به گزارش مشرق به نقل از رجا، آن چه پيش رو داريد گزيدهاى از سخنان حضرت آية اللّه علامه مصباح يزدى (دامت برکاته) در دفتر مقام معظم رهبرى است که در تاريخ 20/06/87 مطابق با شب دهم ماه مبارک رمضان 1429 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد:
شبي براي تقدير امور عالم
ثُمَّ فَضَّلَ لَيْلَةً وَاحِدَةً مِنْ لَيَالِيهِ عَلَي لَيَالِي أَلْفِ شَهْرٍ، وَ سَمَّاهَا لَيْلَةَ الْقَدْرِ، تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ، دَائِمُ الْبَرَکَةِ إِلَي طُلُوعِ الْفَجْرِ عَلَي مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ بِمَا أَحْکَمَ مِنْ قَضَائِهِ. در دعاي 44 صحيفه سجاديه سيدالساجدين(ع) فرمود: خداي متعال براي رسيدن به رضوان خود راه هايي را قرار داده که از جمله آنها ماه مبارک رمضان است. از ويژگيهاي ماه رمضان آن است که خداي متعال در اين ماه، شبي را قرار داده که برتر از هزار ماه است. «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْر»1. محور اين آيه شريفه شب قدر است. ليلة القدر چيست؟ و شب قدر به چه معناست؟ مفسرين دو معنا براي قدر ذکر کردهاند. نخست آنکه «قدر» را به معناي شرف و منزلت و عظمت دانستهاند. براساس اين معني شب «قدر» شرافت و عظمت ويژه و بالايي داشته و اين شب را ميتوان شب شرف ناميد. برخي ديگر، با استفاده از رواياتي دربارة ويژگيهاي شب قدر، گفتهاند «قدر» مصدري است مساوي با تقدير. معني «قَدَرَ»، «يَقْدِرُ»، «قَدْراً»، همچون «قَدَّرَ»، «يُقَدِّرُ»، «تَقديراً»، هر دو به معناي «تقدير» قضا و قدر است. براساس روايات فراوان، در شب قدر، تقديرات سال آينده تعيين ميشود. البته در روايات تصريح نشده که چون تقديرات در اين شب واقع ميشود، اين شب «ليلة القدر» ناميده شده است، چون اين دو با هم منافات ندارند که «قدر» به معناي شرف باشد ولي تقديرات عالم نيز در اين شب انجام پذيرد.
شبي براي بخشش همه
اينکه شب قدر بهتر از هزار شب است، به چه معناست؟ در کتاب فروع کافي رواياتي براي برتري شب قدر ، بر ساير شبهاي سال و بلکه بر هزار ماه ، که بيش از هشتاد سال عمر ميشود ، وجود دارد. عبادتي که در شب قدر انجام ميگيرد از عبادت هزار ماه برتر است. کسي که موفق شود در شب قدر ، دو رکعت نماز بخواند مثل آن است که در هزار ماه هر شب دو رکعت نماز بخواند. اين امتياز توفيقي است که خداي متعال به پيغمبر اسلام و به مسلمانها عنايت فرموده است تا مردم ، تشويق شده و اين شب را به عبادت بپردازند و از مزايا و برکات آن استفاده کنند. شب قدر همچون بار عامي است که بزرگان و سلاطين براي زيردستان ، رعايا و بندگان خود ، داده و هدايايي را ميبخشيدند. خداي متعال که ارحم الراحمين است و رحمت او قابل مقايسه با هيچ رحمت و فضلي نيست ، بر امت اسلامي منت گذاشته و شب قدر را همچون بار عام ، شب بخشش قرار داده است. شبي که عبادت آن نيز از عبادت هزار ماه برتر است.
قطعيت وجود شب قدر در ماه رمضان
شب قدر کدام شب است؟ برخي از محدثين برادران اهل تسنن نقل کردهاند که شب قدر، شب نيمه ماه شعبان است. بعضي از مفسرين اين روايت را از عکرمه نقل کردهاند که البته راوي معتبري نيست. آنچه که مورد اتفاق و اجماع شيعه و سني است آن است که نزول قرآن و شب قدر، در ماه رمضان است. از قرآن نيز اين مطلب استفاده ميشود. خدا در سوره بقره ميفرمايد: قرآن در ماه رمضان نازل شد: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ»2 در سوره قدر هم ميفرمايد «إِنّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ»3 روشن است شبي که قرآن نازل شده، در ماه رمضان است. اما اينکه اين نزول، در چه شبي از شبهاي ماه رمضان اتفاق افتاده، سخنان گوناگوني گفته شده است. تقريباً در بين شيعه اتفاق نظر بر اين است که شب نوزدهم، بيست و يکم و بيست و سوم شبهاي قدر هستند. البته براي شب بيست و يکم و بيست و سوم، اهميت بيشتري قائل شدهاند. در بعضي روايات نيز با صراحت بيان شده که شب بيست و سوم شب قدر است. بهترين راه، جمع بين روايات است.
تقدير، تثبيت، امضاء در سه شب قدر
در روايتي درباره تعيين شب قدر آمده است: مقدّرات سال در شب نوزدهم تقدير ميشود؛ «قُسِمَ فِيهَا الْأَرْزَاقُ وَ کُتِبَ فِيهَا الاجَالُ وَ خَرَجَ فِيهَا صِکَاکُ الْحَاجِّ»4 در شب نوزدهم ارزاق، درآمدها و روزي افراد و همچنين مدت حيات و زندگي آنان تا سال آينده تعيين ميشود. علاوه بر آن در شب نوزدهم مشخص ميشود که چه کساني در آن سال به حج ميروند. سپس در شب بيست و يکم آنچه در شب نوزدهم مقدر شده، بر آن ابرام و تأکيد ميشود. اين به اين معناست که در شب بيست و يکم آنچه در شب نوزدهم تعيين و مقدر شده، قابل تغيير است، آنچه که از شب نوزدهم تا شب بيست و يکم مقدر شده و تغيير يافته، در شب بيست و يکم ثبت شده و در شب و بيست و سوم قطعي، نهايي و امضاء ميشود. براساس اين روايت هر سه شب از شبهاي قدر به شمار ميآيند.
نزول همه فرشتگان بر زمين
پرسشي که مطرح ميشود آن است که شب قدر داراي چه ويژگي است که خداوند آنرا برتري بخشيده است؟ در قرآن به بعضي از ويژگيهاي شب قدر اشاره شده است. علاوه بر آن براي فهم اين ويژگيها به قريحه و ذوق نياز است. قرآن درباره ويژگي شب قدر ميفرمايد: «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ» در شب قدر ملائکه به همراه روح نازل ميشوند. برخي از مفسرين گفتهاند «روح» همان «روح الامين»، جبرئيل است و ذکر جبرئيل بعد از ملائکه، ذکر خاص بعد از عام است؛ يعني فرشتگان و به ويژه جبرئيل نازل ميشوند. اما رواياتي وجود دارد که ميگويد: «الروح... خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ»5، يا «أَعْظَمُ مِنَ الْمَلَائِکَة»6 براي تاييد آن نيز ميگويند در قرآن که آمده «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ» حرف «واو» پيش از «الروح» دلالت بر مباينت دارد. به اين معنا که روح موجودي برتر و اشرف از همه ملائکه به شمار ميرود.
اما همه فرشتگان در شب قدر براي چه نازل ميشوند؟ شکي نيست که در شب قدر همه ملائکه و فرشتگان نازل ميشوند. از «الف و لام» در «الملائکه» استغراق فهميده ميشود به معني همه فرشتگان.
دستهاي از ملائکه، در قرآن به نام «عالين»، ناميده شدهاند. وقتي شيطان بر آدم سجده نکرد، به او گفتند: «أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالِينَ» آيا تو از روي استکبار سجده نکردي يا اينکه از فرشتگان عالين بودي، که مأمور به سجده نبودند؟ در روايتي نقل شده است که «عالين» دستهاي از ملائکه مقرّب و ممتاز و عاليرتبهاي هستند که جز مقام ربوبي، به هيچ چيز ديگري توجّه ندارند. اين فرشتگان به اينکه انسان خلق و به او مقام داده شده، توجهي نداشتند و تنها به مقام ربوبي توجه داشته و او را عبادت ميکردند. از همين رو از سجده به آدم، مستثنا شده بودند. در برخي روايات اين فرشتگان به نام «مُهَيِّمين» نيز ناميده شدهاند. به نظر ميرسد که در شب قدر فرشتگان عالين نازل نميشوند و فرشتگاني که مأموريت اجرايي دارند، به همراه روح، که گويا فرمانده ملائکه و بزرگترين آنها به حساب ميآيد، در شب قدر نازل ميشوند. بعضي از علماي اهل سنت بر اين باورند که نزول ملائکه و روح تنها يک مرتبه و آن هم براي نزول قرآن بر پيغمبر اتفاق افتاده و ديگر تمام شده است. اين دسته از علماي اهل سنت ميگويند: اگر عبادت شبهاي قدر چند برابر ثواب دارد و بهتر از هزار ماه است، به خاطر آن است که يادبود و يادآور شب عظيم نزول قرآن است. همچنان که ميلاد پيغمبر اکرم(ص) در روز معيّن و يکبار اتفاق افتاده و هر سال براي آن عيد مولود گرفته ميشود، براي يادبود شبهاي قدر نيز، به اين شب برتري و شرافت داده شده است. اين نظر برخي از علماي اهل سنت است. اگرچه بيشتر علماي اهل تسنن اين نظر را قبول ندارند.
تکرار شب قدر در هر سال
بيشتر علماي اهل تسنن و همه علما و محدثين شيعه بر اين باورند که شب قدر در ماه رمضان هر سال تکرار شده، و در هر سال شبي وجود دارد که از هزار ماه برتر است و ملائکه و روح در آن شب نازل ميشوند. اما نزول ملائکه و روح براي چيست؟ کساني که نزول ملائکه را تنها در يک مرحله و آن هم براي نزول بر پيامبر خدا(ص) ميدانند، ديگر نيازي به پاسخگويي به اين پرسش ندارند. چرا که نزول ملائکه و روح، فقط يک بار براي نزول قرآن انجام شده است. اما اين نظر با لفظ قرآن و رواياتي که در اين زمينه وجود دارد، سازگاري ندارد. «تَنَزَّلُ» فعل مضارع است به معني نازل ميشود. درباره نزول قرآن در شب قدر قرآن ميگويد «إِنّا أَنْزَلْناهُ» ، کلمه «أَنْزَلْنا» فعل ماضي است، يعني قرآن را در شب قدر نازل کرديم. اين نزول يک بار بود و تمام شد. به تعبير مرحوم علامه طباطبايي نزول نور قرآن بر قلب مقدس پيغمبر اکرم(ص) در اين شب بود. امّا وقتي گفته ميشود: «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ،» کلمه «تَنَزَّلُ» مضارع و به معني آن است که نازل ميشوند و اين نزول استمرار دارد. علاوه بر اين در آينده نيز استمرار خواهد داشت.
اثبات ولايت ائمه با سوره قدر
در اينجا اين سؤال مطرح ميشود اکنون که ديگر نزول قرآني وجود ندارد که ملائکه بر پيغمبر نازل شوند، پس در شب قدر ملائکه براي چه کاري و بر چه کسي نازل ميشوند؟ در اصول کافي در باب حجت، روايتي از امام معصوم(ع) آمده است که خطاب به شخصي فرمودند: «براي اثبات ولايت ما براي مخالفين، با سوره قدر احتجاج کنيد. چرا که يکي از دلايل لزوم امام بعد از پيغمبر اکرم(ص) اين سوره است.» اين شخص با تعجب ميگويد در اين سوره از امامت و ولايت سخني گفته نشده است. پس چگونه ميتوان از اين سوره براي اثبات مسئله امامت احتجاج نمود؟ حضرت فرمودند: از مخالفان بپرسيد در شب قدر ملائکه بر چه کسي نازل ميشوند؟ آيا تاکنون کسي ادعا کرده است که در شب قدر، ملائکه بر او نازل شده باشند؟ هيچ کس نميتواند ادعا کند که نزول ملائکه را در شب قدر درک کرده است. تاکنون نيز کسي در اين باره مدعي نشده است. قرآن نيز ميگويد «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ» فرشتگان با روح در شب قدر نازل ميشوند. بنابراين حتماً بايد پس از پيغمبر(ص) کسي وجود داشته باشد تا ملائکه بر او نازل شوند. او کسي جز حجت خدا و امام زمان صلوات الله عليه نخواهد بود.
عرض احترام و تقديم مقدّرات به امام عصر(عج)
امّا وقتي ملائکه بر امام زمان نازل ميشوند، چه کاري خواهند کرد؟ قرآن ميفرمايد: «سَلامٌ هِيَ حَتّي مَطْلَعِ الْفَجْرِ» از شب تا صبح، فرشتگان فوج فوج به خدمت امام عصر(عج) رسيده و به ايشان عرض سلام ميگويند. براي ملائکه توفيق و شرافتي است که در شب قدر اجازه يابند تا به خدمت امام زمان(عج) رسيده و به ايشان اداي احترام کنند. اما نکته دوم که در روايات شيعه از حد خبر واحد فراتر است، آن است که ملائکه نازل ميشوند تا مقدرات سال را بر امام زمان(عج) عرضه نمايند. به ويژه در شب بيست و سوم که مقدرات عالم به امضاء رسيده و قطعي شده است را به حضور امام زمان صلوات الله عليه ارايه داده و ايشان از تمام مقدرات امت تا پايان سال بعد و شب قدر ديگر، آگاه ميشوند.
پس از «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ» حضرت سجاد(ع) در دعا ميفرمايند «سَلامٌ دَائِمُ الْبَرَکَةِ إِلَي طُلُوعِ الْفَجْرِ،» حضرت در اين فراز آيه «سَلامٌ هِيَ حَتّي مَطْلَعِ الْفَجْرِ» را تفسير ميکنند. يعني برکت اين شب همچنان تا طلوع فجر دوام دارد. پس از آن ميفرمايند: «عَلَي مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ بِمَا أَحْکَمَ مِنْ قَضَائِهِ» بر کسي که خدا ميخواهد نازل ميشوند تا مقدرات الهي را بر او ارايه دهند. در «عَلَي مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ» امام سجاد(ع) با صراحت نميگويند که بر چه کسي نازل ميشوند، اما با کنايه ميفرمايند کسي وجود دارد که خدا ميداند، فرشتگان بايد بر او نازل شوند. با توجه به اينکه امام سجاد(ع) امام چهارم بودهاند اگر خود يا يکي از امامان گذشته را معرفي مينمودند ديگر بر کساني که فرشتگان بر آنان، پس از امام چهارم نازل ميشدند، دلالت نميکرد. با اين کنايه فرمودهاند که هر سال کسي وجود دارد که خدا ميخواهد تا ملائکه بر او نازل شوند. اين فراز بر وجود امام و حجت خدا اشاره دارد. اما فرشتگان چه چيزي را براي امام(ع) ميآورند «بِمَا أَحْکَمَ مِنْ قَضَائِهِ» فرشتگان و روح نازل شده و به همراه خود قضاء محکم و مقدرات حتمي را ارائه ميدهند. قضاء محکم به مقدراتي گفته ميشود که از مرحله تقدير گذشته، به قضاء رسيده و از قضاء به امضاء رسيده و محکم شده است. به گونهاي که ديگر قابل تغيير نيست.
امام چه نيازي به علم ملائک دارد؟
در اينجا يک سؤال اعتقادي، درباره علم امام مطرح ميشود. طبق روايات ما معتقديم که امام «عالم بما کان و ما يکون» است7، يعني امام به آنچه که بوده و خواهد آمد، علم دارد. در روايات ديگري نيز آمده که بر علم امام افزوده ميشود. در روايات ديگري نيز اشاره شده که در هر شب جمعه بر علم امام افزوده ميشود8، آيا اين که در هر سال فرشتگان در شب قدر، مقدرات عالم را به امام(ع) ارايه ميکنند، با علم امام(ع) به همه امور تناقض ندارد؟ از سويي گفته ميشود امام عالم به همه امور است و از سويي فرشتگان مقدرات هر سال را به او در شب قدر ارايه ميکنند. اين دو با هم چگونه جمع ميشوند؟ دانايي و ادراک امور توسط امام معصوم در شب قدر و شنيدن مقدرات تابع شرايط مادي و اين عالم نيست. اگر ما بخواهيم سخني را بشنويم يا چند صفحهاي را بخوانيم چندين دقيقه فرصت ميخواهد اما شنيدن و ديدن امام معصوم به فرصت و زمان معمول در عالم مادي نياز ندارد. در يک زمان کوتاه ممکن است بسياري از امور را بشنود يا بخواند. مرحوم کربلايي کاظم، بدون داشتن مقام عصمت و امامت، همه آيات قرآن را در مدت خيلي کوتاهي فرا گرفته و حافظ شد و آنها را ميخواند. بر همين اساس ما عوالم مترتبي داريم که زمان در آن همانند زمان در عالم مادي نيست.در عالم ماده نيز ممکن است زمانها فرق کنند. دانشمندان علم نجوم و هيئت در اين باره نظرياتي دارند که آيا زمان در ديگر سيارهها و کرات، همانند زمان در کره زمين ماست؟ بر همين اساس هنگامي که مقدرات يک امّت به امام زمان ارايه ميشود به اين معنا نيست که نياز به زمان طولاني باشد بلکه امام(ع) در مدت کوتاهي به همه اين امور علم و آگاهي پيدا ميکند. براي حضرت سلمان نيز چنين گفتهاند. «عُلِّم بما کان و ما يکون»، وقتي سلمان فارسي به چنين جايگاهي دست مييابد آيا امام معصوم(ع) نميتواند؟
هرگاه امام(ع) بخواهد، ميداند
در اصول کافي، بابي با اين عنوان آمده است: «أَنَّ الْأَئِمَّةَ(ع) إِذَا شَاءُوا أَنْ يَعْلَمُوا عُلِّمُوا» اين عنوان به اين معناست که ائمه اطهار صلوات الله عليهم اجمعين هر زمان که اراده کرده و بخواهند، ميتوانند علم داشته باشند. زماني ميشد که ائمه اطهار اظهار ميکردند که نميدانيم، يا درباره چيزي سؤال ميکردند. در روايات نقل شده که از امام(ع) سؤالي شده و حضرت اظهار بياطلاعي نمودهاند. يا مطالبي را از کسي پرسيدهاند و يا کسي را براي تحقيق يک موضوع به جايي فرستادهاند. سؤال مطرح ميشود که اگر ائمه اطهار همه امور را ميدانند پس چرا کسي را جهت تحقيق ميفرستادهاند؟ در پاسخ به اين پرسش اين روايات صادر شده است که ائمه سلام الله عليهم اجمعين هر زمان که بخواهند، ميتوانند بدانند. اما چگونه بعضي از زمانها ميخواهند که بدانند و در بعضي زمانها نميخواهند؟ چه چيزي براي زمان خواستن يا نخواستن ائمه اطهار در دانستن، تعيين کننده است؟
قلب امام(ع) ظرف مشيت خدا
يکي از امامان فرمودهاند: «قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اللَّه»9 دلهاي ما ظرف مشيت خداست. خدا هر زمان هر چه را بخواهد و صلاح بداند؛ آن موضوع در قلب ما ظهور نموده و در دل ما قرار ميگيرد. بنابر اين زمان دانستن آنان، زماني است که خدا مصلحت دانسته و سپس آنان نسبت به آن موضوع آگاهي و علم مييابند. چنين چيزي از کسي که وجود خود را به خدا سپرده است، بعيد نيست.
خدا عهدهدار کار بنده صالح
در روايتي که درباره قرب نوافل است گفته شده: «مَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدٌ بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّي أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا»10 اين روايت در مورد انسان عادي گفته شده است. خدا ميفرمايد: «اگر انسان به گونهاي شد که هر آنچه را که خدا دوست دارد، علاوه بر واجبات، آنرا انجام دهد، علاوه بر واجبات، مستحبات و نوافل را انجام دهد، من که خالق او هستم گوش و چشم و زبان و دست او ميشوم.» اين روايت از روايات صحيح و بدون خدشه اصول کافي است که شيخ بهايي نيز در کتاب اربعين آن را ذکر کردهاند. در اين جايگاه فکر انسان از بعضي امور مستغني و بينياز ميشود. اين خداست که براي او تصميم ميگيرد چه چيزي را ببيند و چه چيزي را نبيند. آنگاه هر چيزي را که بخواهد به او مينماياند. بدون اينکه احتياجي به اسباب عادي داشته باشد؛ «وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا؛» من دست او ميشوم. اگر ما بر اين باوريم که حضرت اباالفضل صلوات الله عليه با دستهاي بريده، دست کساني را گرفته و ياري ميدهد اين مصداق همان روايت است که خدا دست او شده است «يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا،» من دست او شدم. اين امتياز فقط براي پيغمبر(ص) و امام معصوم(ع) نيست «إِنَّ العبد لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ»، هر که مرد ميدان باشد ميتواند به چنين مقامي برسد. مرد ميدان اندک است. انسان هرگاه همه چيز زندگي خود را در اختيار خدا گذاشت، خدا ميگويد من چشم و گوش تو هستم. اينجاست اکه راده او نيز اراده خدايي ميشود. هر زمان خدا ميخواهد او نيز ميخواهد. يکي از تأويلات آيه شريفه «وَ ما تَشاؤنَ إِلاّ أَنْ يَشاءَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ»11 اين است که اراده خدا، در اراده اولياء خدا تبلور پيدا ميکند. آنها چيزي را نميخواهند، که خدا نميخواهد. وقتي ميخواهند و اراده ميکنند که خدا خواسته باشد. پس اين که امام چه زماني ميخواهد بداند، همان زماني است که خدا ميخواهد بداند و مصلحت اقتضاء ميکند که بداند. آن زماني هم که نميدانند و حتي اظهار ميکنند که نميدانند، آن زماني است که مصلحت در آن است که آن علم را نداشته باشند.
علم در جيب و علم در برابر چشم
در اينجا سؤال مطرح ميشود که آيا در اين حال که امام(ع) ميفرمايد: «نميدانم» يعني هيچ علمي ندارد؟ مرحوم حاج شيخ عبدالکريم رضوان الله عليه، ميفرمودند: «علم دو گونه است. يک علم داخل جيبي داريم و يک علم ديگر علمي است که اکنون آنرا با چشم ميبينيم» اين نکته در مسائل فقهي بسيار پيش ميآيد. به عنوان مثال در هنگام سحر انسان نميداند طلوع فجر شده است يا نه! اينجا درست نيست که بگويد من نميدانم و سپس به غذا خوردن ادامه دهد. اگر جستوجو نمود و به آسمان نگاه کند، ميبيند که فجر، طلوع کرده است يا نه. اين مطلب را به زبان سادهتر ميشود گفت، در امکانات پيشرفته امروزي مثل تلفن همراه و ضبط با فشار دادن يک دکمه ميتوان از اطلاعات فراواني استفاده کرد. اينکه گفته ميشود ائمه اطهار(ع) عالم «بما کان و ما يکون» هستند همانند چنين علمي است. ائمه اطهار(ع) همانند فشار دادن دکمه، بايد در درون خود توجه کنند و بگويند: «خدايا به ما نشان بده» اما زماني که ميگويند نميدانيم، هر زمان که بخواهند، ميتوانند بدانند. آن هم زماني است که خدا خواسته است چون آنها از خود ارادهاي ندارند. همه امور خود را به خدا سپردهاند و خدا نيز عهدهدار شده، تا هر کاري را که آنها بايد بااسباب انجام دهند، بدون اسباب براي آنها انجام دهد. «قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اللَّه» هر چه خدا بخواهد در دل ائمه اطهار ظهور ميدهد.
با خدا باش، پادشاهي کن؛ بيخدا باش، هرچه خواهي کن
ممکن است سؤال شود که آيا اين امور جبري است؟ بايد پاسخ گفت که مقدمات اين امور اختياري است. اينان تلاش کردهاند تا اين گونه شدهاند، خود را به خدا سپردهاند، تا خدا نيز ولايت آنان را پذيرفته است. ما که حاضر نيستم تا دستورات خدا را انجام دهيم، نبايد توقع داشته باشيم که خدا براي ما نيز، اين ولايت را قرار دهد. آن کسي که نه تنها به واجبات بلکه به هر چه که خدا دوست دارد، اهميت داده و مستحبّات را ترک نميکند، سزاوار است که خدا نيز عهدهدار کارهاي او شود. اين مقدمات اختياري است. نتايج اموري که با اختيار انجام ميشود، نيز اختياري است.
پس از ويژگيهاي مهم شب قدر اين است که مقدرات سال بر امام زمان صلوات الله عليه عرضه شده و ايشان آنها را امضاء ميفرمايد. ما نيز بايد به استقبال چنين شبي برويم، و از پيش خودمان را براي آن آماده نموده و سعي کنيم از چنين فرصتي که ارزش يک عمر هشتاد و چند ساله را دارد، استفاده کنيم.
پي نوشت ها :
1. قدر / 4.
2. بقره / 185.
3. قدر / 1.
4. مستدرکالوسائل، ج 7، ص 470، باب تعيين ليلة القدر.
5. بحارالأنوار، ج 18، ص 265، باب 2.
6. بحارالأنوار، ج 25، ص 42، باب 2.
7. ر.ک: الکافي، ج 1، ص 261، بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع يَعْلَمُونَ عِلْمَ مَا کَانَ وَ مَا يَکُون.
8. ر.ک: الکافي، ج 1، ص 253. بَابٌ فِي أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع يَزْدَادُونَ فِي لَيْلَةِ الْجُمُعَةِ.
9. بحارالأنوار، ج 52، ص 50، باب 18.
10. الکافي، ج 2، ص 352.
11. تکوير / 29.
قدر شب قدر را بدانيم ! / سخنراني علامه مصباح يزدي