به گزارش مشرق، درست 36 سال پیش در چنین روزی استکبار جهانی گزینه نظامی و یک جنگ تمام عیار را برای نابودی انقلاب اسلامی در دستور کار خود قرار داد. نیت شوم حمله نظامی به ایران چنین ایامی قطعی شد و صدای اولین غرش شلیک توپها و تانکها و نیز بمباران هوایی در مرزهای غرب و جنوب و نیز پایگاههای هوایی در تهران، تبریز و اصفهان به گوش رسید. رهبری انقلاب اسلامی از آغاز پیروزی انقلاب تا 31 شهریور 59 در برابر انبوهی از مسائل سیاسی، اقتصادی، امنیتی، فرهنگی و اجتماعی قرار داشت. موضوع شرارت منافقین و عناصر ضدانقلاب در تجزیه ایران و تحرکات لیبرالها در حاکمیت برای واگذاری انقلاب به دشمن به عنوان مهمترین موضوع امنیتی مطرح بود و بیشترین وقت مسئولین را به خود اختصاص میداد. امام(ره) در غوغای این شرارتها، رفراندوم جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی و سپس رفراندوم قانون اساسی را در حالیکه آمریکاییها مشغول ترقهبازی در شهرهای ایران بودند، برگزار کرد و سکه اسلام را در ایران پس از قرنها استبداد و استعمار ضرب کرد و مسیر جدیدی برای تاریخ ایران و جهان تعیین فرمود.
شرارت اتحاد نامقدس لیبرالها و مارکسیستها و منافقان ادامه داشت، اما امام(ره) همچنان در چینش نهادهای انقلابی اعم از استقرار دولت، مجلس و نهادهای امنیتی و قضائی طبق برنامه زمانبندی شده پیش میرفت و حریف جز ترور، خشونت و بالاخره جنگ و ویرانی، فرمولی برای مقابله با انقلاب اسلامی در دست نداشت.
امام (ره) از سال 42 نبوغ خود را در مدیریت سیاسی انقلاب نشان داده بود و در زمینه فرهنگی در برابر گفتمان لیبرالیسم و مارکسیسم تفوق خود را اثبات کرده بود، این بار وارد میدانی میشد که کارآمدی ولایت فقیه را در مدیریت انقلاب و جمهوری اسلامی به نمایش میگذاشت؛ میدان رزم، میدان جنگ!
او این بار نه در کسوت یک فقیه برای اداره کشور بر اساس احکام الهی، نه در کسوت یک سیاستمداری که پنجه در پنجه سیاستمداران جهان میانداخت، بلکه یک نظامی در کسوت فرمانده کل قوا! اواز ابتدا اعلام کرد اگر جنگ 20 سال هم طول بکشد پای آن ایستادهایم. این اعلام، این پیام را به دشمن داد که راهبرد "بزن در رو" یا اشغال بخشی از خاک و سپس مذاکره برای امتیازگیری یک سراب است. امام (ره) با اراده پولادین خود این پیام را داد که پای همه هزینههای یک دفاع مقدس بر اساس فرهنگ عاشورایی ایستاده است. لذا دشمن یک هفته پس از حمله در حالیکه بخشهایی از غرب و جنوب کشور را داشت پیشنهاد آتش بس داد.
از 31 شهریور سال 59 رهبران ایران به اتاق جنگ رفتند تا از انقلابی دفاع کنند که در سر، سودای حاکمیت اسلام در جهان و سرنگونی طواغیت زمان بر اساس راهبرد نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی را داشت.
امام (ره) با سربازانی که خبر داشت از سال 42 در گهوارهها بودند با اطمینان از فتح و پیروزی سخن میگفت و پس از فتح خرمشهر که جهان استکبار متوجه شد پایههای مقاومت در ایران نهادینه شده، فریبکارانه و شتابان به سوی برقراری صلح رفت. امام (ره) در جنگ فتوحات زیادی به دست آورد.
اما فتوحات او پس از صلح چشمگیرتر بود. فتوحات امام (ره) به ویژه در تغییر جغرافیای سیاسی و نظامی منطقه و ضربات مهلک به رژیم صهیونیستی نشان داد آنچه امام از سربازان خود در گهوارههای سالهای 40 از آن یاد میکرد یک بلوف سیاسی به شاه نبود.
امروز اگر سری بزنیم به گلزار شهدا در سراسر کشور که نسیم بهشتی را در سراسر میهن اسلامی به وزش درمیآورد، مشاهده میکنیم 90 درصد شهدا در سالهای 42 و 43 تولد یافتهاند. راستی چرا سرنوشت جنگ به آنجا کشید و از گرد و غبار ویرانیها و مصیبتهای جنگ، یک دولت مستقر و یک نظام مقتدر به نام جمهوری اسلامی سربرآورد که حرف اول را در اقتدار نظامی غیرهستهای در منطقه میزند؟
راستی چرا آن روزهای سخت نبرد که ما فقط سرمایه پوست و گوشت و استخوان جوانان پاک این سرزمین را در برابر انواع سلاحهای کشتار جمعی به ویژه شیمیایی اهدایی آمریکا و شوروی و اروپا را داشتیم به پیروزی رسیدیم و فتوحات امام را فقط در اتاق جنگ مسکو، لندن و واشنگتن، استراتژیستهای جهان شماره میکردند، ملت ما خوش درخشید.
سِرّ این پیروزیها در چه بود که روز به روز بر اقتدار ملت ایران و آوازه هیبت انقلاب در جهان افزوده میشود؟ آن روز که آمریکاییها برای آزادی گروگانها اولین حمله نظامی خود را علیه ملت ایران تدارک میدیدند و آن را در صحرای طبس تست کردند، متوجه شدند آنها غیر از اینکه در برابر یک ابرمردی چون امام (ره) و یک ملت فداکار و پای کار و شجاع و مومن قرار دارند، یک قدرت برتری هم وجود دارد که فوق آن قدرت عظیم از ایران و اسلام و انقلاب دفاع میکند.
او باکی ندارد که در صحرای طبس به باد فرمان دهد لشکر آمریکاییها را چون سپاه ابرهه در هم بکوبد. غیرت الهی اجازه نمی داد کشوری که قرار است کعبه آمال محرمان و مستضعفان جهان شود، با یک عملیات ماجراجویانه و با یک مشت تفنگداری که رویای "سوپرمنی" داشتند بیآبرو شود. آمریکا و قدرتهای بزرگ نیک میدانند که آنها سه دشمن در ایران دارند؛ 1- خداوند تبارک و تعالی 2- رهبری هوشمند که در اندازه قیام پیامبران، ظاهر شده است 3- ملتی که همه هستی خود را برای اعتلای اسلام و قرآن گذاشته است.
لذا پس از حمله "طبس" دستها را از روی ماشه جنگ سخت برداشتند و در اتاق جنگ نرم نشستند. شرارت اعراب به سرکردگی صدام و حمایت لجستیک آمریکا و شوروی در حقیقت کاتالیزوری برای روانسازی جنگ نرم بود.
جنگ نرم آمریکا علیه ملت ایران از زمان زانو زدن 5 قدرت برتر نظامی به بهانه گفتگوهای هستهای وارد مرحلهای جدید شد. آنها آلمان را همراه خود به این گفتگوها کشاندند. پس از 10 سال مذاکره به "برجام" رسیدند. برجام یک باطن دارد و یک ظاهر! ظاهر آن همان بندهای پیچ در پیچ رازآلود است اما باطنش نوعی عملیات نفوذ برای تداوم جنگ نرم است.
اینکه رهبری هوشمند انقلاب در سخنرانیهای اخیر به طور مکرر از خطر نفوذ دشمن و فعالیت آنها برای تغییر باورهای مردم سخن میگویند و هشدار میدهند، همین است.
"نفوذ" و "سربازگیری دشمن" از اردوگاه انقلاب، دو راهبرد اصلی جنگ نرم آمریکا و قدرتهای جهانی علیه ملت ایران است. اینکه رهبر انقلاب روی حمایت از نیروهای انقلاب و جوانان مومن پای کار مبارزه با دشمن انگشت تاکید گذاشتهاند این است که بیرون کردن جوانان انقلابی و جان بر کف از صحنه، راهبرد سوم نبرد نرم دشمن علیه انقلاب و جمهوری اسلامی است. نیرویی که لحظهشماری میکند در نبرد سخت و نرم، درسی به دشمن بدهد که آمریکا شکستهای سه دهه گذشته نقشههای خود را فراموش کند و به اضمحلال و فروپاشی قریب الوقوع کفر، الحاد و شرک در جهان امروز فکر کند و سر در لاک خود فرو برده و از برونپردازی پرهیز نماید.
در سالروز جنگ تحمیلی یاد شهیدان گلگون کفن انقلاب را گرامی میداریم، یاد جانبازان عزیز را که چون چراغهای هدایت در سرتاسر میهن اسلامی و فریادگر جنایات آمریکا در ایران هستند، به تکریم و تعظیم مینشینیم. اطمینان داریم تا وقتی خداوند پشتیبان این ملت است و این ملت پشتیبان ولایت فقیه، هرگز آسیبی به ایران و انقلاب اسلامی نمیرسد.
منبع: روزنامه رسالت