وی با اشاره به سریال «آقا و خانم سنگی» که به کارگردانی شاهد احمدلو این شب ها از شبکه سه سیما پخش می شود، گفت: این سریال طنز داستان را بیش از حد کاریکاتوری می کند به گونه ای که موقعیت ها برگرفته از واقعیت نیستند. به طور مثال در صحنه ای از سریال دیده می شود که دختر خانواده سوئیچ موتور را از برادرش می خواهد تا از آن استفاده کند و این در حالی است که در جامعه ما استفاده از موتور برای زنان چندان انر معمولی نیست و به ندرت اتفاق می افتد.
این منتقد سینما و تلویزیون متذکر شد: درست است که این یک سریال طنز است و ما در چنین سریال هایی داستان ها و موقعیت ها را به شکلی کاریکاتوری نشان می دهیم اما ابتدا باید بتوانیم روایت کاریکاتوری شده خود را به نشانه هایی از بیرون ارجاع دهیم تا آن واقعیت را بررسی کنیم. باید بررسی کرد و دید وضعیت واقعی در جامعه بیرون به چه شکل است و بعد موقعیت ها را در سریال های طنز دربیاوریم در واقع آثار طنز باید به بک ماجرای واقعی تنه بزند در حالیکه سریال «آقا و خانم سنگی» به یک کاریکاتور مطلق تبدیل شده است.
طنزهای کلامی سکته فیلمنامه را می پوشانند
سلطانمحمدی همچنین با اشاره به عبارت ها و تکه کلام هایی که در سریال بیش از حد به کار می روند، اظهار کرد: به کار بردن طنزهای کلامی در سریال های طنز برای ما یک عادت شده است. به ویژه وقتی فضا و فیلمنامه اثر به خوبی پیش نمی روند از این عبارت های کلامی و تکرار آنها استفاده می شود تا خنده های لحظه ای ایجاد کنند و مکث و سکته فیلمنامه را بپوشانند.
این منتقد سینما با اشاره به اینکه در قسمت هایی از سریال «آقا و خانم سنگی» احساس می شود کارگردانی روی کار وجود ندارد، توضیح داد: در قسمت هایی از سریال احساس می کنید کارگردان حضور ندارد و بازیگران کنترلی روی بازی های خود ندارند. همچنین گویی فیلمنامه ای هم نبوده است و کار بداهه پیش می رود و بازیگر آزاد است که هر کاری را که می خواهد انجام دهد. در حالیکه در طنزهای جدی فضا به این شکل نیست و فیلمنامه های منسجمی وجود دارند که روی واقعیات موجود در جامعه کار میکنند، حساسیت ها کنترل میشوند و فیلمنامهها بر اساس بداهه پردازی جلو نمی روند.
وی به اشکالاتی در سریال های جدی و ملودرام همچون «تنهایی لیلا» اشاره و بیان کرد: چرا فیلمنامه نویس تصور کرده است که شخصی که در این سریال با نام محمد در یک امامزاده زندگی می کند از اجتماع بریده است و به همین دلیل نباید شخصیت نرمالی داشته باشد. ممکن است محمد از طریق موبایل و وسایل ارتباط جمعی با مردم در ارتباط نباشد اما به روش های دیگر با مردم در ارتباط باشد. اصلا کسی که در امامزاده کار می کند با افراد زیادی در ارتباط است که برای زیارت به آنجا می آیند. خودش هم آنگونه که در سریال نشان داده می شود کار می کند و از طریق امامزاده ارتزاق نمی کند، بنابراین ارتباط گستردهای با مردم جامعه اش دارد. درحالیکه نوع ارتباط برقرار کردن وی این مساله را نشان نمی دهد.
اگر ما می خواهیم از یک نفر چهره مثبتی بسازیم نباید به راحتی افراد عادی اجتماع را نابود کنیم
سلطانمحمدی به داستان سریال و نشان دادن عشق لیلا به محمد در آن اشاره و عنوان کرد: در این سریال دختری نمایش داده میشود که از خارج از ایران به این منطقه آمده است، او امکانات بسیار در زندگی خود داشته و روابط مختلفی را دیده است و حالا در این فضای جدید به شخصیت محمد علاقهمند می شود که عشق پاک و ساده ای است اما نشانه های تصویری سطحی و ساده ای از این عشق نشان داده می شود که نمی توان آنها را پذیرفت.
این منتقد سینما و تلویزیون درباره تنهایی لیلا که از موارد محوری این سریال بود نیز اظهار کرد: با کدام نشانهایی می توان اثبات کرد که یک دختر مسلمان در دهه ۸۰ اینقدر تنهاست، به گونه ای که حتی کار به جایی می رسد که پیش نماز مسجد هم در جایی با یک جمله به او شک میکند و همه به راحتی او را قضاوت می کنند. اگر ما می خواهیم از یک نفر چهره مثبتی بسازیم نباید به راحتی افراد عادی اجتماع را نابود کنیم مخصوصا در جامعه امروز که اکثر افراد به اخلاق مقید هستند. خروجی این کار این بود که دختر و پسر مسلمان در دهه ۸۰ تنها مانده اند و حتی روحانی محل به راحتی در خصوص سلامت و پاکی این جوانان، فریب می خورد.
وی تصریح کرد: این سریال در تیتراژ خود از چادر بهره گرفته است و نمی توان با آن چالش کرد و درواقع با این تیتراژسازی راه را بر نقدها بسته است. استفاده از چادر به نوعی یک سپر تصویری است و کسی به خود اجازه نمی دهد که به سریال نزدیک شود و آن را نقد کند.
تعامل بیشتری بین حوزه های اطلاعاتی و فیلمنامه نویسان برقرار شود
این منتقد سینما و تلویزیون در بخش دیگری از سخنان خود به سریال «تعبیر وارونه یک رویا» پرداخت و بیان کرد: یکی از مشکلات این سریال این بود که ما همه خانواده های اطلاعاتی را در این سریال تنها و منزوی نشان می دهیم. خانوادهها در این سریال حضور ندارند و ارتباطات کمرنگ نشان داده شده است. مامور اطلاعات بر چه مبنایی سیاوش مشرقی را چک می کند و تنها به این دلیل که چهره او با مهندس برازنده شباهت دارد، جای او می گذارد.
سلطانمحمدی با اشاره به قسمت های امنیتی سریال نیز تصریح کرد: بیشترین عملکرد امنیتی در این سریال، استفاده از لپ تاپ هایی است که روبروی امیر جعفری و قاسم زارع دو مامور اطلاعات قرار دارند. در صحنه ای از سریال زمانی که مامور به سادگی تیر می خورد، بدون اینکه تلفنی داشته باشد تا با آن با سایر همکاران خود تماس بگیرد، خود را در همان وضعیت به ماشین تیم جاسوسی می رساند و ردیاب را زیر ماشین نصب میکند.
این منتقد سینما و تلویزیون تصریح کرد: بخش های اطلاعاتی و جاسوسی این سریال با محدودیت هایی در ورود به جزییات روبه رو بود و همین به کار ضربه زد.
وی در پایان با اشاره به کارهای بعدی که قرار است با این مضمون ساخته شوند، متذکر شد: در این چند سال همکاری های زیادی بین سازندگان سریال ها و نیروی انتظامی بوده است و منجر به شکل گرفتن مکان هایی برای تولید فیلم و سریال هم شد. خوب است که در موارد امنیتی نیز این همکاری شکل بگیرد زیرا با داشتن جزییات بیشتر فیلمنامه های دقیق تری نوشته خواهند شد.