصویر بیرون نزند.
طی این دوازده سالی که در سینمای ایران حضور دارم، همیشه دچار یک نوع وسواس بوده ام و تلاش کرده ام حداکثر سالی یک فیلم بازی کنم و این تصمیم بسیار آگاهانه بوده. من بعد از موفقیت درباره الی (اصغر فرهادی) خیلی صبر کردم تا آن اتفاق مثبت دوباره تکرار شود و بین آن فیلم و فیلم محمد رسول الله (ص) فقط در یک فیلم سینمایی حضور داشتم. به نظرم عامل صبر در موفقیت هر بازیگری نقش تعیین کننده دارد و اگر بازیگر برای آن چیزی که ایده آلش است صبر کند، قطعا ثمر خواهد داد.
از صمیم قلبم امیدوارم تجربه هایی این چنین در سینمای ایران تکرار شود. خوشبختانه سینمای ایران بازیگران بسیار خوبی دارد که اغلب آنها مشتاق آزمودن تجربه های تازه هستند.
یادداشت محمد عسگری برای کتاب «پیامبر رحمت» ، کتاب اختصاصی فیلم محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله) منتشر می شود:
روزهای اولیه فیلمبرداری به آقای مجیدی گفتم معمولا عدم ارتباطی وجود دارد بین مخاطب و فیلمهای تاریخی از این دست که همه به صورت واحد صحبت میکنند و ما هم اگر فیلمی مانند آنها بسازیم، تصور مخاطب چیزی شبیه همان فیلمها و سریالها خواهد بود. بهتر است به این فکر کنیم که چگونه میشود لحنی را انتخاب کنیم که مخاطب را به یاد آن آثار نیندازد. روزی فیلم محمد رسولالله(ص) (مصطفی عقاد) را در دفتر نگاه میکردیم که من پیشنهاد دادم به نحوه گویش دوبلورهای فیلم دقت کنیم. آنها جوری صحبت میکنند که بین لحن کلاسیک و روزمره است و در واقع شکلی را انتخاب کردهاند که خیلی خوب با مخاطب ارتباط برقرار میکند.
تلاش من به عنوان بازیگر، این بود که زندگی یک عرب را در این نقش جاری کنم و اولین چیزی که برای من در نقش آفرینی مهم بود، باورپذیری نقش بود. پیش خودم میگفتم اگر پلانی برای خودم باورپذیر شد، برای بازیگر مقابل هم باورپذیر میشود و بعد از آن برای مخاطب هم قابل باور خواهد بود. بنابراین تمام تلاشم این بود که نقشی منفی را به گونهای دوستداشتنی بازی کنم؛ نه آن که مخاطبان از نقش خوششان بیاید، بلکه از بازی من در آن نقش رضایت داشته باشند. بسیاری از فیلمهای سینمایی را میبینیم که بازیگری در آنها در قالب یک شخصیت منفی حضور پیدا میکند، اما مخاطب، بازی او را بر خلاف نقشش دوست دارد. بزرگترین چالش من در مورد نقش ابولَهَب نیز همین بود که نقش منفی را جوری بازی کنم که در عین حال که حرص مخاطب را در میآورد، اما برای او دوستداشتنی هم باشد.
حضورم در این فیلم به اندازه چندین سال دانشگاه بود و بسیاری چیزها از این فیلم آموختم، بهویژه از ویتوریو استورارو که همکاری تنگاتنگی با ایشان داشتم، چون چیدمان بیشتر افراد و هنرورها بر عهده من بود. وقتی با ایشان همکاری میکنید، تازه متوجه میشوید مدیر فیلمبرداری یعنی چه؟ او در برخی موارد، پنج دوربین را با هم هماهنگ میکرد، بدون اینکه ابزار فیلمبرداری، سایه اشیا و هنرورها در قاب یکدیگر مزاحمت ایجاد کنند. پلانهایی داشتیم که گروه فیلمبرداری از چندین روز قبل روی اجزای آن کار میکردند.
برخی میگویند "چرا این میزان هزینه صرف این فیلم شده؟، در حالی که با این پول میشد چندین فیلم معمولی ساخته شود”. ولی من خطاب به این دوستان میخواهم بگویم که اگر این فیلم ساخته نمیشد، قطعا این پول به سینمای ایران تزریق نمیشد که برایش امکاناتی بخرند، شهرکی تاسیس کنند که بشود تاریخ اسلام را در آن فیلمبرداری کرد و… بنابراین به نظرم فیلم محمد(ص) و تولید آن برکتی است برای سینمای ایران.
التهاب در نگاهِ عاشقانِ مشتاق موج میزند. چشمانی پر از ولع بر پرده نقرهای دوخته شده اند تا عشق را تماشاگر شوند. چه سخت و دشوار است نمایش تمامیِ عشقِ خداوند به بندگانش، به دُردانه اش محمد(ص)، سفیر عشق و ایثار.
انسان در فرآیند زندگی همواره در فراز و فرود جهان آفریده خداوند یکتاست. خداوندی که سزاوار حمد و ثناست، مهربان است و رحیم و هبه اش گسترده بر عالمیان. قلوب ما آغشته به عشق لایزال اوست. محمد(ص) خاتم النبین و آخرین فرستاده بر حق اوست و کسی که نور به ارمغان میآورد و به مقام انسان ارج میدهد.
حال، اندیشه پی آن است تا اندکی از جلال و عظمت آن بزرگوار در قاب سینما منقش گردد و تجلی یابد؛ چه اتفاق میمونی، چه درخششی و چه التهابی! آیا این ملزومات حقیر انسانی با این اندک بضاعت میتواند تا حدی، اندکی و نقطه ای از آن همه جلال و شکوه این اَبَرمرد تاریخ زندگی را بر جهانیان بتاباند و قطرهای از دریای عشق را نمایشگر شود؟
اقبال، تهوّر و شجاعت یک کارگردان فرهیخته ایرانی و گروهی عاشق به عنوان دست اندرکاران این سفر مملو از عشق، راهی آفرینش این قاب شده و حلیمه هم پروانه وار به دور این آیت خداوندی سبکبال به گردش درمی آید تا سهمی از این همه عشق را از آن خود کند.
حلیمه، حلیم و صبور، نگاه بر قامت خداگونه فرستاده خدا دارد و در این رهگذر، ناظر بر رشد و شکوفایی باشکوهش است. اما بزرگترین خطری که هر بازیگری را تهدید می کند، مبتلاشدن به روزمرگی و بی تفاوتی ست، یعنی کنارگذاشتن ترس، نه ترس به تفسیر فراگیرش، بلکه ترس به همراه امنیت و احساس در مواجهه با قابی به وسعت سینما، ترس برای لحظه تاریکی سالن و دوخته شدن هزاران چشم بر ما و شنیدن هزاران نجوای قضاوت.
من همیشه سعی کرده ام در حد بضاعت اندکم این ترس را همراه داشته باشم و به این وحشت احترام بگذارم، اما امان از ثانیه ای که مجید مجیدی به تو بگوید "بیا در لباس حلیمه رسول الله”… طبیعی ست که جانم مزین به دلهره ای می شود پر از دل آشوبگی و عشق، پر از فریاد در سکوت، پر از هجوم سوالهای محال.
تمام عشق و ریاضت من و کاروان همکارانم در این اثر، اندوخته ای است گرانبها در صندوقچه قلب هایمان. خداوند را شاکرم که در این ضیافت نور، من هم دعوت شدم، چه روزها و شب ها را گذراندیم در این قاب ناب الهی. پوشیدن ردای این بانوی اسلام را بر تنم و نقش آفرینی آن عزیز بزرگوار را موهبتی میدانم بی حد و حصر. به امید تابش نور الهی بر سینمای پردرخشش راهیان راهش و بینندگان ناظر بر این پرده نقره ای. باشد که در چشم تماشاگران نیز امانتدار شایسته ای برای لباس حلیمه باشم.
متن یادداشت رعنا آزادی ور برای کتاب «پیامبر رحمت» ، کتاب اختصاصی فیلم محمد رسول الله (ص) منتشر می شود:
همکاری با گروهی که در مقیاس جهانی معتبر هستند، برای هر کسی تجربه فوق العاده ای است. شما به عنوان بازیگر وقتی مقابل دوربین فیلمبردار چیره دستی مثل ویتوریو استورارو می روید، نکاتی را تجربه می کنید و می آموزید که بی نظیر است. من این شانس را داشته ام که مقابل دوربین برخی از فیلمبردارهای بزرگ سینمای ایران بازی کنم، اما وقتی پلان های ثبت شده توسط آقای استورارو را می بینیم، بیشتر شبیه تابلوهای زیبای نقاشی هستند. همکاری با این گروه بین المللی که همه با سوابق آنها آشنا هستیم، برای من توامان با ترس و لذت بود.
خداوند را شاکرم که در کارنامه ام با کارگردان هایی همکاری کرده ام که همگی از بهترین های سینمای ایران هستند. اما چیزی که در مورد آقای مجیدی برایم جذاب بود، این بود که ایشان به خوبی می دانستند قرار است هر پلان را چگونه اجرا کنند و در هدایت بازیگران و نحوه دکوپاژ کاملا با آگاهی سر صحنه حاضر می شدند. شیوه هدایت ایشان خیلی شیوه مستقیم و بی دردسری بود، با اینکه در برخی موارد زحمت بسیاری می کشید تا چیزی که مد نظر دارد، به خوبی اجرا شود. تک تک پلان ها با تایید ایشان و حساسیت بسیار فیلمبرداری شد و من به عنوان بازیگر احساس میکردم مدام زیر ذره بین آقای مجیدی قرار دارم و حتی یک حرکت انگشت بی جهت نمی توانم داشته باشم و این بسیار به من احساس امنیت میداد.
هدایت و راهنمایی بازیگران اصلی به طور مستقیم توسط خود آقای مجیدی صورت گرفت. ما قبل از شروع فیلمبرداری، چندین ماه این شخصیتها را در حضور ایشان تمرین کردیم و ایشان حتی در مراحل آخر تمرین با دوربین نیز حضور داشت. تحقیقات میدانی گستردهای قبل از شروع پیش تولید و هنگام نگارش فیلمنامه صورت گرفته بود. من با توجه به محدودیت منابع به صورت فردی نمی توانستم تحقیقات وسیعی در مورد شخصیت جمیله انجام دهم و در جستجویی که میان کتب و مطالب اینترنتی کردم نیز چیزی بیش از نکاتی که در فیلمنامه وجود داشت، به دست نیاوردم و صرفا به برخی نکات کلی برخوردم، مثل این که او گردنبندی داشته که برای دشمنی با حضرت پیامبر آن را میفروشد و…
من در این فیلم برای اولین بار در کارنامه ام یک نقش تماما منفی را بازی میکنم. باید بگویم نقش تاریخی که در عین حال منفی هم باشد، برای هر بازیگری به شدت وسوسه برانگیز است، چون هر چقدر شما منفورتر جلوه کنید، بازی بهتری ارائه داده اید، ولی این منفی بودن باید از طرفی هم کنترل شده باشد و از قاب تصویر بیرون نزند.
طی این دوازده سالی که در سینمای ایران حضور دارم، همیشه دچار یک نوع وسواس بوده ام و تلاش کرده ام حداکثر سالی یک فیلم بازی کنم و این تصمیم بسیار آگاهانه بوده. من بعد از موفقیت درباره الی (اصغر فرهادی) خیلی صبر کردم تا آن اتفاق مثبت دوباره تکرار شود و بین آن فیلم و فیلم محمد رسول الله (ص) فقط در یک فیلم سینمایی حضور داشتم. به نظرم عامل صبر در موفقیت هر بازیگری نقش تعیین کننده دارد و اگر بازیگر برای آن چیزی که ایده آلش است صبر کند، قطعا ثمر خواهد داد.
از صمیم قلبم امیدوارم تجربه هایی این چنین در سینمای ایران تکرار شود. خوشبختانه سینمای ایران بازیگران بسیار خوبی دارد که اغلب آنها مشتاق آزمودن تجربه های تازه هستند.
یادداشت محمد عسگری برای کتاب «پیامبر رحمت» ، کتاب اختصاصی فیلم محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله) منتشر می شود:
روزهای اولیه فیلمبرداری به آقای مجیدی گفتم معمولا عدم ارتباطی وجود دارد بین مخاطب و فیلمهای تاریخی از این دست که همه به صورت واحد صحبت میکنند و ما هم اگر فیلمی مانند آنها بسازیم، تصور مخاطب چیزی شبیه همان فیلمها و سریالها خواهد بود. بهتر است به این فکر کنیم که چگونه میشود لحنی را انتخاب کنیم که مخاطب را به یاد آن آثار نیندازد. روزی فیلم محمد رسولالله(ص) (مصطفی عقاد) را در دفتر نگاه میکردیم که من پیشنهاد دادم به نحوه گویش دوبلورهای فیلم دقت کنیم. آنها جوری صحبت میکنند که بین لحن کلاسیک و روزمره است و در واقع شکلی را انتخاب کردهاند که خیلی خوب با مخاطب ارتباط برقرار میکند.
تلاش من به عنوان بازیگر، این بود که زندگی یک عرب را در این نقش جاری کنم و اولین چیزی که برای من در نقش آفرینی مهم بود، باورپذیری نقش بود. پیش خودم میگفتم اگر پلانی برای خودم باورپذیر شد، برای بازیگر مقابل هم باورپذیر میشود و بعد از آن برای مخاطب هم قابل باور خواهد بود. بنابراین تمام تلاشم این بود که نقشی منفی را به گونهای دوستداشتنی بازی کنم؛ نه آن که مخاطبان از نقش خوششان بیاید، بلکه از بازی من در آن نقش رضایت داشته باشند. بسیاری از فیلمهای سینمایی را میبینیم که بازیگری در آنها در قالب یک شخصیت منفی حضور پیدا میکند، اما مخاطب، بازی او را بر خلاف نقشش دوست دارد. بزرگترین چالش من در مورد نقش ابولَهَب نیز همین بود که نقش منفی را جوری بازی کنم که در عین حال که حرص مخاطب را در میآورد، اما برای او دوستداشتنی هم باشد.
حضورم در این فیلم به اندازه چندین سال دانشگاه بود و بسیاری چیزها از این فیلم آموختم، بهویژه از ویتوریو استورارو که همکاری تنگاتنگی با ایشان داشتم، چون چیدمان بیشتر افراد و هنرورها بر عهده من بود. وقتی با ایشان همکاری میکنید، تازه متوجه میشوید مدیر فیلمبرداری یعنی چه؟ او در برخی موارد، پنج دوربین را با هم هماهنگ میکرد، بدون اینکه ابزار فیلمبرداری، سایه اشیا و هنرورها در قاب یکدیگر مزاحمت ایجاد کنند. پلانهایی داشتیم که گروه فیلمبرداری از چندین روز قبل روی اجزای آن کار میکردند.
برخی میگویند "چرا این میزان هزینه صرف این فیلم شده؟، در حالی که با این پول میشد چندین فیلم معمولی ساخته شود”. ولی من خطاب به این دوستان میخواهم بگویم که اگر این فیلم ساخته نمیشد، قطعا این پول به سینمای ایران تزریق نمیشد که برایش امکاناتی بخرند، شهرکی تاسیس کنند که بشود تاریخ اسلام را در آن فیلمبرداری کرد و… بنابراین به نظرم فیلم محمد(ص) و تولید آن برکتی است برای سینمای ایران.